پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


شاید آخرین فرصت برای توسعه


شاید آخرین فرصت برای توسعه
قیمت نفت روزبه روز گران تر می شود. دکتر ملکی معتقد است کماکان قیمت نفت از کالاهای دیگر بالاتر است و استفاده از حاشیه سود می تواند ایران را درمسیر توسعه جهشی اش که جبرتاریخی آن در این مرحله است، یاری دهد. رئیس موسسه مطالعات دریای خزر معتقد است در سیاست خارجی ایران باید از مرحله ستیز به مرحله رقابت وارد شده و قدر فرصتی را که قیمت نفت دراختیارش گذاشته به خوبی بداند. او معتقد است زمان آن فرارسیده که مانند چین، ایران یک دوره تنش زدایی و آرامش را درسیاست خارجی دنبال کند تا از دور باطل توسعه نیافتگی نجات یابد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد:
در دوره جنگ سرد دنیای سرمایه داری که معتقد به حاکمیت بازار آزاد بود، سعی داشت روابط اقتصادی بین الملل را درحوزه عرضه وتقاضا تعریف کند اما خرید وفروش نفت از این امر مستثنا بود به این معنا که غرب سعی کرد همواره با مکانیسم های مالی و تولید و استخراج نفت اضافی به دو هدف دست یابد:
۱) قیمت را درحد مشخصی نگه دارد.
۲) ذخایر استراتژیک خود را افزایش دهد اما به نظر می رسد درحال حاضر نوعی آزادسازی کنترل شده نرخ حامل های انرژی درجهان درحال وقوع است. آیا فکر می کنید که آزاد سازی و انرژی گران موتور اصلی اقتصاد جهانی دردوره جهانی سازی به شمار می رود؟ البته شکی نیست که دراین آزادسازی انگیزه کنترل رقبا نیز می تواند وجود داشته باشد ولی این نیز مهم است که درهرگونه آزاد سازی از این دست این کشورهای توسعه نیافته هستند که زیر چرخ های توسعه جهانی سازی له می شوند. ازاین رو مهم است که بدانیم برنامه مذکور با کشور غیرتولیدی مانند ایران چه خواهد کرد؟ مواردی که شما در سوالتان به آن اشاره کردید مطالب پیچیده ای است. به نظر من قیمت نفت را خدا تعیین می کند. اگر کسی، گروه ها، نهادها، مجموعه ها یا بلوک هایی در بالا یا پایین بردن قیمت نفت می توانستند دخالتی کنند به نوعی که جلوی بالارفتن قیمت آن را بگیرند حتماً این کار را می کردند. یک مثال خیلی ساده از لحاظ امنیت انرژی مایلم در اینجا مطرح کنم. در این هیچ تردیدی نیست که دولت آمریکا به طور حداقلی به دنبال آن است که ایران از مسیر توسعه باز بماند وبه طریق اولی به قدرت اول منطقه تبدیل نشود. تحلیل بدبینانه نیز این است که آمریکا به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی است. بنابراین بین این دامنه، هرگونه محاسبه رفتار آمریکا براین مبتنی خواهد بود که کاخ سفید مایل نیست دولت ایران، دولت موفقی باشد حتی برای این منظور ۷۵ میلیون دلار بودجه اختصاص می دهد. مقاله اخیر سیمور هرش در مجله نیویورکر مدعی است که دولت آمریکا ۴۰۰ میلیون دلار برای عملیات مخفی در ایران هزینه کرده است. اگرما فکر کنیم که دولت آمریکا مسبب بالا رفتن قیمت نفت است باید بگویم در برابر هر یک دلاری که قیمت نفت بالا برود به صورت کلی یک میلیارد دلار به درآمد دولت ایران اضافه می شود. پس از یک طرف با افزایش قیمت نفت درآمد دولت ایران به ۷۵ میلیارد دلار می رسد و از طرف دیگر مشاهده می کنیم که آمریکا ۷۵ میلیون دلار گذاشته تا دولتی را که ۷۵ میلیارد دلار از افزایش قیمت نفت درآمد دارد با آن برخورد کندوبه خیال خودش آن را سرنگون کند، غیرعقلایی بودن این سیاست آشکار است.
بنابراین به نظر می رسد دولت آمریکا در پشت رده بالا رفتن قیمت نفت نیست یا اگر هم باشد او مایل نیست که کشورهایی مانند ایران از بالارفتن قیمت نفت منتفع شوند. اما درعین حال بالا رفتن قیمت نفت همان طور که شما فرمودید دارای تبعات خاص خود است که ما باید آن را بشناسیم. شما به یکی از این پیامدها اشاره کردید وآن اینکه جهان بیشتر به سوی جهانی سازی پیش می رود. مایکل پورتر می گوید همان طور که هرشرکت یا سازمان یا کمپانی دارای یک یا چند مزیت های رقابتی هستند کشورها یا ملت ها نیز دارای مزیت های ملی هستند. مثلاً ما هرچه تلاش کنیم قیمت تمام شده یک خودرو در ایران حتماً از قیمت تمام شده خودرو مشابه در کره جنوبی بالاتر است چون کره جنوبی درطول حدود ۵۰سال اخیر براساس اقتصادمعیار به این مزیت دست پیدا کرده است. فرض کنید که هزینه انرژی یک سوم هزینه هر کالایی باشد، اگر قیمت انرژی افزایش یابد چه اتفاقی روی خواهد داد. قیمت کالا هم افزایش می یابد. با افزایش قیمت کالا درسطح جهانی ارزش آن کالا نیز بالا می رود. بنابراین دریک سطح کلی شما قیمت همه اقلام جهانی را بالا برده اید. اگر قیمت همه چیز بالا برود، این امر به نفع کشورهای توسعه یافته است. در این شرایط قیمت کالایی که از تکنولوژی بالایی برخوردار است به مراتب ارزش ذاتی اش برای مصرف کنندگان نسبت به گذشته بالاتر می رود. همچنین در ازای بالارفتن قیمت نفت سود سرشاری نصیب کمپانی های نفت گاز می شود. اگر به ترازنامه شرکت های نفتی نگاه کنید درمی یابید که در این چند سال سودهای خیلی بزرگی داشته اند. ترازنامه شرکت شل، اکسون موبیل و بی پی همه بیانگر این موضوع است. به عبارت دیگر درست هنگامی که قیمت نفت افزایش می یابد تولید کنندگان اعم از شرکت ها و کشورها دارای درآمد بیشتری می شوند. اما دو نکته دراینجا خیلی مهم است:
۱) آن هایی که از سود سرشار منتفع می شوند درگذشته هفت خواهران نفتی بودند که اکنون به پنج خواهران نفتی تبدیل شده اند و اکثراً نیز آمریکایی هستند. این افزایش درآمد برای خانواده آقای بوش که خانواده نفتی هستند یا آقای مدودوف که درگازپروم سهم بالایی دارد یا آقای دیک چنی که صاحب هالیبرتون است با ارقام نجومی همراه است. بنابراین مقامات کشورها به صورت شخصی از بالارفتن قیمت نفت ضررنمی بینند بلکه به صورت شخصی خود و شرکت هایشان استفاده های کلان می برند.
۲) به نظر می رسد شاید بالا رفتن قیمت انرژی به خصوص نفت وگاز ریشه دراستراتژی های آژانس بین المللی انرژی دارد. آژانس بین المللی انرژی که خاستگاه اش شوک نفتی اعراب در سال ۱۹۷۳ است و همان طور که شما هم اشاره کردید ذخایر استراتژیک یکی از ابتکارات آژانس بین المللی انرژی در برابر شوک نفتی ۱۹۷۳ است، شاید درجلسات و اجلاس های سران کشورها به خصوص اجلاس سران گروه ۸ که درماه ژوئن در ژاپن برگزار شد آن جا این استراتژی تصویب شده که قیمت نفت بالا برود زیرا با افزایش قیمت نفت مطالعه، تحقیق و پژوهش و فعالیت در انرژی های جایگزین اقتصادی می شود و این می تواند تولید انرژی های خورشیدی و باد، هسته ای، زغال سنگ، سنگ های آغشته به نفت، ماسه های نفتی ، دریا وانرژی هایی که از مواد غذایی برای تولید اتانول استفاده می شود وامثالهم را اقتصادی کند. بنابراین با بالا رفتن قیمت نفت درحقیقت برنامه ای که غرب دارد این است که انرژی های جایگزین را با مرور زمان بیشتر توسعه بدهد. من به نظرم می رسد اگر بشر به یک دستاورد ناگهانی وانقلابی برسد اهمیت نفت وگاز به کلی تحت الشعاع قرار می گیرد. شاید دنیای آینده همان طور که شما فرمودید دنیای دوقطبی تولید کننده نفت وگاز ومصرف کننده نباشد.
این درست است که درآمدهای نفتی ایران افزایش یافته ولی نظام آزادسازی باعث شده قیمت بسیاری از مواد خام، مواد غذایی و...نیز افزایش بیابد و از آن جا که ایران به یکی از وارد کنندگان عمده غذا درجهان تبدیل شده، هزینه های واردات نیز از درآمدهای نفتی تامین می شود. در زمان شاه هم درآمدهای نفتی ما بالا بود اما سیستم وقت باید این درآمدها را صرف هزینه هایی می کرد که کشور نیازمند آنها نبود مانند هزینه هایی که مربوط به ژاندارمی منطقه می شد. یک مقدار از آن را نیز به دلیل شعارهای بلند پروازانه رسیدن به تمدن بزرگ به داخل جامعه پمپاژ کرد که سرنوشت چنین بلندپروازی ها نیز در سال ۱۳۵۷ روشن شد. درحال حاضر نیز به نظر می رسد افزایش قیمت نفت را داریم ولی به همان نسبت قیمت در حوزه مواد غذایی و.... نیز بالا رفته است البته ناگفته نماند که ذخیره ارزی کشورهای نفتی که بسیار افزایش یافته، می تواند یکی از دلایل این افزایش قیمت های جهانی باشد. پس براساس شاخص ها ما که واردکننده عمده هستیم به میزانی که درآمد به دست می آوریم به همان میزان هم درآمد از دست می دهیم زیرا از جیب می خوریم به ویژه که با پایین آوردن تعرفه ها به شدت به حوزه های تولیدی خود به نفع تولید کنندگان خارجی ضربه زده ایم. این را هم باید اضافه کنم که ممکن است قیمت های نفت روزی به ۵۰ تا ۶۰ دلار سقوط کند درحالی که ما به قیمت های نفت ۱۳۰ دلار هزینه و مصرف کرده ایم. برای کشوری که به سوی توسعه می رود و به قول شما غرب سعی می کند این کشور یا براندازی شود یا توسعه نیابد فکر نمی کنید که این موضوع بهترین نوع نبرد سیاسی اقتصادی است؟ تئوری توطئه را شاید بتوان قبول نکرد یعنی من اعتقاد ندارم که درجهان گروه کوچکی درحال اداره جهان هستند. به عبارت دیگر این گونه نیست که یک گروه کوچک بتوانند هرکاری که می خواهند درجهان انجام بدهند. + آیا شما تئوری فراطبقه جهانی رورتی را هم قبول ندارید که معتقد است به طور غیرقانونی این فراطبقه درسراسر جهان عمل می کند؟ نه، من منظورم این است که مثلاً کلوپ رم یا کمیسیون سه جانبه درعین حال که درحال نقش آفرینی هستند ولی اینها همه ابزارها را برای اداره دنیا ندارند. انقلاب ایران یکی از نمونه ها است که آنها در برابر آن نتوانستند اقدام موثری انجام بدهند یا مثلاً تحولاتی که درخاورمیانه یا عراق درحال رخ دادن است. اگر واقعاً اینها می توانستند برنامه ریزی کنند خوب برنامه ریزی می کردند تا سربازان شان تا این اندازه دچارتلفات نشوند. درافغانستان یا حتی درمورد روسیه هم همین طور.
روسیه درحالی که یک جامعه مصرفی کالاهای غربی است اما این جامعه در سطح استراتژیک درحال مقاومت است. علاوه براین در برابر سپردفاعی ناتو یا گسترش ناتو به شرق و همچنین موضوع نفت وگاز درحال مقاومت است. به عبارت دیگر هرچیزی که آنان اراده کنند امکان وقوع آن وجود ندارد ولی هرکسی که بیشتر تلاش کند از موفقیت بیشتری برخوردار خواهد بود. اما مطلب دوم شما درست است که شاید بشود گفت یک صفر به همه قیمت ها در دنیا اضافه شده است. مثلاً دردهه ۷۰، ۱۰ میلیارد دلار درآمد داشتیم درحالی که قیمت گندم درهرتن ۲۰۰ دلار بوده است حال به جای ۱۰ میلیارد دلار، ۱۰۰ میلیارد دلار درآمد داریم درحالی که مثلاً قیمت گندم درهرتن به ۲۰۰۰ دلار افزایش پیدا کرده است البته نکته اساسی این است که قیمت بقیه کالاها به اندازه قیمت نفت افزایش نیافته است. به عبارت دیگر یک فاصله ای میان قیمت نفت با مابقی قیمت ها هنوز وجود دارد،مهم نیز این است یعنی درفاصله ای که قیمت مابقی کالاها هنوز به آن سرعت افزایش نیافته، شما دارای یک «حاشیه سود» می شوید. به عبارت دیگر مابقی کالاها سعی دارند به تدریج ولی به سرعت خود را به قیمت نفت برسانند.
در اینجا همان طور که گفتم فاصله ای وجود دارد که این فاصله به ما فرصتی برای سرمایه گذاری و... می دهد. اگر از این فرصت استفاده نکنیم من نمی دانم چه برسر ما خواهد آمد. برخلاف آنچه همه می گویند نفت وگاز یک موقعیت انحصاری دارد و هیچ چیز جای آنها را نخواهد گرفت من معتقدم این موضوع درصورتی است که بشر فاقد قوه خلاقه باشد اما بشر دارای قوه خلاقه است و از این روشاید این روزها چیزی کشف شود که علاوه برمزیت های محیط زیستی که سوخت جدید خواهد داشت، درضمن نیازی به منابع هیدروکربوری هم نداشته باشد. در چنین اوضاعی ایران دربرابر عمل انجام شده قرار خواهد گرفت. کمااینکه زمانی کسی فکر نمی کرد بشر قادر باشد از انرژی خورشیدی استفاده کند و الان انرژی خورشیدی موضوعی راحت وقابل دسترس شده است البته این موارد شاید به آینده نزدیک مربوط باشد ولی ایران باید ازفاصله میان قیمت نفت وقیمت کالاها دربازار جهانی که منجر به حاشیه سود شده برای سرمایه گذاری درحوزه صنعتی واشتغالزایی استفاده کند البته این امکان هم وجود دارد که با آن اقدام به واردات انگور کنیم.همین الان که ما دراینجا صحبت می کنیم دولت امارت دوبی اعلام کرده که دیگر نیازی به فروش نفت برای اداره کشورش ندارد. آیا کسی می تواند این ادعا را بکند که از سال ۱۹۷۱ تاکنون دوبی به فروش نفت نیاز نداشته است؟ نه. از سال ۱۹۷۱ که اقدام به فروش نفت کرده به تدریج آن دایره تنوع سازی برای خدمات مختلف را انجام داده است. + این متنوع سازی درچه حوزه هایی صورت گرفته است؟ امارت و دوبی خدماتی به تجار داده اند که این خدمات شامل حمل و نقل، تسهیلات گمرکی، تسهیلات تجاری، بازار سرمایه، و...است. اما دوبی به هرحال به گونه ای برنامه ریزی کرده است که بیشتر از مقداری که از فروش نفت درآمد به دست می آورد، از فروش این دست از خدمات درآمد به دست می آورد.
ایران در این زمینه چه اقدامی می تواند صورت بدهد آیا برای اقدامی این چنینی دیر نشده است به ویژه از این منظر که از نظر زیرساختی فاقد توسعه است.علاوه براین جذب درآمد ها به دوبی و ارائه خدماتی که این سرمایه ها درآن کشور احساس امنیت کنند خود یک نوع مهارت است که مافاقد آن هستیم. به نظر من برای ایران هنوز دیر نشده است. ایران نیازمند آن است که دو اقدام مهم صورت بدهد.
۱) پول نفت را به درستی در حوزه های دیگر سرمایه گذاری کند. سرمایه گذاری درست به یک معنا به مفهوم نگاه به آینده است. در ایران سندی به نام سندچشم انداز داریم. اگر براساس این سند اقدام به سرمایه گذاری کنیم هیچ تردیدی نیست که ایران از لحاظ جغرافیایی در داخل منطقه می تواند سود سرشاری ببرد. فرودگاه امام خمینی از فرودگاه دوبی ۱۲۰۰ متر بالاتر است لذا هواپیمایی که دارد به شرق دور می رود برای نشست وبرخاست در فرودگاه دوبی دوتا ۱۲۰۰ متر باید پایین بیاید وسپس بلند شود که این موضوع خود سوخت زیادی را مصرف می کند اما درحال حاضر ایران دراین زمینه یعنی خدمات دهی به پروازهای خارجی هنوز هیچ اقدامی نکرده است. در این زمینه مثال دیگری می زنم. مشاهده می کنیم که اکنون همه راه ها از جمله خطوط ریلی وجاده ای به تهران ختم می شود. برای کشوری مانند ایران همه راه ها باید به مرزها ختم می شد. ما باید شبکه ای می داشتیم که مرزهایمان را به یکدیگر وصل می کرد و برای هرکشوری که مایل بود به کشور دیگر کالا و.. صادر کند امکان آن وجود داشت که از ایران به چنین کاری مبادرت کند.
۲) به نظر من ایران اگر نگاه منطقه ای نداشته باشد درآینده دچار مشکل می شود و این موضوعی است که برخی کشورها راجع به آن حساس هستند. ما بایداز نظر سیاسی، منطقه ای و جغرافیایی واسطه میان کشورهای خلیج فارس وکشورهای آسیای مرکزی، آسیای شرقی یا اروپا باشیم. در چنین شرایطی ناگهان خبر می آید که روسیه می خواهد مشکلات ایران وامارات را حل کند. درحالی که اگر یک مقدار سیاست خارجی ایران فعال باشد، به صورت خیلی ساده ای می شود با حفظ منافع ملی ایران، مذاکره کرد به نحوی که تمامیت ارضی ایران حفظ و مذاکرات هم انجام شود. من در اینجا مایلم به برخی سخنان قبلی شما اشاره داشته باشم. از سوال قبلی من این گونه برداشت شد که ظاهراً من معتقد به تئوری توطئه هستم درصورتی که چنین نیست البته به این امر معتقدم که وقتی سیاستگذاران غربی برای تامین منافع خود اصولی را می پذیرند، سعی دارند درصد پایین مضار سیاست های مذکوررا به فرصت تبدیل کنند ولی آنچه مهم است اینکه به طور کلی ابعاد مثبت و منفی وبه عبارتی هزینه وفایده سیاست مذکور را به درستی می سنجند. از منظر دیگر این میدانی است که او می گشاید و طبیعی است که دراین میدان می خواهد به حداکثر منافع دست بیابد. به طور نمونه هرچند فرمایش شما درباره وقوع انقلاب ایران خارج از مدار تئوری توطئه صحیح است ولی باید این را مدنظر داشته باشیم که جورج بال عضو کمیسیون سه جانبه طی گزارشی در سال ۱۹۷۹ یعنی قبل از وقوع انقلاب ایران مطرح کرده بودکه انقلاب ایران با ساختاری که حمل می کند، درتضاد با منافع سرمایه داری جهانی نیست.
او گفته بود ایران دارای سه مزیت است که این سه مزیت درنهایت انقلاب ایران را به هسته اصلی سرمایه داری جهانی وابسته می کند. اول ایران درجهان دوقطبی کمربند سبز اعتقادی در برابر شوروی است دوم دارای اقتصاد تک محصولی است و سوم اقتصادش هم متکی به نفت است که برای بقای چنین اقتصادی نفت آن را نیز ما (غرب)خریداری می کنیم.من دراین چارچوب آن چه می بینم این است که نه تنها معادلات سرمایه داری جهانی تغییر نکرده است بلکه به سمت جهانی سازی هم پیش رفته است. حتی می توانم بگویم که آمریکایی سازی جهان هم تقویت شده است. مساله دوم این است که وقتی می گوییم ایران از این فرصت استفاده کند نیاز به همان چیزی دارد که شما درسخنرانی خود مطرح کردید ؛ ایران نیاز به نگاه باز درسیاست خارجی خود داردتا بتواند این نگاه درعمل منجر به سرمایه گذاری شود. البته من می گویم برای هرگونه موفقیتی ایران نیاز به نگاه باز درداخل وسپس درخارج دارد. من فکر می کنم این فرصت یابی چه در حوزه سیاست خارجی وچه درتفاوت میان قیمت نفت با کالاهای دیگر در نظام جهانی بیشتر باید باز شود. این بحث دوبخش سرمایه گذاری وسیاست خارجی دارد. دربخش سرمایه گذاری به نظر من درایران مقادیر زیادی سرمایه است که هنوز وارد چرخه تولید نشده است. این عدم جذب سرمایه در داخل به دلایلی چون مقررات سخت، عدم اعتماد و به طور کلی نبود یک آینده روشن برمی گردد. یکی از دولتی ها گزارش داده است که مردم چهار هزارمیلیارد تومان از اوراق قرضه خودرا به بانک ها پس داده اند. این روشن است که اگر شما سود اوراق قرضه را پایین تر از نرخ تورم بگیرید مردم خریدار چنین اوراقی نخواهند بود. مگر این اوراق قرضه ای نیست که مردم با اشتیاق در صف بانک ها می ایستادند وظرف چند ساعت تمام می شد. چه اتفاقی دراین سال ها افتاده است؟ یک موضوع این است که ما موضوع ساده عرضه وتقاضا را در مسائل مالی رعایت نکردیم و خواستیم با تحکم و دستور کار مالی را به جلو ببریم به همین دلیل به مشکل برخورد کردیم. بنابراین اگر درایران فضایی بسازیم که:
۱) سرمایه گذار به این بیندیشد که اگر درصنعت، کشاورزی یا خدمات سرمایه گذاری کند سودش بسیار بیشتر از آن است که پول را نزد خود نگاه دارد یا دربخش مسکن و مستغلات سرمایه گذاری کند چون درحال حاضر مستغلات متکفل تامین سود سرمایه های سرگردان است.
