پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا


بانک؛ نام مستعار قلک دولت


بانک؛ نام مستعار قلک دولت
اقتصاد مبتنی بر بازار بدون یک بازار مالی کارآمد نمی تواند عملکرد مناسبی داشته باشد. تاریخ اقتصادی نشان داده پیشرفت های صنعتی کشورهایی مانند انگلستان، ایالات متحده و آلمان به توسعه مالی آنها مربوط بوده، بنابراین خصوصی سازی بازار مالی که از قدم های اول توسعه است باید مورد توجه کشورهای درحال توسعه قرار گیرد. در کشور ما نیز با توجه به رویکرد اقتصادی جدید دولت، باید خصوصی سازی بازار مالی مورد توجه ویژه قرار گیرد. نقش و تاثیر بازار مالی و بانک ها در توسعه اقتصادی، موانع توسعه بانک ها و... را با دکتر امیرحسین مزینی، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس و معاون پژوهشی پژوهشکده اقتصاد این دانشگاه که سابقه مدیر کلی در وزارت تعاون را نیز در کارنامه خود دارد به بحث گذاشته ایم. مشروح این گفت وگو از نظرتان می گذرد:
▪ نقش بانک ها در توسعه اقتصادی کشورها تا چه اندازه است؟
ـ بانک ها واسطه وجوه هستند اگر در قالب مبانی تئوری پول نگاه کنیم پول وسیله ای است برای مبادله کالا و خدماتی که در جامعه تولید می شود. این پول فی نفسه می تواند خدماتی را ارائه دهد و همچنین مدیریتی را نیز می طلبد. طبیعتاً افرادی متقاضی و افرادی عرضه کننده پول هستند. این عرضه و تقاضا در حوزه بازار است که معنی پیدا می کند، یعنی وقتی شما می خواهید جنسی را خریداری کنید طبیعتاً عرضه کننده پول هستید و فردی که کالا را به شما می فروشد تقاضاکننده است، ولی ما از این حیث این موضوع را نمی بینیم و بیشتر آن پولی مدنظر ماست که مازاد بر مصارف روزمره افراد وجود دارد و افراد مایل هستند آن را پس انداز کنند و متقابلاً افرادی هستند که برای حوزه کسب و کار خودشان نیازمند پول به صورت وام هستند و اینجاست که بحث عرضه و تقاضا به معنی بانکی آن پیش می آید؛ یعنی کسانی هستند که وجوهی دارند که مازاد بر مصرف آنهاست و حاضر هستند این را در مقابل دیگران قرار دهند و از منافع آن منتفع شوند و متقابلاً افرادی هستند که به دلایلی که مهم ترین آن در واقع تولید، کسب و کار و فعالیت اقتصادی هست برای راه اندازی یا توسعه کارشان متقاضی دریافت پول هستند. طبیعتاً این وجوه وقتی در یک جامعه کوچک عرضه و تقاضا می شود، شاید خود افراد به راحتی بتوانند این وجوه را بین خود رد و بدل کنند اما وقتی که جامعه بزرگ تر می شود و در واقع جامعه شهری و سطح کلان اقتصاد مطرح می شود، طبیعتاً نهادهایی باید وجود داشته باشد که پول را مدیریت کنند که ما به آنها بانک می گوییم. بانک ها به عنوان واسطه وجوه، پول را از عرضه کنندگان آن می گیرند و آن را در اختیار تقاضاکنندگان آن قرار می دهند و هزینه و درآمد آن را در اختیار عرضه کنندگان قرار می دهند و خود نیز از این واسطه گری منتفع می شوند.
نکته ای که وجود دارد این است که با ارائه این خدمات طبیعتاً نقش کلانی برای بانک ها در فرآیند توسعه ایجاد می شود.
▪ در واقع این خیلی مهم است که آیا سیستم بانکی به طور کارا می تواند وظیفه خود را در فرآیند توسعه انجام دهد یا نه؟
ـ اصولاً آن چیزی که فرآیند توسعه و رشد اقتصادی را به همراه دارد، «تولید» و یکی از مهم ترین نیازهای تولید، تامین نقدینگی و وجوه است چرا که فرض بر این است الزاماً تولیدکنندگان خودشان به اندازه کافی وجوه ندارند و باید بخشی از آن را قرض کنند و این وظیفه سیستم بانکی است که این کار را انجام دهد لذا اگر بانک ها خوب عمل کنند، می توانند منابع مالی بخش تولید را تامین کنند. وظیفه تامین وجوه برای بخش تولید وظیفه بازارهای پولی و سرمایه است؛ یعنی بخشی از آن در قالب بورس رقم می خورد و الزاماً بانک ها نمی توانند این کار را انجام دهند. زمانی که این مبانی را بررسی می کنیم یک حدود و ثغوری هم قائل می شوند که حدی را بانک ها باید انجام دهند و مازاد آن را باید بازار سرمایه انجام دهد. وقتی می گوییم بازار سرمایه به معنای عام آن است که شامل صندوق های بازنشستگی، صندوق های بیمه و... را شامل می شود. اصطلاحاً به زبان ساده باید بگوییم درنقل وانتقالات پولی که یک فاصله زمانی کوتاه مدت دارند، معمولاً شبکه بانکی عمل می کند و نقل وانتقالات پولی که یک فاصله زمانی بلند مدت دارند، خواه ناخواه از سیستم بانکی به طرف بازار سرمایه منتقل می شویم و در واقع این وظیفه برعهده بورس واگذار می شود لذا شما می بینید بسیاری از نقدینگی های موجود در بخش صنعت به معنای عام را بورس ها تامین می کنند. وقتی هم می گوییم بانک، یعنی در کنار بانک اینها را هم مدنظر داریم. البته جاهایی نیز بانک ها به عنوان یک نهاد تخصصی عمل می کنند. یعنی وام دهی بانک به افراد به این بستگی دارد که افراد در چه رشته ای فعالیت می کنند و آیا آن فعالیت از نظر اقتصادی توجیه دارد یا نه؟
▪ بنابراین بانک ها باید تقسیمات دیگری برای ارائه خدمات میان خود داشته باشند؟
ـ بله، وقتی به کشورهای مختلف نگاه می کنید بانک ها به دو دسته کلی تقسیم می شوند: بانک های تخصصی و بانک های توسعه ای.(البته بانک ها تقسیم بندی های مختلفی دارند) زمانی شما بانکی دارید که می خواهد وجوهی را از مردم بگیرد و در قالب خدمات اولیه بانکی خدمات ارائه دهد. مثلاً یک نفر می خواهد مبلغ کمی پول برای خرید جهیزیه، اتومبیل، تعمیرخانه و... احتیاج دارد که بانک های توسعه ای مانند بانک های تجارت، ملی، صادرات و سپه در کشور ما این کار را انجام می دهند اما یک سری بانک هایی هستند که باید به طور خاص در خدمت یک رشته فعالیت اقتصادی باشند، طبیعتاً این دسته از بانک ها خود را خیلی درگیر کارهای عمومی نمی کنند مانند بانک های کشاورزی، صنعت و معدن، مسکن، توسعه صادرات و... در کشور ما.
اینکه این بانک ها چگونه عمل می کنند، بحث مهمی است و عملکرد بانک هاست که می تواند بخشی از بار توسعه را دنبال کند. اصطلاحاً در فرآیند رشد و توسعه اقتصادی ما نیازمند سرمایه گذاری های جدیدی هستیم و باید واحدهای موجود را گسترش دهیم که این هم نیازمند سرمایه گذاری است. بخش عمده ای از این سرمایه گذاری ها از طریق بازارهای پولی و مالی تامین می شود و بخش عمده ای از بازارهای پولی و مالی همین سیستم های بانکی هستند، آن پولی که در متون اولیه اقتصاد آن را به خون رگ های جامعه تشبیه کرده اند و در جامعه در جریان است، آن گلوگاه هایی که این پول جمع، هدایت و پمپاژ می شود بانک ها هستند، اگر بانک ها بتوانند این کارها را خوب انجام دهند نقش خود را طبیعتاً در فرآیند توسعه خوب انجام داده اند، ولی اگر نتوانند این کار را خوب انجام دهند مانع گلوگاه های رشد می شوند.
▪ چه زمانی بانک ها نمی توانند نقش مثبت خود را در راه توسعه ایفا کنند؟
ـ این موضوع به ساختار کشورها برمی گردد. ساختار بانکی در کشورهای مختلف خیلی با هم متفاوت نیست ولی واقعاً این طور نیست که ساختار مشترک و ثابتی داشته باشد. یکی از موانعی که اینجا می تواند معنی پیدا کند دولت است. اگر نقش و حدود و ثغور اختیارات دولت با سیستم بانکی یا سایر بخش های اقتصاد خوب تعریف نشود، خواه نا خواه عملکرد سیستم بانکی را تحت تاثیر قرار می دهد.
▪ در اقتصاد ایران آن چیزی که تحت عنوان سیستم بانکی مطرح کردید آیا واقعاً اجرا می شود. آیا واقعاً دولت اجازه می دهد بانک ها به عنوان واسطه وجوه کار خودشان را انجام دهند؟
ـ به طور کلی اگر به وضعیت اقتصاد ایران نگاه کنیم رویکرد دولت به سیستم بانکی به عنوان یک بانک نیست، بلکه به عنوان یکی از نهادهای تابعه دولت است؛ یعنی دولت اینگونه نگاه می کند که بانک ها یکی از نهادهای زیر دست من هستند که باید در راستای سیاست های من حرکت کنند که الزاماً اینگونه نیست؛ یعنی در کشورهای دیگر در خیلی از مواقع بانک ها مستقل عمل می کنند، زمان هایی هم که سیاست های دولت با سیاست های پولی در تضاد قرار می گیرد، بانک ها الزاماً همگام حرکت نمی کنند و مستقل حرکت می کنند اما در ایران چه اتفاقی می افتد. در واقع دولت بانک ها را به چشم قلک خود نگاه می کند، هر جایی که کم می آورد از بانک ها استفاده می کند. جاهایی که می خواهد تسهیلات تکلیفی بدهد، نرخ بهره را کم یا زیاد کند به بانک ها نگاه می کند. در واقع دولت بانک ها را جزئی از خود می داند و این یک تناقض واضح است؛ یعنی وقتی می گوییم واسطه وجوه یعنی باید بانک ها در یک سیستم رقابتی وجوه را بگیرند و در قالب همان سیستم رقابتی وجوه را واگذار کنند. حال اگر کسی بیاید به هر دلیل این سیستم آزاد را تحت تاثیر قرار دهد اولین جایی که ضرر می کند خود این سیستم بانکی است.
مثال بارزی که با وضعیت حال اقتصاد ایران می توان زد، نرخ بهره است و بعد طبیعی است که بانک وقتی که این کار را انجام می دهد خواه ناخواه نمی تواند فارغ از سایر بخش های اقتصاد انجام دهد. مهم ترین بخش های اقتصاد بازار ارز و بازار وام دهی (تورم) است، یعنی در اقتصادی که نرخ تورم بالاست، خواه ناخواه نرخ بهره بالا می رود، خواه ناخواه خود بانک ها این کار را می کنند و زمانی که چنین چیزی اتفاق می افتد نهاد یا مرجعی نمی تواند به آنها الزام کند که نرخ بهره را باید پایین نگه دارید. وقتی نرخ تورم ۲۰ درصد است به صورت خودکار شما نمی توانید نرخ بهره را کمتر از ۲۰ درصد پایین بیاورید، چون باید حداقل، قدرت خرید پول حفظ شود. حال اگر در چنین شرایطی دولت وارد شود و نرخ بهره را پایین تر از ۲۰ درصد اعلام کند بدیهی ترین انتظاری که وجود دارد این است که این مکانیسم به هم بخورد، یعنی بانک ها دیگر جزئی از دولت و قلک دولت محسوب می شوند و حالا این یک سری تبعاتی دارد که طبیعی ترین تبعات آن این است که مردم اینگونه فکر می کنند که اگر پول خود را در سیستم بانکی بگذارند، قدرت خرید خود را از دست می دهند و آن را حفظ نمی کنند. طبیعتاً بخش عمده ای از پول ها که باید وارد سیستم بانکی شود، از مسیر اصلی خود منحرف می شود و بازارهای موازی پیش می آید و....
اگر این رویکرد را که بانک یک نهاد مستقل، واسطه وجوه و یک نهاد کاملاً اقتصادی را بپذیریم، این طبیعی است که نمی تواند فارغ از مکانیسم های اقتصادی عمل کند. یک نهادی است که موازی دولت باید به فعالیت خود ادامه دهد نه تحت نظر دولت. نهادی است که باید منطبق با سایر مکانیسم های اقتصادی با بازار پول، بازار سرمایه، بودجه دولت، تورم با مقولات اشتغال و موضوع ها و بحث های صنعت به حرکت خود ادامه دهد. در یک دوره ای که نرخ های بهره دستکاری می شود، دقیقاً می گویند حجم سپرده های بانکی کاهش می یابد علتش کاملاً آشکار است چون مردم هیچ علاقه ای ندارند پولشان را در بانک بگذارند. نکته مهم دیگر در این حالت بانک های خصوصی هستند. دقیقاً در شرایطی که بانک های دولتی شدیداً خود را درگیر این نظام کنترلی می کنند به نسبت استقبال بیشتری از بانک های خصوصی به عمل می آید. یعنی وجوه بیشتری را مردم به آنها می سپارند.
▪ فکر می کنید چرا مردم به بانک های خصوصی نزدیک تر شده اند؟
ـ چون بانک خصوصی نسبت به بانک دولتی به مکانیسم های بازار آزاد نزدیک تر است؛ یعنی در واقع نزدیک تر به وظایف واقعی خودش عمل می کند. یک نکته مهم در اینجا وجود دارد. در شرایطی که بانک های خصوصی در شرایطی اگر نتوانند وظایف خود را درست انجام دهند مردم به آنها هم اعتماد نمی کنند و پول ها وارد بخش های دیگر اقتصادی می شود و بازارهای موازی و ثانویه پولی پیش می آید مثل بازار مسکن. یعنی آن نقدینگی که در بازار مسکن وجود دارد قطعاً تقاضای واقعی نیست بلکه یک تقاضای کاذب است. یعنی مردم به انگیزه سفته بازی و حفظ قدرت خرید و کسب درآمد وارد این بخش می شوند. این امر یک علت واضح دارد؛ بازارهای پولی و سرمایه ای ما نمی توانند کار کنند، مردم خودشان به دنبال راه های دیگر می گردند و راحت آن را پیدا می کنند، یعنی اکنون وقتی که بازار مسکن می خوابد، بازار اتومبیل رونق می گیرد و وقتی که بازار اتومبیل می خوابد، بازار سکه رونق می گیرد. کاملاً بدیهی است واگر کسی این انتظار را نداشته باشد جای شک وجود دارد. واقعاً اگر بانک ها در فرآیند توسعه نتوانند آن وظایف خود را که به صورت کلی واسطه وجوه، هدایت وجوه، تامین مالی بخش تولید، تامین مالی بخش خدمات انجام دهند، خواه ناخواه بخش های دیگر اقتصاد این وظیفه را انجام می دهد و مشکلات بروز می کند.
