شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

واقعیت نامتناهی علی (ع)


واقعیت نامتناهی علی (ع)
من در این گفتار در پی آنم که زیرساز زندگی علی (ع) و اهمیت بحث در آن باره را تا حدی روشن کنم و فلسفه لزوم توجه به طرز فکر و عمل امام را اگر امکانات بگذارند بر ملا سازم، تا اجتماع ببیند که اگر هر صبح همراه نشریات یومیه، یک کتاب هم در زندگی علی به دست مردم بدهد زیاد نیست، بلکه تنها راه زنده نگه داشتن نوامیس ارزشمند زندگی همین است و بس، که زندگی علی روش و اجتماعی علی پسند بسازیم، و در این راه اگر نیروی شورانگیز ولای علی و معنویت خلاق تشیع و نشاط سازنده طبقه جوان به همگامی برخیزند، به رسیدن به مقصود، امیدها خواهیم داشت و دیگر گناه یأس مرتکب نخواهیم گشت.
پس اکنون، منظور این نوشته نشان دادن موقعیت تربیتی علی است در تاریخ انسان و هم نمایاندن فلسفه پیگیری از این رشته بحث و گفتگو که مخصوصاً نگارنده این صفحات در زندگی خویش زیاد بدان اهتمام ورزیده است و یقین است که در این گفتار از من توقع داشته نشده که درباره عظمت ذاتی و شخصیت علی سخن سر کنم و حتی از آن بیکرانه بحر قسمت یکروزه‏ای در کوزه ریزم، چه این کار از بزرگانی همچون ابن سینا و نصیرالدین طوسی بر نیامد که با کلماتی کوتاه دهشتزدگی خود را در برابر این عظمت بتوان عظمت نشان دادند و مبهوت به دیواره تاریخ تکیه کردند.
چون واقعیت علی همچون واقعیت اسرار بزرگ است که هر چه انسان بدانها نزدیک شود و بکاود و پی برد، بیشتر مرعوب می‏شود و از زبان می‏افتد.
درباره شخصیت و عظمت علی همین بس که انسان هر چند هم پر مطالعه و دانش اندوخته باشد به اشاره‏ای بگذرد، زیرا بعد شناسایی علی بعد مطالعه و دانشها و مقیاسهای بشری نیست.
آن کس که در دریایی بی ساحل و کبود دست و پا می‏زند و خورشید را می‏نگرد که از سمتی از آب طلوع می‏کند و از سمت دیگر در آب فرو می‏رود درباره این دریا، چه بگوید؟ جز این که همین قدر بفهماند که در دریا افتاده‏ام و در دامن امواج کوه پیکر این دریا خاره‏ای گران خاشه‏ای بیش نیست.
علی همان بیکران دریایی است که خورشید همه ارزشهای زندگی و احساس و شعر انسانی از سویی از آن می‏دمد و از سویی در آن غروب می‏کند و گنجایش سطح هستی علی است که می‏تواند تمام فروغ‏های ارزیابی شده وجود را بگیرد و از خود متجلی سازد، انسان در این دریا افتاده چه بگوید؟ جز این که بگوید من هم دستخوش امواج این دریا شده‏ام.
عشق همیشه از رسیدن به زیباییهای عظمت بار و پر غرور سرچشمه می‏گیرد و تا ممکن گردد درباره آن زیباییها گفتگو و تفسیر شود ولو در حدیث دیگران، چنان می‏شود، ولی همین که از حد تعریف گذشت زبان بسته می‏شود و چشم دل باز، و عشق در عمق روح ریشه می‏دواند و هر دم بر تجلیات و دامنگیری‏هایش افزوده می‏گردد. کم کم غبار و خاکستری نمی‏ماند و آتش گل انداخته عشق می‏سوزد و می‏سوزاند و بی سر و سامان می‏کند. عاشقان دیگر سر و سامان نمی‏دانند.
واقعیت متجلی علی در همه مظاهر زیباییهای عظمت پیوند: احساس، نفوذ، دید، عدالت، تقوا، شجاعت، رادی، بزرگی، سخاوت، اصالت احساس وظیفه، انسان دوستی بیکران، حقوق‏شناسی باریک، یتیم نوازی و زاغه جویی، پیریزی فلسفه‏های عمیق، محبت و شور زندگی، ایثار، نیایش و عبادت از گنجایش بدر، ولایت مطلق و نفوذ در روح عالم و تسلط بر ملکوت ماهیات به اذن و اراده خدا، روشن اندیشان را وا داشت، که نه تنها علی را پیشوای خود بدانند بلکه به او عشق بورزند، او را بزرگ دارند و بزرگ، آنگونه که انسانها هماهنگ شوند و انسانی را بزرگ دارند، برای انسانیت، برای حق... برای حقیقت جاودان... برای آن فروغ مطلق و بی انتهایی که از مرزهای اندیشه می‏گذرد.
آنان که به درستی شناختند که باید به فکر انسان باشند، آنان که فهمیدند که باید صخره مانند تکیه گاه پیکره‏ای واقع شوند که در پرتو شخصیتش کوچکترین پدیده حقوقی پایمال نگردد و تعلیماتش زندگی سازد و زندگی‏های مرگ گونه را خراب کند، آنان که دانستند که باید بکوشند تا یک روز، در یک اجتماع، یک طفل یتیم، حتی از یک حق خود هم محروم نماند و آنان که به اسنان و ارزش انسان ایمان آوردند، رفتند که علی را یاری کنند و طنین تکان دهنده این ندای حماسی را همه جا برسانند و همراه نور خورشید به هر کرانه‏اش بریزند.
این حقیقتها بود که عشقی خون فرجام و محبتی دامنگیر آفرید و برای اینها واین وظیفه بزرگ انسانی بود که انسانهای بزرگی همچون:
سلمان فارسی، اباذر غفاری، مقداد کندی، محمد بن ابی بکر، عبدالله بن مسعود، سعد بن عباده، قیس بن سعد، مالک استر نخعی، سعید بن قیس همدانی، هاشم مرقال، کمیل بن زیاد، حجر بن عدی، عمرو بن حمق خزاعی، میثم تمار، رشید هجری، سعید بن جبیر، عبدالله بن عفیف، سلیمان بن صرد خزاعی، عبدالله بن سعید آزدی، محمد ابن ابی عمیر، ابن سکیت و صدها نفر دیگر رفتند وبه جرم علی دوستی (که در واقع همان انسان دوستی مطلق بود، چه بگفته روسو: دوستی انسانیت جز دوستی علی نیست) سوختند و نابود شدند و خاکستر گرم خود را(۸) بر ارواح پاشیدند...
اینها بود که رفتند و تاریخ علی‏شناسی و تشیع را با خون آزادگان نوشتند و شهدای عظیم کربلا سرود پیروزی خونرنگ خود را در خیمه تاریخ نواختند و بزرگترین سرمشق را به آزدیخواهان و مصلحان دادند.
اینها بود که سادات حسنی و حسینی هر دم در هر گوشه خروج کردند. و زندگی خود را با تند رنگ خون زینت دادند و اولاد علی و فاطمه لای دیوارها گذارده می‏شدند و در ساختمان یک شهر اسلامی کار استوانه را به دوش می‏گرفتند، و ابو الفرج اصفهانی کتاب «مقاتل الطالبیین» را نوشت.
اینها بود که جوانان شیعه مذهب غیور که آتش عشق علی مشتعلشان ساخته بود، در کوچه‏ها و خیابانهای کوفه حرکت می‏کردند و پرچمهای خونین خود را در میان نخلستانها می‏گرداندند و با شعار شور آور «یا منصور امت» هیجان خلق می‏کردند.
اینها بود که اصحاب بزرگوار ائمه با چه خون جگرها و دردها و مشقتها، تعلیمات شیعه را نشر می‏دادند، عقیده شناسان و حقوقدانان بزرگ تربیت می‏شدند و امام صادق ۴۰۰۰ تن را تربیت می‏کرد و جابر بن حیان پدر شیمی را پرورش می‏داد.
اینها بود که محدثان و ادیبان و دانشمندانی مانند:
شیخ ابوالحسن علان رازی، حافظ بدیع الزمان همدانی، ابوالحسین بن طرخان کندی، ابوالمحاسن رویانی، شیخ ابو علی فتال نیشابوری، ابن هانی اندلسی، مؤید الدین طغرائی، شیخ جمال الدین حمدانی، شیخ حسن بن محمد سکاکینی، شمس الدین محمد مکی، حکیم صدرالدین دشتکی، شیخ نورالدین علایی محقق ثانی، شیخ زین الدین عاملی، شیخ شهاب الدین خراسانی، قاضی نورالله شوشتری و... که سر و کارشان با علم و کتاب و مدرسه بود به هیجان آمدند و در راه نوامیس انسانی تشیع شهید گشتند و سر فصل کتاب علم را با خون آذین بستند و خون جوشنده خود را بر افق تاریک پاشیدند و خاطرات «مرگ سقراط» را تجدید کردند، و علامه امینی از پس کرانه‏های احساسات خویش دست برآورد و کتاب آنان: «شهداء الفضیله» را نوشت.اینها بود که شعرای پرشور و متفکر و با شخصیت و مبارزی همچون:
نابغه جعدی، فرزدق، کمیت اسدی، سید حمیری، ابو تمام طائی، دعبل خزاعی، حمانی کوفی،، ابو فراس حمدانی، شرف رضی، عبدی کوفی، اشجع سلمی، کثیر عزه، ابن الرومی، ابوالفتح کشاجم، صنوبری، مفجع، ناشی صغیر، ابن حماد، ابن طباطبا، ابوالفرج رازی، مهیار دیلمی، ابو العلاء معری، صفی الدین جلی، ابو حامد انطاکی، قاضی تنوخی، رودکی، فردوسی طوسی، سنائی غزنوی، ابوالحسن تهامی، ابن سنان خفاجی، ابن منیر طرابلسی، اسدی طوسی، کسائی مروزی، ناصر خسرو علوی، حافظ شیرازی، سلمان ساوجی، نظیری نیشابوری، جمال الدین خلیعی، حافظ رجب برسی، صائب تبریزی، محتشم کاشی، سروش اصفهانی، سید حیدر حلی، عبدالمحسن کاظمی، علامه اقبال پاکستانی، شیخ کاظم ازری، شیخ محمد رضا سبیبی، سید سعید حبوبی، عبدالمهدی مطر، ملک الشعرای بهار و...
و فلاسفه و حکما و ریاضی دانان و عقیده شناسان بزرگی همچون:
هشام بن حکم، ابن اعلم بغدادی، حسن بن موسی نوبختی، ابو علی سینا، ابو نصر فارابی، ابو ریحان بیرونی، خواجه نصیر طوسی، یعقوب کندی، ابو علی بن مسکویه، ابو اسحق فزاری، ابو سعید سجزی، ابو زید بلخی، احمد بن یوسف مصری، احمد بن طیب سرخسی، ابن قبه رازی، ابن مبشر بغدادی، بدیع اسطرلابی، قطب الدین رازی، میر ابوالقاسم فندرسکی، میرداماد حسینی، غیاث الدین کاشانی، ملا عبدالرزاق لاهیجی، جلال الدین دوانی، ابو محمد همدانی، کامل الصباح عاملی و...
و شخصیت‏های ادبی، علمی، حقوقی و اجتماعی مهمی همچون:
شیخ مفید، شیخ صدوق، شیخ کلینی، شریف رضی، شریف مرتضی، خلیل فراهیدی، ابوالحسن کسائی، ابو عقمان مازنی، ابن فهد حلی، شیخ طوسی، قطب الدین راوندی، شیخ طبرسی، امام مرزوقی، ابن ابی جمهور احسائی، علامه حلی، ابوالفتوح رازی، عبدالجلیل قزوینی رازی، ابوالفضل ابن العمید، صاحب بن عباد، ابن طاووس حسنی، شیخ بهائی، علامه مجلسی، مقدس اردبیلی، ملا مهدی نراقی، فیض کاشانی، شیخ حر عاملی، علامه بحرالعلوم، میر حامد حسین هندی نیشابوری، میرزای شیرازی، سید جمال الدین اسد آبادی، شیخ انصاری، سید محسن امین عاملی، سید حسن مدرس، سید حسن صدر کاظمی، شیخ محمد جواد بلاغی، شیخ محمد حسین کاشف الغطا، سید عبدالحسین شرف الدین، آیت الله بروجردی، شیخ آقا بزرگ تهرانی، امام خمینی، علامه امینی و... و بسیار رهبران بزرگ و مسلحان اجتماعی و رجال علمی دیگر همه مشعل علی‏شناسی را به دوش کشیدند و اجتماعات با پرتو دانش و تقوا و فضایل خویش به حقایق جاوید و مفاهیم زنده تشیع رساندند و فداکاریهای خستگی‏ناپذیر و مجاهدات عظیم خود را سرمشق آیندگان قرار دادند. گر چه همواره سد راههایی خشن نیز داشته‏اند.
