یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

روایت پسا انقلاب در نگاهی دیگر


روایت پسا انقلاب در نگاهی دیگر
روزی روزگاری، در حاشیه فراگفتمان پهلویستی، شاهد شکل گیری پادگفتمانی دینی با استعداد و داعیه ای هژمونیک هستیم. نظام دانایی و نظام صدقی حاکم بر این پادگفتمان، کاملا با نظام دانایی و نظام صدقی پهلویستی بیگانه و در تضاد بود. گروه های مرجع در فضای آن، متفاوت با گروه های مرجعی بودند که وظیفه بازتولید گفتمان پهلویستی را بر عهده داشتند و منابع و مآخذ تولید آگاهی و هدایت نگرش ها و رفتارها نیز، از فضای گفتمانی پهلویستی فاصله بسیار داشتند. در این فضا، دین و دین داری ارزش برتر بود و بسیاری هویت خویش را در هم نشینی تنگاتنگ با هنجارها و ایستارهای دینی تعریف می کردند. دین و مناسبات و روابط دینی، بسیار زیبا و جاذب می نمود و قواعد و قوانین دینی، تنها هنجار پذیرفته شده رفتاری در این فضا بود. مساجد، تکایا و هیئت های مذهبی، به مثابه طبیعی ترین "پارلمان مردم" تعریف و تثبیت شده بودند. علمای مذهبی، به دور از پیرایه های سیاسی و آلاینده های حکومتی، مقبول ترین و مشروع ترین هدایت گران جان و عقل و روح و روان مردم بودند. دین و دین داری، ابزاری برای کسب قدرت و توجیه اغراض و اهداف سیاسی نبودند.دین، منبع آگاهی و خودآگاهی بود; منشا اعتراض به "وضع موجود" بود; بستر شکل گیری هویت های مقاومت بود; تصویرگر اتوپیای مستضعفین زمین بود; پیام و بیانی سیاسی داشت، اما به آفت سیاست/ قدرت زدگی آغشته نشده بود; حاملان آن، روحانیون و روشنفکران انقلابی و آگاهی بودند که به علت نقش آفرینی شان در ریزبدنه های جامعه و بهره بردن از میکروفیزیک قدرت، قادر به تزریق بسیار سیال و مواج و موثر آگاهی ها بودند.با انقلاب اسلامی، جامعه ایرانی در آستانه تجربه دیگری از دین و دین داری قرار گرفت. بی تردید، انقلاب ایران، انقلابی بود به نام خدا و دین. انقلابی که حاملان اصلی آن همین هویت های حاشیه ای بودند. با انقلاب اسلامی، دین از حاشیه جامعه وارد متن می شود و رنگ خود را بر همه چیز می پاشد. به بیان دیگر، گفتمان دینی، گفتمان مسلط جامعه می شود.
در فرآیند انقلاب، تجربه یک خیزش و جنبش معرفتی، ارزشی، سیاسی و مردمی، به مثابه غنی ترین و جاذب ترین منبع آگاهی نقش ایفا می کند. با انقلاب، مردم نسبت به وضعیت موجود خود، آگاه شده و وضعیت مطلوبی را در پرتو تحقق و نهادینه شدن هنجارها و ایستارهای دینی تعریف و تصویر می کنند. در این دوران، گفتمان دینی هنوز به ملاحظات سیاسی جناحی زمخت، آلوده نشده بود، لذا بسیار محرک و مهیج می نمود; به گونه ای که آگاهی ها و خودآگاهی های نسل گذشته را به شدت دستخوش تحول و تغییر کرد و انسان ایرانی دیگری را خلق نمود. در این ایام، هر فعل و انفعالی، هر کنش و واکنشی، هر باید و نبایدی، هر گسست و پیوستی، هر گشت و بازگشتی، هر موافقت و مخالفتی، هر ماندن و رفتنی و... رنگ دین داشت و در پرتو آن معنا می یافت.اما دیری نپائید که انقلاب پیروز شد و ضرورت تسلط گفتمانی دیگر را ایجاب کرد. این گفتمان که به اقتضای نظام معرفتی و صدقی بر جامعه، یک گفتمان دینی بود، به اقتضای شرایط انقلابی، به درون مایه و سویه ایدئولوژیک نیز مزین شد و خود را در قالب یک گفتمان حکومتی بازتولید نمود. در دهه نخست انقلاب، این گفتمان از چنان دامنه فراخی برخوردار بود که بسیاری از دقایق و عناصر آرمانی، انسانی و انقلابی سایر گفتمان های سیاسی- اجتماعی مدرن و رهایی بخش را در خود انعکاس می داد.
در کانون گفتمان مسلط بر این دوران (که همان گفتمان امام بود)، اسلام به مثابه یک "دال متعالی" نشسته بود. غنای مفهومی و محتوایی چنین دالی، تمامی زوایا و زمینه های زندگی آدمی را در بر گرفته، سیاست را هم نشین دیانت کرده، هر دو را بر سیمایی عرفانی تزیین نموده، و هر سه را در کنش اجتماعی در منزلت "تئوری راهنمای عمل" نشانده بود. افزون بر این، این دال متعالی از چنان غنایی برخوردار بود که از یک سو، بسیاری از دقایق و عناصر آرمانی، انسانی و انقلابی سایر گفتمان های سیاسی-اجتماعی مدرن و رهایی بخش را در خود انعکاس می داد، و از سوی دیگر، مجال و امکانی برای بازی «بازی های زبانی» دیگر و پژواک صدای «دانش های تحت انقیاد» فراهم می ساخت.در سپهر و ساحت نظام اندیشگی و نظام معنایی امام، معانی و مفاهیم نوینی پدیدار گشتند که به رغم هم گونی و هم خوانی آنان با صورت بندی دانایی و نظام صدقی سنتی حاکم بر جامعه، بسترساز رویش و پیدایش منظرها و نظرهای بازسازی مدرن و واسازی پسامدرن شدند. گفتمان امام، مجموعه ای سازواره از واژگان یا شبکه معنایی (شبکه ای که با ذخیره ادراکی و تجویزی و تحریکی خاص، گونه نگریستن به جهان و فهم و تفسیر آن و الگوهای مجاز رفتاری را به کنشگران القا می کرد) بود که آن خواست ها و تقاضاهایی که واژه های دیگری برای بیان خود نمی یافتند، از طریقش گذر می کردند. به بیان دیگر، گفتمان شیعی وی، از آن رو که قادر بود یک شکل بیان را، گونه ای روابط اجتماعی را، یک سازمان ابتدایی پر انعطاف و وسیعا پذیرفته شده را، یک طریق با هم بودن را، شیوه ای از گفتن و شنیدن را، چیزی را که اجازه می دهد هم صدای مان را به گوش دیگران برسانیم، و هم همراه با آن ها بخوانیم، بازنمایی کند، توانست از نارضایتی های بی پایان، از انزجارها، از فلاکت ها، از نومیدی ها، نیرویی بسازد و مقاومتی را در برابر "قدرت های حاکم" و «گفتمان مسلط» سازمان دهی نماید.
نویسنده : محمدرضا تاجیک
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید