جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


« جنگ و صلح » ما هم نوشته خواهد شد


« جنگ و صلح » ما هم نوشته خواهد شد
دو دهه از پایان جنگ و دفاع هشت ساله ایران در برابر یورش مجهزترین و قوی ترین ارتش وقت منطقه به این سرزمین گذشته است و این پرسش ناگزیر مطرح است که: در حوزه های مختلفی که علی الاصول باید بازتاب ابعاد تأثیرات و تبعات آن رویداد عظیم را به صورت رساله های پژوهشی، فیلم های مستند، کتاب ها و تاریخ نگاری های نوشته و تدوین شده براساس شیوه های به سامان و نو، در دسترس همگان و بویژه نسل جدید قرارداد، چه کار و اقدام پردامنه و دقیقاً برنامه ریزی شده ای انجام گرفته و به فرجام مطلوب رسیده است مروری بر مستندات و واقعیت ها هر جست وجوگر جدی را به این نتیجه می رساند که در عرصه ها و حوزه های مربوط به موضوع محوری مورد نظر، از جمله در زمینه ادبیات و بویژه در قلمرو داستان و رمان نویسی، شاهد جهش و درخشش های آنچنانی و در خور مضمون های درخشان برآمده از رویداد عظیم جنگ و دفاع هشت ساله نبوده ایم. به دنبال درک و پذیرش این واقعیت و در پی علت یابی هرگونه کم کاری و مسامحه، نخستین مشکلی که به دایره اکتشاف درمی آید بازمی گردد به نوع نگاه و برداشت برخی مسئولان و متصدیان امور که غالباً با تلقی و نگرش هایی مقطعی به ادبیات داستانی اندیشیده اند. در محدوده تلقی و نگرش های مقطعی، لامحاله ادبیات داستانی به طور عام و داستان و رمان مربوط به جنگ به طور خاص خواه ناخواه مقید به قیدها و قالب هایی تنگ از «باید» و «نباید»هایی غالباً انتزاعی می شوند که به کلی بیرون از گستره ادبیات و خاصه ادبیات داستانی ریشه و شکل گرفته اند و بی اعتنا به الزامات آفرینشگری هنری و سرشت آزاد، سرکش و اعتلایابنده داستان نویسی راستین، قطعیت ها و حکم های جزمی و برگشت ناپذیر و گاه متناقض را اصرار و تحمیل می کنند.
دو دهه از پایان جنگ و دفاع هشت ساله مردم ایران که به واقع عظیم ترین رویداد تاریخ معاصر کشورمان محسوب می شود، گذشته است. چرا به رغم سپری شدن ۲۰ سال از پایان آن رویداد عظیم تاریخی، هنوز نتوانسته ایم شاهد چاپ و انتشار ده ها مجموعه داستان و دست کم ۱۰رمان قوی، درخشان و ماندگار حول محور مضمون ها و موضوع های به خودی خود شگفت انگیز، چند ساحتی وفراگیر، در متن ادبیات داستانی امروز شویم در حاشیه این پرسش به هر تقدیر کلیدی، صد البته نادیده و ناگفته نباید گذاشت که از همان آغاز جنگ تحمیلی، به گونه ای ناگزیر و در شور و هیجان و برانگیختگی های ایمانی و آرمانی و ملی، داستان هایی نوشته می شد و با شمارگان نسبتاً مطلوب و در خور توقع و انتظار عمومی دوران، بیشتر برای نوع اطلاع رسانی و توجه و تهییج و اعتلای روحیه، در دسترس عموم قرار می گرفت. آن داستان ها و داستان واره ها که در شتاب و التهاب تولید می شدند، بنابر طبیعت و به اصطلاح جنس کار، با غلبه وجه عمده تبلیغاتی، بیش و کم از «ادبیت» و مایه های هنری که شاخص ادبیات است بهره ای چندان نداشتند و به همین علت، با «تاریخ مصرف» معینی به بازار می آمدند و مثل پل های موقت، ضروری بودند اما کاربردی محدود داشتند و باماندگاری و مانایی که ویژگی بارز داستان های کامل و ششدانگ است، نسبتی نمی یافتند. پس از آن مقطع زمانی و در دورانی که با فاصله گرفتن از هیجان ها و التهاب های ساعت به ساعت و روز به روز، امکان تأمل و تعمق و رؤیت کل و مجموع چشم انداز - به مثابه یک تابلو و تصویر بزرگ و دربرگیرنده هزاران هزار نقش - به وجود آمد، انتظار می رفت که عده ای از نویسندگان و داستان پردازان - چه جوان و نوخاسته، چه میانسال و چیره دست و چه پیشکسوت و کارکشته - به میدان کارزار ادبی درآیند و درباره جنگ و اتفاق های گوناگون آن، همچون بسیاری از همتایان خود در دیگر کشورها و در سطح جهان، داستان ها و رمان هایی از هر جهت ارزشمند و شاخص و ماندگار بنویسند. در پرهیز از هر کلی گویی، خودفریبی و تعارف ها و تعریف های متداول و دل خوش داشتن های بی پایه، باید گفت و پذیرفت که چنین نشد. هیچ کس البته نمی تواند منکر بسیاری تلاش های منجر به نوشته و منتشر شدن مجموعه داستان های کوتاه و خواندنی، تک داستان های کوتاه مثال زدنی و چند داستان بلند و رمان متفاوت نسبتاً خوش ساخت و پربار از لحاظ معنوی وارزشی شود. اما حقیقت مطلوب از این قرار است که کل این آثار روی خط و حد «متوسط» مانده اند و همه اهل فن می دانند که «متوسط» بودن و ماندن اگر برای بسیاری کسان در بسیاری کارها و دلمشغولی ها قانع کننده باشد، برای زنان و مردان اهل هنر و بویژه بشدت برای داستان نویسان، تا مرز ملال و دلزدگی ناخوشایند و حتی غمبار است.
در ادامه طرح مشکل ونارسایی های مربوط به موضوع مطرح شده در آغاز این نوشتار، اگر قرار بر این باشد که با صراحت، صداقت و ذهنیتی - تا حد ممکن و خودآگاهانه - بری از پیشداوری و کلیشه پردازی - مدخلی به آسیب شناسی ادبیات داستانی جنگ بگشاییم، در ابتدا به نحوی اجتناب ناپذیر لازم است «موضوع» مورد بحث را در متن داستان نویسی معاصر ایرانی ملاحظه کنیم و داستان نویسی مان را نیز در پیوند تنگاتنگ با مشخصه های پنهان و آشکار فرهنگی، اجتماعی و سیاسی معاصر به جای آوریم. واقعیت های بارز عمده درحوزه های متعدد زندگی فردی، گروهی و اجتماعی روزگار ما، به مثابه حلقه ها و دایره های به هم پیوسته و تو در تو - به اقتضای هستی گاه سرشار از تناقض و تضادهای بشری از یک سو و الزام های دگرگونی ها از سوی دیگر - هر روز پیچیده تر از روز پیش جلوه می کنند. برای راه بردن به درون و سرشت این واقعیت ها و درک مناسبات علّی آنها، هوشمندی، درایت و شکیبایی عالمانه کارساز است.
اگر مسئولان و متصدیان مربوطه را امانت دار مسئولیت های خطیر سیاسی - فرهنگی بدانیم، بدیهی به نظر می رسد که انتظار داشته باشیم، در گستره ادبیات معاصر جهان، مکان و جایگاه شایسته و مفروض را برای ادبیات داستانی ایرانی و در متن آن برای داستان ها و رمان هایی که - برآمده از عمق و خاستگاه فرهنگ ایران - به گشاده دستی و بدون لکنت ذهنی و زبانی درباره جنگ و تبعات آن خلق می شوند، در نظر بگیرند. بلندنظری و وسعت زاویه دید مجالی فراهم می آورد تا نویسندگان حقیقی، بنابر خودانگیختگی و برکنار از «سفارش نویسی» داستان ها و رمان هایی درخشان و یگانه بنویسند حول مضمون ها و موضوع های شگفت دفاع هشت ساله نه فقط رزم آوران ایرانی، بل همه زنان و مردان این سرزمین که در هر کسوت با درگیر شدن مستقیم و غیرمستقیم در موقعیت جنگ، رنج و اندوه و خسران و دشواری ها را تاب آوردند و از تنگناهای شکننده و آتش و مرگ و زندگی گذشتند.
به هر تقدیر، اهل انصاف و درایت و خرد ناگفته نیز می پذیرند که با پرهیز از تعلق خاطرهای جناحی و برتر و فراتر از دیدن موضوع از حیطه ها و نحله های اندیشگی خاص و محدود و بری و برکنار ماندن از اصرار بر اعمال سلیقه و پسندهای شخصی و فردی و ممیزی های چندگانه و غالباً مبهم و بی بنیاد، راه ها گشوده می شوند و تنفس آزاد و آفرینشگرانه به خلق داستان ها و رمان های جهانی منجر خواهد شد.
اگر بپذیریم که رویدادهای بزرگ تاریخی - سیاسی و دگرگونی های چندسویه و فراگیر در هر برهه از زمان و تاریخ منشأ و زمینه ساز تحولات بنیادی، نوزایی و جهش ملت ها در حوزه های گوناگون و به هم پیوسته فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بوده اند، ناگزیر خواهیم پذیرفت که بازتاب و بازخورد آن رویدادها و دگرگونی ها در ادبیات رنگین و غنی ملت ها جلوه هایی شگفت از تولید فکر و آفرینش معناهای تازه برای ماندگاری و تداوم تکاپو و پویایی می یابند و راهگشای آینده می شوند.
به خاطر داشته باشیم و از یاد نبریم که دو دهه از پایان جنگ تحمیلی و دفاع پیروز هشت ساله مردم ایران در برابر تجاوز تبهکارانه رژیم دیکتاتوری صدام حسین گذشته است و پرسش تلخ مطرح در این نوشتار این است که چرا در پهنه و ادامه داستان نویسی ریشه دار و یکصد ساله ایران، باید کماکان چشم به راه خلق داستان ها و رمان های بزرگ و جهانی، در خور مضمون و موضوع های آن واقعه عظیم باشیم
بر این نکته درنگ کنیم که یک داستان نویس توانا و خود بنیاد، اگر از سر شوق و با خودانگیختگی برای نوشتن داستان و رمان درباره جنگ و دفاع هشت ساله گام هایی سنجیده بردارد، می تواند با اندک تأمل بر سرنوشت و شاخصه های بارز، به تفاوت ماهوی و ریشه ای این جنگ با هر جنگ دیگری که در تاریخ معاصر جهان روی داد، پی ببرد. در کوشش برای درک این تفاوت کافی است روی عمق و قوت انگیزه صدها هزار جنگاور ایرانی مطالعه کند تا به روشنی دریابد که چگونه آمیزه ای شگفت از ایمان و باور دینی و مذهبی و غیرت ملی در زیر لوای آرمان خواهی حق طلبانه و یگانه ای، در آن کارزار خونین، سرنوشت ساز و تعیین کننده بوده است. هر کس در هر جایگاه و با هر دیدگاه اندیشگی - چه بپسندد و چه نپسندد - اگر اهل انصاف باشد و برخوردار از خرد و آزادگی، آن تفاوت ماهوی مورد اشاره را که به جنگ و دفاع هشت ساله مردم ایران جوهره ای بی بدیل بخشیده، درمی یابد و می پذیرد.
با درک درونی شده این تفاوت ماهوی است که نویسنده جنگ می تواند اثر یا آثاری بیافریند یکسره و از بن متفاوت با هر آنچه تاکنون در زمینه جنگ به قلم شماری از داستان نویسان بزرگ و نامور در دیگر کشورهای جهان نوشته و در ابعاد جهانی منتشر شده است. گوهر این تفاوت بازمی گردد به روح ملی و فرهنگی ایرانی و برای درک سویه های این گوهر و این روح جمعی باید اندیشید، شکیبایی ورزید و آنگاه به مکاشفه پرداخت و از اعماق سربرآورد ، با جان پرجلا و ذهنیتی پویا و همواره جست وجوگر.
ختم کلام، به روزنه های روشن امید هم باید نگاه کرد. به رغم نارسایی ها و برخی سرگشتگی ها، در این عرصه آنچه - با رجوع به چند مجموعه داستان کوتاه و دو سه رمان - نویددهنده است، به میان و میدان آمدن آثار آن عده از داستان نویسانی است که خود در کسوت رزمنده جنگ را با تمام وجود لمس و تجربه کرده اند، شاید مقدر باشد که این چند نویسنده با پشتوانه قریحه نیرومند وذوق زلال «نوشتن» از رهگذر خلق داستان ها و رمان هایی تمام عیار درباره جنگ، جریانی اصیل و تازه را در ادبیات داستانی ایران به راه بیندازند.
بیهوده و تصادفی نیست که در خبرها می خوانیم چند عنوان از داستان ها و رمان های این داستان نویسان به زبان های انگلیسی، آلمانی و اسپانیولی برگردانده می شود تا شاید داستان ایرانی هم به شایستگی راهی به سوی جهانی شدن پیدا کند.
پس، وقتی شرط های لازم فراهم می شود، نویسندگانی از این دست که همچون همتایان خود در برخی کشورها، به لطف پشتکار و سختکوشی، هرچه بهتر و سنجیده تر نوشتن را فرامی گیرند و باعشق و دغدغه، پیوسته بر دانش داستان نویسی و مهارت های خود در این حرفه تمام وقت و جدی می افزایند، می توان امید داشت که فتح صحنه های جهانی هم برای داستان نویس ایرانی (جنگاور متواضع و گمنام دیروز و نویسنده نامدار و پرشکیب امروز) میسر خواهد شد. در این رهگذر، اگر زاویه دید را گسترش دهیم، دیر یا زود، «جنگ و صلح» ما هم نوشته می شود.
فرشاد شیرزادی
منبع : روزنامه ایران