شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

چرا حمایت نکند ؟!


چرا حمایت نکند ؟!
این روزها برخی از مردم در تماس های تلفنی و حضوری خود با کنجکاوی می پرسند «جرج بوش از کدام گروه سیاسی حمایت کرده است؟» و تعجب آور آن که وقتی می شنوند رئیس جمهور آمریکا از جبهه موسوم به اصلاحات حمایت کرده است، کمترین تعجبی نمی کنند، انگار پاسخ سؤال خود را از قبل می دانسته اند و پرسش دوباره برای اطمینان بیشتر بوده است و یا برای رفع این دغدغه که آیا علاوه بر مدعیان اصلاحات که همواره مورد حمایت آمریکا بوده اند، گروه دیگری نیز به این حلقه پیوسته است؟!
روز شنبه ۱۵دیماه۸۶- ۵ ژانویه ۲۰۰۸- جرج بوش رئیس جمهور آمریکا در آستانه سفر خاورمیانه ای خود طی یک نطق رادیویی ضمن تکرار اتهامات همیشگی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، بار دیگر و برای چندمین بار، حمایت خود از مدعیان اصلاحات در ایران را تکرار کرد و گفت «ما از اصلاح طلبان، از بیروت و بغداد گرفته تا تهران حمایت می کنیم و در کنار همه آنها خواهیم ایستاد»!
جرج بوش در نطق رادیویی خود که تازگی نداشت از سه جریان در ایران، لبنان و عراق به عنوان هم پیمانان آمریکا یاد کرده و بر حمایت خود از این سه جریان تاکید ورزیده بود. اصلاح طلبان در ایران، گروه ۱۴مارس یعنی طرفداران سینیوره در لبنان و مخالفان دولت قانونی نوری مالکی در عراق.
گروه ۱۴مارس در لبنان، وابستگی به اسرائیل و هم پیمانی خود با آمریکا را انکار نمی کند و جریان مخالف دولت نوری مالکی در عراق نیز این واقعیت برملا شده را تکذیب نکرده است که از سوی آمریکا حمایت می شود. بنابراین از دو جریان یاد شده انتظاری نبوده و نیست که اظهارات بوش را نفی کرده و در مقابل آن موضع بگیرند، اما از جبهه اصلاحات انتظار دیگری بود. زیرا مدعیان اصلاحات در ایران اگرچه در بسیاری از موارد، پا به پای آمریکا حرکت کرده اند و به گواهی اسناد موجود، زبان آمریکا را در کام و مواضع این قدرت بیگانه را در گام داشته اند، ولی برخی از آنان- تاکید می شود که فقط برخی از آنان- ننگ وابستگی به آمریکا را نمی پسندند و مخصوصاً سوابق آنها نشان می دهد که نمی توانند در نقش ستون پنجم دشمن ظاهر و حاضر شوند. از این روی انتظار می رفت بعد از اظهارات اخیر جرج بوش، برای یک بار هم که شده برآشوبند و اگر نمی توانند وابستگی طیفی از جبهه اصلاحات به آمریکا را نفی کنند، دستکم، پای خود را از این معرکه- بخوانید مهلکه- بیرون بکشند ولی از یک واکنش «حداقلی» نیز خودداری کردند و هنگامی که رهبر معظم انقلاب، ماجرای این حمایت شرم آور را با مردم در میان گذاشت، برخی از مدعیان اصلاحات، که انگار تازه از خواب بیدار شده اند و یا، بیشتر از این تظاهر به خواب زدگی را مصلحت نمی دانند، لب به سخن گشودند و از حمایت جرج بوش بیزاری جستند! و البته، باز هم ماجرای چند ماه اخیر تکرار شد یعنی همانگونه که طی چند ماه گذشته، افراطی ترین افراد و گروههای جبهه اصلاحات از ضرورت اعتدال و طرد افراطیون سخن می گفتند، این دفعه نیز برخی از اعضای این جبهه که اسناد و شواهد غیرقابل تردیدی از ارتباط آنان با سرویس های اطلاعاتی آمریکا در دست است، علیه اظهارات بوش موضع گرفتند! و عقلای جبهه اصلاحات -که با کمال تاسف اندک و کم شمارند- انگار هنوز در خوابند و غافل از آن که طیف وابسته جبهه اصلاحات برای آنان چه خوابی دیده اند!
واکنش مدعیان اصلاحات علیه اظهارات بوش و اعتراض به حمایت آمریکا از این جبهه، اگرچه گامی در خور تقدیر و مورد انتظار است ولی هرگز کافی نیست و چنانچه مدعیان اصلاحات در یک اقدام دستجمعی و به طور یکپارچه علیه حمایت آمریکا از این جبهه موضع بگیرند- که هنوز نگرفته اند- باز هم نمی توان و نباید ماجرای حمایت بوش از اصلاح طلبان را خاتمه یافته تلقی کرد، چرا که حمایت پی درپی آمریکا از جبهه اصلاحات یک اشتباه لفظی! و یا موضع اتفاقی و تصادفی نیست بلکه این حمایت دامنه دار از مواضع و عملکرد مدعیان اصلاحات ریشه می گیرد و همخوانی و همگامی طیف گسترده ای از این جبهه با اهداف و مواضع آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران باعث شده است که آمریکا و متحدانش از جبهه اصلاحات به عنوان یک جریان سیاسی همسو با خود در داخل ایران یاد کنند و به آنان چشم امید- بخوانید طمع- داشته باشند، چیزی شبیه چشمداشتی که به گروه ۱۴مارس در لبنان دارند!
مروری هرچند گذرا بر مواضع و عملکرد جبهه اصلاحات چه در دوران حاکمیت ۸ ساله آنان بر قوه اجرائیه و در اختیار داشتن اکثریت ۴ساله مجلس ششم و چه در فاصله چند ساله بعد از تشکیل مجلس و دولت اصولگرا، به وضوح نشان می دهد که این جبهه در بسیاری از مواضع و عملکرد خود نه فقط با مواضع و عملکرد دشمنان بیرونی همخوان بوده است بلکه در برخی از موارد متاسفانه نقشی شبیه ستون پنجم آمریکا در داخل کشور را بازی کرده است. کیهان طی ۱۰سال گذشته بارها به همراهی آشکار جبهه اصلاحات با مواضع رسماً اعلام شده آمریکا پرداخته و اسناد غیرقابل تردیدی از این همراهی و همگامی را منتشر کرده است که اشاره به فهرست آن نیز به درازا می کشد و از محدوده این نوشته بیرون است ولی به عنوان مثال می توان از برخی مواضع اخیر گروههای این جبهه یاد کرد.
چند هفته قبل در فاصله ۳ روز بعد از انتشار گزارش ۱۶نهاد اطلاعاتی آمریکا که در آن به صلح آمیزبودن فعالیت هسته ای ایران اعتراف شده و خشم توأم با رسوایی دار و دسته بوش را برانگیخته بود ۳۳۳نفر از مدعیان اصلاحات با امضای بیانیه ای خواستار تعلیق غنی سازی اورانیوم در ایران شده بودند- یعنی دقیقاً همان خواسته غیرقانونی آمریکا و متحدانش در طول ۳ سال چالش هسته ای با ایران- این بیانیه قبل از انتشار در ایران، از سوی رسانه های غربی منتشر گردیده و با استقبال محافل آمریکایی و صهیونیستی روبرو شده بود. این بیانیه را بسیاری از اعضای مرکزی حزب مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب و نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم امضاء کرده بودند و نام و امضای شماری از اعضای گروههای ضدانقلاب تابلودار نیز پای این بیانیه دیده می شود.
روز دوشنبه ۱۹آذرماه ۸۶- ۱۰دسامبر۲۰۰۷- همزمان با آغاز عملیات تبلیغات روانی رسانه ها و محافل آمریکایی علیه برگزاری سالم و آزاد انتخابات در ایران که یک روال همیشگی و شناخته شده است، حزب مشارکت نیز با صدور بیانیه پایانی کنگره دهم این حزب تمامی اتهامات آمریکا و محافل صهیونیستی علیه انتخابات مجلس هشتم را تقریبا بدون کم و کاست تکرار کرد. اتهاماتی نظیر، فقدان دموکراسی در ایران، فرمایشی بودن انتخابات! عدم اطمینان نسبت به برگزاری سالم انتخابات مجلس هشتم، قیم مآبی نظام جمهوری اسلامی ایران و...
بیانیه حزب مشارکت با استقبال رسانه های بیگانه روبرو شد و محافل خبری و سیاسی آمریکا، انگلیس و مخصوصا رژیم صهیونیستی بارها به مفاد آن استناد کردند.
دو هفته قبل، نهضت آزادی که علی رغم تاکید حضرت امام(ره) بر غیرقانونی بودن آن و با وجود سوابق سیاه و شرم آوری که در وابستگی به بیگانگان دارد، همواره به عنوان یکی از گروههای ائتلافی جبهه موسوم به اصلاحات در کنار سایر گروههای این جبهه حضور داشته است با صدور بیانیه ای ضمن متهم کردن ایران اسلامی به استبداد، انتخابات نمایشی و دهها اتهام دیگر، خواستار حضور ناظران بین المللی برای تضمین آزادی و سلامت انتخابات شد، پیشنهادی که اهانت آشکار به مردم ایران بود و تنها از ستون پنجم دشمن قابل انتظار است.
سردمداران جبهه موسوم به اصلاحات- بدون استثناء- در برابر این اقدام هم پیمان خود سکوت کردند و تنها بعد از اعتراض تلویحی رهبر معظم انقلاب به این اقدام- بدون ذکر نام نهضت آزادی- چند تن از مدعیان اصلاحات در مصاحبه های خود حرکت نهضت آزادی را محکوم کردند! و...
با توجه به همراهی و همخوانی پیوسته مواضع و عملکرد مدعیان اصلاحات با مواضع و خواسته های اعلام شده آمریکا و متحدانش که نمونه های فوق فقط اندکی از بسیارها آنهم طی چند هفته اخیر است، سؤال این نیست که چرا آمریکایی ها رسماً و آشکارا از جبهه اصلاحات حمایت می کنند بلکه پرسش آن است که چرا آمریکا و متحدانش نباید از این جبهه حمایت کنند؟! جبهه ای که- با عرض پوزش از برخی مدعیان اصلاحات- به عنوان ستون پنجم آمریکا در داخل کشور عمل می کند و موضع می گیرد و بالاخره حمایت جرج بوش از اصلاح طلبان لکه ننگی بر دامن این جریان سیاسی است که با محکوم کردن شفاهی و یا کتبی اظهارات بوش از سوی برخی مدعیان اصلاحات پاک شدنی نیست چرا که این حمایت اولاً؛ منحصر به اظهارات اخیر رئیس جمهور آمریکا نبوده و سابقه ای به درازای ۱۰سال گذشته دارد. ثانیاً؛ حمایت آمریکا از جبهه اصلاحات به دلیل همراهی این جبهه با مواضع آمریکا و متحدانش است. ثالثاً؛ روابط پنهان و نیمه پنهان برخی از دست اندرکاران جبهه اصلاحات با سرویس های اطلاعاتی آمریکا در حمایت بوش از این جبهه بی تاثیر نبوده و نیست و... بنابراین اگر مدعیان اصلاحات در ادعای اخیر خود صادق هستند که از حمایت آمریکا عصبانی شده اند! باید در مواضع و عملکرد خود تجدیدنظر کرده و از همراهی و همنوایی با آمریکا دست بردارند و در غیر اینصورت چگونه می توانند از یکسو زبان آمریکا را در کام و خواسته های بوش را بر گام های سیاسی خویش داشته باشند و از سوی دیگر حمایت آمریکا از جبهه اصلاحات را محکوم کنند؟! روی سخن با برخی از افراد خوش سابقه جبهه اصلاحات است- که البته اندک و کم شمارند- و نه همه دست اندرکاران این جبهه.
