پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

آسپرین بعد از سقوط شوروی


آسپرین بعد از سقوط شوروی
● قرص آسپرین و سرود انترناسیونال
(مجموعه داستان)
▪ سیما رفیعی
▪ نشر اکنون
▪ ۱۳۸۷
▪ ۱۲۰۰ نسخه
اگرچه برخی نویسندگانی که گرایش‌های چپ داشتند رئالیسم خود را انتقادی می‌نامیدند اما واقعیت آن است که صفت سوسیالیستی برای نوشته‌هایشان به حقیقت نزدیک‌تر بود. شاید دلیل این گریز داستان‌های شعارزده‌ای بودند که در برخی نوشته‌های نویسندگان روس به شدت دیده می‌شد و مهر چپ‌گرایی بر پیشانی‌شان آشکار بود. دلیلش هر چه بود، دو مفهوم در آثار آنها به وضوح قابل رویت بود. اول فقر عریانگر و خشونت ناشی از آن و دوم فراخواندن مخاطب به دنیایی آرمانی (قطعا با استیلای کارگران و دهقانان). به خصوص تصویر اول در آثار این دسته بیشتر دیده می‌شد. بالطبع گروهی در مقابل این چپ‌زدگی ایستادند و سعی داشتند از داستان در برابر محدود کردن آن به یک ایدئولوژی خاص دفاع کنند. در هر دو طیف داستان‌هایی نوشته شد و به خصوص درصد نویسندگان جوان امروز که به آن چپ‌گرایی‌ها اعتقاد داشته باشند شاید نزدیک به صفر باشد. حتی در برخی نویسندگان تمسخر آن رویه نیز دیده می‌شود. «قرص آسپرین و سرود انترناسیونال» نیز مجموعه‌ داستانی است که چنین نگاهی در آن موج می‌زند. این مجموعه مشتمل است بر ۹ داستان که غالبا از آن جهان‌بینی انتقاد می‌کند و گاه حتی آن را به باد تمسخر می‌گیرد: «وقتی دیوار برلین فرو ریخت، خروار خروار اندوه بر سر بابا آوار شد.
پیش از آن هم با خبرهایی که از کشور شوراها می‌رسید، نشانه‌های خشم و اضطراب در بابا بروز کرده بود. کمتر از خانه بیرون می‌رفت، و وقت و بی‌وقت آمریکا را به باد فحش و ناسزا می‌گرفت. گاهی هم مرا با آمریکا اشتباه می‌گرفت، به خصوص وقتی جوراب نایلون پایم بود... بعضی وقت‌ها هم گیر می‌داد به آباژور و کراوات گورباچف...» این آغاز داستان «بگو دوچرخه» بود و صد حیف که چنین آغاز بسیار خوبی فدای شیوه روایی نادرست نویسنده شده است. این داستان که بلندترین داستان مجموعه به شمار می‌رود با چنین فضایی آغاز می‌شود و بعد از یک پاراگراف، سراغ صحنه‌ای دیگر می‌رود. صحنه‌های تکه تکه همچنان ادامه می‌یابند و داستان به پایان می‌رسد. این ضعف، ناشی از نامشخص بودن طرح برای نویسنده است. احتمالا نویسنده از ابتدا، پایانی برای داستان در نظر نگرفته و بعد سعی کرده با تکه‌صحنه‌ها و خرده‌روایت‌های متعدد قصه را جمع کند.
نکته‌ای دیگر نیز البته وجود دارد و آن نزدیک بودن این داستان به یک رمان است. او سعی دارد زندگی چند شخصیت (راوی و پدر و مادرش) را با ذکر جزئیات وارد قصه کند و کلیتی از یک زندگی را در داستان کوتاه بگنجاند، غافل از اینکه چنین کلیتی رمان می‌طلبد نه داستان کوتاه. همین علت موجب شده داستان طولانی شود و متاسفانه مرز داستان کوتاه و رمان در آن مشخص نباشد. از دیگر داستان‌های این مجموعه می‌توان به «دیدار» اشاره کرد که زبان ساده نویسنده در آن به وضوح دیده می‌شود. این زبان ساده در داستان اول نیز به چشم می‌خورد و به نظر می‌رسد از نکات مثبت این مجموعه باشد، چراکه مضامین با زبان ساده نویسنده همخوانی دارند. تنها مسئله، ابهام‌آفرینی نویسنده در برخی تکه‌هاست. نویسنده می‌خواهد داستانی رئال داشته باشد و در برخی موارد ابهام بیافریند. در حقیقت او قصد دارد تعمدا برخی صحنه‌ها را از خلال داستان حذف کند و این بزرگ‌ترین عیب این داستان به شمار می‌رود. شاید مفهوم گره‌فکنی با ابهام‌آفرینی هنوز برای نویسنده روشن نیست. نامشخص بودن مفهوم این دو عنصر در بسیاری از داستان‌های این مجموعه دیده می‌شود و با چشم‌پوشی از این ضعف، «سیما رفیعی» نویسنده آینده‌دار و مخاطب‌پسند نشان می‌دهد.
منبع : روزنامه کارگزاران