▪ در کشورهای دیگر چگونه انجام می شود؟
ـ در کشورهای خارجی که معمولاً سیستم بانکی خصوصی هست به خوبی این وظیفه انجام می شود؛ یعنی بعضاً که سیستم بانکی به دلیل سیال بودن و شفافیت در بازار دچار شوک های مالی می شود به این دلیل است که بعضاً در تعامل بین بازار پول و سرمایه زمانی که یکی از عوامل خوب عمل نکند، بلافاصله حجم عظیمی از پول از یکی از بازارها وارد دیگری می شود، اگر در دهه ۱۹۹۰ بحران آسیای جنوب شرقی را نگاه کنید دقیقاً می بینید که پول ها از آن خارج می شود، علتش هم کاملاً بدیهی است؛ برای این است که نمی تواند وظایف خود را انجام دهد. در جایی دیگر وارد می شود. در واقع آن چیزی که اتفاق می افتد به نظر می رسد در یک کشور پیشرفته و در حال توسعه این مکانیسم در قالب سیاست های بخش خصوصی انجام می شود و معمولاً دولت حق دخالتی به صورت مستقیم در متغیرهای پولی بانکی نمی تواند انجام دهد، حداکثر اعمال نفوذ دولت در قالب سیاست های بانک مرکزی و به صورت کلی در قالب ابزارهای پولی است که در بحث های کلان مطرح می شود اما آن چیزی که بدیهی است اینکه سیستم بانکی به عنوان یک بخش مستقل مطرح است.یعنی همان طوری که می گوییم صنعت فولاد داریم، صنعت بانکداری هم داریم. بانکداری ما کاملاًمستقل هست، دولت حق ندارد در آن دخالت کند، می تواند آن را مدیریت و کنترل کند یا یک سری اهرم های خاصی را برای آن تعریف کند اما قطعاً حق دخالت ندارد، اگر اینگونه باشد قطعاً بانک نخواهد توانست نقش خود را در فرآیند توسعه انجام دهد و در واقع مسوولیت و نقش خود را به دوش بکشد و این معمولاً آن چیزی است که در خیلی از کشورها در حال انجام شدن است.
این نکته را هم عرض می کنم که در مبانی پول و بانک بحثی هست به نام تامین اعتباری (مالی) خرد. بحثی است که اخیراً باز و در ادبیات اقتصاد مطرح شده است. اینها را من در بازار پول می دانم. یعنی فرض من این است که آن چیزی که تحت عنوان سیستم بانکی می گویم هم بانک های تخصصی هستند که به صورت خاص بخش معدن، مسکن و... را پوشش می دهند. در برخی از کشورها بانک های تخصصی هستند که فقط مربوط به بخش تعاون هستند. البته نه تعاونی که ما داریم؛ تعاونی که آنها دارند. تعریف بخش تعاونی فرق می کند و الزاماً آن چیزی که ما تحت عنوان تعاون داریم آنها ندارند اما همه اینها تحت عنوان تعاونی دارند کار می کنند. اکنون تامین بخش های مالی خرد خیلی جدی است که در کشورهای کمتر توسعه یافته این کار خیلی خوب جواب داده است و به معنی عام آن معمولاً یکی از بخش های بسیار مهم بخش بانک است که من به صورت کلی به آن بخش تامین مالی «بازارهای پولی و مالی» می گویم که بدون شک بسیاری از مکانیسم های اقتصادی اگر از آنجا نشات نگیرد، بدون شک تحت تاثیر آنها قرار گیرد.
▪ نقش سیاست های پولی و مالی در تورم چیست؟
ـ اول باید نکته ای را روشن کنم که متاسفانه سوءتفاهمی وجود دارد و آن این است که خیلی ها فکر می کنند بحث های اقتصادی را می توانند به صورت موردی و بخشی حل کرد. به عنوان مثال در اقتصاد ایران خیلی ها اعتقادشان این است که مثلاً نرخ بهره را می توانیم پایین بیاوریم. دولت اگر در قالب یک مکانیسم بیاید و حداکثر اگر بتواند عرضه و تقاضا را کنترل کند، می تواند نرخ بهره را پایین بیاورد. واقعاً اینگونه نیست. بخش های اقتصادی شبیه زنجیر به هم متصل هستند. نرخ بهره تابع یک سری عوامل دیگر است که یکی از آنها عرضه و تقاضای پول پر قدرت در جامعه است یعنی تا زمانی که شما
نیم نگاهی به عرضه و تقاضای پول پرقدرت (پول، نه نقدینگی) در جامعه نداشته باشید خواه ناخواه نمی توانید نرخ بهره را تحت تاثیر قرار دهید، حال اگر دولت به فکر کنترل پول بیفتد، دولت نمی تواند عرضه و تقاضای پول را در بانک مرکزی کنترل کند. تا نیم نگاهی به بودجه و ساختار آن نداشته باشید، نمی توانید عرضه و تقاضای پول را تحت تاثیر قرار دهید. ببینید ما سه پله به عقب رفتیم. حال اگر دولت بخواهد بودجه را کنترل کند تا نرخ بهره درست شود، نمی توان بودجه دولت را بدون در نظر گرفتن شرکت های دولتی، حجم دولت و... تنظیم کرد و تنظیم حجم دولت نیز به ساختار کلان ارتباط دارد یعنی اینها همه به هم متصل است، پس کارهای موردی نمی توان انجام داد. حال یک نکته وجود دارد و آن بحث سیاست های پولی و مالی است. در بحث های کلان می گویند که ما به صورت انتزاعی نگاه می کنیم که اگر فرض کنیم همه چیز ثابت باشد و تغییر نکند، دولت حجم پول را کم یا زیاد کند، چه اتفاقی می افتد؟ این یک بحث نظری است که اگر دولت اقدام به این کار بکند تورم اینقدر بالا یا پایین می رود اما یک واقعیت وجود دارد و آن این است که دولت فارغ از درنظر گرفتن خیلی امور نمی تواند تصمیم گیری کند یعنی وقتی سیاست های پولی و مالی دولت اعمال می شود خواه ناخواه خیلی از بخش ها تحت تاثیر قرار می گیرند و چه بسا خیلی از سیاست های پولی و مالی را دولت نمی تواند اتخاذ کند، قبل از اینکه یک سری کارهای دیگر را نکند.
▪ اما بحثی هست مبنی بر اینکه خیلی ها می گویند که درایران چیزی تحت عنوان سیاست های پولی وجود ندارد. سیاست پولی چیست؟
ـ در ابتدای برنامه یا دوره، دولت سیاست هایی را درباره یک سری از اقلام پولی که مهم ترین آن عرضه پول است هدف گذاری می کند و طبق آن روال فارغ از هر چیز پیش می رود. بانک مرکزی به صورت مستقل به سیاست پولی و ساختار آن خود را ملزم می داند اما در اقتصاد ایران چه اتفاقی می افتد؟ معمولاً در ابتدای دوره این شعارها را می دهیم: اگر از دهه ۶۰ عملکرد پولی دولت که در ترازنامه بانک مرکزی منتشر می شود را بررسی کنید هر ساله ابتدای سال ما دولت می گوید انضباط پولی و آخر سال اعلام می کند اینقدر افزایش نقدینگی داشتیم و از سال بعد انضباط پولی را اجرا می کنیم و این کار همیشه ادامه دارد. این نشان می دهد که ما اصولاً سیاست پولی نداریم بلکه عملکرد پولی داریم یعنی دولت همیشه حرکت می کند تا براساس اتفاق های آینده تصمیم گیری کند. سیاست های پولی به دنبال سیاست های مالی دولت تعیین می شود و این موضوع را اگر ریشه یابی کنید یک علت دارد و علت آن این است که بانک مرکزی ما مستقل نیست یعنی ما اول سیاست های مالی دولت، بودجه، مخارج، هزینه های دولت و بودجه شرکت های دولتی را بسط دادیم و رقم زدیم، حالا به بخش پولی می گوییم خودت را با این هماهنگ کن، این سیاست پولی نیست. سیاست پولی و مالی هرکدام باید راه خودش را برود و هر کدام هم مستقل هستند. در واقع اکنون در اقتصاد ایران سیاست پولی، جور سیاست مالی ما را می کشد، طبعاً با این مسائلی که مطرح شد هیچ گونه سیاست پولی در اقتصاد ایران وجود ندارد و بدیهی ترین دلیلش افزایش بسیار زیاد حجم نقدینگی در کشور است مگر ما همیشه نمی گوییم انضباط پولی پس چرا نمی توان به آن پایبند بود، به خاطر اینکه ما انضباط مالی در دولت نداریم لذا ما سیاست پولی نداریم. سیاست مالی، بودجه انبساطی بسیار زیاد دولت را داریم که طبیعی است که سیاست پولی را به دنبال خودش می کشد لذا سیاست پولی به هیچ عنوان وجود ندارد. این هم یک نکته است.
▪ نقش سیاست های پولی و مالی در اقتصاد چیست؟
ـ معمولاً آن چیزی که در جامعه تحت عنوان سیاست مالی بحث می شود به نظر من بخش عمده اش را در بودجه دولت می توان مشاهده کرد. اگر این بودجه به صورت انبساطی باشد تبعات خاص خودش را داراست و اگر یک بودجه متوازن باشد طبیعتاً تبعات خودش را دارد اما از آنجایی که ما یک کشور نفتی هستیم معمولاً به دلیل حجم بسیار زیاد دولت ها و تورم موجود ما هر ساله افزایش مقدار بودجه دولت را هم داریم و به همین خاطر ما هر ساله به نوعی کسری بودجه داریم. معمولاً اگر به بودجه نگاه کنیم هر ساله یک بودجه روبه رشدی داریم، از سال ۱۳۷۸ شوک نفتی ما شروع شد یعنی قیمت نفت رو به افزایش گذاشت و تا امروز هم ادامه دارد. آن موقع و دوره های قبلی که قیمت نفت پایین بود، دولت به دلیل هزینه های بالایی که داشت کسری بودجه داشت و مهم ترین راه جبران کسری بودجه دولت چاپ و انتشار پول بود، چون نفتی وجود نداشت.چون بانک ها و بانک مرکزی مستقل نبودند و دولت به آنها به چشم یک قلک نگاه می کرد و کسری بودجه اش را تامین می کرد و به فعالیت خود ادامه می داد. (می دانید که رئیس کل بانک مرکزی آمریکا به عنوان یک نهاد مستقل عمل می کند و در موضع گیری های سیاسی شاید خیلی از متخصصین اقتصادی نگاهشان بیشتر به گفته های رئیس کل بانک مرکزی است تا رئیس جمهور. چون ایشان در حوزه های اقتصادی خیلی تاثیرگذارتر است.)
بدیهی ترین پیامدش افزایش حجم پول پرقدرت است که در قالب مکانیسم تکاثری پول که اکنون حدوداً پنج است یعنی هر یک تومانی که از بانک مرکزی خارج می شود و وارد جامعه می شود در قالب سیستم بانکی به پنج تومان تبدیل می شود، آن موقع شاید خیلی از صاحب نظران این را می گفتند که اگر یک زمانی قیمت نفت افزایش یابد، دیگر لازم نیست که دولت از بانک مرکزی استقراض کند و از محل درآمد نفتی که یک درآمد کاملاً برون زاست کسری بودجه خود را جبران می کند و دیگر کسری بودجه نخواهیم داشت اما تجربه نشان داد که از سال ۱۳۷۸ که قیمت نفت افزایش یافت و در این سال ها به اوج خود رسید، دولت کماکان کسری بودجه خود را حفظ کرده و در راستای تامین آن از درآمدهای نفتی استفاده کرد اما یک مشکل وجود داشت و اگر خیلی از صاحب نظران چیزی نمی گفتند خیلی ها آگاهی داشتند، دولت خیلی از مواقع دلار به دردش نمی خورد بلکه ریال به دردش می خورد یعنی در قالب مکانیسمی باید دلار را به ریال تبدیل می کرد و به راحتی نمی تواند حجم زیادی از پول را به ریال تبدیل کند. دولت هنگامی که خواست مقادیر زیادی از دلار را تبدیل به ریال کند، بازار کشش جذب این همه ارز را در نرخ ۹ هزار ریال که ثابت کرده بود، نداشت. دوباره تنها راه چاره که به ذهن دولت می رسید این بود دولت از بانک مرکزی و سیستم بانکی می خواست که این دلارها را از وی بخرد و نتیجه این شد که پول دوباره از بانک مرکزی خارج شد و دوباره حجم نقدینگی افزایش یافت و تورم نیز افزایش یافت، چون دولت به ریال احتیاج دارد. اگر درآمد ارزی اش پایین باشد باید ریال را از بانک مرکزی بگیرد و اگر درآمد ارزی اش هم بالا باشد دلار بدهد و ریال بگیرد که در هر دو صورت نتیجه یکسان است. نتیجه این است که چون معمولاً هزینه های جاری و عمرانی دولت خیلی بالاست، این پول به جامعه تزریق می شود و بدیهی ترین نتیجه اش تورم است که اکنون خیلی شدید است.
▪ اصولاً پولی که از طرف دولت در جامعه تزریق می شود، کارا هست یا نه؟
ـ من به این موضوع در این بحث کار ندارم و بدیهی ترین نتیجه اش این است که نقدینگی افزایش می یابد.
در اقتصاد ایران آن چیزی که ما می بینیم، فقط سیاست مالی دولت است. آن هم نه یک سیاستی که حالا نمی شود گفت خودخواهانه بلکه سیاست مستبدانه است. دولت به صورت مستقل کار خودش را می کند و تجربه هم نشان می دهد که مجلس خیلی نمی تواند جلوی دولت بایستد. این برداشت های مکرر دولت از حساب ذخیره ارزی بهترین شاهد برای این ادعاست. هرچند چیزی مثل مجلس بالای سر دولت است اما دولت دارد کار خودش را انجام می دهد، چون نظام اجرا دست دولت است.
به نظر من ما سیاست پولی مستقل نداریم، سیاست پولی ما آن چیزی هست که سیاست پولی ما اقتضا می کند لذا مقامات پولی ما نقشی در اقتصاد ندارند، البته رئیس کل سابق بانک مرکزی (مظاهری) اقداماتی را انجام داده است و خیلی انتقادات در مورد وی مطرح شد. این انتقادات به این خاطر مطرح شد که ایشان توانست جایگاه بانک مرکزی را حفظ کند و سیاست های پولی مستقل را اعمال کند. مثلاً جلوی انتشار بی رویه و خودسرانه چک های مسافرتی و اعتبار بی رویه بانک ها را گرفت، البته اعتبار بی رویه بانک ها نتیجه سیاست های دولت بود و چون اینها دولتی هستند ملزم به اجرا بودند. آن انتقاداتی که می بینید علیه مظاهری می شود و مثلاً وزیر کار از سیاست های بانک مرکزی انتقاد می کرد، علتش این است که وی به دنبال اجرای سیاست های پولی است. منتها چون قبلاً سیاست های پولی نداشتیم این کارها برای منتقدان تازگی دارد.
در حادثه ۱۱ سپتامبر که شوک بزرگی به نظام سرمایه داری وارد شد، در قالب سیاست های پولی که مهم ترینش همان نرخ بهره بود، نظام سرمایه داری خوب توانست خود را جمع و جور کند، با وجود این خیلی به آن ضربه وارد شده بود، نمی گویم که آثارشان را صفر کردند، خیلی خوب نظام را جمع کردند و نظام دوباره بازگشت داشت و کار خود را دوباره شروع کرد و این مصداق یک سیاست پولی بود، ما در اقتصاد اصلاً چنین چیزی نداریم.
▪ وضعیت بانک ها در اقتصاد ایران بعد از انقلاب چگونه بوده است؟
ـ بانک ها در اقتصاد ایران بعد از انقلاب با سیاست های ملی شدن سیستم بانکی ما را به یک سیستم دولتی تبدیل کرد و این منشاء خیلی از مشکلات بود، تا در دهه ۶۰ که جنگ تمام شد، ما اینها را می توانیم بپذیریم. در شرایط جنگی نمی توان به فکر رشد و توسعه و اصلاحات اقتصادی بود، چون تمام منابع و عزم ملی در راستای جنگ است و این ضرورت کشور است اما بعد از جنگ ساختار دولتی در سیستم بانکی شدیداً حفظ شد و در دهه اخیر بانک های خصوصی به نوعی شکل گرفتند. اعتقادی ندارم که بانک های خصوصی ما کارا هستند ولی در مقایسه با بانک های دولتی بسیار کاراتر هستند.
مشکلات سیستم بانکی ما از یک مشکل اولیه رنج می برد و آن این است که تمام دولتمردان ما بانک را به عنوان یک نهاد اقتصادی نمی شناسند، وقتی می گویم نهاد اقتصادی منظورم این است که یک نهادی که باید روی پای خود بایستد، می توان از او مالیات گرفت، کنترل کرد و... ولی یک نهاد مستقل است و نتیجه سیاست ها این شده که بانک های ما از نظر کارایی بسیار پایین هستند من تا حالا بولتنی را نخواندم که سیستم بانکی دولتی ما در یکی از شاخص های بانکی که بسیار هم معتبر است، حتی در سطح منطقه هم رقابت کند. ما از سطح منطقه بسیار پایین تریم و با بانک های بین المللی اصلاً قابل مقایسه نیستیم. بانک های خصوصی شاخص های خوبی در این زمین دارند ولی خیلی فاصله داریم.
▪ وضعیت بانک ها در طول دولت نهم را چگونه ارزیابی می کنید؟
ـ به نظر می رسد متاسفانه رویکرد دولت محوری و دولتی بودن در دولت احمدی نژاد خیلی تشدید شده، چون در بحث های اشتغال زایی، بودجه های استانی و... خیلی به بانک ها فشار می آید. بانک های ما شدیداً به دولت وابسته شدند. این وابستگی ها اینقدر شدید شده که خیلی از بانک ها زیر بار مصوبه های استانی هم نمی روند و اختلافاتی بین استاندار و بانک ها، وزرا و بانک ها پیش آمده است. علتش این است که نگرش دولت به بانک ها به چشم یک قلک است که نتیجه اش این است که می بینید.
اما اخیراً اقدامات خوبی هم انجام شده است، مثل صدور مجوز برای فعالیت بانک های خارجی. به نظر من این کار بسیار خوبی است یعنی ما عملاً اگر این کار را انجام بدهیم ضمن تبعات سیاسی که این کار می تواند داشته باشد، ما باید انتظارات آنها را برآورده سازیم ولی بدون شک قدم مثبتی است. فکر می کنم که زمانی خدمات بانکی پیشرفته ای وارد کشور شود خواه ناخواه هزینه تمام شده پول پایین می آید و مردم استقبال بیشتری از آن بانک ها خواهند کرد.