این روزها برخی از مردم در تماس های تلفنی و حضوری خود با کنجکاوی می پرسند «جرج بوش از کدام گروه سیاسی حمایت کرده است؟» و تعجب آور آن که وقتی می شنوند رئیس جمهور آمریکا از جبهه موسوم به اصلاحات حمایت کرده است، کمترین تعجبی نمی کنند، انگار پاسخ سؤال خود را از قبل می دانسته اند و پرسش دوباره برای اطمینان بیشتر بوده است و یا برای رفع این دغدغه که آیا علاوه بر مدعیان اصلاحات که همواره مورد حمایت آمریکا بوده اند، گروه دیگری نیز به این حلقه پیوسته است؟!
روز شنبه ۱۵دیماه۸۶- ۵ ژانویه ۲۰۰۸- جرج بوش رئیس جمهور آمریکا در آستانه سفر خاورمیانه ای خود طی یک نطق رادیویی ضمن تکرار اتهامات همیشگی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، بار دیگر و برای چندمین بار، حمایت خود از مدعیان اصلاحات در ایران را تکرار کرد و گفت «ما از اصلاح طلبان، از بیروت و بغداد گرفته تا تهران حمایت می کنیم و در کنار همه آنها خواهیم ایستاد»!
جرج بوش در نطق رادیویی خود که تازگی نداشت از سه جریان در ایران، لبنان و عراق به عنوان هم پیمانان آمریکا یاد کرده و بر حمایت خود از این سه جریان تاکید ورزیده بود. اصلاح طلبان در ایران، گروه ۱۴مارس یعنی طرفداران سینیوره در لبنان و مخالفان دولت قانونی نوری مالکی در عراق.
گروه ۱۴مارس در لبنان، وابستگی به اسرائیل و هم پیمانی خود با آمریکا را انکار نمی کند و جریان مخالف دولت نوری مالکی در عراق نیز این واقعیت برملا شده را تکذیب نکرده است که از سوی آمریکا حمایت می شود. بنابراین از دو جریان یاد شده انتظاری نبوده و نیست که اظهارات بوش را نفی کرده و در مقابل آن موضع بگیرند، اما از جبهه اصلاحات انتظار دیگری بود. زیرا مدعیان اصلاحات در ایران اگرچه در بسیاری از موارد، پا به پای آمریکا حرکت کرده اند و به گواهی اسناد موجود، زبان آمریکا را در کام و مواضع این قدرت بیگانه را در گام داشته اند، ولی برخی از آنان- تاکید می شود که فقط برخی از آنان- ننگ وابستگی به آمریکا را نمی پسندند و مخصوصاً سوابق آنها نشان می دهد که نمی توانند در نقش ستون پنجم دشمن ظاهر و حاضر شوند. از این روی انتظار می رفت بعد از اظهارات اخیر جرج بوش، برای یک بار هم که شده برآشوبند و اگر نمی توانند وابستگی طیفی از جبهه اصلاحات به آمریکا را نفی کنند، دستکم، پای خود را از این معرکه- بخوانید مهلکه- بیرون بکشند ولی از یک واکنش «حداقلی» نیز خودداری کردند و هنگامی که رهبر معظم انقلاب، ماجرای این حمایت شرم آور را با مردم در میان گذاشت، برخی از مدعیان اصلاحات، که انگار تازه از خواب بیدار شده اند و یا، بیشتر از این تظاهر به خواب زدگی را مصلحت نمی دانند، لب به سخن گشودند و از حمایت جرج بوش بیزاری جستند! و البته، باز هم ماجرای چند ماه اخیر تکرار شد یعنی همانگونه که طی چند ماه گذشته، افراطی ترین افراد و گروههای جبهه اصلاحات از ضرورت اعتدال و طرد افراطیون سخن می گفتند، این دفعه نیز برخی از اعضای این جبهه که اسناد و شواهد غیرقابل تردیدی از ارتباط آنان با سرویس های اطلاعاتی آمریکا در دست است، علیه اظهارات بوش موضع گرفتند! و عقلای جبهه اصلاحات -که با کمال تاسف اندک و کم شمارند- انگار هنوز در خوابند و غافل از آن که طیف وابسته جبهه اصلاحات برای آنان چه خوابی دیده اند!
