پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ضد تبلیغ


ضد تبلیغ
«ناخوش آوازی قرآن به بانگ بلند همی خواند. صاحبدلی بر او بگذشت؛ گفت: تو را مشاهره [دستمزد] چند است؟ گفت: هیچ. گفت: پس چرا زحمت خود همی دهی؟ گفت: از بهر خدا می خوانم؛ گفت: از بهر خدا مخوان» . سعدی این حكایت را در اشاره به قاریان بدصدایی آورده است كه پیام قرآن را، به دلیل به كارگیری شیوه نامناسب، نه تنها تبلیغ نمی كنند، بلكه از ارج و احترام آن هم می كاهند. این نقل سعدی در روزگار ما می تواند حكایت برخی از نویسندگان و گویندگان مذهبی باشد كه می خواهند با «نوشتن» و «گفتن» - به عنوان دو ابزار مدرن و سنتی تبلیغ _ تبلیغ دین كنند، اما سر از «ضد تبلیغ» درمی آورند. توجه كنیم كه این گروه از سر شور و غیرت دینی، زبان و قلم را به كار می گیرند، اما چون از امكانات زبانی و ادبی قوم خود آگاه نیستند، محصول كارشان مصداق نقض غرض است. مخاطبان مبلغان دین، در مرحله نخست، به نیت و انگیزه الهی ایشان كاری ندارند و حتی به دنبال حقیقت نفس الامری دین هم نیستند؛ آن چه در آغاز در ذهن و دیده مخاطبان جلوه می كند، «شیوه های ارائه» است. به عبارت دیگر آن چه در آغاز توجه را جلب می كند این است كه ببینیم فرد «چگونه» می گوید یا می نویسد، نه این كه «از چه» می گوید یا می نویسد. برخی از نویسندگان مذهبی اگر هم از موضوع نوشته خود آگاهی سزاواری داشته باشند، اما زبان به كارگیری آن را بلد نیستند و این همان ماجرای «دفاع بد» است كه بسیار شنیده ایم. كسی كه علیه دین، شمشیر را از رو بسته و آشكارا خنجر به چشم دین می زند، تكلیفش معلوم است؛ او دشمن است (آگاه یا ناآگاه) و باید پاسخش را فی الفور و عالمانه داد. اما كسی كه از سر دوستی و غیرت دینی، دین را خراب می كند، مباحثه با او مشكل است؛ چون هم در زمره دوستان است و هم دچار جهل مركب. حقیقت دین، یك چیز است و واقعیت آن چیز دیگر.
حقیقت دین همان كیفیت لوحی و نفس الامری و مثالی آن است، ولی واقعیت دین چیزی است كه من و شما آن را می گوییم و می نویسیم. طرد و انكار برخی عزاداری ها و مرثیه سرایی ها برای بزرگمرد همیشه تاریخ، سیدالشهدا(ع)، از سوی بسیاری از دینداران و مراجع عظام دینی هم از آن روست كه آن را مصداق «ضد تبلیغ» می شمارند.
امروزه در حوزه علوم دینی و موضوعات مذهبی، نویسندگان متأسفانه از نثر و زبان استوار و پذیرفته ای برخوردار نیستند. نثر بد می تواند نشانه آگاهی اندك و جهان بینی ضعیف هم باشد؛ چون نثر فقط ابزار نیست، بلكه برای خود شأنی دارد. در این جا فقط غیرت دینی كارساز نیست، وگرنه دفاع از دین تبدیل به دفاع دن كیشوتی از آن خواهد شد.
مسأله مهم «ضد تبلیغ» باید به مثابه یكی از آفات در ذیل بحث «آسیب شناسی دینی» مورد توجه قرار گیرد. اما عجالتاً در این جا به یك نمونه موفق در تبلیغ دین اشاره می كنم كه به نظر، هم به كار عالمان و فاضلان فرهیخته حوزوی می آید و هم تمام نویسندگان مذهبی: امام خمینی(ره). امام، به رغم ارج و قرب علمی اش، وقتی با مردم معمولی سخن می گفت، وقتی قصد تهییج داشت، وقتی برای حجاج بیت الله یا مسئولان مملكتی یا گورباچف می نوشت، وقتی حكم صادر می كرد، كسی را عزل یا نصب می كرد، در همه موارد، لحن و ادبیاتی متناسب را به كار می گرفت، چنان كه زبردستی او در نوشتن و گفتن، وی را در حد و اندازه ای بالاتر از حوزویان معمول قرار می داد. مصداق دیگر رسانایی پیام امام در امر تبلیغ آرمان های دینی و انقلابی، به شاعری ایشان بازمی گردد. می دانیم كه شعر، مواجهه ای دیگرگونه با زبان است و معلوم است كه این مواجهه تا چه اندازه به كار نوشتن و گفتن، به عنوان ابزارهای تبلیغ، می آید.
شعر امام _ هرچه باشد _ نمونه ای است از اقبال عالمان دین به ادبیات و نشان می دهد كه ایشان به رغم اشتغال به فقه و اصول و دیگر علوم اسلامی، به ذوق ورزی و ادب نیز دلگرم و با آن سرگرم بوده اند. اما توجه كنیم كه كارنامه علمی بسیاری از فقیهان، اصولیان، محدثان و مفسران، نشانگر آن است كه اینان به ادبیات به عنوان چیزی كه فی نفسه دارای ارزش است، می نگریسته اند، نه فقط به عنوان ابزار. در واقع یكی از جنبه های سترگ كار این عالمان، بعد ادبی آنان است. حوزویان سلف ما ادبیات عصر خویش را به گونه ای فرا می گرفته اند، آن را به كار می بسته اند و گاه در آن به اجتهاد می رسیده اند. ادبیات، زبان فقه و اصول بوده و چنین نبوده است كه آن فرزانگان بدون مطالعه كافی در ادبیات اسلامی، آن آثار ارجمند را پدید آورند. محصول مطالعه ادبیات در حوزه های علمی قدیم، تلطیف ذوق، وسعت اندیشه و بالاتر از آن _ به قول یكی از صاحب نظران معاصر_ دستیابی به هویت ادبی بوده است. (محمدرضا حكیمی، ادبیات و تعهد در اسلام، ص ۴۶) ادبیات به ایشان یاری می داده كه به تغییر و تعالی شناخت فرهنگی خود دست یابند؛ كمك می كرد تا _ به قول شاعر_ چشم ها را بشویند، جور دیگر ببینند و بهتر بیندیشند. آن زمان در حوزه های علمی اسلامی بوده اند _ و اكنون نیز هستند _ كوته بینانی كه صرف وقت در ادبیات را برای طالب علمان جوان حوزه، اتلاف عمر بدانند.
اینك بگوییم كه برخی آرا و اقوال علمی امام _ كه طرحی نو در میدان فقاهت درانداخته است _ برخاسته از همین لطف ذوق و سعه اندیشه بوده است؛ چیزی كه دیگران از آن بی نصیب بوده اند. این لطف ذوق امام، گاه در اقبال به سنت شعر فارسی جلوه كرده است و گاه در تحصیل و تعلیم فلسفه و عرفان. حوزویان فاضل و نویسندگان مذهبی و مبلغان دینی امروز نیز اگر بخواهند بنا بر سنت خجسته سلف صالح خویش _ كه امام آخرین بازمانده ایشان بود _ رفتار كنند، باید به ادبیات و آنچه ذوق سلیم را از تحجر و تصلب می پالاید، به مثابه منشی نفسانی توجه كنند وگرنه كارشان به كار همان قاری بدصدایی می ماند كه سعدی حكایت آن را بازگفت.
سید باقر میر عبداللهی
Mirabdollahi@hamshahry. Org
منبع : روزنامه همشهری