دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

رویه‌های سوزناک زندگی از دید هایدگر


رویه‌های سوزناک زندگی از دید هایدگر
● درآمد
به نظر هایدگر انسان با گونه‌ای اضطراب‌های وجودی مواجه است كه این اضطراب‌ها ذاتی انسان هستند. در این مقام از نسبت انسان و این رویه‌های سوزناك زندگی از دید هایدگر بیشتر خواهیم دانست.
طبق نظر هایدگر انسان چیزی است كه از پیش تعریف شده نیست و به عبارت دیگر انسان، انسان می‌شود و همیشه در راه شدن است. هر موقع به دیگر سخن انسان را از پیش تعریف كردیم آنجا نابودی انسان است یا به عبارت دیگر هر موقع به حوزه از پیش محدود به حوزه امور مانوس و آشنا و قابل حصول رسیدیم آنجا انحطاط انسان است.
بنابراین وقتی می‌گوییم انسان، انسان می‌شود یعنی فضا برای شدن بسیار گسترده و باز است و هر آنچه خواست می‌تواند بشود زیرا در غیر این‌صورت به یك ماشین تبدیل می‌شود. چون فرضاً حركت بعدی یك دستگاه یا یك ماشین را می‌توان پیش‌بینی كرد زیرا ماشین همین است و ماشین در راه نیست یعنی ماشین در راه شدن نیست.
به طور مثال اینكه پیش‌بینی می‌كنیم بعد از عمل احتراق میل لنگ چه وضعیتی پیدا می‌كند اما این پیش‌بینی در مورد انسان امكان‌پذیر نیست كه بگوییم فرضاً این انسان بعد از، از دست دادن فرزند خود چه حركتی می‌كند و این وضعیت و حركت انسان مثل حركت ماشین یا میل لنگ آن نیست و غیر‌قابل پیش‌بینی است.
بدین منظور افتادن در دام «آنها» همانا فروافتادن در امكانات از این دست آن‌هم به چیزی كه تقریباً در دسترس زندگی روزانه است می‌انجامد ، این امر تنها به تضعیف خود امر ممكن می‌انجامد و در نتیجه به سوی نادیده انگاشتن این واقعیت پیش می‌رویم كه آنچه جهان به ما عطا می‌كند امكانات است نه ضروریات.
بدین صورت است كه روزمرگی عادی، علایق و نظرهای انسان را از مشاهده امكانات خود ناتوان می‌كند و این روند یعنی سرگرم شدن و دلمشغولی در دنیا و جاذبه‌های آن چنان ما را گرفتار می‌كند كه حتی از داشتن امكانات خود غافل شویم و خود را صرفاً با چیزی كه بالفعل است سرگرم كنیم.
از فهم این واقعیت كه شكل‌هایی از زندگی را در اعمالمان می‌پذیریم كه اینها با توجه به اینكه صرفاً پذیرفته‌های ما هستند ناتوان می‌شویم.
بدین جهت این استنباط كه اعمال ما ثابت و ضروری است به آنجا می‌رسد كه ما خود مالك زندگی‌مان نباشیم. بودنمان به‌گونه‌ای به نظر می‌رسد كه مثل داده‌ای هستیم كه دور از دسترس ماست. با این دیدگاه است كه هیچ چیز به سبب اهمیت حیاتی خود برجسته نمی‌شود و به نظر نمی‌رسد كه چیزی واقعاً برای ما دغدغه باشد و چنان زندگی كنیم كه گویا همه چیز در نظم و ترتیب كامل وجود دارد و همه درها گشوده است به روی ما و به عبارتی دیگر زندگی تبدیل به انجام حركاتی موزون و سركردن با آنها می‌شود.
در اینجا با ایفای نقش‌های متفاوت است كه دستورالعمل‌هایی كه مطابق عرف است را می‌پذیریم و به محاسبه گرانی كارآمد تبدیل می‌شویم كه در عین حال یحتمل در میادین عمل موفق بیرون می‌آییم اما از فهم روشن اهدافی كه با اعمالمان دنبال آنیم ناتوان می‌شویم.
در اینجاست كه فرد غیر اصیل دستخوش پوچی و احساس بیهودگی می‌شود. دچار افسردگی و بی هدفی می‌گردد و از خود این سوال را می‌كند كه هدف و معنای این همه تكاپو چیست و به پاسخی نمی‌تواند برسد چرا كه از پیش خود را تعریف كرده و به فردی كارآمد اقتصادی تبدیل شده. فرضاً به ماشینی تبدیل شده كه دیگر از خود غافل مانده است.
اما در مقابل زندگی غیر‌اصیل و غیر‌مملوك زندگی اصیل است و زیستن و زندگی كردن و یا به عبارت بهتر زندگانی به شیوه اصیل است و از نظر هایدگر آن شیوه زندگانی عین دازاین است یعنی توانایی برای بودن ability-to-be یعنی اساس بودن را محقق ساختن و به جای تن دادن به عرف و ایفای نقش‌های گوناگون «هركس» و انجام دادن هر‌آنچه كه هركس انجام می‌دهد.
دازاین به آن من بودن خود چنگ می‌زند و به شیوه‌ای زندگانی می‌كند كه وقتی همه امكاناتی را كه از دنیای همگانی قبول می‌كند و می‌پذیرد مسوولیت همه آنها و از همه مهم تر تصمیم‌هایی را كه از پیش گرفته به عهده می‌گیرد و این مساله كه فرد انسانی به میل خود انتخاب خود را برمی‌گزیند و بدین‌سان پاسخگو یا مسوول زندگی خود است چرا كه اصالت، مساله و انتخاب، انتخاب است و این مهم‌ترین حرف هایدگر در این زمینه است چرا كه انسان با اختیار و آزادی كامل دست به انتخاب می‌زند و مسوولیت انتخاب خود را نیز به گردن می‌گیرد. حرف هایدگر این است كه انسان با اختیار كامل چیزی را می‌پذیرد و انسان مختار كامل است و از طرف دیگر مجبور. چون در دنیا پرت شده است و از یك طرف مختار كامل است چون دست به آفرینش ارزش‌ها می‌زند، همان گونه كه دست به آفرینش می‌زند و مختار است.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید