دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

کنترل ماشین با ذهن


کنترل ماشین با ذهن
حضور ذهن ندارم کسی در بازی آرزوهای گیکی آرزو کرده باشد بتواند مغز خود را مستقیماً به اینترنت متصل کند یا از تراشه ها و پردازنده های کامپیوتری برای افزودن بر توانایی های ذهنی خود استفاده کند، تا اینکه در مقاله یی خواندم در یک نظرسنجی جالب از ۱۰ هزار شهروند امریکایی پرسیده شده بود اگر امکان پیوند بی خطر وسیله یی به مغز ممکن باشد که اجازه دسترسی مستقیم ذهنی به اینترنت را بدهد، حاضر به امتحان آن هستند یا نه؟ ۱۱ درصد پاسخ دهندگان گفته بودند بسیار مشتاق به چنین کاری هستند، یا چنین چیزی را بسیار دوست دارند. نویسنده این مقاله در ادامه با نگاهی توام با شک و تردید و بدبینی به مساله نگریسته و از به خطر افتادن امنیت و حریم خصوصی کاربران چنین فناوری و همچنین سرریز غیرقابل کنترل اطلاعات، متعاقب استفاده از این ابزارها ابراز نگرانی کرده بود. این نوشته باعث شد کمی در اینترنت جست وجو کنم و ببینم اصلاً داستان از کجا آغاز شده و آگاهان و کارشناسان چه پیش بینی هایی در مورد عملی بودن یا کاربرد پیوندهای مغزی و دسترسی ذهنی به اینترنت انجام داده اند. سه سال پیش مردی که از هر چهار اندامش فلج بود، توانست با استفاده از کنترل مغزی شروع به بازی های ویدئویی کند. چنین کاری در نگاه نخست ممکن است تنها یک تفریح به نظر آید، ولی همین کار می تواند تحولی در تعامل ما با کامپیوترها ایجاد کند. روزهایی فرا خواهد رسید که کیبورد و موس ، تنها به منزله ابزارهای قرون وسطایی شکنجه مچ دست ها و انگشتان در نظر گرفته شوند و کاربران بتوانند همه کارهای کامپیوتری شان را از چک کردن میل گرفته تا کار با صفحات گسترده و جست وجو در گوگل را با کنترل ذهنی انجام دهند. چنین چیزی رویاپردازی نیست.
مدتی پیش، پژوهشی به وسیله دانشگاه «براون» و سه موسسه تحقیقاتی دیگر با همکاری شرکت Foxborough انجام شد. این تحقیق نخستین بار در مجله علمی انگلیسی «نیچر» منتشر شد. این تحقیق روی یک مرد ۲۶ ساله فلج از هر چهار اندام به نام «متیو ناگل» انجام شد. در این پروژه یک پیوند مغزی با اندازه یی کوچک تر از یک قرص آسپرین در مغز «ناگل» جاسازی شد. «ناگل» کم کم یاد گرفت چطور با کنترل مغزی، نشانگر را روی صفحه اینترنت حرکت دهد، بازی های ساده انجام دهد، یک بازوی روباتیک را تکان دهد و با کنترل از راه دور، تلویزیون را کنترل کند. او همه این کارها را در زمانی کمتر از نصب یک ویندوز روی کامپیوتر یاد گرفت.
● رمزگشایی مغز
بدون رمزگشایی سیگنال های مغزی و تفسیر طرح های آن، چنین کارهایی غیرممکن بود. تا سال ۱۹۹۹ محققان توانستند طرح های خاص مغز را که نشان دهنده یک یک حروف الفبا است، شناسایی کنند. در حال حاضر شرکت ها و دانشمندان سایبرنتیک سعی می کنند از این دانش استفاده عملی کنند و محصولات تجاری براساس آن بسازند. هم اکنون ۳۰۰ شرکت مختلف در حال کار روی این پروژه هستند. آنها قصد دارند ابزارهایی برای کمک به بیماران دچار آسیب مغزی، نخاعی و اعصاب بسازند. بازار این ابزار و وسایل، بازاری است که سالانه گردش مالی ۴/۳ میلیارد دلاری دارد. ولی تنها هدف دانشمندان سایبرنتیک، تخفیف بیماری های مغزی بیماران نیست. آنها قصد دارند بیماران را قادر سازند با کنترل ذهنی از وسایل الکترونیکی استفاده کنند. در حال حاضر افراد با استفاده از این فناوری می توانند در هر دقیقه ۱۵ کلمه تایپ کنند؛ تقریباً نصف کلماتی که یک فرد عادی در هر دقیقه می تواند با دست بنویسد. با یادآوری قانون مشهور «سیلیکون ولی» که می گوید توان پردازش پردازنده ها شش ماه، دو برابر می شود، ما می توانیم به آینده امیدوار باشیم و انتظار داشته باشیم در سال ۲۰۱۲ سرعت رمزگشایی امواج مغزی به سرعت گفتار یعنی ۱۱۰ تا ۱۷۰ کلمه در دقیقه برسد. تصور کنید با سرعت گفتار بتوانید به یک کامپیوتر فرمان بدهید، در سال ۲۰۰۴ پروفسور «تئودور برگر» رئیس مرکز مهندسی عصبی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، یک تراشه سیلیکونی قابل پیوند را ساخت که از عملکرد هیپوکامپ مغز تقلید می کرد. هیپوکامپ منطقه یی از مغز است که در فرآیند حافظه موثر است.
این تراشه در صورت تکمیل می تواند به افرادی که به علت آسیب هیپوکامپ قادر به خاطر سپردن به خاطرات جدید نیستند، کمک کند. همچنین در سال های اخیر پیشرفت های زیادی در ساخت شبکیه ها و حلزون های شنوایی پیشرفته تر و انتقال سیگنال های آنها به مغز به وقوع پیوسته است. ولی آیا یک فرد سالم هم به اندازه یک فرد بیمار فلج علاقه مند به پیوند زدن یک تراشه به مغزش خواهد بود؟ شاید در آینده اصلاً نیازی به پیوند زدن این تراشه ها در داخل حفره جمجمه نباشد. فناوری رمزگشایی مغزی، فناوری است که به سرعت پیشرفت می کند. دوسال پیش شرکت سونی، ابزاری برای بازی ساخت که داده ها را مستقیماً و بدون نیاز به هیچ گونه پیوند مستقیماً به مغز می رساند. در این فناوری از سیگنال های اولتراسونیک برای القا کردن حس های بویایی، شنوایی و دیداری استفاده شده بود. «نییلز بیربومر» دانشمند متخصص مغز و اعصاب از دانشگاه توبینگن آلمان وسیله یی ساخت که تنها با تماس پوستی و بدون نیاز به پیوند و تنها با خواندن امواج مغزی، افراد ناتوان را قادر به ارتباط با هم می کرد. بنابراین می توانیم امیدوار باشیم که به زودی بتوانیم همه ماشین ها را با ذهن مان کنترل کنیم. اما چنین طرح بلندپروازانه یی، نه پایانی بر آرزوهای آدمی است و نه آغازی بر این پایان است. شاید بتوانیم آن را پایان یک آغاز بدانیم چرا که می توانیم به یاری چنین فناوری امکان تله پاتی شبکه یی را فراهم سازیم؛ نوعی انتقال بلادرنگ افکار که می تواند شما را قادر کند افکارتان را مستقیماً به ذهن هر شخص دیگری منتقل کنید
● پیوند مغزی و ملاحظات اخلاقی
بعضی از آینده نگرها، به پیوند مغزی به عنوان مکمل فرآیند تکامل نژاد بشر نگاه می کنند. پیوندهای مغزی که بتوانند امکان ذخیره داده و پردازش آسان آن را فراهم کنند یا اینکه توانایی های حسی مافوق بشری به انسان ها بدهند و امکان دسترسی انسان ها را به نسخه های جدید اینترنت بدهد، می تواند از انسان کنونی، موجودات سایبرنتیک بسازد. در همین جا است که اخلاق گرایان، نگران سوء استفاده از این فناوری ها و منحرف شدن آن از اهداف اولیه هستند. آنها نگران هستند که این فناوری ها موجب کنترل افکار یا تغییر تلقی انسان ها از واقعیت شود.
● پیوند مغزی از نگاه فلاسفه و ادبیات
نخستین بار «رنه دکارت» در سال ۱۶۳۸ در کتابی که در مورد «وجود» بحث می کرد، از این زاویه به قضیه نگاه کرد که اگر اهریمن ذهن بشر را مبدل به یک «جعبه سیاه» و کلیه داده های ورودی و خروجی را کنترل کند، آدمی نمی تواند از چنین تسخیری مطلع شود. یک فیلسوف دیگر به نام «هیلاری پوتنام» در یکی از آثارش نوشت فکری که مستقیماً توسط یک کامپیوتر تغذیه شود، قادر نخواهد بود واقعیت را از فریب تشخیص دهد.
نویسندگان آثار تخیلی در قرن بیستم، نگاه توام با هراسی به پیوند مغزی و کنترل ذهنی داشتند. «مایکل کرایتون» در «بشر پایانی» درباره یک بیمار مبتلا به ضایعه مغزی نوشت برای جلوگیری از حملات تشنج، وسیله یی در مغز او قرار داده می شود و او از این وسیله برای ایجاد لذت در خود سوء استفاده می کند. سوءاستفاده دولت ها و نظامیان از فناوری کنترل با نیروی ذهن و پیوند مغزی موضوعی است که در آثار زیادی به آن اشاره شده است. در سریالی با عنوان مرد کابوس زا که در سال ۱۹۸۱ از شبکه بی بی سی پخش شد، ناخدای یک زیردریایی فوق پیشرفته با استفاده از پیوند مغزی، زیردریایی را کنترل می کند. ولی او با استفاده از این تراشه، مبدل به یک قاتل کنترل نشدنی شد. شاید تاثیرگذارترین رمان درباره پیوند مغزی، رمان Neuromancer باشد که در سال ۱۹۸۴ به وسیله «ویلیام گیبسون» نوشته شد. در این رمان نیروهای ارتشی با مسلح شدن به تراشه های مغزی، قدرت و توانایی دیداری و حافظه بیشتری پیدا می کنند.
اما به احتمال زیاد تریلوژی ماتریکس و فیلم های پالپ فیکشن و قسمت دوم فیلم مرد عنکبوتی، آثار آشناتری برای ما هستند که در آنها به نحوی به پیوند مغزی و کنترل ذهنی اشاره شده است.
ترجمه؛ علیرضا مجیدی
www.wired.com
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید