یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا
داستانک
● مرد ژنده پوش
مرد ژنده پوش قلاب ماهیگیری را به درون رودخانه انداخت. قلاب را جابه جا کرد. ناگهان قلاب سنگین شد. مرد کنجکاو و متعجب، قلاب را بالا کشید. بر سر آن، کفشی آویزان بود. مرد ژنده پوش به آرزویش رسیده بود. کفش را به زحمت به آن پای برهنه اش کرد و دوید.
● آنسوی دیوار
قد پسر بچه به زنگ در خانه نمی رسید. بزرگترها به صداقت او ایمان نداشتند و بی اعتنا از کنارش عبور می کردند. پسرک کلافه شد. تصمیمی را که پیشتر گرفته بود، عملی کرد. از تنه درخت بالا رفت و خود را به آنسوی در حیاط خانه اش رساند.
● مثل هر روز...
پیرمرد مثل هر روز، گوشی تلفن را برداشت و شماره گرفت. می دانست که باز مثل هر روز و هر دفعه، با نگاه به شماره آسایشگاه، کسی گوشی را برنمی دارد. پیرمرد، باز مثل هر روز، صدای پسرش را روی پیامگیر شنید... و آرام گرفت.
پژمان کریمی
منبع : روزنامه کیهان
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
مجلس شورای اسلامی مجلس شورای نگهبان ایران دولت حجاب دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد افغانستان رئیسی رئیس جمهور
تهران هواشناسی شورای شهر شهرداری تهران پلیس شورای شهر تهران قتل سیل وزارت بهداشت کنکور سلامت سازمان هواشناسی
قیمت دلار مالیات خودرو دلار قیمت خودرو بانک مرکزی بازار خودرو قیمت طلا سایپا مسکن ایران خودرو تورم
تئاتر تلویزیون سریال محمدرضا گلزار ازدواج سریال حشاشین سینمای ایران سینما فیلم موسیقی قرآن کریم سریال پایتخت
سازمان سنجش ناسا کنکور ۱۴۰۳ خورشید
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه آمریکا جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس ترکیه نوار غزه
فوتبال فوتسال پرسپولیس استقلال تیم ملی فوتسال ایران بازی جام حذفی آلومینیوم اراک سپاهان باشگاه پرسپولیس تراکتور وحید شمسایی
هوش مصنوعی اپل فناوری همراه اول ایرانسل آیفون تبلیغات سامسونگ اینترنت بنیاد ملی نخبگان دانش بنیان نخبگان
موز خواب بارداری دندانپزشکی کاهش وزن مالاریا آلزایمر