اینها بود که دانشمند بزرگ ابوریحان بیرونی در کتاب «الاثار الباقیه» عید غدیر را از بزرگترین اعیاد همگانی اسلامی شمرد...
وضیاء الدین مقبلی عالم متبحر اهل سنت، پس از ذکر اسناد حدیث غدیر، گفت:
«فان لم یکن هذا معلوماً فما فی الدین معلوم»
اگر این حدیث، دانسته و ثابت نباشد پس در اسلام هیچ دانسته و ثابتی نیست. (۱)
حافظ ابو العلاء همدانی گفت: «اروی هذا الحدیث بمائتین و خمسین طریقاً: من این حدیث (غدیر) را با دویست و پنجاه سند نقل می‏کنم». (۲)
اینها بود که دانشمندان و محدثان بزرگ اهل سنت، فضایل و مناقب علی را در کتب خود نوشتند و در سراسر ممالک نشر شد و بازگو گشت و نفوذ کرد و پرورش داد و حتی حقیقت غدیر را که یکی از ریشه‏های استدلالی و دینی و الهی تشیع است و بس مهم و قاطع، گروههای فراوانی از علمای فنی سنت د رکتابهای معتبر و معتمد خود، حتی در چند «صحیح» نقل کردند...
اینها بود که پیوسته کتاب علی «نهج البلاغه» همچون مشعل جاودان افروخته، روی پایه افکار و احساسات اجتماعات قرار داشت و همواره نیز قرار دارد و بیش از صد شرح و تفسیر بر آن نوشته شده و به ده‏ها زبان ، همه یا قسمتهایی از آن گردانده شده است و از شرح‏هایش یکی شرح شیخ محمد عبده (حکیم و مفتی بزرگ مصر و از پیشوایان حرکتهای علمی و اجتماعی اخیر آن کشور) است که بواسطه تأثیرات سید جمال الدین و همکاری با او، بیشتر بحقایق تشیع و کلام علی (ع) پی برد و بر آن شرح نوشتن و آن کتاب را در همه مصر و بلاد اسلامی عرب پهن کرد و در آغاز شرحش گفت:
«من در مطالعه این کتاب از فصلی به فصل دیگر می‏رسیدم و حس می‏کردم که پرده‏های سخن عوض می‏شود و آموزشگاههای پند و حکمت؛ تغییر می‏یابد و گاهی خودم را در جهانی می‏یافتم که ارواح بلند معانی با زیور عبارت تابناک، آن را آباد ساخته است.
