چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

مدرنیته: نه غریب، نه غربی


مدرنیته: نه غریب، نه غربی
می گویند مدرنیته (یا تجدد) بلائی است که به جان ما افتاده. قبل از آن همه چیزمان معقول و براه بوده. این از آن حرفهاست! تاریخ ملتها و گذشته آدمها اکثراّ حکم آوای دهل را دارند که شنیدنشان از دور خوش است. البته در زندگی شیرینیها بیشتر زیر زبان می مانند تا تلخی ها.
به این می گویند "نوستالژی" که نا گواری ها را فیلتر می کند و تجربیات را تلطیف. چشم انداز هم موثر است؛ بقول شاعر: "تا نگاه جوانی بکار است/ چار فصل طبیعت بهار است". این نگاه معصومانه و جادوئی طفولیت است که گذشته را زیبا می کند نه "لزوما" نفس منظره. در مقایسه گذشته و حال در چشم انداز وسیع تر هم به خاطر داشته باشیم که زمان افسانه ای پدر بزرگها همان زمانیست که مادر بزرگها ۱۴ شکم می زائیدند سه تایش زنده می ماند (داستان مادر بزرگ خود بنده)، زمانی که اکثر قریب به اتفاق خلق الله در فاصله نیم ساعتی جائی که بدنیا آمده بودند از دنیا می رفتند؛ زیربار هر زوری هم می رفتند چون اکثرشان رعیت بودند و رعیت بینوا هم حق و حقوقی نداشت. از آنطرف می گویند قدیم ارزانی بوده. خب البته که ارزانی بوده، درآمد ها هم به همان نسبت پائین بوده، نیازهای رفاهی هم کمتر بوده. یا می گویند بچه های قدیم اینطور نازک نارنجی نبودند که با یک سرما سینه پهلو کنند، و بالغ هایش هم از سنگ نرمتر را می خوردند سو هاضمه هم نمی گرفتند، سال به سال گذارشان به حکیم دوا نمی افتاد. دیگر نمی گویند این بچه ها و بالغ ها "انتخاب طبیعی" شده های سه تا از چهارده تا بودند یعنی همانهائی که از هزار مرض عفونی و غیر عفونی طفولیت جان سالم بدر برده بودند. این بود که ضد ضربه از آب در می آمدند. با اینهمه چه بسا همینها در اوان جوانی و در نهایت قدرت به امراض لا علاجی مثل"قولنج" (آپاندیس) به رحمت ایزدی می رفتند و حجامت و ملیّن هم افاقه نمی کرد. البته بیماری قلبی و سرطان کمتر بوده. یک دلیلش این است که قدمای ما معمولا به سنّی که این امراض قربانی می گیرند نمی رسیده اند. اکثرشان قبل از آن به هزار درد بی درمان (و امروزه با درمان) دیگر از دینا می رفتند. البته آلودگی، استرس، و رژیم های غذائی جدید را که نقش مهمی در این بیماریها دارند باید جدی بگیریم و از غرور خرگوشی بر حذر باشیم ولی حساب کار هم از دستمان در نرود.
خلاصه آنکه آنها که سنگ سنت را به سینه می زنند و ختم نفرین به مدرنیته گرفته اند نود در صدشان به صدقه سری همین مدرنیته (واکسن و آنتی بیوتیک و غیره -- یعنی قاچاقی!) زنده هستند. ولی هم از شرح مشکلات زندگی ما قبل مدرن غافلند و هم از شکر نعمات تجدد. شاید یادشان رفته همین صد سال پیش قاطبه ملّت از این مزایائی که حالا حق مسلمشان می دانند محروم بوده اند. تلفن و کامپیوتر را نمی گویم ، آب لوله کشی و لنز عینک را عرض می کنم.
از بیان بدیهیات اظهر من الشمس (که هنوز هم بعضی سنّتی های رمانتیک وطنی – اعم از لائیک و مذهبی -- انکارشان می کنند) که بگذریم، می رسیم به این سوال اساسی که این مدرنیته چیست و چطور باید فهمیدش؟ ریشه اش را کجا باید یافت و میوه اش را کجا؟ جواب این سوال که برای فلاسفه کلاف سر در گمی شده برای جامعه شناسان مسئله دار نیست که هیچ خیلی هم راسته حسینی است. مدرنیته نتیجه پیچیده شدن ساخت اجتماعی، ازدیاد تفکیک و تمایز در وظایف و کارکردها، و در نتیجه، تخصص روز افزون در جامعه است. پس فرمولش می شود: تخصص مادر تمایز است و تمایز موجد تجدد.
مدرنیته وقتی وارد تاریخ جامعه ای می شود که چهار حوزه اقتصاد، سیاست، قانون، و دین هرکدام جای خودشان را درآن جامعه پیدا کرده باشند و بجای دخالت در حوزه های دیگر دستاوردهای خود را به آنها صادر و دستاوردهای آنها را به حوزه خود وارد کنند: پول، قدرت، هنجار، و ارزش (ثمرات آن چهار حوزه) هرکدام گره ای از مشکلات آدمها باز می کنند و برای سلامت و ترقی جامعه لازمند به شرط آنکه با هم کار کنند و قرارشان مبادله و همکاری باشد نه دخالت و تحکم. یکی از مصادیق این " تخصص" و"تمایز" تفکیک قدرت است که همه دولتهای دنیا به استثنای غول های بی شاخ و دمی مثل طالبان افغانستان آنرا پذیرفته اند. از مظاهر دیگر آن "سکولاریسم عینی" است که به معنای تفکیک (در عین مبادله مداوم) بین دین و سیاست است نه جدائی (مستلزم قهر و قطع رابطه) بین آنها. اگر اینطور شد، اگر این تفکیک و تمایز ها و بدنبال آنها هماهنگی ها ایجاد شد و به تکامل روابط بین حوزه های تخصصی انجامید آنوقت می توانیم بگوئیم جامعه بلحاظ ضوابط ژرفا نگر جامعه شناختی (و نه تنها به لحاظ ظواهر تکنولوژیکی) مدرن شده، بالغ شده، بار آمده، توانسته با پیچیدگی ساختاریش کنار بیاید و با تحولات غیر قابل پیش بینی آینده اش به لحاظ قابلیت انعطاف ناشی از تخصص و تعامل ساختاریش روبرو شود. این شد مدرنیته. نه چیزغریبی است و نه چیزی غربی. هر جامعه ای که پیچیده می شود شرط پیشرفتش تفکیک و تعامل و تخصص است. امتحان خودش را هم در شرق و غرب پس داده. دریابیمش که شرط حیات و حیثیت ملی، و صلاح دنیا و آخرت در آن است. مناسبترین بستر مدرنیته هم نظامی است که شفاف و قابل پیش بینی است، یعنی مردمسالاری که قرابت آنرا با مدرنیته برای العین می بینیم. مهمترین ارمغان مدرنیته آزادی و استقلال فرد و جامعه از جهل و استبداد است.
و اما حرف آخر: از مزیّات مدرنیته یکی هم اینست که با تولید و توزیع اطلاعات علمی قابل اطمینان ما را از استبداد لاطائلات و سلطه خرافات نجات می دهد. شنیده اید که خربزه با عسل خوردن برای سلامتی مضر است. دانش جدید می گوید این حرف اصلاً و ابداً اساس و مبنائی ندارد. اگر انار با شکر ضرر داشته باشد خربزه با عسل هم دارد. بخورید، دل درد گرفتید با من. نگرفتید بگذارید به حساب یکی دیگر از مزایای تجدد که از یک اعتقاد باطل دیگر نجاتتان داده.
محمود صدری