چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

هزینه‌های مهار ایران


هزینه‌های مهار ایران
دولت بوش قصد دارد تا با پشتیبانی کشورهای سنی عرب، ایران را مهار کند و اکنون مهار ایران به‌عنوان قلب سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا محسوب می‌شود: راهی برای ثبات بخشی عراق، خلع سلاح حزب الله، و از سرگیری مجدد روند صلح اعراب- اسرائیل. اما این استراتژی، غیرمنطقی و غیرعملی است و ممکن است منجر به بی‌ثباتی بیشتر منطقه بسیار حساس خاورمیانه شود. طی سال گذشته، واشنگتن، مهار ایران را جزء اولین و بالاترین هدف سیاست خاورمیانه‌ای خود به حساب آورده است. واشنگتن، ایران را همچنان در ایجاد خشونت در عراق و افغانستان، آشوب در لبنان و ناسازگاری حماس مقصر دانسته و اینگونه احساس می‌کند که موازنه قدرت در منطقه به نفع ایران و متحدانش در حال تغییر است. بنابراین کنترل نفوذ فزاینده ایران برای امنیت منطقه ضروری به نظر می‌رسد.
دیک چنی، معاون رئیس‌جمهور، این سیاست جدید را در ماه می‌گذشته روی عرشه ناو یو.اس.اس جان استنیس اعلام کرد. وی گفت: «ما در کنار دوستان و متحدان خود برای مقابله با افراط‌گرایی و تهدیدات سوق‌الجیشی خواهیم ایستاد و در کنار کسانی خواهیم بود که برای ممانعت ایران از دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای و تفوق بر منطقه تلاش می‌کنند.» وزیر امور خارجه، کاندولیزا رایس نیز اظهارات مشابهی بیان کرده است: «ایران بزرگ‌ترین چالش استراتژیک برای آمریکا و خاورمیانه مد نظر آمریکا محسوب می‌شود.»
واشنگتن امیدوار است تا بتواند همان نسخه‌ای را برای کنترل و کاهش نفوذ تهران به کار گیرد که در اواخر جنگ سرد در مقابله با شوروی به کار گرفت؛ به کارگیری قدرت خود در کنار فشار روی دشمنان و گردآوری متحدانی علیه آن. واشنگتن سعی کرد حضور نیروی دریایی خود در خلیج فارس را پررنگتر کند که سبب شده تا شبح جنگ بر منطقه مستولی شود. در همین حین، واشنگتن جهت حمایت از تغییر نرم نظام سیاسی ایران، ۷۵ میلیون دلار به برنامه ترویج دموکراسی کمک مالی کرده است. در ماه‌های اخیر واشنگتن حامیانی برای قطعنامه‌ها علیه برنامه هسته‌ای ایران گرد آورد و موفق شد ایران را از بازارهای مالی بین‌المللی خارج کند. همچنین سپاه پاسداران ایران و نیروی‌های ویژه قدس را به‌عنوان اشاعه‌دهنده سلاح‌های کشتار جمعی و حامی تروریسم دسته‌بندی کرد و اجازه مسدود نمودن دارایی‌های این گروه‌ها را داد و در عراق آنها را تحت تعقیب قرار داد.
در واقع آمریکا در حال ترسیم خطی از لبنان تا عمان است که ایران را از همسایگان عربش جدا می‌کند. دولت بوش در این رابطه حامیانی در بین کشورهای عربی گرد آورده است. از این رو واشنگتن در تلاش است تا توانایی‌های نظامی کشورهای حوزه خلیج فارس را تقویت کند که به گفته نیکلاس برنز معاون وزیر امور خارجه آمریکا منجر به ایجاد نیروی بازدارنده‌ای در مقابل توسعه‌طلبی و تجاوزات احتمالی ایران خواهد شد.
اگرچه مهار ایران ایده جدیدی نیست، اما این بار واشنگتن در ازای مهار ایران، به دنبال منافع جدیدی برای خود است. برای دولت بوش، مهار ایران کلید حل مشکلات گوناگون خاورمیانه است. در نقشه واشنگتن، دولت‌های سنی عرب برای بازسازی یک دولت کارآمد در بغداد گرد هم خواهند آمد، چراکه این دولت‌ها از سقوط دولت بغداد سخت بیمناک هستند. توهم تفوق و برتری شیعه در منطقه، باعث خواهد شد تا عربستان سعودی و مصر فعالانه در خلع سلاح حزب ا... مساعدت کنند و حالا که به طور غیر منتظره‌ای اسرائیل و کشورهای عرب دارای اشتراک منافع در کاهش قدرت تهران و متحدش حماس هستند، در مورد یک پیمان اسرائیلی- فلسطینی به توافق خواهند رسید. این در عوض- به طور صحیح - تمرکز خاورمیانه را از مسئله فلسطین به تهدید فزاینده ایران تغییر خواهد داد.
اما یک مشکل وجود دارد: استراتژی مهار ایران از سوی واشنگتن نمی‌تواند به صورت موثری پیاده شود. به واقع، عوامل مورد نیاز برای یک مهار موفقیت‌آمیز وجود ندارد. تحت چنین شرایطی، پافشاری واشنگتن برای اتحاد کشورهای عربی علیه ایران، می‌تواند به بی‌ثباتی بیشتر منطقه بسیار حساس خاورمیانه منتهی شود.
● استراتژی غیرعملی
ایران حقیقتا مشکل بزرگی برای ایالات متحده محسوب می‌شود. تلاش‌هایش برای دستیابی به توانایی هسته‌ای، مداخلاتش در عراق و مخالفت سرسختانه‌اش با روند صلح فلسطینی- اسرائیلی، فهرستی از کارهای ایران را به نظرآمریکا تشکیل می‌دهد. اما مسئله بزرگ‌تر، باور بنیادین دولت بوش است، یعنی اینکه ایران نمی‌تواند یک بازیگر مثبت در یک خاورمیانه با ثبات باشد و رفتار ناخوشایندش نمی‌تواند از طریق یک دیپلماسی سازنده تغییر کند. در واقع، ایران نه به دنبال بی‌ثباتی برای رسیدن به مقاصد خود است و نه قدرتی زیاده‌خواه با اشتهای سیری‌ناپذیر، بلکه ایران همچون روسیه و چین، یک قدرت رو به رشدی بوده که به دنبال یافتن جایگاه محوری در منطقه خودش است.
یکی دیگر از اشتباهات واشنگتن تصور این است که می‌تواند با ایران همچون شوروی رفتار کند و اینکه مدل جنگ سرد، قابل اجرا در خاورمیانه است. هم اسرائیل و هم دولت‌های عربی، واشنگتن را برای مقابله با موضوع هسته‌ای ایران تحت فشار قرار داده‌اند، اما همان دولت‌های عربی که از نفوذ ایران شاکی بودند، همینطور مخالف پاگیری دولت شیعی در عراق (هم طرفدار ایران و هم طرفدار آمریکا) هستند و از مخالفان سنی دولت شیعه عراق حمایت می‌کنند. این وضعیت معضلی را پیش روی دولت آمریکا قرار می‌دهد، چراکه چگونه باید با دولت عراق همکاری کند و در عین حال یک اتحاد منطقه‌ای با دولت‌های سنی عرب تشکیل دهد. از این‌رو، دیوار حائل آمریکا باید دقیقا از عراق بگذرد که ناچار عراق را بی‌ثبات کرده، چراکه به خط مقدم برخورد ایران و آمریکا تبدیل می‌شود.
استراتژی دولت بوش، همچنین از درک دیدگاه‌های مختلف دولت‌های عرب ناتوان است. رژیم‌های عرب، به راستی از جانب ایران نگران هستند اما نگرانی همه آنها به یک شکل و اندازه نیست. اتحاد و همبستگی وسیع عربی ـ مطرح شده در استراتژی بازدارنده ایالات متحده ـ از نظر تئوری غیرمنطقی و از نظر اجرایی غیرعملی است. برای قریب به نیم قرن، جهان عرب، ارتش عراق را به‌عنوان سدی در خلیج فارس می‌دید، اما بعد از متلاشی شدن این ارتش در سال ۲۰۰۳، ایالات متحده تنها قدرت حاضر در منطقه است. ولی با وجود احساسات ضد آمریکایی در سرتاسر منطقه خلیج فارس، هیچ‌کدام از کشورها (غیر از کویت) نمی‌توانند حامی و پذیرای نقل و انتقال شمار زیادی از نیروهای آمریکایی در داخل سرزمین‌شان باشند.
تکیه واشنگتن بر احیای مجدد صلح خاورمیانه به‌عنوان محور استراتژی خود برای مهار ایران، نیز مشکل‌‌‌آفرین است. مقامات دولت بوش می‌پندارند که از سرگیری دیپلماسی بین اسرائیل و همسایگانش، جهان عرب را آرام کرده و دولت‌های عربی را پشت سر آمریکا بسیج می‌کند، اما آنان این واقعیت را نادیده می‌گیرند که در شرایط فعلی، سیاستمداران فلسطینی و اسرائیلی از مصالحه‌ای که ضرورتا منجر به یک پیشرفت قابل قبول شود، حمایت نمی‌کنند. انتظارات و توقعات رهبران عرب بسیار فراتر از انتظارات همتایان آمریکایی و اسرائیلی خود است: با اینکه رهبران عرب خواستار مذاکرات در سطح مقامات عالیرتبه بین طرفین هستند، وزیر امورخارجه آمریکا رایس، تنها صحبت از ایجاد جنبش برای صلح می‌کند.
حتی اگر بتوان روند صلح را مجددا احیا کرد، تصور اینکه اعراب مسئله ایران را بزرگ‌تر از مناقشه چندین دهه‌ای اعراب و اسرائیل بدانند تصوری بس اشتباه است. بعد از سال‌ها دشمنی، مردم عرب و نظریه‌پردازان عرب، همچنان اسرائیل را به‌عنوان تهدید اول خود می‌دانند. رئیس‌جمهور ایران محمود احمدی‌نژاد، این مسئله را به خوبی می‌داند: وی مسئله فلسطین را به شدت پیگیری می‌کند دقیقا به این خاطر که می‌خواهد جای پایی میان مردم عرب بیابد و همچنین درک می‌کند که آنان هیچ اشتراکی در احساسات ضد ایرانی دولتمردان‌شان ندارند. در واقع، تهران از قدرت نرم قابل ملاحظه‌ای در خاورمیانه امروز برخوردار است. یک بازخوانی دقیق حال و اوضاع منطقه، آشکار می‌کند که ایران در وضعیت به مراتب بهتری نسبت به ایالات متحده قرار دارد.
به‌راستی، این مسئله فلسطین نیست که در مورد موازنه قدرت در خاورمیانه تصمیم می‌گیرد بلکه سرنوشت دولت‌های ناتوانی چون افغانستان، عراق و لبنان یعنی درست جایی که نفوذ ایران فضای مناسبی برای گسترش یافته، سبب موازنه و رقابت برای قدرت می‌شود. مسئله فلسطین همچنان برای امنیت اسرائیل، ثبات در مدیترانه شرقی و حیثیت و اعتبار ایالات متحده، مهم باقی می‌ماند. همچنین کاتالیزوری برای رقابت‌های منطقه است. اما قضیه فلسطین، نه دلیل اصلی این جدال‌های منطقه‌ای و نه نتیجه آن است. واشنگتن با تمام نگرانی‌هایش درباره قدرت فزاینده ایران، از درک اینکه مرکز ثقل تحولات خاورمیانه از خاور نزدیک به خلیج فارس منتقل شده، ناتوان است. حالا احتمال اینکه صلح و ثبات در خلیج فارس مسبب صلح و ثبات در خاور نزدیک (مدیترانه شرقی) شود بیشتر از احتمال وقوع درگیری است.
آخرین‌باری که آمریکا جهان عرب را علیه ایران بسیج کرد یعنی در دهه ۱۹۸۰، منجر به ظهور گروه‌های سنی رادیکال شد که القاعده یکی از آنها بود. این‌بار نیز ممکن است نتایج، همچون گذشته دلخواه نباشد: سیاست بازدارندگی فقط کمک خواهد کرد تا افراط‌گرایی سنی به‌عنوان سدی ایدئولوژیک در مقابل ایران شیعی قدعلم کند، درست مثل رقابت عربستان سعودی با ایران در دهه ۸۰ و همچنین تحرک و جنب و جوش سلفی‌های رادیکال بعد از جنگ اسرائیل- لبنان در سال ۲۰۰۶ (جنگ ۳۳روزه) به منظور حفظ تعادل با محبوبیت فزاینده حزب‌اللـه.
در حالی‌که جنگ سرد، مواجهه با کمونیسم برای گسترش سرمایه‌داری و دموکراسی تعبیر می‌شد، امروز مهار ایران، یعنی گسترش افراط‌گرایی سنی که در حقیقت یک گزینه تناقض‌آمیز برای واشنگتن محسوب می‌شود.
واقعیات خاورمیانه سرانجام تصورات جنگ سرد واشنگتن را مغلوب خواهد کرد. این بدین معنا نیست که ایران چالشی برای منافع ایالات متحده، اعراب و اسرائیل نیست.
● یک نظم جدید
خاورمیانه، منطقه‌ای است که دائما ضد خودش تقسیم شده است. در سال‌های دهه ۶۰ میلادی، رژیم‌های عرب رادیکال، مشروعیت و قدرت حکومت‌های پادشاهی موروثی را سخت به چالش می‌کشیدند. در دهه ۷۰، بنیادگرایان اسلامی، نظم سکولار جاری را نپذیرفتند و به دنبال راهی بودند تا منطقه را در مسیر خدا قرار دهند. در دهه ۸۰، بیشتر جهان عرب از صدامی حمایت کرد که به دنبال سرنگونی نظام دینی ایران بود. امروز خاورمیانه یک‌بار دیگر در حال تقسیم شدن است، این‌بار غوغایی از جانب سنی‌ها برای مهار و کنترل برتری و استیلای شیعه به پا شده است.
هر باری که واشنگتن در باتلاق رقابت‌های خاورمیانه گیر کرده است، هدف اصلی خود یعنی ثبات منطقه را به دست فراموشی سپرده است. ایالات متحده به جای اینکه به فکر اعاده موازنه قدرت به شکل سابق خود باشد، بهتر است تا توجهش را برای یک ائتلاف منطقه‌ای که در آن همه قدرت‌های منطقه سهمی داشته باشند، متمرکز کند. دولت بوش حق دارد احساس کند که ایران انقلابی، چالشی جدی برای منافع آمریکاست اما مهار ایران به‌وسیله پیاده کردن قوای نظامی بیشتر و اتحادها و پیمان‌های مخاطره‌آمیز، استراتژی معقولی به نظر نمی‌رسد. ایران برخلاف تصورات عوامانه، قدرتی نیست که به اسم جنگجویی اسلامی بخواهد نظم منطقه را واژگون کند؛ بلکه کشوری است به دنبال فرصت برای به اثبات رساندن برتری خود در همسایگی‌اش. گفت‌وگو، مصالحه و تجارت – هر چقدر هم سخت باشد – ابزارهای مفیدی هستند. یک اقرار از سوی دولت آمریکا مبنی بر اینکه تهران حقیقتا دارای منافعی در عراق بوده، می‌تواند دو دولت را به این نتیجه برساند که اهداف مشابهی در آنجا دارند؛ ایران از امنیت مطلوب و روابط تجاری با ایالات متحده برخوردار شود و در منطقه احساس آرامش کند.
ایجاد روابط با ایران بدین معنی نیست که آمریکا باید در روابطش با همسایگان عرب ایران تجدید نظر کند، بلکه به جای میلیتاریزه کردن خلیج فارس و تقویت اتحادهای سست پیرامون ایران، باید به فکر سیستم امنیتی جدیدی در منطقه باشد. این سیستم باید تمامی بازیگران منطقه را در برگیرد و شامل مواردی چون؛ پیمانی مبنی بر غیرقابل خدشه بودن مرزها، معاهده کنترل تسلیحات، ایجاد بازار مشترک با مناطق تجاری آزاد و یک مکانیسم برای حل و فصل اختلافات باشد. مزیت این سیستم جدید برای کشورهای حوزه خلیج فارس جلب نظر کشورهای شیعی عراق و ایران در یک همکاری سازنده است که در نهایت ریسک برخوردهای فرقه‌ای را کاهش می‌دهد. یک پیمان امنیتی این فرصت را به ایران اعطا می‌کند تا به قدرت خود مشروعیت ببخشد و به جای مقابله، با همکاری و مشارکت درصدد دست‌یافتن به اهدافش باشد، و به دولت عراق – که اغلب توسط همسایگان سنی‌اش تحقیر شده - این اجازه را می‌دهد تا خود مستقلا در رخدادهای منطقه‌ای وارد شود و عملا نشان دهد که حرف‌شنوی کورکورانه از ایران ندارد. ایران و عربستان سعودی – به‌عنوان دو کشور پیشتاز در منطقه – می‌توانند از شدت رقابت‌های برد- باخت خود در منطقه بکاهند و متحدان‌شان در عراق را وادار کنند تا پیمان ملی جدیدی بین خود منعقد کنند که منافع تمامی گروه‌ها بالاخص اقلیت‌های سنی و کرد را به رسمیت بشناسند.
به هر صورت، هیچ‌یک از اهداف ذکر شده، بدون مشارکت فعال و دلگرمی‌های مشوقانه آمریکا تحقق نخواهد یافت. کشورهای حوزه خلیج فارس، برای اینکه امور دفاعی و امنیتی‌شان را به یک نظم جدید در منطقه واگذارند نیاز به یک سری تضمین‌هایی دارند. ایران - که بزرگ‌ترین رقیبش در منطقه ایالات متحده است- تنها با شرکت ایالات متحده در این پیمان جمعی است که حضورش معنی پیدا می‌کند. ایالات متحده نیز به نوبه خود، باید نشان دهد که به دنبال برقراری یک موازنه قدرت جدید در منطقه نبوده و در عوض از ترتیبات منطقه‌ای که مورد تایید تمامی رژیم‌هاست، حمایت خواهد کرد. در نهایت اگرچه کمی تناقض‌آمیز است اما نتیجه سودمند چنین امری ایجاد شرایط جدیدی است که تمامی کشورهای حوزه خلیج فارس نه‌تنها مشتاقانه با یکدیگر همکاری می‌کنند بلکه از ادامه حضور آمریکا در منطقه نیز حمایت خواهند کرد. این استراتژی منافع متحدان اروپایی آمریکا و همچنین روسیه و چین که خواستار ثبات در خاورمیانه هستند را به خوبی تامین خواهد کرد. همکاری با ایران در کنار به قاعده در آوردن قدرت فزاینده آن در یک توافق امنیتی، بهترین راه برای ثبات‌سازی عراق، آرام کردن متحدان عرب آمریکا، کمک به روند صلح خاورمیانه و حتی رویکردی جدید به مذاکرات، حول برنامه هسته‌ای ایران است. بدین خاطر که این رویکرد، شامل تمامی بازیگران و فعالان در منطقه می‌شود، پس باداوم‌ترین و کم‌هزینه‌ترین استراتژی آمریکا در خاورمیانه خواهد بود.
ولی‌رضا نصر، استاد سیاست بین‌الملل در دانشکده حقوق و دیپلماسی فلچر و محقق ارشد مطالعات خاورمیانه در شورای روابط خارجی، نویسنده کتاب «احیاء شیعه: چگونه تضادها در درون اسلام آینده را شکل خواهد داد.»
ری تکیه محقق ارشد در شورای روابط خارجی و نویسنده کتاب «ایران پنهان: تضاد و قدرت در جمهوری اسلامی.»
ری تکیه
ترجمه: محسن عبدالهی- وحید عابدینی
منبع: فارن افریز، ‌ژانویه/ فوریه ۲۰۰۸
منبع : روزنامه کارگزاران