دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


چرا خطاهای اقتصادی در ایران تکرار می‌شود؟


چرا خطاهای اقتصادی در ایران تکرار می‌شود؟
در مورد نفت و پیامدهای بهره‌مندی کشور از درآمد نفت زیاد سخن گفته شده و ضرورتی برای تکرار آن نیست. امروزه هرگاه ناکارآیی‌هایی در سازمان‌های دولتی یا مشکلاتی در عرصه دموکراسی رخ می‌دهد،
انگشت اتهام متوجه نفت شده و این وضعیت محصول درآمد نفت تلقی می‌گردد. ضمن تایید این نکات، نکته ای که کمتر مورد توجه قرار گرفته و بیشتر مغفول مانده تاثیر درآمدهای نفتی در رشد نکردن نظام سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری کشور بوده است. اگر امروزه شاهد آن هستیم که خطاهای اقتصادی و سیاست‌گذاری گذشته به صورت چند باره تکرار می‌شود، می‌توان دریافت که پروسه یادگیری در نظام تصمیم‌گیری کشور آن‌گونه که مطلوب است، طی نشده و کشور در جای نخست ایستاده است. این وضعیت ناشی از چیست؟ دلیل عدم یادگیری نظام تصمیم‌گیری کشور چیست؟ اولین پاسخی که به ذهن می‌رسد، این است که گردش نخبگان و جابجایی‌های قدرت که در نظام‌های دموکرات امری طبیعی است، موجب گردیده تا کسانی که با سعی و خطا کوله باری از تجربه اندوختند به کناری روند و اینک کسان دیگری بر سر کار آیند که بخواهند در عرصه سیاست‌گذاری تجربه اندوزی کنند. این تحلیل اگرچه درست است، اما نمی‌تواند همه مساله را تبیین کند.
سوال جدی پیش رو این است که چرا عرصه سیاست‌گذاری کشور این مجال را فراهم می‌آورد تا بتوان در آن سعی و خطا نمود؟ در اینجا است که نقش نفت و درآمدهای نفتی روشن می‌شود. با یک مثال می‌توان مساله را ایضاح نمود. اولا معروف است که کسی که با زحمت درآمدی را کسب می‌کند، قدر آن را می‌داند؛ اما وقتی کسی به ناگهان وارث ثروت عظیمی می‌شود، در مصرف آن دست و دلبازی پیشه خواهد کرد.
به همین سیاق می‌توان گفت در کشورهای دیگر مسوولان آن ناچارند با احتیاط تصمیم‌گیری کنند؛ چرا که هر تصمیم می‌تواند بر کانال‌های درآمدزایی کشور تاثیر جدی برجا‌گذارد؛ اما وقتی درآمد نفت به راحتی در اختیار قرار می‌گیرد، ضرورتی برای این وسواس نیست. در بدترین حالت نیز سیاست‌گذاران می‌توانند به راحتی اشتباهات خود را با پرداخت‌های نقدی از محل درآمد نفت جبران کنند.
ثانیا وقتی که کشور با درآمد محدود روبه‌رو است، حساسیت‌های زیادی در مصرف منابع به خرج می‌دهد؛ همانند وقتی که فردی در بیابان آب اندکی در اختیار دارد؛ اما وقتی که همین فرد در شهر زندگی می‌کند، سخاوتمندانه شیر آب را باز نگه می‌دارد و احساس رفتار غلط نیز نمی‌کند. به همین سیاق دولتمردانی که از درآمد سرشار نفت برخوردارند، وسواس چندانی برای تک‌تک دلارهای حاصل از درآمد نفت ندارند و سخاوتمندانه در مورد آن تصمیم‌گیری می‌کنند. از اینها مهم‌تر این واقعیت است که درآمد نفت رابطه مستقیم میان رفتار و پیامدهای رفتار را قطع کرده و عملکرد مکانیزم بازخورد در عرصه سیاست‌گذاری کلان مختل شده است. به عنوان مثال سیاست‌های غلط ارزی به سادگی خود را در عدم تعادل در تراز پرداخت‌ها به شکل صادرات کم و واردات زیاد نشان می‌دهد. در چنین شرایطی دولت‌ها بلافاصله با اصلاح سیاست‌های ارزی سعی در برقرار کردن مجدد تعادل بودجه می‌کنند؛ اما درآمد نفتی در ایران موجب شده که سال‌ها هیچ احساس نیازی برای اصلاح سیاست ارزی در میان تصمیم‌گیران وجود نداشته باشد و حتی به اقدامات محدودی که در سال‌های گذشته در جهت اصلاح نرخ ارز صورت گرفته با دیده تردید نگریسته شود. درآمد رو به افزایش نفت موجب شده که سیاست‌های انرژی و هرز منابعی که در این عرصه ایجاد می‌شود، دغدغه ای به وجود نیاورد و دولت با کمبود منابعی روبه‌رو نشود تا ناچار به تجدید نظر در این عرصه شود. شاهد این مدعا در سال ۷۸ است که کاهش شدید نفت موجب شد تا دولت وقت به تغییر قیمت بنزین از ۲۰تومان به ۳۵تومان اقدام کند. در مواقعی که این درآمد افزایش یافته، معمولا این‌گونه تصمیمات اتخاذ نمی‌شود. درآمد نفت موجب شده تا منطق محدودیت منابع و این واقعیت که اگر هزینه‌ای در جایی تصویب می‌شود معنای آن کاهش منابع در بخش دیگر است به فراموشی سپرده شده و مسوولان در سطوح مختلف احساس نامحدودی منابع داشته باشند. همین امر اصل اولویت بندی میان نیازها و تخصیص بهینه میان آنها را به حاشیه کشانده است. در نهایت درآمد نفت موجب شده تا نیاز کشور به برونگرایی به صورت یک امر لوکس ظاهر شود؛ در حالی که در کشورهای دیگر، گزینه‌ای غیر از برونگرایی اقتصاد پیش روی آنها نبوده است. درونگرایی و تحمل ناکارآیی‌های آن تنها در شرایطی ممکن است که کشور از درآمد نفت برخوردار باشد تا بتواند تبعات ناگوار آن را تحمل کند؛ اما اگر چنین درآمدی وجود نداشت، کشور ناچار بود به سرعت دست به تغییر سیاست‌های اقتصادی به سمت برونگرا شدن می‌زد. همه نکاتی که گفته شد یک روی سکه بود که متاسفانه به انحای مختلف در مقاطع گوناگون در کشور ما ظاهر شده است. روی دیگر سکه امکاناتی است که درآمد نفت با خود به همراه می‌آورد. امروزه کشورهای عربی حاشیه خلیج به‌رغم تنوع سیاست‌ها به سمتی حرکت می‌کنند که استفاده بهتری از درآمد نفت داشته باشند. نیازی به ذکر تجربه موفق کشورهای توسعه یافته‌ای چون انگلیس و نروژ در استفاده از این منابع نیست، بلکه کافی است به کشورهای مشابه خود نگاه کنیم که در حال فاصله گرفتن از اقتصاد ما هستند. به امید آنکه در جشن دویست سالگی درآمد نفت در ایران به جای معایب آن از محاسن آن در توسعه اقتصادی ایران زمین مطالبی نوشته شود.
علی سرزعیم
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد