یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


واقعیت یا دروغ ؟


واقعیت یا دروغ ؟
همه شما احتمالا تا حالا کتابهای زیادی درباره موفقیت دیده اید و یا با آگهی کلاسهای آموزش موفقیت در روزنامه ها و مجلات برخورد کرده اید . کتابها و کلاسهایی که در آن روشهایی به شما آموزش داده می شود که ره صد ساله را یک شبه طی کنید. ولی حتما در اولین برخورد با این تکنولوژی این سوال را از خود پرسیده اید که آیا این چیزها واقعا حقیقت دارد؟ و این قوانین واقعا موثر است ؟ من به نوبه خودم به این باور رسیده ام که این قوانین کاملا موثر است چون نتایج شگفت انگیز آن را در زندگی خودم و دیگران دیده ام . ولی خب افراد زیادی هم هستند که مدت کوتاهی پس از آشنایی شان با این تکنولوژی , می گویند که این چیزها فقط یک دروغ بزرگ است و هیچ تاثیری ندارد . ولی چرا ؟
اولین دلیل آن می تواند باور افراد از زندگی باشد . باوری که در طی سالهای زندگی خود و با توجه به چیزهایی که دیده ایم شکل گرفته است .ما در زندگی خود دیده ایم که بسیاری از افراد همیشه سخت کار می کنند ولی همیشه مقروض و بدهکار هستند . می بینیم که آنها آرزوهای دوران کودکی و جوانی خود را کنار گذاشته اند و فقط دنبال نان شب هستند . همه این تجربه ها این احساس را به ما می دهد که ما هم باید مثل آنها زندگی کنیم و هیچ راه نجاتی نداریم و این باعث می شود که تکنولوژی موفقیت را باور نکنیم و خیلی زود از آن نا امید بشویم . البته ذکر این نکته هم ضروری است که شجاعت متفاوت زندگی کردن در هر کسی نیست . دلیل مهم دیگری که وجود دارد , باور ما از خدا و قدرت اوست . شما خدا را چگونه می شناسید ؟ خدایی هراسناک که همیشه مراقب است که اگر خطایی از ما سر زد , مجازاتمان کند و ما را آفریده است که در این دنیا رنج بکشیم تا بتوانیم در جهانی دیگر آسوده زندگی کنیم . و یا خدایی مهربان که دریای رحمتش را برای ما آفریده است تا از آن استفاده کنیم و هم در این دنیا خوب زندگی کنیم و هم در آن دنیا .
خدایی که آرزوهای ما هر قدر هم که بزرگ و دست نیافتنی باشد در برابر قدرت بی پایان او بسیار ناچیز است . براستی آیا کسانی که همه چیز را غیر ممکن می دانند غافل از خدای قدرتمندی هستند که خودش می گوید از رگ گردن به شما نزدیکترم ؟ محبت زمانی از راه میرسد که کمتر از هر موقع دیگر انتظارش را داریم و در جستجوی آن نیستیم . شکار عشق هرگز یار درست را به ارمغان نمی آورد . تنها عطش و بدبختی می آفریند . عشق هیچگاه برون از ما نیست ; درون ماست .
▪ آغوشی باز برای عشق :
صرفا به خاطر بی کسی , هر کسی را نپذیرید . معیارهای خود را تعیین کنید . چگونه عشقی را میخواهید به سوی خود فرا خوانید؟ از ویژگیهایی که براستی در ارتباط عاشقانه می جویید , فهرستی تهیه ببینید . این ویژگیها را در خود بپرورانید تا شخصی را به سوی خود بکشانید که صاحب این ویژگیها باشد . می توانید بیازمایید که چه چیز عشق را از شما دور نگاه می دارد.
آیا مشکل, انتقاد است یا احساس بی ارزش بودن یا معیارهای نا معقول یا تصاویر هنر پیشه ها وستاره های سینما یا ترس از صمیمیت یا این اعتقاد که شما دوست داشتنی نیستید؟ وقتی عشق از راه میرسد, برایش آماده باشید. زمینه را فراهم کنید و آماده باشید تا عشق را بپرورانید. لبریز از محبت و مهر باشید تا دوست داشتنی شوید. با آغوش گشاده پذیرای عشق باشید. ماشینها, علوم, انسانها و روابط بین آنها هر روز و هر لحظه در حال تغییر است. و هر کس که خودش را سریعتر با این تغییرات وفق بدهد, برنده بازی زندگی خواهد بود. و از آن بهتر و موفق تر کسانی هستند که خودشان و به اراده خودشان تغییر را ایجاد می کنند. زیرا اینان با این کار خود سکان کشتی زندگی را در برابر تحولات و تغییرات زندگی در دست گرفته و به انتخاب خود به هر سو که می خواهند می روند . تحولی در شکست : ایجاد دگر گونی محال و بی فایده است . پس چرا سعی کنم این وضع را تغییر دهم ؟) و یا این تصمیم که (همین طور که هستی بمان . دست کم با این درد آشنایی و می دانی چگونه با آن بسازی و کنار بیایی). ترس از نا شناخته ها مهمترین عامل تغییر نکردن افراد است.
ترس از حرکت در مسیری تازه و نا آشنا , ترس از ترک عادات قدیمی و ترس از شکست . برای غلبه بر این ترس باید ببینیم که پس از تغییر چه چیزهایی را از دست می دهیم و چه چیزهایی را به دست می آوریم و آیا با تغییر نکردن و در جای خود ماندن چیزی به دست می آوریم ؟ زمانی که تصمیم خود را برای تغییر گرفتید , همیشه خود را مشتاق تغییر نشان دهید و مدام این جمله را با خود تکرار کنید که (من مشتاق دگرگونی هستم ) و اگر در بین راه به مشکلی برخوردید با خود بگویید اگر نمی ترسیدی چه می کردید؟ نکته مهم در باره تغییر این است که همواره تغییر را از خود آغاز کنید . و در ابتدای کار دیگران را به حال خود بگذارید . اشتباهی که خود من در گذشته بارها تکرار کردم این بود که همیشه سعی می کردم عادات بد دوستان خودم را تغییر بدهم در حالی که آنان هیچ علاقه ای به تغییر نداشتند. ولی اکنون می دانم اگر من خودم را اصلاح کنم دیگران هم از من تاثیر می گیرند و خود را اصلاح می کنند. (اگر انسان اصلاح شود , دنیا اصلاح می شود ) .
در ژایان باید بگویم که تغییرات به ظاهر کوچک در هر فرد می تواند نتایج بزرگی برای او داشته باشد .
▪ روحی برای خانه تکانی :
انسان رو حی است در قالب یک جسم مادی . و بیش از انکه جسمش به آراستگی نیاز داشته باشد , رو حش به زیبایی و آراستگی نیاز دارد و لازم است که هر چند وقت یک بار ما خانه ذهنمان را نیز تمیز کنیم و به خانه تکانی ذهنی بپردازیم . لوییز هی در کتاب شفای زندگی روشی برای این کار دارد که من اکنون آن را برای شما بازگو می کنم: (کار ذهنی که اکنون به آن مشغولم مانند خانه تکانی است . به اتاقهای ذهنم می روم و اندیشه ها و اعتقاداتی را که در آنهاست می آزمایم . بعضی را دوست دارم و انها را برق می اندازم و جلا می دهم تا سودمند تر شوند . می بینم پاره ای از آنها نیاز به جایگزینی و تعمیر دارند و می کوشم تا حد امکان درستشان کنم یا کنارشان بگذارم . بعضی از آنها مانند روزنامه های دیروز و مجلات یا لباسهای کهنه اند و دیگر مناسب نیستند . اینها را به دیگران می بخشم یا دور می اندازم که دیگر جلو چشمم نباشند .)
▪ مشتاق عفو باش :
تو را عفو میکنم که آنگونه که من می خواستم نبودی . تو را می بخشم و آزاد می کنم .) این تاکید ما را آزاد می سازد . همه امراض از عدم بخشایش ناشی می شوند . هرگاه که بیماریم , باید در دل خود جستجو کنیم و ببینیم که چه کسی را باید ببخشاییم . کتاب (تعلیم معجزات) می گوید: (همه امراض از عدم بخشایش ناشی می شوند. و هرگاه که بیماریم باید به پیرامون خویش بنگریم و ببینیم که چه کسی را باید عفو کنیم.) من به این نظریه می افزایم که عفو و بخشایش هر کس را دشوارتر می یابید , هم اوست که بیش از هر کس دیگر باید رهایش کنید. بخشایش یعنی دست برداشتن و رها کردن . این به معنای تایید رفتار آنها نیست . این به معنای دست برداشتن از سر آن کس و آن مساله است . لازم نیست که بدانیم چگونه عفو کنیم . تنها کاری که باید بکنیم این است که مشتاق عفو و بخشایش باشیم . کائنات خود از (چگونه ها) مراقبت خواهد کرد .
دوخدا وجود دارد. خدای که استادان دانشگاه درباره او به ما می آموزند , و خدایی که خود به ما می آموزد . خدایی که مردم همیشه درباره اش صحبت می کنند, و خدایی که خود با ما سخن می گوید . خدایی که هراسیدن از او را آموخته ایم , و خدایی که از عطوفت با ما سخن می گوید . دو خدا وجود دارد. خدایی که در بلنداست , و خدایی که در زندگی روزمرِه ما حضور دارد . خدایی که از ما می طلبد, و خدایی که قرض های ما را می بخشد . خدایی که ما را با آتش دوزه تهدید می کند , و خدایی که بهترین راه را به ما نشان می دهد . دو خدا وجود دارد. خدایی که ما را زیر بار گناهان خرد می کند, و خدایی که با عشق خویش ما را آزاد می سازد. تاثیر داشته باش یک روز صبح زود مردی دانشمند و فرزانه برای قدم زدن به کنار ساحل رفت . زمانی که به ساحل نزدیک می شد مرد جوانی را دید که خم می شود و از روی زمین چیزهایی بر می دارد و خیلی آرام آن را به اقیانوس پرتاب می کند .نزدیکتر که رفت دید آن چیزها ستاره دریایی هستند . مرد دانشمند کنجکاو شد و به جوان نزدیک شد و از او پرسید: جوان چه میکنی ؟ جوان پاسخ داد: آفتاب بالا آمده و مد دریا دارد فرو می نشیند . اگر این ستاره ها در خشکی بمانند می میرند . مرد دانشمند گفت : اما جوان ساحل دریا کیلومترها طول دارد ومیلیونها ستاره دریایی در کنار آن از آب بیرون مانده اند ممکن نیست که بتوانی تاثیری داشته باشی . جوان مودبانه به حرفهای دانشمند گوش کرد و سپس خم شد و ستاره دیگری را برداشت و به دریا پرتاب کرد و به مرد دانشمند گفت : برای آن یک که موثر بود . مرد دانشمند از این جواب متعجب و آشفته شد . و پس از مدتی فکر به ماهیت اصلی عمل مرد جوان پی برد . مرد جوان با آن کارش تصمیم گرفته بود که تنها نظاره گر گذر زمان نباشد . بلکه تصمیم گرفته بود در جهان عامل , فاعل و منشا اثر باشد . عمل آن مرد جوان بیانگر چیزی اساسی برای تک تک ماست . ما همگی توانایی اثر گذاری را داریم .
اگر ما بتوانیم مانند آن مرد جوان به این موهبت پی ببریم , با قدرت بینشمان صاحب نیروی شکل بخشی به آینده مان می شویم . و این چالشی برای من و شماست . هر کدام از ما باید ستاره دریایی خود را بیابیم و اگر هر کدام از ما ستاره خود را خوب و خردمندانه پرتاب کنیم تردیدی ندارم که سالهای آینده جای خوبی برای زندگی خواهد بود . به خاطر بسپارید بینش بی عمل صرفآ یک رویاست و عمل بی بینش صرفآ وقت گذرانی است . بینش به همراه عمل است که می تواند دنیا را دگرگون کند . قدرت ▪ بینش :
زمانی کسی گفته بود بهتر است به آینده مان بنگریم چون قرار است بقیه عمرمان را درآن بگذرانیم .این جمله ممکن است برای بسیاری از افراد کلماتی بیش نباشد چون خودشان را در زمان حال گرفتار کرده اند یا درباره آینده رویا پردازی میکنند ولی دست روی دست می گذارند و یا رویاهاشون در بهترین شکل مبهم و در بدترین شکل دست نیافتنی می باشد. اما این تصویر درباره آینده اشتباه است . ما دراینجا می خواهیم بدانیم که چرا تجسم ما از آینده چه درباره ملتها و یا مردم و یا شرکتمان و درباره خود ما که می خواهیم در این دنیا موثر باشیم تجسمی مهم و حتی اساسی است . داشتن دیگاهی متضاد و مثبت نسبت به آینده در شرایط بحرانی بسیار عاقلانه است . لازم است در مواقع بحرانی درباره آینده فکر کنیم رویا پردازی کنیم و به آن تجسم ببخشیم . در واقع دیدگاه من این است که داشتن بینش مثبت نسبت به آینده شاید نیرومند ترین انگیزه تحول من و شما باشد . محقق هلندی فرد پولاک در کتاب خودش به نام (تصویر آینده) به رابطه میان تصویر ملتها از آینده شان و سرنوشت آنها علاقه زیادی داشت .
مسئله ای مه او مطرح کرد این بود :(آ یا تصویر مثبت یک ملت از آینده پی آمد موفقیت آن ملت است . یا موفقیت یک ملت پی آمد تصویر مثبت آن ملت از آینده است) برای یافتن پاسخ این مسئله او سرنوشت ملتهای زیادی خواه باستانی و خواه معصر را بررسی کرد . او میخواست بداند که این ملتها چقدر نسبت به آینده شان دید مثبت داشتند و چقدر به آمال و آرزوهایشان دست پیدا کردند . پولاک در تحقیقاتش به این نتیجه رسید که کشورهای موفق ابتدا با رویا آغاز کردند و. سپس آن را به چیزی مهم تر و قوی تر تبدیل کردند (بینش) بینش نتیجه رویا و عمل است . بینش های مهم مقدم بر موفقیتهای مهم است . ابتدا رهبران پنداره محکمی از آینده نشان می دادند بعد جوامع این پنداره را می پذیرفتند واز آن حمایت می کردند بعد آنها با همکاری هم آن پنداره را تحقق می بخشدیدند. امروزه قدرت بینش را در تمام دنیا می توان دید . بسیاری از ملتها وقتی راه صعودشان را به عظمت آغاز کردند نه منابع مهمی داشتند نه جمعیت قابل قبول یا حتی برتری استراتژیک . آنچه آنها داشتند بینش عمیق نسبت به آینده شان بوده است و علت اصلی موفقیتشان این بوده است . ملتهای بینش مند موفق ترند و ملتهای بدون بینش ضعیف تر.
▪ پیش به سوی دنیایی دیگر :
(ken keyes) در کتاب صدمین میمون درباره این نظریه گفتگو می کند که چگونه زندگی همه اعضای یک نژاد یا گونه بر یکدیگر تاثیر می گذارد . دسته ای میمون در سواحل ژاپن مورد مطالعه قرار گرفتند, روزی میمونی از میان این دسته , سیب زمینی های خودش را به شیوه ای خاص در آب شور دریا شست و در روزهای بعد نیز به این کار ادامه داد . چندی نگذشت که بقیه میمون ها از کار او تقلید کردند . پس از آن که تعداد معینی از میمون ها به این شیوه رفتار کردند , این رفتار در میان گروهی دیگر از میمون ها - که صدها کیلومتر با آنان فاطله داشت و هیچ ارتباطی بین آنان برقرار نبود- ظاهر شد. کتاب (صدمین میمون) بر اساس نظریه علمی موسوم به (توده بحرانی گونه ها) به رشته تحریر در آمد , بر طبق این نظریه , هرگاه فکر یا عمل خاص در میان تعداد معینی از یک نژاد و یا گونه شکل بگیرد, در نقاط دیگر نیز نمایان خواهد شد. کن کایز در این کتاب از مثال جنگ هسته ای بهره می گیرد و می گوید که اگر انسان ها به تعدادکافی و به حد نصاب به این باور برسند که عاقبت روزی جنگ هسته ای به وقوع خواهد پیوست , به حکم نظریه (توده بحرانی گونه ها) دولتها و مردم به طور خودکار در جهت تحقق این پندار گام برداشته و ندانسته راه را برای تخریب و انهدام و نیستی صاف و هموار خواهند کرد. با این مقدمه میخواستم به این نکته اشاره کنم که همه ما شاید در ذهن خود مدینه فاضله ای را تصور کرده باشیم که مردم درآن با نیکی با یکدیگر رفتار میکنند و صلح و صفا در زندگیشان جریان دارد . حال آیا چنین مدینه فاضله ای میتواند به واقعیت بپیونند؟ بر طبق نظریه توده بحرانی گونه ها اگر به تعداد کافی از مردم به گونه ای که ما از مدینه فاضله انتظار داریم با هم رفتار کنند , این رفتار در دیگران هم ظهور خواهد کرد . حال آیا کسی به جز خود ما می تواند این رفتار را در جامعه اشاعه دهد؟ آری ما باید از خود آغاز کنیم و به یاد داشته باشیم که اگر انسان تغییر کند , دنیا تغییر خواهد کرد. پس بیا یید اصلاح دنیا را از خود آغاز کنیم و آنچنان با مردم رفتار کنیم که خود از آنان انتظار داریم .
● چندتا قول کوچیک به من بده :
▪ به من قول بده که می توانی - - - - - - - - - - - - - - - - - - :
با خودت مهربان باشی .یک لحظه را برای فکر کردن به خودت در نظر بگیری . شاد و خشحال باشی .سه آرزو داشته باشی .موقع کار و فعالیت متوجه خودت باشی .به آینده نگاه کنی و ببینی زیبا هستی .قوی و محکم باشی .روح و روانت را پرورش دهی .به دنبال وحی و الهام باشی . به یک موزیک زیبا گوش کنی .پری داستانها را باور داشته باشی .این واقعیت را درک کنی که بعضی مواقع رویاها به واقعیت می پیوندد.باور داشته باشی که فرشته ای داری که از تو محافظت می کند.درخشش و گرمی نور خورشید را به صورت خود احساس کنی .بخندی و درصدد خنداندن دیگران باشی .همواره امیدوار باشی .هر آنچه را دوست داری با تمام وجودت دوست داشته باشی .
▪ و مهم تر از همه این که :
به من قول بدهی آن طور باشی که دوست داری من برای تو باشم .
