شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


با زمانه حرکت کردن


با زمانه حرکت کردن
اوضاع موسیقی طوری شده است که آنهایی هم که تا حالا گله ها و شکایت ها را مبالغه آمیز می دانستند دارند نگران می شوند. البته هنوز هم به نظر می رسد راه حل اساسی کار کردن و کار کردن به جای غر زدن و غر زدن باشد.
اما این هم واقعیت است که برای کار کردن باید انگیزه ای، چشم اندازی، اطمینانی و دورنمای دلگرم کننده ای وجود داشته باشد. به سیاست های کلان فرهنگی در کشور کاری نداریم، چون این چیزهای خوبی که گفتیم تا حالا به طور بنیادی از این سیاست ها درنیامده است. حرکت هایی هم اگر در این جهات وجود داشته، «ضدحرکت »های بعدی که یا از حرکت کننده اولی سر زده یا از جناح مخالف او آنها را کم وبیش خنثی کرده است.
هنوز هم که هنوز است تاکتیک های «آسه برو، آسه بیا»، «زیادی شلوغش نکن»، «صداشو درنیار»، «به این کارا کاری نداشته باش»، «وارد این مقولات نشو» و... تنها تاکتیک هایی اند که جواب می دهند؛ هم از شوخی روزگار برای مسوولان و هم برای اهالی موسیقی و تنها واقعیت دلگرم کننده ای که وجود دارد این است که شکر خدا بعضی مواقع گوش شنوا هست و گاهی اوقات به مناسبت هایی، نیات و اهداف مشترک می شوند و پاره ای از مواقع سنگ هایی از سر راه برداشته می شود.
اما آنچه بیشتر از سیاست های خرد و کلان به موسیقی ضربه می زند شاید گرفت و گیرهای اساسی در خود موسیقی و در طرز تفکر اکثر اهالی موسیقی باشد. الان اوضاع طوری شده است که هرکس می خواهد کمی آ زادتر نفس بکشد، از موسیقی سنتی فرار می کند. این را می شود قبول کرد که انگیزه خیلی از کسانی که چنین می کنند، حقیقتاً آزادتر نفس کشیدن نیست، پول و شهرت و وسوسه مردم پسند شدن و همه جا بر سر زبان ها بودن برای خیلی ها انگیزه های مهم تری اند.
«دل ای دل ای» کردن و شور و شهناز خواندن و رًنگ و چهار مضراب زدن، آن هم به شکل خشک و جدی و عصا قورت داده، نه نان و آب می شود و نه «عکس و تفصیلات». خیلی هم که خوب باشی، یک مشت روشنفکر نخبه فرهیخته برایت کف می زنند که به ندرت خاله و عمو و دایی یا پسرخاله و دخترعمه، یا دوست و همسایه بین شان پیدا می شود.
آن وقت همیشه به همه اینها که هیچ نمی دانند روشنفکر و نخبه و الیت چیست بدهکار می مانی که «پس تو چه کار می کنی، بعد از این همه ساز زدن و آواز خواندن؟» یا «تو که این همه ادعات می شه، چرا نه صدایی ازت هست نه سیمایی؟» و وقتی می بینی که متقاعد کردن این جماعت از متقاعد کردن کشیش های زمان گالیله به اینکه زمین صاف نیست مشکل تر است، عطای فرهیختگی را به لقایش می بخشی و همرنگ جماعت می شوی.
یک موقع هایی هم هست که وسوسه از سوی همین گروه روشنفکر نخبه فرهیخته گریبان آدم را می گیرد. بالاخره «با زمانه حرکت کردن»ی وجود دارد، «جهانی شدن»ی در کار است، نمی شود که تا ابد به دستگاه و آواز چسبید و با موسیقی قجری سرگرم شد. دنیا دنیای ساختارشکنی است، حرف حرف جوان هاست و زمان زمانه کارهای نوفراملیتی. اگر همین جور دست روی دست بگذاریم و مدام از اصالت و هویت و سنت و موسیقی نخبه و چه و چه سخن بگوییم، عنقریب است که از همگنان عقب بمانیم و قافیه را به کلی ببازیم. چقدر حرص بخوریم که مارسل خلیفه جهانی شده است ما نشده ایم؟
چقدر حرص بخوریم که عزیزه مصطفی زاده را همه دنیا می شناسد و ما را هیچ کس نمی شناسد؟ چقدر خون دل بخوریم که این خالد پاپتی را هم در ام تی وی نشان می دهند و ما را نشان نمی دهند؟ باید فکری کرد و راه حلی یافت. بالاخره این جهانی شدن و به روز شدن و فخر عالم شدن فرمولی دارد؛ معجونی، وردی، چیزی هست که باید از آن سر دربیاوریم...
اما این فضاها فضاهایی نیستند که موسیقیدان در آنها آزادتر نفس می کشد، بلکه فضاهایی اند که او در آنها مثل بقیه نفس می کشد؛ یک فضای نفس تنگی عمومی که چون عمومی است، مطبوع تر از فضای نفس تنگی خصوصی است؛ چون، هرچه باشد، مرگ دسته جمعی عروسی است. این تمایل روزافزون به گریز از فضای خصوصی به عمومی، با امید واهی دست یافتن به هوای آزاد، زنگ خطری است که به صدا درآمده است و به نظر می رسد گوش موسیقیدانان جدی ما، با همه حساسیت موسیقایی ای که دارد آن را نمی شنود.
موسیقی سنتی گرفتار تفکرات جزمی خود شده است و دو راه بیشتر پیش پای نسل تازه نمی گذارد؛ یا تسلیم شدن به این جزم ها یا خارج شدن از این فضا. گاه اتفاق می افتد که حتی پیشروترین موسیقیدانان سنتی این موسیقی را خود، داوطلبانه، با محدوده های تنگ کاملاً مشخص معرفی می کنند که یا باید در همان محدوده ها در آن گام برداشت یا باید از آن صرف نظر کرد. موسیقیدان جوان وقتی چنین «حکمی» از استادان موسیقی سنتی می شنود، بدیهی است که دیگر علاقه ای به ماندن در این فضای محدود پیدا نمی کند.
اگر به او بگویند و نشان دهند، چنانکه به ندرت نیز چنین کرده اند، که موسیقی سنتی قابلیت آن را دارد که محدوده های خود را گسترش دهد و بدون افتادن به دام فضای عمومی، حرف های تازه ای بزند، نتیجه بسیار بهتری گرفته خواهد شد.
سیدمحمد موسوی
مدیر موسسه فرهنگی- هنری ماهور
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید