جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


تصمیم گیری اقتصادی در نظام خودکامه


تصمیم گیری اقتصادی در نظام خودکامه
تا آنجا که من می دانم مصدق برای اولین بار در ۲۰ بهمن ۱۳۰۴ در مجلس درباره راه آهن سخن گفت.۱ به گمان من این سخنان اولیه مصدق مثل اغلب حرف هایش مستدل و منطقی است. یکی از چندین دلیل درستی دیدگاه مصدق، این است که آنچه در این جا پیشنهاد می کند حتی الان هم درست است. یعنی در هر دوره ای که می خواهید دست به کار تازه ای بزنید باید از خودتان بپرسید که این کار تازه شما چه تاثیری بر دنیای دوروبرتان دارد؟
به سخن دیگر، باید یک بررسی منافع و هزینه ها یا به سخن دیگر حساب سود و زبان تنظیم شود و به گمان من به همین خاطر است که مصدق می گوید درست مثل کسی که می خواهد خانه ای بسازد باید اول « فکر کند که آن خانه را در چه محلی بسازد که از حیث آب وهوا و موجبات دیگر و مخصوصاë منافع بهتر بوده باشد». یعنی اول بهترین محل را انتخاب می کند و همین است در مورد راه آهن که باید با «ادله و مدارک صحیح معلوم کنیم کدام نقطه صرف می کند و از هر حیث مفیدتر خواهد بود». بعد دنبال مثال خانه را می گیرد که قدم بعدی مراجعه به معمار و نقشه بردار است و درخصوص راه آهن هم «باید ابتدا از روی احصائیه گمرک و براهین صحیح محل و نقاط را معین و بعد شروع به نقشه برداری کنیم و در قدم سوم هم مقاطعه یا مناقصه است» و با عجله وشتاب در تصویب این لایحه مخالف است و به خصوص اصرار دارد که دولت از روی «احصائیه گمرکی و مدارک صحیح و مخصوصاë نقاطی که صلاح سیاسی و اقتصادی بوده باشد» را پیدا کند و بعد مهندس و متخصص آورده و نقشه اش را بردارد. بیش از یک سال بعد در دوم اسفند ۱۳۰۵ مصدق باز به مقوله راه آهن برمی گردد و مفصل درباره اش حرف می زند. درهمان ابتدای امر می گوید امیدوار است «در تمام ایران راه آهن تاسیس و ایجاد شود» پس برخلاف تهمتی که بعضی ها به مصدق می زنند مصدق با راه آهن مخالفتی ندارد و خودش هم همین را می گوید که در «بادی امر هیچ کس نمی تواند بگوید که راه آهن بد است» ونه فقط این بلکه « راه آهن یک چیز خیلی مفیدی است برای مملکت که هر قدر در فوریتش تسریع شود برای مملکت بیشتر منفعت دارد» و بعد اشاره می کند که برای این برنامه گویا پولی هم جمع کرده اندولی آن را به کار نزده اند و مصدق اصرار دارد که بهتر است پول را به کار بزنند و بعد به درستی اشاره می کند به وضعیت کلی مردم و می گوید «پولی که در دست ملت ایران است نامحدود نیست» و ما نمی توانیم بگوییم «پول این ملت نامحدود است و از او هرچه بگیریم باز یک پولی جای آن می گذارد» و به درستی می گوید که هرچقدر از پول در جریان را ازدست مردم خارج کنیم « قدرت تجارت او و راه معاش او کم می شود» و به همین خاطر می گوید «یکی از چیزهایی که بنده خیلی خوب می دانم که راه آهن زودتر ایجاد شود این است که پولی که از ملت می گیریم از طریق دیگری به کار بیفتد و راه معاش او مسدود نشود» یعنی «این پول در داخل مملکت به جریان بیفتد». ایجاد راه آهن از نظر مصدق دو راه دارد. «اگر از راه صحیح برویم به بهشت وارد می شویم و اگر از راه غلط برویم داخل در جهنم می شویم» و می گوید که تخصصی در نقشه راه ندارم ولی « باید نگاه کنیم با احصائیه های گمرکی که واردات و صادرات ما از چه محلی بیشتر است و وسائط نقلیه در چه نقاطعی بیشتر انتفاع می برد» و البته که «خرج را هم بسنجیم» و به تناسب خرج و به تناسب مال التجاره که حمل می شود «منافع راه آهن را درک کنیم» و بعد تاکید می کند که « ماباید کاری کنیم که بتوانیم راه آهن را بسازیم» چون « باز هم عرض می کنم ایجاد راه آهن در نظر بنده خیلی اهمیت دارد و در هرنقطه مملکت راه آهن ایجاد شود و احداث شود، مفید است» و اشاره می کند به مذاکرات خودش با مستوفی الممالک درباره راه آهن در چند سال پیشتر و این نکته مهم را می گوید که «طرز پیداکردن سرمایه برای ساختن راه آهن بیشتر از خود راه آهن اهمیت دارد» و دلیل اش هم آنقدر بدیهی است که ابتدا به نظر خنده دار می آید «اگر ما سرمایه برای راه آهن نداشته باشیم مسلماë نمی توانیم راه آهن بسازیم». و بعد اشاره می کند به اینکه هرچه که هزینه ایجاد راه آهن باشد بخشی در داخل هزینه می شود و بخشی هم به خارج می رود و بعد تخمین می زند که بین هشت تا ۱۰ سال طول می کشد که این پروژه تکمیل شود و راه آهن به بهره برداری برسد و آن وقت این پرسش را مطرح می کند که باید به اصطلاح امروزین یک بررسی « هزینه و منافع» بکنیم و ببینیم که آیا این کار درست است یا خیر، و اشاره می کند به راه آهن جلفا و تبریز و ادامه می دهد که می توانیم بابررسی هزینه و منفعت آن راه یک اطلاعات کلی پیدا کنیم و انگار خودش هم می داند که دیگران در پوشش های مختلف ممکن است حرف هایش را وارونه نشان بدهند. باز تاکید می کند که « بنده عرض کردم با راه آهن کاملاë موافقم و نیت راه آهن را هم خیلی مقدس می دانم» ولی و اینجا دیگر حرف های خیلی مهمی می زند « قبلاë لازم می دانم که ما برای مردم یک استعدادی درست کنیم که بتواند اگر ما این راه آهن را خواستیم، بسازیم هر سال این کمک را بکنند».
‌● استعداد ساختن راه آهن
در پیوند با استعداد ساختن راه آهن ادامه می دهد وقتی « موازنه تجارتی به ضرر ما شد استعداد ما کم است و چون عایدات زیادی هم نداریم اگر مقداری عایداتمان را یکجا خرج کنیم و از آن فوراë فایده نبریم متضرر می شویم» و باز تاکید می کند بر کوچکی کیک ملی یا به عبارت دیگر تولید ناخالص داخلی. به حرف مصدق کار نداشته باشیم. به مختصات اقتصاد ایران در آن دوره بنگرید تا برای شما روشن شود که این کیک ملی ما به چه اندازه بود. به یاد داشته باشیم که بخش نفت هنوز به جریان نیفتاده است و همان گونه که به درستی پیشتر گفته بود رقم عمده صادراتی ما در این دوره تریاک است و عملاë دیگر هیچ. ممکن است مقداری کتیرا، پوست، روده گوسفند و گاو هم جزء صادرات ما بوده باشد ولی در کنارش نه به شدت کنونی ولی از جان آدم تا شیرمرغ را باید وارد کنیم. دوم مقوله احتیاج است. مثال خانه را می زند که اگر کسی خواست خانه بسازد باید ببیند که پول دارد یا خیر وبعد به اندازه احتیاجش خانه بسازد. در بررسی نقش راه آهن، بلژیک را مثال می زند. از جمیعت و به خصوص از تراکم جمعیت آن سخن می گوید و بعد وصلش می کند به تراکم پایین جمعیت در ایران و ایرادش درست است که به خاطر کمبود جمیعت طبیعتاë راه آهن در ایران نمی تواند به اندازه بلژیک مورد استفاده قرار بگیرد و این نکته درست را می گوید که « مخارج راه آهن که فرق نمی کند» و ادامه می دهد اگر شما ۸۰ میلیون پول را در اقتصاد ایران در کارهای دیگر به جریان بیندازید، استفاده اش سالی ۱۲ میلیون است ولی « راه آهن سالی هشت میلیون خرج دارد.» نظر مصدق که درست هم بود اینکه اول « احتیاج» را بیشتر بکنیم تا پروژه راه آهن از نظر اقتصادی منطقی شود چون وقتی احتیاج کم باشد راه آهن هم صرف نمی کند و « از کار می افتد» خصوصاë « راه آهنی که در مملکت ما کشیده می شود» چرا؟ دلیلش هم ساده است و هم درست « به نظر بنده این خطی که هست از نظر تجارت داخلی و احتیاجات داخلی است» چون برخلاف ادعایی که مدافعان این راه می کردند، « معقول نیست که مملکت اروپا مال التجاره خودش را از راه روسیه بیاورد به بندر جز و از بندرجز هم ببرد به هندوستان که بگوییم راه آهن ما رابط اروپا و هندوستان است» به سخن دیگر به نفع اروپاست که « از راه مدیترانه بیاورند به بغداد و از راه بغداد ببرند به هندوستان­ پس راه آهن ما اثر بین المللی ندارد» و « برای تجارت داخلی است» در حالی که ممالک دیگر وقتی راه آهن می کشند علاوه بر احتیاجات داخلی به « تجارت بین المللی» هم نظر دارند و « از روی حساب راه آهن می کشند»ولی راه آهن پیشنهادی ایران این مختصات را ندارد. بعد بحث را می کشاند به راه آهن تبریز و جلفا و می گوید اگر ۹ میلیون خرج آن شده باشد و الان هم ۱۲ سال است که راه آهن دایر شده این خط باید سالی ۹۰۰ هزار تومان فایده بدهد واین حرف درست را می زند که راه آهن و پروژه های مشابه باید بیش از این فایده داشته باشد چون استهلاک سرمایه در آنها زیاد است و طبیعتاë استهلاک زیاد به سرمایه گذاری بیشتر نیازمند است. به سخن دیگر برای اینکه راه آهن از حیز انتفاع نیفتد لازم است هر چند مدت برای حفظ آن سرمایه گذاری بشود و بعد اشاره می کند به تراکم جمعیت در آذربایجان و می گوید اگر منافع این راه را با توجه به غلظت جمعیت بدانیم آن وقت می توان تخمینی از ساختن راه آهن برای مناطق کم جمعیت به دست آورد و اگرچه به تخمین و البته در نطق دیگراز ارقام رسمی استفاده می کند و نشان می دهد که راه آهن تبریز ­ جلفا فایده اقتصادی خیلی کمی دارد. از فقر مملکت سخن می گوید و وظیفه خویش را به عنوان نماینده مطرح می کند و می گوید اگر می خواهیم به واقع راه آهن مطلوبی بکشیم مجبور به یک تحقیقات ومطالعاتی هستم. باید متخصص راه آهن را بخواهم، یک صورتی از صادرات و واردات بخواهم که وجدان خودم را راضی کنم که رای به این پول­ افزایش مالیات­ بدهم. باز برمی گردد به پیشنهاد قبلی اش که حاضر است برای افزایش مالیات رای بدهد به شرط اینکه از عایدات انحصارقند بخواهید قند بسازید بنده موافقم. به جهت اینکه می گویم یک چیزی پیدا می کنیم و برای اینکه یک چیزی خرج می کنیم امروز همان طوری که عرض کردم محل احتیاج است در حالی که به خاطر پایین بودن تمرکز جمعیت، فایده احتمالی راه آهن زیاد نیست.
جالب است کل مالیاتی که قرار است اخذ شود ۱۴ میلیون تومان است ولی ایران در آن دوره سالی ۲۲ میلیون تومان قند وارد می کند و حرف مصدق این است که اگر این پول صرف تاسیس کارخانه قند شود « هم قند ارزان تر می شود» و هم ایران پول به خارجه نمی فرستد. اگر مملکت از این راه ۱۴ میلیون تومان عایدی داشته باشد می تواند هفت میلیونش را صرف ساختن راه آهن بکند و جان کلام مصدق این است که « اگرما این مردم را چاق نکنیم نمی توانیم آنها را بدوشیم» و خوب این سخن، اگر آدم حرف دهن اش را بفهمد هنوز هم سخن درستی است. اولین انتخاب مصدق برای هزینه کردن پولی که جمع آوری شده یا قرار است بشود، ساختن کارخانه قند است و اما در مورد مشخص حمل ونقل به گمان مصدق این کار ایراد دارد که « ما استعداد ایجاد کاری را نداشته باشیم و احتیاجش را هم نداشته باشیم و آن وقت برویم یک کاری بکنیم که برخلاف استعداد واحتیاج باشد» پس به درستی می گوید
« ما باید اول احتیاجات خودمان را زیاد کنیم» و در همین راستا معتقد است که « ما امروز کارهای مهمی در قسمت کامیون بکنیم» یعنی معتقد است که بهتر است به جای راه آهنی که به قول خودش « دررو ندارد» شبکه جاده های شوسه را در مملکت گسترش بدهیم و در جواب کسانی که خواهند گفت کامیون و گسترش راه های شوسه هم « خرج» دارد مصدق می گوید قبول ولی خرج ها را با یکدیگر مقایسه می کند.
برای خط آهن ۴۰ میلیون پول مان به خارج می رود ( که سالی چهار میلیون حداقل منفعت آن است) و سالی چهار میلیون هم بودجه راه آهن است. نظر مصدق علاوه بر استفاده از کامیون، خریدن « پنجاه اتوبوس مسافرتی» هم هست و بعد اشاره می کند به عدم تمرکز جمعیت و این نکته درست را می گوید که اولاë راه آهن ۱۰ سال طول می کشد تا تمام شود تازه وقتی که تمام شد برای « مملکتی که هر کیلومتر مربعش پنج نفر جمعیت دارد گمان نمی کنم فایده داشته باشد» و اما استفاده از کامیون « امروز که کامیون را دایر کردیم شروع می کند به تزیید احتیاجات و وقتی که احتیاجات زیاد شد البته فایده می بریم ولی راه آهن در مملکت ما بلامنفعت است.» این نکته های مصدق برخلاف آنچه که معاندان به او نسبت می دهند نه نشانه ضدیت او با راه آهن بلکه نشان دهنده درک عمیق مصدق از مسائل پایه ای اقتصاد و به خصوص اقتصاد ایران است. مصدق به صورت اقتصاددانی آگاه و مسوول خواهان استفاده بهینه از منابع محدود ایران است و به همین خاطر هم می گوید « تصدیق بفرمایید که ما باید یک کاری بکنیم که فایده داشته باشد» می پرسید چرا؟ جواب مصدق اگرچه تلخ ولی راست است « چون ما ملت فقیری هستیم» و حرفش این است که اگر از پولمان استفاده درست نکنیم، راه آهن را هم نمی توانیم تمام بکنیم و « بنده نمی دانم آن نیمه تمام را کی خواهد ساخت» آقای هدایت به سخنان مصدق در مجلس پاسخ می دهد و در ۹ اردیبهشت ۱۳۰۶ چون مصدق از این جواب ها قانع نشده است دوباره برمی گردد به مبحث شیرین حمل و نقل در ایران. من به پاسخ های هدایت دسترسی ندارم ولی از پاسخ مصدق گوشه هایی از آن روشن می شود. قراراë به مصدق ایراد می گیرند که می خواهد مشوق کامیون بشود و مصدق می گوید « اختراعات جدید وقتی که وارد یک مملکتی می شود به واسطه تجدد خودشان قائم مقام چیزهای کهنه می شوند. خواه آن مملکت حاضر برای قبول آن باشد خواه نباشد» و بعد مثل به جایی می زند از رفتن به عتبات که سابق با اسب و قاطر می رفتند و هم هزینه زیادی داشت و هم وقت زیادی می برد ولی حالا که اتومبیل آمده است کمتر کسی دیگر با آن وسایل قدیمی رفت و آمد می کند و دلیل اش هم ساده است « صرفه جویی در زمان در پول و در راحتی» و سبب شد که « اتومبیل قائم مقام تخت روان شد» و بعد می گوید « ما قبول بکنیم یا قبول نکنیم اتومبیل در این مملکت هست» و جالب است که دست را می گذارد روی گره گاه مشکلات تاریخی ایران و می گوید « ما باید کاری بکنیم که صادرات ما زیاد شود یا از بعضی واردات مملکت خودمان کم کنیم» و بعد توضیح می دهد که چرا نظر او به این است که دولت کامیون بیاورد. دلیل مصدق هم چیزی است که این روزها به آن می گوییم economies of scale یا صرفه های ناشی از مقیاس بزرگ یعنی اگر دولت راساë به خرید کامیون دست بزند چون می خواهد تعداد زیادی کامیون را یک جا بخرد،می تواند قیمت پایین تری بپردازد و حرفش درست است « پس این صرفه جویی باعث می شود واردات مملکت کم شود» و اگر هم این خدمات را دولت ارائه بدهد این کار باعث می شود « مخارج عمومی کمتر شود».
هدایت در جواب مصدق می گوید اگر راه آهن بد بود چرا دیگران کشیده اند و بعد از روسیه مثال می زند. در پاسخ باید گفت اولاë مصدق هیچ گاه نگفت راه آهن بد است بلکه با توجه به وضعیت مالی و احتیاجات مملکتی ساختن آن را در آن زمان و از آن مهم تر درآن مسیر نامطلوب خواند و از آن مهم تر به درستی می گوید که روسیه از ساختن راه آهن « نظریات سیاسی داشت، نظریات نظامی داشت» و شواهدش را هم ارائه می دهد و بعد می گوید ما در ایران از « نقطه نظر اقتصادی می خواهیم راه آهن بکشیم و از نقطه نظر اقتصاد باید ببینیم راه آهنی که می کشیم فایده دارد یا نه؟». به بررسی راه آهن تبریز می پردازد به یک گزارش رسمی در آن باره اشاره کرده و از سویی به هزینه هایی که باید بشود، می پردازد و از سوی دیگر درآمدها را با هزینه های ساخت راه آهن در نظر می گیرد و این البته کاری است که در همه موارد باید انجام بگیرد. براساس این گزارش رسمی برای ترمیم راه آهن تبریز هزینه زیادی لازم است چون تراورس ها پوسیده اند به حدی که « دوستدار با سهولت می توانست آنها را با دست متلاشی کند» و بعد اشاره می کند به احتمال تصادف و از ریل خارج شدن قطار « مخصوصاë چرخ های لوکوموتیو و یأس آور است به طوری که هیچ وقت اطمینان کامل از وصول قطار به مقصد نیست» و اما از درآمدها»کل درآمد راه آهن برای سه سال ۱۳۰۳­۱۳۰۰ فقط اندکی بیشتر از ۳۳۰۰۰ تومان بود و این نکته درست را می گوید که راه آهنی که ۱۰ میلیون خرج برداشته ولی در سه سال فقط ۳۳۰۰۰ منفعت دارد، روشن است که علت ساختن اش اقتصادی نیست. یا صریح تر گفته باشم، امکانات محدود مملکت هدر رفته است و پروژه توجیه اقتصادی ندارد. همچنین هدایت به مصدق ایراد می گیرد که براساس برآوردهایی که در وزارت فواید عامه وجود دارد، هزینه برنامه مصدق ۴۵ میلیون تومان است. از بد اقبالی هدایت مصدق هم آن برآوردها را دیده است و می گوید، عدد ایشان درست است ولی در آنجا صحبت از ساختن ۱۷۰۲۱ کیلومتر راه شوسه است که هزینه اش ۴۵ میلیون تومان می شود ولی اگر به جای راه آهن پیشنهادی از بندر جز تا محمره­ این مسیر را شوسه کنیم « بیش از دو،سه میلیون الی چهار میلیون خرج نخواهد داشت» یعنی مسافت بندر جز به محمره که فقط ۱۶۷۰ کیلومتر است سه،چهار میلیون بیشتر هزینه نخواهد داشت، « به علاوه ساختن خط آهن از بندر جز به محمره ما را از سایر خطوط شوسه بی نیاز نخواهد کرد». این سوال اساسی را مطرح می کند که « اگر ما از محمره الی بندر جز راه آهن داشته باشیم آیا می توانیم بگوییم همین برای ما کافی است و دیگر خط شوسه لازم نداریم» پاسخ به این پرسش مصدق روشن است. البته که منفی است و نکته سنجی های زیبایی دارد.
ساختن راه آهن ۱۰ سال طول می کشد، « در این مدت هم مجبوریم همین راه از محمره الی بندر جز را با اتومبیل و گاری حرکت کنیم» تازه وقتی این راه آهن ساخته شد، نیاز به راه های شوسه هنوز خواهد بود « در صورتی که اگر با ۴۵ میلیون تومان تمام راه های ایران را شوسه کنیم و در ظرف ۱۰ سال هم این کار را کنیم،هر سال ۵/۴ میلیون غهزینهف می شود» فایده این کار در چیست؟اولاë « تمام راه های ما شوسه می شود»، « یک مرتبه خرج نمی شود»، « تمام خرج هم در خود ایران می شود»،ولی درباره راه آهن، هر مقدار که خرج بشود « نصف اش به خارج خواهد رفت» و تازه پس از همه این مصائب، « یک خط آهنی خواهیم داشت از بندر جز به محمره» در حالی که « اگر تمام خطوط ایران را با ۴۵ میلیون تومان شوسه کنیم» آن وقت « به وسیله سرویس اتومبیل و کامیون می توانیم تمام موسسات جدید را در مملکت ایجاد کنیم». هدایت در پاسخ مصدق می گوید صنیع الدوله نیز با همین نقشه کنونی موافق بود و باز مصدق ناچار می شود که یک بار دیگر تکرار کند که « گمان نمی کنم کسی با راه آهن مخالف باشد» ولی باز تکرار می کند که « برای وضعیت فعلی مملکت ما هم کامیون بهتر است» و بعد شکوه می کند از سوء استفاده از « افکار عمومی» و دنباله همان ارجاع به صنیع الدوله را می گیرد و باز می رسد به یک برخورد اقتصادی به ساختن راه آهن در ایران. با توجه به آنچه که تاکنون در جلسات دیگر گفته بود ادامه می دهد که « ما می خواهیم راه آهن بکشیم باید طوری بکشیم که هر وقت خودمان می خواهیم از آن استفاده کنیم و هر وقت که خودمان نخواستیم به وسیله دیگران از آن استفاده کنیم» و بلافاصله این پرسش اساسی را پیش می کشد که « خب دیگران به چه ترتیبی از راه آهن ما استفاده خواهند برد؟» و برای جواب به این سوال می پرسد، « امروز اگر کسی بخواهد از اروپا به ایران بیاید از کجا می آید؟ آیا از غرب می آید می رود به شرق یا از شمال شرقی می آید به غرب». تا آنجا که به مصدق مربوط می شود « راهی که اروپا را به آسیا متصل می کند همین است که از غرب بیایند و به شرق بروند» و البته اگر ایران بخواهد راه آهن را به مسافران اروپایی و مال التجاره آنها کرایه بدهد « باید طوری باشد که از غرب به شرق برود ولی راهی که در این نقشه معین شده دررو ندارد» و حرف نهایی اش این است که « راهی که فعلاë دولت درنظر گرفته برخلاف مصالح اقتصادی است». در پاسخ به ایرادات مصدق در مجلس یکی از روزنامه های آن وقت تهران مدعی شد که « اگر ما از خارج پول قرض کنیم و راه آهن بسازیم بهتر است زیرا پولی که در جریان مملکت هست از جریان نمی افتد و برای مملکت مضر نیست». مصدق در پاسخ می گوید که « این حرف صحیح است» ولی این صحیح بودن یک شرط خیلی مهم دارد که « آن پولی که ما از خارجه می گیریم بدون فرع باشد» و البته می دانیم که قرض گرفتن بدون فرع نیست یعنی باید بهره ای یا نزولی پرداخت و البته که « وقتی که ما با فرع مجبوریم پول قرض کنیم صرف نخواهد داشت» و مثال عددی را می زند که « مثلاë اگر ما ۸۰ میلیون پول از خارج قرض کردیم خود این مبلغ درسال شش میلیون تنزیل خواهد داشت» و « در ظرف ۱۰ سال ما سالی شش میلیون باید تنزیل بدهیم و برای ما صرفه نخواهد داشت». به گفته مصدق پولی که در مملکت هست معادل با ۱۴ میلیون است و نظر او هم این است که اگر بخواهند با این پول ناچیز این پروژه را آغاز کنند، یعنی « اگر ما این ۱۴ میلیون را به مصرفی رساندیم که فایده نداشت و در خاک کردیم و قائم مقام پول نشد و به خارج رفت و فقط آهن با آن خریداری شد در حقیقت ما خود را به جایی نرسانده ایم. در آن وقت نه تنها این ۱۴میلیون خواهد رفت بلکه ریش ما گیر خواهد افتاد و ناچار خواهیم بود یک مبالغ دیگری هم خرج کنیم» و بعد این نکته کلیدی را دارد که « برای.... مملکتی که فقیر شد و پول نداشت وقتی که می خواهد قرض بکند هر جور تحمیلی را به او خواهند کرد و همه اینها مربوط به فقر است.» ولی روشن بود مجلس و دولت گوش شان به این پیشنهادات بدهکار نبود. ظاهراë کشیدن راه آهن از بندر جز به محمره راهی بود که باید کشیده می شد. اینکه کشیدن این راه برای اقتصاد ندار ایران صرفه اقتصادی نداشت، به رضاشاه و وکلای انتصابی مجلس چه ربطی داشت؟ شاید بتوان گفت به قول معروف « آنها نوکر خان بودند، نه بادمجان» و منافع سوق ا لجیشی خان اینچنین اقتضا می کرد. مگر آن مداخلات علنی در انتخابات به نفع مملکت بود و مگر کسی به هشدارهای دردمندانه مصدق و دیگران گوش داد؟ مگر در تمدید قرارداد شرکت نفت به آن صورت و اگذاری زمین به شرکت از «جریب» استفاده ­ سوء استفاده ­ نکردند و بعد معلوم شد منظورشان به واقع «هکتار» بود. در عرف نظام حاکم بر جامعه «جریب» پانصد، ششصد ذرع بود ولی هکتار هزار ذرع و بعد روشن شد در کل ۱۴میلیون و ۷۰۰ هزار ذرع زمین به کمپانی بخشیدند که از کل منطقه غآبادانف بیشتر بود و مدرس به طعنه برآمد که «از اهواز هم باقی می آوریم». (ص ۱۳۱) به علاوه بعد روشن شد دولت «تجددطلب» رضاشاه گشاده دست تر از متن قرارداد دارسی عمل کرده است چون براساس آن قرارداد.
دولت تنها می توانست اراضی بایر را برای ساختن بنا و به کارگرفتن ماشین آلات به کمپانی ببخشد ولی حضرات «زمین های دایر» را هم به کمپانی بخشیده بودند، البته عمده ترین مباحثات مصدق در رد طرح راه آهن سراسری که توجیه اقتصادی نداشت در مقاله «راجع به راه آهن ایران؛ نظریات مهندس کاساکوفسکی» آمده است که به صورت مقاله ای تنظیم شده بود که در آن زمان به دلایل کاملاë روشن اجازه انتشار نیافت و منتشر نشد. تنها به اشاره می گذرم که مصدق در تنظیم این نوشته به روشنی نشان داد ساختن راه آهن سراسری اگر توجیهی داشت، آن توجیه اقتصادی نبود. با این همه حتی در مجلس دست چین شده رضاشاهی، مصدق با ادله و شواهد بسیار کوشید شاید کل برنامه را در مسیر دیگری که با منافع مملکت سازگاری داشت بیندازد که متاسفانه موفق نشد ولی در ضمن این شهامت را داشت که در همان مجلس برای ثبت در سینه تاریخ بگوید، «من به عقیده خودم این رای را که این خط کشیده شود و به این طرف برود خیانت و برخلاف مصالح مملکت می دانم.» (ص۱۸۰) برگردم به اقتصاد راه آهن سراسری و به طور خلاصه دلایل کاساکوفسکی را هم ارائه کنم. جالب است در همان موقع وزارت فواید عامه از فرنگ مهندس کاساکوفسکی را در خدمت داشت که او هم در دو مقاله به این مقال پرداخته بود. مباحث او تکنیکی تر است ولی نتایجی که می گیرد تاییدکننده دیدگاه مصدق است. مصدق البته ابراز تاسف می کند که از این مقاله ها تا خرداد ۱۳۰۷ بی خبر بوده است و بلافاصله اضافه می کند که اطلاع از آن تنها برای منفعت شخصی بود «و الا هیچ دلیل و منطقی اکثریت را متقاعد و از رایی که داد منحرف نمی کرد.» خلاصه ای از نظریات کاساکوفسکی را به دست می دهم تا روشن شود حتی وزارت فواید عامه هم از ماوقع­ یعنی از اقتصادی نبودن راهی که دولت در فکر ساختن اش بود­ خبر داشته است ولی شیوه اداره خودکامه امور در ایران اجازه نداد به این مباحث توجه کنند. به نظر کاساکوفسکی اول باید « خط اصلی» ایجاد شود و بعد « خطوط فرعیه» اضافه شود و بعد راه آهن را تشبیه می کند به ستون فقرات بدن که تنها وقتی که درست باشد تعادل بدن حفظ می شود. درباره راه آهن پیشنهادی دولت می گوید که خط بندر جز ­ محمره دو بخش دارد» بندرجز­ تهران که دارای « اهمیت خصوصی و محلی» است ولی بخش جنوبی یعنی « تهران­ محمره... شامل هیچ کیفیت و خصوصیتی نیست». دلیل اش هم این است که برخلاف ادعای مدافعان که این راه را « بهترین» می دانند، « راه نزدیک صادرات و واردات نواحی بحر خزر­ بازار اروپا یا بالعکس خط پهلوی­ موصل­ اسکندرون است» . به اعتقاد او این راه صرفه اقتصادی ندارد و بهترین راه حمل امتعه نواحل سواحل بحر خزر به بازارهای اروپا نیست. به نظر کاساکوفسکی « چقدر مصنوعی و برخلاف طبیعت خواهد بود اگر بارهای شمالی تقریباë ۱۴۰۰ کیلومتر به طرف جنوب با راه آهن حمل شود و از آنجا مجدداë به وسیله کشتی ها عربستان را دور زده به دریای مدیترانه برسد» و بعد همانند مصدق می رسد به فقر ایران و می گوید راه آهن در کشوری چون ایران وقتی توجیه دارد که دو خصلت داشته باشد؛ ­ با آبادانی مملکت توافق داشته باشد. ­ با ارتباطات بین المللی هم وفق دهد تا بتواند امتعه خارجی را از مملکت عبور داده جلب ترانزیت کند. چرا تجارت ترانزیت در ایران این همه مهم است؟ برای اینکه « عبور ومرور داخلی به خودی خود چندان زیاد نیست» و برای اینکه راه آهن بتواند به وجود خود ادامه دهد باید « به قدر کافی برای آن بار تدارک کرد» بهترین بندر ایران برای توسعه چابهار است و دلایلش را می گوید و اشاره دارد به اینکه خط پیشنهادی و در واقع آنچه ساخته بودند دو ایراد داشت. از شمال به بندر جز ختم می شد که به دریا راه نداشت و در جنوب هم می رسید به محمره که در خلیج فارس واقع است.
در آنجا «هم عمق آن کم است و هم به واسطه صحرای عظیم عربستان از دسترس دنیا دور است». به گفته نویسنده، محمره، عیب دیگری هم دارد، یعنی « از دماغه مدخل شط العرب فقط وقتی کشتی های اقیانوس پیما می توانند عبور کنند که آب بالا ایستاده باشد». به دلیل عمق کم کشتی های بزرگ در چهار یا شش کیلومتری محمره مجبور به توقف اند و کشتی های کوچک هم « در فاصله نیم کیلومتری لنگر می اندازند ولی در موقع طغیان رود کارون (اوایل بهار) توقف کشتی ها غیرممکن است» و ادامه می دهد وقتی که کشتی ها نزدیک ساحل نرسند، « باید دو دفعه مال التجاره را بارگیری کرد که هم مستلزم خرج زیاد و هم تکرار بارگیری اغلب موجب فساد مال می شود». از همه این نکات گذشته تجارت این مسیر مقدار قابل توجهی نیست. آن بخشی که مربوط به خوزستان است « با بودن رود کارون به راه آهن محتاج نیست» و بارهای « شرکت نفت جنوب هم که در گمرک محمره وارد می شود و با وسایل نقلیه شرکت مزبور حمل می شود» و اگر « تمام بارهای بنادرجنوب هم جمع شود به ۵۰ هزار تن بالغ نمی شود». به نظر کاساکوفسکی راه آهنی که فقط برای مصارف داخلی ایجاد شود و تزانزیت اروپا و هند را جلب نکند « نمی توانند مخارجی را که برای ساختمان آنها می شود جبران کنند». و می نویسد « بدون ادعای غیب گویی» می توان از پیش گفت « هرگونه امیدی برای ملت و دولت راجع به تسهیل حمل امتعه ایران به واسطه راه محمره قطعاë مبدل به یأس خواهد شد» و پس از صرف « سرمایه گزافی اسباب بهبودی اقتصادی نخواهد شد و بر بودجه مملکت نیز بار سنگین خواهد بود وعاقبت در اصل مساله اهمیت راه آهن برای ایران در افکار عمومی اثر خواهد بخشید». کاساکوفسکی به نکته جالبی اشاره می کند که ساختن راه بندر جز­ محمره که به نظر او توجیه اقتصادی ندارد اگر « در وهله اول قرار دهیم» مملکت را از ساختن خطوط دیگری که «بتوانند مخارج خود را جبران کرده منابع عایدی تازه برای مملکت تشکیل دهند از قبیل خط ترانزیتی اروپا­ هندوستان یا خط پهلوی­ مدیترانه به کلی محروم می سازیم. به نظر او ساختن راه آهن مناسب نه فقط تاخیر احداث سایر خطوط نمی شود بلکه « به واسطه منافع خود» ساختن « خطوط دیگر را تسریع خواهد کرد». البته کاساکوفسکی خواهان مشارکت « سرمایه چند ملتی از ملل اروپا در عملیات راه آهن» ایران است و معتقد است منافع مشترک ترکیه و هندوستان در « ترویج عبور اجناس ترانزیت توسط راه آهن های آنها کلیه شرایطی را که برای « حسن عمل خط آهن ایران لازم است به وجود آورده و کاملاë تامین خواهد کرد». مخارج راه آهن اسکندرون­ دزداب را ۱۰۰ میلیون تومان تخمین می زند و اگر بخواهند چابهار را هم آماده کنند تا پذیرای تجارت ترانزیت بشود کل هزینه ۱۲۸ میلیون تومان می شود. اگر قرار باشد این راه به خط آهن بغداد وصل شود، از قصر شیرین تا موصل هم هزینه دارد و در این حالت کل مخارج ۱۴۳ میلیون تومان می شود که برای ایران کمی زیادی زیاد است. اگر در مشارکت با دیگران این راه را بسازند و سهم ایران یک سوم باشد که می شود ۴۸ میلیون تومان و اگر مدت ساختن هم شش سال باشد هزینه سالانه می شود سالی هشت میلیون تومان ولی اگر ایران به تنهایی بخواهد این همه را بسازد، « عایدات انحصار قند به تنهایی کفایت نمی کند» و یکی از راه ها این است که مدت را طولانی تر بکنند که منطق اقتصادی اش به نظر کاساکوفسکی درست نمی آید. دلایل کاساکوفسکی برای مشارکت با دیگران جالب است؛
الف­) اگر دیگران هم شرکت کنند چون بخشی از سرمایه در داخل ایران صرف می شود نتیجه « بهبودی اوضاع اقتصادی» خواهد بود.
ب­) چون راه ترانزیت است شرکت دیگران مشوق ترانزیت بیشتر و در نتیجه درآمد بیشتر است.
ج­ ) چون ایران در ساختن راه آهن تجربه ندارد، « خوب است که با سرمایه خارجی تجربیات ملل دیگر هم جلب شود تا مملکت از هر دو منتفع شود». دریغ و افسوس که نه به نظریات مهندس وزارت فوایدعامه عمل کردند و نه مباحث جاندار مصدق را به گوش گرفتند. پی نوشت ها؛ ۱­ همه آنچه که نقل می کنم از؛ نطق ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره های پنجم و ششم مجلس شورای ملی» است که در ۲۹ اسفند ۱۳۴۹، از سوی انتشارات مصدق منتشر شده است. به نقل از؛ «نطق ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره های پنجم و ششم مجلس شورای ملی» ۲۹ اسفند ۱۳۴۹، انتشارات مصدق، صص ۱۹۹­۱۹۹­۱۸۸. همه نقل قول های که می آید از این صفحات است.
احمد سیف
منبع؛http://niaak۱.blogspot.com
منبع : روزنامه سرمایه