سیستم بانکی ایران سیستمی نیست که در حال حاضر در راستای فرآیند توسعه باشد. به نظر من اصلاً بارهای توسعه را به دوش نمی کشد و صرفاً در سطح حداقل ها وظایف پولی خود را به عنوان واسطه وجوه را انجام می دهد.
▪ آیا با این سطح و کیفیت از خصوصی سازی می توانیم به ایجاد اعتبار برای بانک ها امیدوار باشیم؟
ـ خصوصی سازی بانک ها که چندی است مطرح شده، نکته خیلی خوبی است ولی مشکلی وجود دارد. آن چیزی که در ادبیات اقتصاد تحت عنوان خصوصی سازی مطرح است، مدیریت بخش خصوصی است و نه مشارکت در مالکیت از سوی بخش خصوصی در بخشی از مالکیت دولتی. این اقداماتی که به نام خصوصی سازی در حال انجام است، همان خصوصی سازی ای نیست که در مبانی نظری اقتصاد مطرح هست، مسلماً اینگونه نیست. واگذاری بخشی از سهام یک بنگاه خصوصی سازی نیست بلکه خصوصی سازی به گونه ای است که بخش خصوصی بتواند بر بنگاه اعمال مدیریت کند. اگر ۴۹ درصد یک بنگاه هم واگذار شود، هنوز دولتی است. باید مدیریت خصوصی شود. واگذاری سهام رویکرد عادلانه ای است، بسیاری از مفاسد در آن وجود ندارد، ولی این رویکرد انتخاب شده خصوصی سازی نیست.
ما فقط سهم بخش خصوصی را در اقتصاد بالا بردیم. ما داریم بخش خصوصی را آلوده می کنیم. دولت دو رویکرد مختلف به بانک ها دارد، یک رویکرد فعلی (نگاه قلکی به بانک ها) که عرض شد و رویکرد دیگر خصوصی سازی بانک هاست. این دو رویکرد مخالف و متضاد است که اصولاً امکان پذیر نیست. سیاست های پولی که در قالب تعیین نرخ بهره وجود دارد، بانک های خصوصی را شدیداً به سرو صدا درآورده، بعد شما چگونه می توانید بانک دولتی را خصوصی کنید. ما نمی توانیم انتظارات بانک خصوصی را برآورده کنیم. اکنون برای بانک خصوصی اوراق قرضه با نرخ ۱۷ درصد، یک سوال پیش می آید و آن این است که چگونه می شود در اقتصادی دولت به دنبال نرخ بهره ۱۰ درصد باشد و بانکی بیاید و اوراق قرضه ۱۷ درصد منتشر کند. اینها با هم هماهنگی ندارد. ما در اقتصاد یک نرخ بهره داریم، مگر می شود چند نرخ بهره داشته باشیم.
همان طور که رئیس جمهور گفته اند: سیستم بانکی ما سیستمی است که بعد از چند دهه به این وضعیت دچار شده، قطعاً هم زودتر از چند دهه، حداقل یک دهه هم نمی توان آن را اصلاح کرد. من شخصاً به استقلال کامل بانک مرکزی اعتقادی ندارم، اساساً فرهنگ مردم ما یک فرهنگ دولتی است. در این شرایط خیلی نمی توان گفت بانک مرکزی باید مستقل باشد. اگر استقلال کامل را ۱۰۰ در نظر بگیریم ما هم اکنون در سطح ۱۰هستیم، استقلال ۵۰ یا ۶۰ درصدی برای استقلال خوب است. استقلال کامل بانک مرکزی با تاریخ و شرایط اقتصادی ایران تطبیق ندارد. بانک یک نهاد اقتصادی است، اگر همین را بتوانیم اجرایی کنیم و به سمتی حرکت کنیم و سیاست هایی را اجرا کنیم تا این نهاد اقتصادی بودن بانک ها حفظ شود به نظر من خیلی از مشکلات حل می شود اگر بتوانیم بانک های تخصصی را تقویت و به خود بخش واگذار کنیم، خیلی می تواند مفید باشد. اگر در راستای ساماندهی بازار پول بتوانیم بازار سرمایه را به مسیر خودش هدایت کنیم، بدون شک بازار پول ما هم بهتر عمل خواهد کرد و نهایتاً اینکه نرخ بهره قیمت پول است و در قالب یک بازار رقابتی باید تعیین شود و اگر اینگونه شود طبیعتاً بسیاری از سیاستگذاری های دولت معنی نخواهد داشت.
سیستم بانکی ما عنوان بانکداری اسلامی را یدک می کشد، واقعاً با سیستم بانکداری به معنای عام آن خیلی فاصله داریم. چه بسا اگر به سمت آزادسازی بیشتر بانک ها حرکت کنیم، بدون شک فضا برای بانکداری اسلامی بیشتر مهیا می شود. این سیستم بانکی طبق روالی که در ۱۰ سال گذشته داشته، شاید هرگز به اهداف موردنظر در برنامه ها و سند چشم انداز نرسد مگر اینکه تحولات اساسی در آن ایجاد شود.
سید حسین امامی
منبع : روزنامه سرمایه