▪ من انسان زیبای دیگری شده ام :
امروز تصمیم خود را گرفتم و به این باور رسیدم که من می توانم انسان بزرگی شوم و دنیا را عوض کنم .امروز من انسان زیبای دیگری هستم .پر از امید,قدرت و ایمان .من قدرت فراوانی در خود احساس می کنم .من خدا را در تمام سلولهای بدن خود حس می کنم و او این قدرت را به من می دهد که به هر چه بخواهم برسم . من به قدرت و تواناییهای خود ایمان دارم.من احساس قدرت ,سرعت و حرکت می کنم .به خود اعتماد دارم و موفق می شوم . اعتماد به نفس من مرا جذاب و محبوب می کند. احساس من عالی است .احساس من عشق و توانمندی است .من فرشته زیبای درونم را از اسارت همه زنجیرهای بدبینی ,منفی نگری و دشمنی ,ناتوانی و ناامیدی آزاد کردم و کاملا رها هستم تا به هر آنچه که بخواهم برسم . من تمام خستگیها ,ناکامی ها و ناامیدی های گذشته ام را رها می کنم تا افکار مثبت و سازنده آزادانه به ذهن من جاری شوند. افکار جدید من شگفت انگیز و پر ثمرند. با بخشش دیگران خود را از بند کینه ها و کدورتها آزاد می کنم و آرام و رها می شوم . بخشش هدیه ای است که به خود می دهم . در زندگی همیشه رخدادها مطابق تصور من نیست .لیکن من به روند زندگی اعتماد دارم که از من حمایت می کند و عالی ترین خیر و صلاحم را به من هدیه می کند. دری بسته شود درهایی گشوده می شود. من شکوه آینده ام را در فراروی خود می بینم .
پس هرگز خود را با کسی مقایسه نمی کنم و بر این باورم که توانایی اینکه از همه بالاتر روم را دارم . من به خود افتخار می کنم .به آنچه که هستم وبه انچه که خواهم بود. من روز به روز به دانش و تخصص خوداضافه می کنم و در جهت افزایش مهارتهای مختلف خود گام بر می دارم.من از انسانهای موفق الگوبرداری می کنم . پس برای هر موفقیتی که کائنات برای من فراهم می کنند,شایستگی کامل دارم . از چه چیزی باید بترسم .هیچ قدرتی وجود ندارد که سد راه من شود.به قدرت لایزال الهی توکل دارم . به لطف او در امانم. من انسان زیبای دیگری شده ام .
● ختم کلام : اگر می خواهی ببینی که دیگران نسبت به تو چه احساسی دارند,ببینید خود چه احساسی نسبت به خود دارید.زیرا دیگران وقتی در تو نگاه میکنند, نسبت به تو آن احساسی را دارند, که تو نسبت به خود داری . کن کایز حتما این ضرب المثل راشنیده اید که (با یک گل بهار نمی شود) . بسیاری از افراد با بیان این ضرب المثل تلاش برای بهتر کردن وضع دنیا و کمک به مردم را کاری بیهوده می پندارند و از هرگونه تلاشی در این راستا خودداری میکنند و در دنیا فقط نقش نظاره گر را ایفا میکنند . اما آیا این نظر درست است ؟ و آیا به این خاطر که حل تمام مسائل دنیا از دست ما خارج است , نباید کاری بکنیم ؟ می خواهم داستانی را برای شما تعریف کنم که شاید جواب این سوال را در آن بیابید استاد می گوید ما باید رهایی از گذشته را انتخاب کنیم و همگی , از جمله خودمان را ببخشاییم . شاید ندانیم چگونه عفو کنیم و شاید نخواهیم که ببخشاییم . اما به محض اینکه صمیمانه بگوییم مشتاق عفو و بخشایش هستیم , فرایند شفا آغاز می شود . برای شفای خود (ما) لازم است که گذشته را رها کنیم و یکایک افراد را ببخشاییم .
تکرار جمله تاکیدی زیر بسیار موثر است ( بسیاری از افراد در برابر تحولات و تغییرات زندگی دست خود را به سوی آسمان بلند می کنند و یا در برابر آن تسلیم می شوند. منظور از تسلیم شدن این است که آنها می گویند : ( هرگز اصرار نورزید که عشق بی درنگ بیاید . شاید هنوز آماده آن نیستید یا هنوز آن قدر پرورش نیافته اید که عشقی را که میخواهید به سوی خود جذب کنید
نگارش یافته توسط محمود قوچانی
منبع : ایران سهراب