ابن معانی بلند پیرامون روانهای پاک و دلهای روشن می‏گردد تا بدانها الهام رستگاری بخشد و به مقصد عالیی که دارند برساند و از لغزش گاهها دورشان کرده به شاهراه محکم فضیلت و کمال بکشاند. و گاه می‏یافتم که عقلی نورانی که هیچ شباهتی با اجسام ندارد از عالم الوهیت جدا گشته و به روح انسانی اتصال یافته او را از لابه‏لای پرده‏های طبیعت بیرون آورده و تا سرا پرده ملکوت اعلی بالا برده است و تا شهودگاه فروغ فروزنده آفرینش رسانده است...» .(۳)
از ترجمه‏های نهج البلاغه یکی اثر مرحوم جواد فاضل است که بارها به نام «سخنان علی» به چاپ رسیده است. من به طبقه جوان یکسر، توصیه می‏کنم که این کتاب را بگیرند و همیشه داشته باشند و در هر شبانه روز ولو مقدار کمی از آن بخوانند حتی آن جوانان که خود را از دین کنار می‏کشند (در صورتی که به اصول شریف انسانیت پای بند باشند) پذیرفتن این توصیه مهرآمیز چندان زحمتی ندارد. بروند و با علی آشنا شوند و به همین که از او نامی بشنوند، بس نکنند، تا بنگرند که اگر دین همانست که علی داشته و بدان می‏خوانده، باید دین داشت و باید به استواری در دین سر بلند بود... و باید در تمام فراز و نشیبهای زندگی از فروغهای این مرد جاودان هدایت جست. P}
اینها بود که حتی از غیر مسلمین ده‏ها نویسنده و فیلسوف و ادیب بزرگ در سراسر جهان درباره عظمت علی (ع) مقاله‏ها و کتابهای مختصر و مفصل نوشتند و کسانی مانند بارون کارادیفو، توماس کارلایل، جبران خلیل جبران، امین نخله، نرسیسان، گابریل انگیزی، جورج جرداق، بولس سلامه، میخائیل نعیمه، فؤاد جرداق و... در تجلیل امام سخنها گفتند، و از آن‏(۹) میان کارلایل انگلیسی گفت: «... و امام علی جز این ما را گنجایش ندارد که او را دوست بداریم و بدو عشق بورزیم» و نرسیسان فاضل مسیحی گفت: «اگر این خطیب بزرگ در عصر ما، هم‏(۱۰) اکنون بر منبر کوفه پا می‏نهاد، می‏دیدید که مسجد کوفه با آن پهناوریش از شاپوهای اروپائیان موج می‏زد، می‏آمدند تا از دریای سر ریز دانش او روحاشان را سیراب سازند»... (۴)
اینها بو دکه شبلی شمیل دوست بخنز و طبیعیدان معروف گفت: «الامام علی بن ابی طالب عظیم العظماء، نسخهٔ مفردهٔ لم یرلها الشرق و لا الغرب صورهٔ طبق الاصل، لا قدیماً و لا حدیثاً».(۵)
اینها بود که بولس سلامه بیروتی حقوقدان مسیحی در اثر ادبی و بدیع خود سرود: «شبهایی که بیدار بوده با درد و رنج می‏گذراندم، افکار و تخیلاتم مرا به گذشته کشانده و شهید بزرگ امام علی و سپس امام حسین به یاد من می‏آمدند، یک بار برای مدتی طولانی گریستم و سپس شعر «علی و حسین» را نوشتم .
آری من من یک مسیحی هستم ولی دیده باز دارم و تنگ بین نیستم. من یک مسیحی هستم که درباره شخصیت بزرگی صحبت می‏کنم که مسلمانان درباره او می‏گویند خدا از او راضی است، صفا با اوست و شاید هم خدا به او احترام بگذارد، و مسیحیان در اجتماعات خود از وی سخن گفته و از تعلیمات او سرمشق می‏گیرند و دینداریش را پیروی می‏نمایند .
از آنجا که در آیینه تاریخ، مردم پاک و نفس کش بخوبی نمایان هستند می‏توان علی را بزرگتر از همه آنها شناخت... او بطوری از وضع رقت بار یتیمان و فقیران متأثر و غمگین می‏گشت که حالت و حشتناکی بخود می‏گرفت...
ای داماد پیغمبر! شخصیت تو مرتفع‏تر از مدار ستارگان است. این از خصایص نور است که پاک و منزه باقی مانده، گرد و غبار نمی‏تواند آن را لکه‏دار و کثیف کند. آن کس که از حیث شخصیت، ثروتمند و غنی است هرگز نمی‏تواند فقیر باشد، نجابت و شرافت او با غم دیگران عالیتر و بزرگتر شده است، شهید راه دینداری و ایمان با لبخند رضایت درد و مشقت را می‏پذیرد.
ای استاد ادب و سخن! شیوه گفتار تو مانند اقیانوسی است که در عرصه پهناور آن روحها به هم می‏رسند و به یکدیگر می‏پیوندند...» .(۶)
و همین مواریث معنوی و وارستگیهای عمیق و فضیلتهای بزرگ شیعه مذهبان آزاد الهی بود که همه جا در روحانیون واقعی این ملت نموده می‏گشت و شخصیتهای بزرگ را تحت تأثیری عجیب قرار می‏داد که در اینجا حتی مجال اشاره بدانها را هم نمی‏یابیم، جز این که سخنی از فیلسوف فریکه و متفکر اجتماعی مسحیی «امین الریحانی» که از پیشوایان تجدد شرق است نقل کنیم. وی می‏گوید:
«به عزم ملاقات سید حسن صدر به کاظمین رفتم. وی مرد تنومند چهار شانه بلند بالا و(۱۱) خوش اخلاق و خوش برخوردی است، با پیشانی بلند و ریش انبوه سفید و بازوهای قوی، عمامه سیاه بزرگی بر سر دارد و پیراهنی سینه گشاده در بر، با آستین‏های فراخ که بازوهای او در وقت صحبت از آن نمایان می‏شد. در تمام سیاحتم در بلاد عرب هیچ کس را به خاطر ندارم دیده باشم که صورت پیغمبران را آنطور که تاریخ و شعرا وصف کرده و نقاشان برای ما مصور کرده‏اند، در مقابل چشم من مجسم کند مثل این مرد شیعی بزرگ. چقدر مستحسن است سادگی اطوار و خشونت زندگی او، وقتی که من داخل خانه او می‏شوم ابتدا خیال می‏کردم داخل خانه یکی از خدمه او می‏شدم که به منزل او راه دارد. وقتی که او را دیدم روی حصیری نشسته در اتاقی که جز آن حصیر و چند پشتی، هیچ اثاثیه دیگری نداشت، و چون قبلاً مسبوق بودم که او بیش از دو میلیون اتباع و مقلد دارد و میلیونها روپیه از هند و ایران برای صرف در وجوه بر برای او فرستاده می‏شود و او با وجود همه اینها در کمال سادگی و زهد زندگی می‏کند و یک روپیه از آنها را هم در غیر وجوه معینه استعمال نمی‏کند، این مرد فوق‏العاده در چشمم بزرگ آمد و آرزو کردم که کاش بین رؤسای روحانی ما که با جامه‏های ارغوانی گردش می‏کنند و در اعمالشان جز کار خیر چیزی کمبود ندارد، چند نفری نظیر این مرد پیدا می‏شد...»
و این فدائیان علی بودند که همه جا شورانگیزترین حماسه زندگی را بپا می‏کردند، بگفته آقای حکیم الهی: «هزار و چند سال است که به نام او میلیونها نفر -( به هر نامی که می‏خواهید بنامید - خود را فدا کرده و با طیب خاطر و اراده شخصی در راه او بذل جان و مال می‏کنند که در کمترین شخصیت تاریخی آن رامی‏شود یافت. و از آن گذشته صدها و هزاران نفر را که همین آنسیکلوپدیا دارای شخصیت تاریخی و دارای قیافه تاریخی ذکر کرده است چه از سلاطین و چه از فلاسفه و ادبا همه کسانی هستند که خود را فدائی علی دانسته و به عظمت او معتقد بوده و مباهات داشته‏اند. (۷)
اینها همه نیروهایی بودند که به هم می‏پیوستند و از خلال قرون و اعصار غبار گذشت زمان را پس می‏زدند و هر بامداد و غروب چهره خروشناک علی را با همان ابهت تربیتیش از میان تند نقش شفق نشان می‏دادند و به این امید نیرو بخش که زاویه‏های دید علی نسبت به انسان و ارزش انسان روشن گردد، به فعالیت پیگیر خویش ادامه می‏دادند... .
اکنون با استمداد از معلومات مختلف بشر امروز، پدیده‏های فکری و اجتماعی امام را می‏شود روشن کرد و تابش این خورشید را که قرن‏هاست بر سرزمین ما تابیده و درست نتوانسته‏ایم از نورش بهره بگیریم می‏توان به هر سوی گیتی رسانید.
اقیانوس زمان هر روز آماده‏تر می‏شود که ما صخره‏های بزرگی از دامنه شخصیت کوه آسای علی بر داریم و در آن افکنیم و موجش را به دورترین ساحل‏های زندگی برسانیم و مردی را بشناسانیم که از نظر علم، تا آن جا افکار را جهش می‏دهد که در ضمن اشاره به «انشعاب علوم» حتی روی آشیانه‏شناسی پرندگان تکیه می‏کند و اصول فلسفه‏های مهم را پی می‏ریزد و در حقوق و علوم الاجتماع، حقایقی ژرف و در عدالت و داوری و مساوات، اصولی عمیق پیشنهاد کرده خود بدان‏ها عمل می‏کند. از بینوایان سخن می‏گوید و با آنان می‏نشیند و کنار دیوارهای درد چهره زاغه‏ها می‏ایستد و خود را به جای زاغه نشینان می‏گذارد.
همدوش یک فرد بسیار معمولی جامعه کار می‏کند، به طوری که برای هر سوسیالیست منصف مایه حیرت است. رئیس اسلام و فرمانروای پهناورترین امپراطوری‏ها و برای چند نخل مردی یهودی آبیاری کردن و دستمزد گرفتن و به بینوا دادن... عجیب است!...
اینها همه شگفتی‏های این شعله جاوید و واقعیت نامتنهاهی است.
آن همه فروغی که از چراغ راه مصلحین تراوید و آن همه ارزشهایی که انساندوستان بزرگ را به تلاش وا داشت. آنان که برای آزاد زندگی کردن جامعه‏ها، یا از بین بردن امتیاز سیاه و سفید، یا بهبود وضع زندانها و زندانیان یا تیمارستانها، یا بیمارستانها و درمانگاهها، یا سایر آسایشگاههای مرضی، یا زندگی اطفال بی سرپرست، یا تعمیم دانش و سودا برای همه، یا کوبیدن استبداد و ظلم، یا رفع اختلافات شوم طبقاتی، یا پیشرفت علوم و اختراعات، یا گسترش عدالت و داد و احقاق حقوق، یا نشر تعالیم روحی و اخلاقی، یا سایر اصلاحات اجتماعی و... گام فشردند و تلاش کردند، همه چهره‏های مقدسی هستند که یقیناً بشریت بدانها احترام می‏گزارد. ولیکن نمونه کامل و جامعه همه این کششها و کوششها و تمام این احساسات و عواطف و بلکه از همه برتر و بزرگتر و الهی‏تر، همان چهره‏ای است که می‏گوییم باید شناسانده شود و همگان کیفیت اندیشه و مجاری دیدش را درک کنند و معلومات درباره او طوری عمومی شود که هر روز فرزندانی که وارد زندگی می‏شوند، او را با همان هیمنه حقوقیش در سراسر زندگی و شؤون آن ناظر کار خود بدانند.
بشر برای آسودگی مطلق و رسیدن به ارزش واقعی خویش، ناگزیر است که به طرف علی برود. آن مردان بزرگی هم که پس از یک احساس ژرفناک و شور امیدانگیز، عمری در شعله عشق علی می‏سوزند و به شناساندن علی می‏پردازند بدین نظر عالی است.
اینها حقایقی است، و این بحث‏ها بحث سنی - شیعه نیست، بحث یک طرفه است: «علی‏شناسی» است. نهایت دنیای تسنن هم وقتی پس از گذشتن چهارده قرن بر اسلام و عقیم ماندن جهانی شدن آن ؛ به این حقایق توجه پیدا کرد - با حفظ احترام سلف - با ما همگام خواهد شد و برادرانه با هم در راه تحقق بخشیدن به آرمانهای عالی پیغمبر بزرگوارمان خواهیم کوشید. اما چون همین را گروهی نمی‏خواهند و به سود منافع خودشان نمی‏دانند، این بحث مقدس انسانی را که نتیجه‏اش عاید دورترین بشر جزیره نشین هم خواهد شد، به گونه‏ای نامطلوب جلوه می‏دهند. و دریغا که بعضی از عناصر کم دید و یک سونگر و کم مطالعه در دین و تشیع که به گمان خود دید وسیع هم دارند! و چه بسا شیعه معتقدی هم هستند، چون از فلسفه مذهب خود آگاهی درستی ندارند. در راه نشر این حقیقت که نمی‏کوشند هیچ، سد راه کوشندگان هم می‏شوند. این دسته اگر توجه نیابند تأسفی فراوان دارد .
در این جا حقیقتی است که ناگزیر باید بدان اشاره کرد: آیا اگر بنا شود اجتماعی را به وظایف بزرگ پای بند سازند و توده درهم رفته و بی سامانی را زنده کنند و به خود آورند، از کجا باید شروع کرد؟
از همانجا که یقینی بحق در مردم انگیخته شود و همه از صمیم دل بپذیریم که باید به طرف حرکتی روی آورند ؛ و خلاصه باید برنامه‏ای به مردم پیشنهاد شود که از ایمان قلبی و حس درونی منشأ گیرد. اینجاست که باید ابتدا همگان حق محض و صریح را درک کنند و بشناسند و به تأیید فروغ حق نیت پاکی که از شناختن حق در تصمیمات به وجود می‏آید به سوی مقصود پیش روند. تا فرد یا جامعه‏ای در تشخیص خود یقین نکند و اشعه زنده کننده حقیقت بر کانون اراده و احساساتش نتابد، هیچ جهش و جوشش راستینی نمی‏توان از آن فرد یا جامعه توقع کرد.
اکنون قدری صریح‏تر درک می‏شود که هر چه جوانان، احساساتی‏تر و پر شورتر و جامعه دوست‏تر باشند، باید بی تردید برگردند (و اگر در اثر علل و عواملی از دین فاصله گردفته‏اند فاصله را به صفر رسانند) و در شناساندن مکتبی بکوشند که اقدامات اصلاحی و جهشهای اجتماعی جزو متن آنست، و در آن ریشه دینی دارد...
اگر این فکر (توجه به تعلیمات علی) چنانچه یاد شد در طبقه جوان رسوخ کند و باز شور علی‏شناسی در رسته آماده‏تر یعنی جوانان سر گیرد، و ولای علی به هدایت نشاط سازنده جوانان بر خیزد، آیا اگر این پرتو از افق اجتماعی دمید نباید به سعادتمندی محتوی آن جامعه دل بست؟
آیا اصل سعادت هر اجتماع جهش داشتن و زندن بودن افراد نیست؟ و آیا عاملی جهشزاتر از توجه درست به طرز فکر قاطع و دادگر و کوبنده علی و حقیقت ناشناخته تشیع داریم؟

پی نوشتها:
(۱) - الغدیر، ج ۱، ص ۳۰۷.
(۲) - همان، ص ۱۵۸.
(۳) - از مقدمه شرح «نهج البلاغه» عبده، داستان غدیر، ص ۱۷۷.
(۴) - «ما هو نهج البلاغه» از علامه سید هبهٔ الدین شهرستانی.
(۵) - امام علی بن ابی طالب بزرگ بزرگان، تنها نسخه‏ای است که نه شرق و نه غرب صورتی مطابق با اهل آن ندیده است نه در قدیم و نه در دنیای حاضر... (از: مبدأ اعلی) .
(۶) - «امام علی مجاهد بزرگ»، ص ۵۶ به بعد.
(۷) - «نخستین امام» ص ۲۵.
(۸) - «کلمات الفلاسفه»، تألیف بباوی غالی الدویری.
(۹) - به جلد پنجم «صوت العداله» فصل «الا روبیون و الامام - اروپائیان و امام» رجوع شود.
(۱۰) - «الابطال» از کار لایل. تعریف محمد السباعی.
(۱۱) - مقصود آیت الله سید حسن صدرالدین کاظمی است، مؤلف کتاب پر قیمت «تأسیس الشیعهٔ لعلوم الاسلام» و کتب دیگر و از اساتید «علامه کبیر شیخ آقا بزرگ تهرانی» مؤلف «الذریعهٔ الی تصانیف الشیعه» در ۵۰ جلد.

منبع: برگرفته از کتاب «جهشها» دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص ۲۶ (این متن، بخشی از مقاله مفصل «جهشها» در این کتاب است که با تلخیص و حذف قسمتهایی از پاورقی‏ها و... آورده شده است).
محمد رضا حکیمی‏
منبع : شبستان


همچنین مشاهده کنید