سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


زیر سایه سنگین نور


کیومرث مرادی به تازگی دو نمایش «الکترا» و «رومئو و ژولیت» به ترتیب نوشته سوفوکل و ویلیام شکسپیر را در تالار سایه مجموعه تئاتر شهر روی صحنه برده است.
این دو نمایش برداشتی مدرن و امروزی از دو نمایشنامه کلاسیک است که توسط نغمه ثمینی دراماتورژی شده و پیش از این نیز در جشنواره دانشجویی «سینایا» که در رومانی برگزار شد، به اجرا درآمد و به عنوان اثری برگزیده دو جایزه جشنواره را دریافت کرد.
آقای مرادی! بیشتر نویسندگان و کارگردانان ایرانی و حتی خارجی معتقدند نمایشنامه‌های شکسپیر، سوفوکل و... آثاری جهانی هستند که تاریخ و جغرافیا نمی‌شناسند و در تمام اعصار و ▪ در تمام کشورها قابل اجراست. به نظر شما در اجرای این‌گونه آثار، عناصر بومی چه سهمی دارند؟
- یکی از سؤالات زیادی که در جشنواره از من پرسیده می‌شد، این بود که چگونه به این زبان بین‌المللی رسیدید؟ البته این مقوله آن‌قدر که آنان بزرگش می‌کردند برای من بزرگ نبود! من معتقدم اول باید از جهانی شدن و جهانی بودن تعریفی صحیح ارائه کرد. به عنوان مثال اگر من نمایش‌ها را در قالب آیین نمایشی «زار» اجرا می‌کردم آیا قادر به برقراری ارتباط با مخاطب می‌شدم؟! به‌طور قطع باید مدت مدیدی درباره نمایش «زار» برای گروه‌ها توضیح و تفسیر ارائه می‌کردم.
گروهی مثل روسیه به دلیل اینکه اجرایش متکی بر دیالوگ بود، در جشنواره ضربه بزرگی خورد و مخاطبان نتوانستند با نمایش آنها ارتباط برقرار کنند یا در اجرای نمایش گروه چین و کره تماشاگران خوابیده بودند! در اجرای نمایش «الکترا» ما به سمت تصویر پیش رفتیم چرا که می‌دانستم مخاطبی وجود ندارد که با این نمایشنامه آشنا نباشد.
شیوه اجرایی، فاکتور مهم ما برای اجرای نمایش بود و باعث ایجاد محدودیتی برای ما شد که اجرا را به سمت تصویر سوق داد و باعث موفقیت هم شد. اگرچه عناصر بومی سهمی در این اجرا نداشت اما ایرانی بودن اعضای گروه موجب شد که از یک زاویه دید ایرانی با نمایش‌ها برخورد شود.
▪ «الکترا» بیشتر بر تصویر مبتنی است. البته من معتقدم که تجربه‌گرایی ویژگی شاخص و برجسته کارهای شماست. اما در آثار گذشته‌تان به غیر از «مرگ و شاعر» اصولاً از تصویر و کلام به میزان برابری بهره گرفته‌اید. اما در «الکترا» به تصویر اکتفا کرده‌اید. به دلیل حضور در جشنواره تئاتر «سینایا» به این سمت و سو گرایش پیدا کردید؟
- نه! واقعیت این است که در روزهای نخستین تمریناتمان، دیالوگ‌های زیادی در کار وجود داشت. شاید بهتر باشد بگویم این اجرا را مدیون جسارت اعضای گروهم می‌دانم. اگر دقت کرده باشید، نوع نگاه تصویری موجود در «الکترا» و در «رومئوژولیت» هر یک به نوعی وامدار اجراهای پیشین من هستند.
در متون دکتر نغمه ثمینی من همیشه یکسری تصویرها را وارد اثر کرده‌ام. در این اجرا هم انرژی، جسارت، تخیل و خلاقیت بازیگران و اعضای گروه موجب شد تا حدی از وابستگی‌های سنتی که در آثار حرفه‌ای‌ام داشتم فاصله بگیرم و از این حیث این نمایش‌ها تجربه جدیدی را برای من رقم زد.
برای اجرای عمومی نگران بودم که به دلیل نداشتن شناخت کافی به خصوص از «الکترا» مخاطب با اثر ارتباط برقرار نکند و به همین دلیل پیش از اجرا، یادداشت‌هایی را در اختیار مخاطبان قرار می‌دهم و از این طریق تلاش می‌کنم تا تصویر نمایش برای مخاطب تاثیرگذار باشد.
▪ «نور» در این نمایش‌ها، نقش تاثیرگذاری دارد و بخش عمده نمایش را تشکیل می‌دهد. قبول دارم که بدعت جدیدی است و ترفند خوبی برای کارگردان محسوب می‌شود اما می‌تواند معایبی هم به همراه داشته باشد. برای نمونه، فکر نمی‌کردید نمایش زیرسایه سنگین این نوع استفاده از نور قرار بگیرد و نور به طور کامل بر نمایش چیره شود؟
- به نکته خیلی جالبی اشاره کردید و من هم کاملاً با این حرف موافقم. در این رابطه هم خیلی فکر کردیم اما به نظر من اقدام به چنین کاری ارزش یک ریسک را داشت و حتی معتقدم ارزش این را داشت که این ضعف‌ها را به جان بخریم اما به تمرکز مورد نظرمان که خاص اجرا بود، دست پیدا کنیم.
همچنین من معتقدم در کار کارگاهی باید ریسک‌پذیر بود، اقدام به چنین روشی باعث ایجاد تمرکز بالا می‌شد و در عین حال این نوع نور پرسپکتیو خاصی را به اجرا می‌داد و تصاویر را متنوع‌تر می‌کرد و حتی سایه‌ها هم به کمک شیوه اجرایی می‌آمدند.
▪ نور در این نمایش، تلاشی برای رسیدن به فضاست.
- دقیقاً همین‌گونه است.
▪ اما در عین حال صحنه نمایش بسیار عریان است. دلیل این امر به همان شیوه تجربی کارتان بازمی‌گردد یا اینکه از منطق خاص دیگری پیروی کردید؟ مشکلات مالی که دلیل اصلی این اقدام نبود؟
- نه! واقعیت این است که به دلیل انجام کار کارگاهی به سمت تئاتر بی‌چیز پیش نرفتیم. متریال «مشمع» تصویری سرد از فضای نمایش به ما می‌داد که در راستای اثر قرار داشت و به لحاظ معنایی به خصوص برای نمایش «الکترا» فوق‌العاده بود. طراحی صحنه کاملاً مبتنی‌ بر ایده‌هایی بود که در گروه مطرح و در مورد آن بحث می‌شد که در نهایت به این نوع طراحی رسیدیم که به اعتقاد من کاملاً در خدمت معنای نمایش‌هاست.
▪ در فضاسازی نمایش از نور به قصد جلب تمرکز مخاطب استفاده کرده‌اید. و نیز از نوعی پرداخت سینمایی هم بهره گرفته‌اید و تصاویر کلوزآپ زیادی را در نمایش ارائه کرده‌اید. به نظر شما تئاتر پتانسیل پذیرش این نگاه و پرداخت سینمایی را دارد؟
- من هیچ وقت این‌گونه فکر نکرده‌ام. در رومانی هم این مسئله را بارها با من در میان گذاشتند و از من پرسیدند که آیا در سینما هم فعالیت می‌کنم. حتی عده‌ای فکر می‌کردند من یک کارگردان سینما هستم، اما باور کنید زمانی که در حال تمرین نمایش بودیم اصلاً به این موارد فکر نمی‌کردیم.
▪ یعنی در روند اجرا بود که به این نوع پرداخت دست پیدا کردید؟
- نه! برای اجرای نمایش از ۵‌– ۴ عنصر اصلی بهره گرفتیم. بازیگر و احساس او روی صحنه عنصر اصلی و اساسی بود. موسیقی، نور، طراحی صحنه و ریتم حاصل از این موارد که در نهایت اجرا را به یک هارمونی می‌رساند، عناصری بود که در روند تمرین روی آنها تأکید داشتیم.
▪ همه این عناصر در اختیار بازیگر قرار گرفته است تا علاوه بر ایجاد تمرکز، بتواند مخاطب را هم درگیر خود سازد، اما این تمرکز به راحتی قابل شکست است و امکان قطع ارتباط به راحتی موجود است. به خصوص که در این نمایش بازیگران هم دانشجو هستند و نمی‌توان از آنان توقع داشت که مانند بازیگران حرفه‌ای باشند! از این موضوع هراس نداشتید؟
- بازیگران حرفه‌ای جایگاه خود را دارند. در این مسئله شکی وجود ندارد، اما من معتقدم در نسل بعد از ما انسان‌های بسیار خلاق و باانگیزه‌ای وجود دارند که شاید هیچ وقت محملی برای آنان فراهم نشده است تا خود را بروز دهند. بازیگران من هم این‌گونه بودند و من به آنان اعتماد کردم و در پروسه تمرین از آنان جواب گرفتم؛ به نظر من این کار تجربه کردن است و ریسک نیست.
من معتقدم تا زمانی که با تماشاگر روبه‌رو نشوی نمی‌توانی به بررسی این مسئله بپردازی. در مواجهه با مخاطب من جواب اعتمادم را گرفتم.
مهرداد ابوالقاسمی
منبع : روزنامه همشهری