واکنش مدعیان اصلاحات علیه اظهارات بوش و اعتراض به حمایت آمریکا از این جبهه، اگرچه گامی در خور تقدیر و مورد انتظار است ولی هرگز کافی نیست و چنانچه مدعیان اصلاحات در یک اقدام دستجمعی و به طور یکپارچه علیه حمایت آمریکا از این جبهه موضع بگیرند- که هنوز نگرفته اند- باز هم نمی توان و نباید ماجرای حمایت بوش از اصلاح طلبان را خاتمه یافته تلقی کرد، چرا که حمایت پی درپی آمریکا از جبهه اصلاحات یک اشتباه لفظی! و یا موضع اتفاقی و تصادفی نیست بلکه این حمایت دامنه دار از مواضع و عملکرد مدعیان اصلاحات ریشه می گیرد و همخوانی و همگامی طیف گسترده ای از این جبهه با اهداف و مواضع آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران باعث شده است که آمریکا و متحدانش از جبهه اصلاحات به عنوان یک جریان سیاسی همسو با خود در داخل ایران یاد کنند و به آنان چشم امید- بخوانید طمع- داشته باشند، چیزی شبیه چشمداشتی که به گروه ۱۴مارس در لبنان دارند!
مروری هرچند گذرا بر مواضع و عملکرد جبهه اصلاحات چه در دوران حاکمیت ۸ ساله آنان بر قوه اجرائیه و در اختیار داشتن اکثریت ۴ساله مجلس ششم و چه در فاصله چند ساله بعد از تشکیل مجلس و دولت اصولگرا، به وضوح نشان می دهد که این جبهه در بسیاری از مواضع و عملکرد خود نه فقط با مواضع و عملکرد دشمنان بیرونی همخوان بوده است بلکه در برخی از موارد متاسفانه نقشی شبیه ستون پنجم آمریکا در داخل کشور را بازی کرده است. کیهان طی ۱۰سال گذشته بارها به همراهی آشکار جبهه اصلاحات با مواضع رسماً اعلام شده آمریکا پرداخته و اسناد غیرقابل تردیدی از این همراهی و همگامی را منتشر کرده است که اشاره به فهرست آن نیز به درازا می کشد و از محدوده این نوشته بیرون است ولی به عنوان مثال می توان از برخی مواضع اخیر گروههای این جبهه یاد کرد.
چند هفته قبل در فاصله ۳ روز بعد از انتشار گزارش ۱۶نهاد اطلاعاتی آمریکا که در آن به صلح آمیزبودن فعالیت هسته ای ایران اعتراف شده و خشم توأم با رسوایی دار و دسته بوش را برانگیخته بود ۳۳۳نفر از مدعیان اصلاحات با امضای بیانیه ای خواستار تعلیق غنی سازی اورانیوم در ایران شده بودند- یعنی دقیقاً همان خواسته غیرقانونی آمریکا و متحدانش در طول ۳ سال چالش هسته ای با ایران- این بیانیه قبل از انتشار در ایران، از سوی رسانه های غربی منتشر گردیده و با استقبال محافل آمریکایی و صهیونیستی روبرو شده بود. این بیانیه را بسیاری از اعضای مرکزی حزب مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب و نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم امضاء کرده بودند و نام و امضای شماری از اعضای گروههای ضدانقلاب تابلودار نیز پای این بیانیه دیده می شود.
روز دوشنبه ۱۹آذرماه ۸۶- ۱۰دسامبر۲۰۰۷- همزمان با آغاز عملیات تبلیغات روانی رسانه ها و محافل آمریکایی علیه برگزاری سالم و آزاد انتخابات در ایران که یک روال همیشگی و شناخته شده است، حزب مشارکت نیز با صدور بیانیه پایانی کنگره دهم این حزب تمامی اتهامات آمریکا و محافل صهیونیستی علیه انتخابات مجلس هشتم را تقریبا بدون کم و کاست تکرار کرد. اتهاماتی نظیر، فقدان دموکراسی در ایران، فرمایشی بودن انتخابات! عدم اطمینان نسبت به برگزاری سالم انتخابات مجلس هشتم، قیم مآبی نظام جمهوری اسلامی ایران و...
بیانیه حزب مشارکت با استقبال رسانه های بیگانه روبرو شد و محافل خبری و سیاسی آمریکا، انگلیس و مخصوصا رژیم صهیونیستی بارها به مفاد آن استناد کردند.
دو هفته قبل، نهضت آزادی که علی رغم تاکید حضرت امام(ره) بر غیرقانونی بودن آن و با وجود سوابق سیاه و شرم آوری که در وابستگی به بیگانگان دارد، همواره به عنوان یکی از گروههای ائتلافی جبهه موسوم به اصلاحات در کنار سایر گروههای این جبهه حضور داشته است با صدور بیانیه ای ضمن متهم کردن ایران اسلامی به استبداد، انتخابات نمایشی و دهها اتهام دیگر، خواستار حضور ناظران بین المللی برای تضمین آزادی و سلامت انتخابات شد، پیشنهادی که اهانت آشکار به مردم ایران بود و تنها از ستون پنجم دشمن قابل انتظار است.
سردمداران جبهه موسوم به اصلاحات- بدون استثناء- در برابر این اقدام هم پیمان خود سکوت کردند و تنها بعد از اعتراض تلویحی رهبر معظم انقلاب به این اقدام- بدون ذکر نام نهضت آزادی- چند تن از مدعیان اصلاحات در مصاحبه های خود حرکت نهضت آزادی را محکوم کردند! و...
با توجه به همراهی و همخوانی پیوسته مواضع و عملکرد مدعیان اصلاحات با مواضع و خواسته های اعلام شده آمریکا و متحدانش که نمونه های فوق فقط اندکی از بسیارها آنهم طی چند هفته اخیر است، سؤال این نیست که چرا آمریکایی ها رسماً و آشکارا از جبهه اصلاحات حمایت می کنند بلکه پرسش آن است که چرا آمریکا و متحدانش نباید از این جبهه حمایت کنند؟! جبهه ای که- با عرض پوزش از برخی مدعیان اصلاحات- به عنوان ستون پنجم آمریکا در داخل کشور عمل می کند و موضع می گیرد و بالاخره حمایت جرج بوش از اصلاح طلبان لکه ننگی بر دامن این جریان سیاسی است که با محکوم کردن شفاهی و یا کتبی اظهارات بوش از سوی برخی مدعیان اصلاحات پاک شدنی نیست چرا که این حمایت اولاً؛ منحصر به اظهارات اخیر رئیس جمهور آمریکا نبوده و سابقه ای به درازای ۱۰سال گذشته دارد. ثانیاً؛ حمایت آمریکا از جبهه اصلاحات به دلیل همراهی این جبهه با مواضع آمریکا و متحدانش است. ثالثاً؛ روابط پنهان و نیمه پنهان برخی از دست اندرکاران جبهه اصلاحات با سرویس های اطلاعاتی آمریکا در حمایت بوش از این جبهه بی تاثیر نبوده و نیست و... بنابراین اگر مدعیان اصلاحات در ادعای اخیر خود صادق هستند که از حمایت آمریکا عصبانی شده اند! باید در مواضع و عملکرد خود تجدیدنظر کرده و از همراهی و همنوایی با آمریکا دست بردارند و در غیر اینصورت چگونه می توانند از یکسو زبان آمریکا را در کام و خواسته های بوش را بر گام های سیاسی خویش داشته باشند و از سوی دیگر حمایت آمریکا از جبهه اصلاحات را محکوم کنند؟! روی سخن با برخی از افراد خوش سابقه جبهه اصلاحات است- که البته اندک و کم شمارند- و نه همه دست اندرکاران این جبهه.
حسین شریعتمداری
منبع : روزنامه کیهان