شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

۲ قورباغه در گودال


۲ قورباغه در گودال
چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و و قتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به آن دو قورباغه گفتند: «دیگر چاره ایی نیست. شما بزودی خواهید مرد.» دو قورباغه حرف های آنها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند تا از گودال خارج شوند. اما قورباغه های دیگر دائما به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید چون نمی توانید از گودال خارج شوید و بزودی خواهید مرد. تا اینکه بالاخره یکی از قورباغه ها تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت و بی درنگ به ته گودال پرتاب شد و مرد.
اما قورباغه دیگر کماکان با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. بقیه قورباغه ها فریاد می زدند که دست از تلاش بردار. اما او با توان بیشتری برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد و بالاخره توانست از گودال خارج شود. وقتی آن قورباغه از گودال بیرون آمد دیگر قورباغه ها از او پرسیدند: «مگر تو حرف های ما را نشنیدی؟» آنوقت معلوم شد که آن قورباغه، ناشنوا بوده و در واقع او در تمام مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند.
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید