یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


از سنطور تا سنتور


از سنطور تا سنتور
ابوالحسن خان نوجوان، فرزند ابوالقاسم خان كمال السلطنه پزشك دربار مظفرالدین شاه نیز یكی از آن افراد انگشت شمار بود. علاقه های شخصی او به كنار، نمی توان به این نكته نیندیشید كه مشكلات كوك و حمل و نقل و نگهداری «سنطور» و محدودیت های فنی آن در اجرای برخی گوشه ها و دستگاهها، هیچگاه این ساز را در حد و مرتبه كاربرد تار و كمانچه (و البته بعدها ویولون) مطرح نكرد. صبای جوان هم از این مسائل آگاه بود و تقدیر، او بنا نداشت كه از او نوازنده سنتور بسازد. هرچند كه او سرنوشت سازترین چهره موسیقی معاصر در ارتباط با «این ساز ملی و باستانی» (اصطلاح از استاد صبا) بوده است.
اما بین دوره آموزش او نزد علی اكبر خان شاهی و دوره توجه مجدد او به سنطور، تا هنگامی كه تبدیل به سنتور امروزی شد، حدود پانزده تا بیست سال اختلاف زمان بود. در این فاصله زمانی، صبای نوجوان عملاً تبدیل به دایرهٔ المعارف زنده موسیقی ایران شد. استعداد یادگیری شگفت انگیز او، قریحه هنری عالی او و توان اجرایی او، یك مجموعه فرهنگی - انسانی به نام «استاد صبا» را ساخت كه در آستانه سی سالگی، مرجع كامل سنت موسیقی ایرانی شناخته می شد و به او صلاحیتی برتر از تمام هم نسلانش می داد. در همین فاصله زمانی ،هنرمند هم نسل او، حبیب سماعی (۱۳۲۵ - ۱۲۸۰) در هنر تك نوازی و بداهه سرایی با سنتور، به مرزهایی فوق انتظار زمانه خود رسید. ساخت سنتور و كمال فنی آن، با تلاش مهدی ناظمی و راهنمایی های استاد سماعی، تحولی دیگر یافت و سنتورهای همیشه معیوب و بد صدای دوره قاجار كم كم از دور خارج شد. سنتورنوازان عصر قاجار مثل حسن خان، علی اكبر شاهی و اسدالله خان اتابكی (كه به گواهی صفحات برجا مانده، نوازندگانی كمابیش در یك رده و هم طراز هستند) پیر و شكسته شده و از دنیا رفته بودند. در حالی كه شاگردان حرفه ای و قابلی نداشتند و بزرگترین چهره هنر سنتورنوازی عصر ناصری و شاگرد ممتازش (حبیب الله سماع حضور، وارث مكتب هنری محمدحسن خان سرور الملك «رئیس») نیز در ابتدای قرن شمسی حاضر جهان را به درود گفته بودند و تنها مكتب دار، فرزند حبیب الله سماع حضور، حبیب الله سماعی بود كه به سادگی می گفت: سنتور زدن من ریخت و پاشی است از هنر پدرم. حبیب جوان، نه تنها جانشین پدر، بلكه جانشین تمام هنرمندان بزرگ سنتورنوازی شناخته می شد. در دو دهه ابتدای قرن شمسی حاضر، حبیب سماعی تنها نوازنده بزرگ و امانتدار هنر سنتورنوازی قدما بود. ولی شغل نظامی داشت. زیرا موسیقیدان حرفه ای نبود. در یك شهر مستقر نبود و از شهری به شهر دیگر مأموریت می رفت و شاگرد نیز نمی توانست درس بدهد. شوریدگی روح و فوران خلاقیت او مانع تدریس بود و تنها استادی مسلم چون صبا می توانست از مطالب او استفاده كند و به آیندگان انتقال بدهد.
آشنایی صبا با حبیب سماعی در سالهای ۱۳۱۶ - ۱۳۱۵ و شنیدن بداهه های ظریف و پیچیده او، علاقه به این ساز، دوباره بیدار كرد. او برای سماعی كلاس سنتور ترتیب داد و با مطالعه هنر نوازندگی او كه دنباله هنر اساتیدی چون سماع حضور و سرورالملك بود، قابلیت های دیگری از سنتورنوازی را شناخت كه در روش نوازندگی علی اكبر شاهی، حسن خان و اسدالله خان اتابكی نبود. فرهنگی فراموش شده، با اجرای یك هنرمند خلاق، از نو مطرح شد و هنرمندی استاد، آن را پروراند و تا حدی كه شرایط زندگی اش اجازه می داد، دستاوردهایش را منظم و مدون كرد. سنتور امروز، حاصل همكاری و هنرآموزی متقابل دو مرد فرهنگساز است: حبیب سماعی و بیش از او، ابوالحسن صبا، كه دوست و دشمن او را به استادی می شناختند و او در مورد حبیب - به هر دو معنا، هم دوست و هم اسم خاص - می گفت: «او اعجوبه ای است، ما حالا حالاها باید بدویم كه به او برسیم!» و جای دیگر: «غیر از حبیب، كسی را «استاد» ندیده ام.» البته در اینجا باید به مسند و معنای خاصی كه این كلمه - استاد - در ذهن هنرمندی مثل صبا وجود داشته است، توجه كرد، نه به معنای بی مسمایی كه امروزه رواج دارد.
بعد از مرگ حبیب سماعی در ۴۵سالگی، صبا، میراث دار هنر سنتورنوازی و محمل انتقال آن به هنرمندان جوان در نسلهای بعد شد. اولین شاگرد برجسته مكتب سنتور صبا، فرامرز پایور، سه سال بعد از مرگ حبیب، آموختن را آغاز كرد. در همان سال، اولین جلد ردیف های سنتور به چاپ رسید. با این حال، شاگردی دیگر، حسین صبا (كه جز اشتراك نام با استاد به هیچ وجه نسبت دیگری نداشت)، درباره میزان مهارت ابوالحسن صبا در سنتورنوازی می نویسد: «برای اینكه نوازنده زبردستی شود، كوشش نمی كرد و به همین دلیل نباید اكول Ecole او را زیاد مورد توجه قرار داد». با احترام به هنرمند فقید، حسین صبا، شاید بتوان گفت بحث روش تدریس، از بحث مهارت در اجرا و نواختن و «ویرتوئوزیته» جداست. بسیاری از تك نوازان بزرگ در صحنه های پرجمعیت و تالارهای عظیم، شاگرد كسانی بوده اند كه گاهی آن توانایی های صحنه ای را نداشته اند ولی مسلط به علم موسیقی و دانای روش تدریس و آموزش بوده و با سیستم های تربیتی پیشرفته ای كار می كرده اند تا بتوانند ستارگان درخشان صحنه های اجرا را تربیت كنند. صبا، در سازهایی مثل تنبك و نی و سنتور كه تخصص های اصلی او نبودند، داننده رموز هنر اجرا، طراح روش های آموزشی و عامل انتقال فرهنگی بوده است: حسین تهرانی استاد مسلم تنبك و حسن كسایی نوازنده بی بدیل نی، خود را شاگرد مستقیم و پرورده صبا می دانند. در حالی كه صبا نوازنده حرفه ای تنبك و نی نبود. هرچند كه در كودكی و نوجوانی آنها را تا حدی آموخته بود، در سنتورنوازی و سنتورآموزی هم می توان چنین اندیشید و با در نظر گرفتن این نكات، ارزش صبا را بیش از پیش درك كرد.
پریشان احوالی ده سال آخر عمر صبا، فرصت تحقق آرزوهای او را از بین برد. با این حال، او برای معرفی «سنطور» كوشش هایی ارزنده كرد: مطالب و مضراب های حبیب را فراگرفت. نوشت، نواخت و یاد داد. حسین ملك را در روشی كه برای نوازندگی و سنتورسازی انتخاب كرده بود راهنمایی كرد. همچنین منوچهر جهانبگلو را تا حدی یاری داد تا در حد استعداد خود، با سنتور آشنا شود. سلسله مقالاتی درباره ساخت سنتور در مجله موزیك ایران نوشت و بعدها در كنار فرامرز پایور، معروف ترین شاگرد سنتورش، با اجرای برنامه هایی در رادیو تهران، انجمن های فرهنگی (و یكی دو بار، در خارج از كشور)، گوش و هوش شنوندگان موسیقی ایرانی را دوباره با این صدا آشنا كرد. داوطلبان آموختن سنتور زیاد شدند و نزد او روش صحیح نوازندگی را آموختند. علی صبا (برادرزاده بااستعداد او)، محمد حیدری (نوازنده پرآوازه سالهای ۱۳۴۰)، منوچهر صادقی (اولین معلم سنتور مجید كیانی در هنرستان) و... داریوش ثقفی كه استاد صبا او را بسی دوست می داشت و به مادرش می گفت: «این شاگردكوچولو خیلی خوب می شود و اسم مرا در دنیا زنده می كند.» شهود استاد، اشتباه نمی رفت و كم سال ترین شاگرد او ، در سالهای بعد، همان شد كه صبا می گفت.
داریوش ثقفی، موسیقیدان حرفه ای نیست ولی برخورد او با موسیقی، برخوردی حرفه ای بوده است. او سالهای طولانی معلم سنتور در هنرستان موسیقی تبریز بود، (در دوره ریاست آقای عزیز شعبانی كه با علاقه از تدریس موسیقی ایرانی حمایت می كرد)، نوازندگان خوبی مانند زنده یاد دكتر احمد بهجت، از شاگردان او بودند. همچون محمدرضا لطفی درباره او می نویسد: «نوازنده ای پرقدرت و با احساس كه ریزهایش یادآور هنر رضا ورزنده از سویی و تعلیمات استاد صبا از سوی دیگر است.»
داریوش ثقفی در موسیقی ایران، حضوری فروتن و ناپیدا داشته است. فعالیت مادی او در زندگی از راه طبابت بوده است، تأثیرپذیری او از آموزشهای صبا، فرامرز پایور (مدتی كوتاه)، نواخته های رضا ورزنده و حبیب سماعی، روش شخصی و اصل او را شكل داده است ودر آثار تك نوازی او قابل مطالعه است. صدای زرین سنتور او، بویژه هنگامی كه برای آموزش آن را كوك می كند و می نوازد، نماد مكتب سنتورنوازی صبا و نماینده موسیقی اصیل ایرانی است كه اوج خلاقیت و ظرافت آن در هنر اساتید قدیم شنیده شده است. علاوه بر این، شخصیت والای انسانی، اصالت مداری هنری و رأفت بی حد او به انسانها كه از عشق بی غش او به هستی و ارادت او به معنویت ایرانی برمی خیزد، هم در پزشكی و هم در موسیقی، در شفای جسم و شفای جان، خصوصیاتی است كه او را از دیگران ممتاز كرده و از او هنرمندی انسان و انسانی هنرمند به تمام معنی ساخته است.


سیدعلیرضا میرعلی نقی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید