یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

دزد


دزد
همین که گوشی رو از کیفش درآورد تا به زنگی که خورده بود پاسخ بده، یکی مثل تیر از کنار آقای چیز رد شد و به خانم که رسید گوشی رو قاپید و به همان تندی ترک موتوری که جلوتر منتظرش بود نشست و گریخت. همه اینها در چند ثانیه ناقابل اتفاق افتاد. خانم که تازه متوجه شده بود چی به چیه و کی به کیه، شروع به فحش و بد و بیراه کرد و دیگران هم مانند خس و خاشاک که در جوی آب به مانعی برمی خورند، دور خانم بخت برگشته جمع شدند و شروع کردند به اظهارنظر و تاسف; یکی گفت: مثل نقل و نبات دزد ریخته. یکی گفت: برو کلانتری اطلاع بده. آن یکی گفت: ای آقا دلت خوشه! یکی دیگه گفت: بسپر به خدا خانم! یکی گفت: کار که نباشه، جوونای مردم دزد میشن دیگه.
آن یکی گفت: ای آقا این که دلیل نمی شه! دیگری گفت: باورتون می شه، چن وقت پیش یه دختر بچه رو بردن ته پارک، بلا سرش آوردن و النگوهاشم دزدیدن؟!
آن یکی گفت: دزدی دیگه عرف شده. یکی دیگه گفت: یه زمانی، اگه دزد هم بود، فقط دزدی می کرد و می رفت پی کارش، حالا تجاوز و آدمکشی هم راه دستشونه!

نویسنده : دارا فخری
منبع : روزنامه مردم‌سالاری


همچنین مشاهده کنید