۲) ایرانی های خارج از کشور در ایران سرمایه گذاری کنند. ببینید سیستم تحریم آمریکا سیستم کوری است. این درست است که از تحریم های هوشمند صحبت می کنند ولی او حتی متوجه نمی شود که برخی اوقات آن سرمایه گذاری که دارد جلوی آن را می گیرد، همان سرمایه گذاری است که دولت ایران نیز مخالف آن است.به عبارت دیگر آنان به نحوی دارند کار دولت ایران را تسهیل می کنند. مثلاً یک گروهی آمده اند که دارند کاری خلاف منافع ایران انجام می دهند، از این رو چون این کار به نام این گروه انجام می شود، آنان نیز ایران را تحریم می کنند. به همین دلیل شما می بینید هرچیزی که موضوع اش ایران باشد در لیست تحریم وزارت خزانه داری آمریکا قرار می گیرد و جلوی آن گرفته می شود. به عبارت دیگر فعالیت آمریکا درباره ایران یک فعالیت کاملاً ایدئولوژیک وبسیار کور است به همین دلیل ایرانی های خارج از کشور و دیگر مسلمانان مایلند که درایران سرمایه گذاری کنند ولی برای این موضوع ما باید امکانات فراهم کنیم زیرا این سرمایه زمانی که به ایران وارد می شود به سرعت راه مستغلات را درپیش می گیرد. لذا اگر قانون کاربه همراه امنیت اقتصادی اجازه می داد، این دست از سرمایه ها کاملاً قابلیت هدایت به بخش تولید را دارا هستند.
سرمایه گذاری خارجی در اینجا چه جایگاهی دارد؟ به نظرمن سرمایه گذاری خارجی آخرین مرحله سرمایه گذاری است. به عبارت دیگر هرکسی که بخواهد درایران سرمایه گذاری کند ابتدا به این موضوع فکر می کند که آیا ایرانی ها خود اقدام به سرمایه گذاری در ایرانی که به آن علاقه نیز دارند، کرده اند. مرحله دوم ایرانی هایی که در خارج هستند آیا حاضرند درایران سرمایه گذاری کنند و درمرحله سوم سرمایه گذاری خارجی مطرح می شود. بعد ازاین مرحله این موضوع مطرح می شود که سرمایه گذاری خارجی نیاز به بانک ونظام بانکداری و مقررات خودش دارد. خوشبختانه مجمع تشخیص مصلحت نظام قانون جذب وحمایت وتشویق سرمایه گذاری خارجی را تدوین کرده اما فضا به گونه ای پیش رفت که آن چند بانکی هم که به ایران آمده بودند از ایران رفتند و سرمایه گذاری هم کاهش یافت. این موضوع درحوزه مالی بود ولی ما برای جذب سرمایه گذاری خارجی نیازمند سیاست خارجی فعال و به قول شما با نگاه باز هستیم؟ من معتقدم که برای همه روشن است ایران دریک موقعیت جهندگی است. به عبارت دیگر به نظر من ایران درحال توسعه نیست که در فردا روزی رشد آن یک درصد اضافه شود. ایران درشرایطی به سرمی برد که به زعم برخی تحلیلگران جهانی درحال جهندگی است. از این رو دیر یا زود ناگهان این کشور از لحاظ قدرت معطوف به نیروی انسانی، منابع زیرزمینی، قدرت ملی اعم از دفاعی، اجتماعی وسیاسی به سطحی درمنطقه خواهد رسید که کشورهای دیگر بسیار از آن پایین ترخواهند بود. این به معنای آن نیست که دولت ایران عملکردش بدون نقص است. دربهترین شکل اش می توانم بگویم که این دترمینیسم منطقه است که چنین شرایطی را پیش روی ایران قرارداده است. آیا این دترمینیسم درتاریخ ایران سابقه دارد؟ ایران درچند مرحله در طول حیات خودش به این مرحله رسیده است و درحال حاضر منحنی تحولات ایران به سمتی است که دارد به یک قدرت منطقه ای تبدیل می شود. برای برون رفت از مشکلات کنونی این قدرت بزرگ چه راه حلی متصور هستید؟ این قدرت بزرگ دارای دو راه حل است.
۱) یک راه حل این است که ایران از الان دردشمنی وعداوت با نیروهای دیگر اصرار کند واین حرکت را سرلوحه کار خودش قرار بدهد. این مسیر غرب را تحریک می کند تا طرح های خاصی را برای جلوگیری از اجرای چنین طرحی توسط ایران به اجرا بگذارد.
۲) راه حل دوم این است که ایران به این موضوع بیندیشد برای آن راه بزرگی که برای آینده دارد شاید بتواند از شعارهای کنونی اش بکاهد وتا اندازه ای آرام تر به حرکت خود ادامه بدهد تا بتواند به اهدافش برسد، مانند چین که ازلحاظ حاکمیت حزب کمونیست وایدئولوژی مارکسیست - لنینیستی و مائوئیستی عقب نشینی نکرده است. تنها کاری که چین کرده این است که برای یک دوره تاریخی به این نتیجه رسیده که کمتر باید روی شعارهای انقلابی خود تکیه کند و برای پیشرفت باید به سیاست های درهای باز متوسل شود. سیاست های درهای باز را برخی از رهبران چین متوجه نشدند، چیست. از این رو بیوه مائو اعلام کرد از آنجا که سیاست های درهای باز انحراف از انقلاب است لذا جلوی آن ایستاد، دنگ شیائو پینگ به زندان افتاد اما بعد ازمدتی مسوولان چینی متوجه شدند راهی جز این ندارند. بنابراین چین درست است که هنوز ایدئولوژی خود را حفظ کرده اما تاحدی درروابط اش با جهان سوم جلو می رود که حساسیت های آمریکا را برنینگیزد. چون حساسیت آمریکا به معنای به خطر افتادن قرارداد کامله الوداد چین با آمریکا است. این قرارداد به چین اجازه می دهد که به همه بازارهای آمریکا دست پیدا کند. درآمریکا کمتر کالایی یافت می شود که چینی نباشد. تقریباً ۹۰ تا ۹۵ درصد کالاهای موجود درآمریکا، چینی هستند. حتی برخی کالاهای پیشرفته را آمریکایی ها طراحی وچینی ها می سازند. آیا ما می توانیم طی دوره ای ۱۰ ساله درست درشرایطی که قیمت های نفت بالاست بدون دست کشیدن از ارزش های انقلاب اسلامی، سیاست تنش زدایی و کنترل تنش با کشورهای دیگر را دردستور کار قرار بدهیم و به مدت ۱۰ سال روی توسعه کشور کار کنیم وبعد ازآن ببینیم به چه نتیجه ای رسیده ایم ؟ آن چیزی که اکنون تنها مخالفت اسرائیل با ایران به نظر می رسد عمیق تر از این مسائل است. آمریکا همه کشورهای منطقه را به تدریج دارد علیه ما بسیج می کند. رفتارهای کشورهایی چون اردن، مصر، عربستان سعودی و... به گونه ای است که اگر نتوانند ایران را از میان بردارند که نمی توانند به چنین کاری اقدام کنند ولی قادر است درمسیر توسعه ایران سنگ اندازی وما را در این مسیر دچار مشکل کنند. آقای دکتر ما در اینجا بحث توسعه، نفت وسیاست خارجی را به طور موازی پیش برده ایم وتا اندازه ای همبستگی آنان را در ارتباط با یکدیگر در فرمایشات شما مشاهده کردم. اگر بخواهم از بحث شما نتیجه بگیرم به نظرم می رسد که شما معتقدید ما باید در حوزه سیاست خارجی از سیاست ستیز وارد سیاست رقابت بشویم وقاعده بازی را دراین میان بپذیریم. براین اساس درنظریه شما هم توطئه های آمریکا خنثی خواهد شد و هم اینکه سیاست خارجی ما قادر خواهد بود در پرتو سیاست رقابتی که مبتنی برتنش زدایی است، پتانسیل بالقوه را با جذب سرمایه گذاری درحوزه های نفت، تولید و... تامین کند. به ویژه از این نظر که قیمت نفت در شرایط جهانی به گونه ای است که هنوز قیمت ها درحوزه های دیگر کالایی به آن نرسیده اند و ایران می تواند از میان این فاصله قیمتی حاشیه سود مناسب را به دست آورده و به سرمایه گذاری های اساسی دست بزند وبه نحوی نیز دترمینیسم تاریخی ایران که سمت و سوی توسعه جهشی دارد نیز طی شود. اما به نظر می رسد که نظریه راهبردی شما اقتضائات ویژه ای می طلبد. مثلاً اگر چنین سیاستی اتخاذ شود آن بخش از جهانی که جنبش های آزادی بخش وطرفداران ایران نام دارند و کسانی که دنباله های این نیروها درداخل هستند و با این شعارها فکر می کنند اسرائیل باید نابود شود و... فکر نمی کنید تضاد عمیق تری درداخل به وجود می آید که بعید به نظر می رسد بتوان آن را مدیریت کرد؟ این موضوع از آن دست از موضوعاتی است که ایران به طور جدی باید درباره آن تصمیم بگیرد. به نظر من جنبش های آزادیبخش انتظارشان از ایران آن بود که شیوه های پیروزی را بیاموزند سپس راه خود را برای رسیدن به مقصد دنبال کنند. این مدل هم صادراتش از طریق فعالیت های خشن نیست بلکه صادراتش از طریق کتاب، مقاله و نظریات است که به نظر من این کار انجام شده از این رو مدل انقلاب ایران یک مدل شناخته شده است .این مدل درخیلی از جاهای دیگر به کار گرفته شده است مثلاً درلبنان حزب الله این مدل را درک کرده است. به نظر می رسد که آنان بیشتر از این از ما انتظار ندارند. حتی اگر دقت کنیم آن ها درسیاست های اقتضایی خودشان، درجاهایی مثلاً به این نتیجه می رسند که با دشمن خودشان مذاکره کنند. مثلاً حماس واسرائیل درقاهره با یکدیگر مذاکره می کنند. یا رفتار حزب الله یک رفتار مبتنی برمجموعه ای از مذاکره و اعمال قدرت است تا بالاخره مشکل انتخاب رئیس جمهوری لبنان حل شد بنا براین آنان باید به شرایط مکانی وزمانی خود نگاه کنند. اینکه هرگروه وملتی از این انقلاب ایران تا چه اندازه بخواهد استفاده کند دیگر به خودش مربوط است ولی ایران یک کشور است و یک کشور در چارچوب و مطابق با قواعد و ضوابط حقوق وروابط بین الملل رفتار می کند. من اگر بخواهم مصر بروم و درآن جا درباره انقلاب اسلامی صحبت کنم درمقدمه این موضوع وجود دارد که من از سفارت مصر باید ویزا بگیرم وبرای این موضوع روابط بین کشورها را باید محترم بشمارم. به نظر من ایران تاکنون این راه را رفته است و باید این راه را ادامه بدهد و در چارچوب روابط بین الملل، روابط خودش را با بقیه تعریف کند. این عین جمله امام خمینی (ره) است که ما خواهان روابط هرچه بیشتر با کشورهای دیگر هستیم. اتفاقاً ایشان می گفتند این یک شیطنت است که برخی می خواهند ایران با کشورهای دیگر رابطه نداشته باشد. به طور موازی باید حساسیت ها را نسبت به ایران نیز کاهش بدهیم. مثلاً در روابط با روسیه تا حد زیادی این کشوربه ما اعتماد دارد ولی به کشور ترکیه تا این مقدار اعتماد ندارد. این به آن معنا نیست که ایران درمقابل روسیه کوتاه آمده است. بلکه دلیل اش این است که ایران دربرابر تحولاتی که درآسیای مرکزی، قفقاز وجمهوری های مسلمان نشین داخل روسیه وجود داشته و دارد به درستی عمل کرده و این موضوع می تواند با کشورهای دیگر نیز اتفاق بیفتد.
فروزان آصف نخعی
منبع : روزنامه سرمایه