پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


تصویر یک بازیگر کامل


تصویر یک بازیگر کامل
فتح جایزه اسكار برترین بازیگر زن سال، دنیایی تازه را بر روی هلن میرن گشوده و این كه او ۶۲ سال سن دارد و به طبع نمی توان دنیا و آینده او را چندان «طولانی و بعید» توصیف كرد، بر جالب بودن موضوع و ابعاد این واقعه خاص افزوده است.
به واقع همه و همه از ماه ها قبل از اهدای هفتاد و نهمین دوره جوایز سینمایی اسكار، می دانستند كه میرن به خاطر ایفای چشمگیر نقش ملكه الیزابت در فیلم «ملكه» كار استیفن فری یرز بریتانیایی این جایزه را تصاحب خواهد كرد و او از قابل پیش بینی ترین و قطعی ترین فاتحان اسكار، طی قریب به ۸۰ سال توزیع معتبرترین جوایز سینمایی دنیا محسوب می شد.
«ملكه» با نگاه نقاد فری یرز، از بحرانی می گوید كه پس از مرگ مشكوك پرنسس دایانا در اواخر تابستان سال ۱۹۹۷ در دربار انگلیس به وجود آمد. الیزابت گمان می كرد مردم به خاطر برخی روابط ناپسند دایانا در سال های آخر زندگی اش، از مرگ وی كه طی یك تصادف اتومبیل شك برانگیز در موناكو روی داد ناراحت نشوند، اما دیدن اندوه وسیع مردم او را شوكه كرد و از این كه متوجه شد آنها وی و كل دربار را عامل مرگ دایانا و طراح توطئه مربوطه می دانند، به شگفت درآمد و در خفا فرو رفت. «ملكه» بویژه بر روی یك هفته بعد از آن واقعه متمركز است و افسردگی ملكه را كه از آن واقعه بیمناك شده است و ریاكاری های تونی بلر نخست وزیر آن زمان (و این زمان) بریتانیا را به تصویر می كشد.
این از بهترین بازی های عمر میرن بوده و مهمترین مشخصه آن، یكی شدن كامل وی با نقش است، به طوری كه به سختی می توانید او را از الیزابت تفكیك كنید و دو آدم متفاوت و میرن را بازیگر ایفا كننده نقش او بدانید. به همین خاطر بوده كه میرن به مطبوعات اروپا و آمریكا گفته است: «بفرمایید، این هم ملكه. من، همانی هستم كه شما می خواستید اعتراض تان را به گوشش برسانید.»
واقعیت آن است كه كمتر نهاد سینمایی توانست از اهدای جایزه برترین بازیگر زن سال به میرن به خاطر نقش آفرینی فوق خودداری كند. او قبل از دریافت اسكار، جایزه گولدن گلاب (كره طلایی) برترین بازیگر زن دراماتیك سال و همچنین جایزه نخست اتحادیه بازیگران سینمای آمریكا (SAG) را هم به خود اختصاص داده بود و از حدود ۲۰ انجمن و نهاد عمده دیگر اهداكننده جوایز برترین های سال، حداقل نیمی از آنها هم جایزه خود را به وی اعطا كرده بودند. بنابراین اسكار ۲۰۰۷ فقط كامل كننده روند فتوحات امسال میرن و مهم ترین و آخرین گام در این راه بوده است.
از قضا میرن در سال ،۲۰۰۶ نقش ملكه الیزابت اول را هم كه در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم در بریتانیا حكومت می كرد، در یك مینی سریال تلویزیونی به نام «الیزابت اول» ایفا كرد و به خاطر آن برنده جایزه «امی» (اسكار تلویزیون) هم شد و این هم از دست قضا و قدر و روزگار بود كه وی در طول یك سال نقش دو ملكه همنام ولی متعلق به دو عصر بسیار متفاوت را بازی كند و در هر دو چنان باشد كه فقط بالاترین جوایز برای ارج گذاری بر نمایش وی به كار آید. شاید هم میرن را باید فقط ادامه دهنده سنتی نامید كه در مورد پیروزی بازیگران زن پرسابقه بریتانیایی در جوایز اسكار طی سال ها و دهه های اخیر بوجود آمده است.
بجز وی می توان از جودی دیچ در سال ۱۹۹۸ (برای «شكسپیر عاشق») و برندا فریكر در سال ۱۹۸۹ («پای چپ من») در این ارتباط نام برد و یا اگر قرار باشد در یك جمع بندی، همه بازیگران مرد و زن بریتانیایی كاندیدا شده (و پیروز شده یا نشده) در مراسم اسكار ۲۰ ، ۲۵ سال اخیر را نام برد، می توان اسامی ایان مك كلن، بیل تیگی، تام ویلكین سون و ریچارد هریس را مطرح كرد و افزود كه هالیوود هرچند اغلب آنها را بسیار دیر كشف كرده اما درنهایت مجبور به تجلیل از آنها و اهدای اسكار به آنان شده است و جان میلز و مگی اسمیت نمونه های روشن دیگری در این مورد هستند.
با این حال هلن میرن كسی است كه حتی مخالفان كم شمار وی نیز معتقد و معترف اند كه اسكار كم ترین حق وی پس از فزون تر از ۴ دهه ایفای عالی نقش های محوله به او در صحنه سینما و تئاتر بوده است.
یكی از نخستین نقش های مهم او و یكی از نخستین دفعاتی كه میرن به چشم خورد، در سال ۱۹۶۹ بود كه روبروی جیمز میسون در فیلم «عصر تسلیم» بازی كرد. او در حدود ۴۰ سال بعدی در هر حیطه و مدیومی كه تصور كنید، بازی كرده و در اغلب اوقات درخشیده است. به عنوان مثال او در تلویزیون در سریال «مظنون اصلی» حضور یافته كه در آن نقش یك كارآگاه مصمم به نام جین تنیسون را ایفا كرده است.
بازی او در فیلم های سینمایی نیز زوایا و افراد و موضوعات متفاوت و متنوع را دربر گرفته است. به عنوان مثال او هم در كارهای پرهزینه هالیوودی مانند «۲۰۱۰» و «ساحل ماسكیتو» حضور یافته و هم در فیلم های نیمه مستقل و بسیار كم هزینه تر و متكی بر افكار اختصاصی سازندگانش همانند «دیوانگی پادشاه جورج» و «گاسفورد پارك» كه در هر دو مورد آخر میرن كاندیدای اسكار نقش دوم زن شود، اما آن جایزه را نبرده بود.
«ملكه» همان طور كه پیش از این نیز گفتیم به طور كامل متمركز بر ۷ روز پس از مرگ پرنسس دایانا است. مرگ دایانا در تصادف اتومبیل چنان مشكوك و «ساخته و پایه گذاری شده در دربار فاسد انگلیس» نشان می دهد كه مردم این كشور در اجتماعات مختلف خود نارضایتی و خشم خود را بابت این مسأله بروز می دهند و به وضوح نیز این را می گویند.
درحالی كه خیلی ها انتظار دارند الیزابت و سایر اعضای ارشد دربار در مراسم به خاكسپاری دایانا شركت كنند و حتی پیشرو این مراسم باشند، آنها نمی پذیرند و در یك هفته نخست پس از مرگ دایانا خود را در یكی از كاخ های سلطنتی شان واقع در بالمورال اسكاتلند پنهان می كنند و آنجا به محبوبیت دایانا، حتی پس از مرگش غبطه می خورند و مهم تر این كه قادر به تجزیه و تحلیل این فرآیند هم نیستند و در این باره از خود عجز نشان می دهند.
نقطه مركزی فیلم و مهم ترین موضوع مورد اشاره فری یرز در مقام كارگردان، نشان دادن ارتباط كاری الیزابت و تونی بلر و به تصویر كشیدن تكیه كامل الیزابت بر روی نخست وزیری است كه تازه به این سمت برگزیده شده و بسیار مایل است خود را از نسل جوان بریتانیا و یكی از آنها جلوه بدهد و احساس محبوبیت كند، اما با دو دوزه بازی كردن هم ادعای اجابت خواسته های سیاسی ملكه را دارد و هم خودش را به مردم كه با دایانا همسو و موافق بوده اند، نزدیك نشان می دهد.
بلر (با بازی خوب مایكل شین) آنقدر زرنگ و ریاكار است كه برای جلب نظر مردم، خلاف میل باطنی اش دایانا را «پرنسس مردم» می خواند ولی در همان ساعات و دقایق در حال مشاوره دادن به الیزابت برای رهایی یافتن دربار از اتهام مشاركت در مرگ دایانا است.
چند حسن عمده را می توان در فیلم «ملكه» سراغ كرد. یكی دیالوگ هایی قوی است كه همگی نفرت دربار از دایانا حتی پس از مرگ وی را نشان می دهد، دیگری تحقیقات گسترده پیتر مورگان نویسنده سناریو، راجع به اتفاقات مطروحه شامل جهت منابع آگاه در دربار و مقام های دولتی برای تشریح هرچه صحیح تر رویدادهای پس از مرگ دایانا است و عامل سوم (و شاید اول) بازی های قوی هنرپیشه های فیلم و در صدر آنها میرن است كه با فرورفتن در جلد الیزابت و با آرایشی كه شبیه خود ملكه است، مردم را به اعجاب وامی دارد.
هلن میرن در طول فصل اهدای جوایز مختلف سینمایی سال یعنی از آبان تا اسفند ۸۵ هرگونه شوخی را كه تصور كنید، در ارتباط با مسأله بازی كردن نقش ملكه مطرح و بیان كرد و به دفعات گفت: امكان ندارد با لباس ها و كفش های احمقانه ملكه به جایی برود و درنتیجه بیم دارد كه پس از سروصدای زیاد فیلم فری یرز او را با ظاهر و آرایشی دیگر نشناسند و جوایزش را ندهند و یا به اشتباه به خود ملكه بدهند!
اما واقعیت این است كه حتی در ۶۲ سالگی، ذره ای هم از هوش و تسلط او بر موضوعات و مسائل حرفه اش و یا اشراف وی بر ویژگی های نقش های محوله به او كاسته نشده و اوست كه می گوید هر نقشی باید چگونه باشد. حرف آخر را درباره او فری یرز كه در پیشینه اش ساخت كارهای پر سروصدای دیگری مثل «بازی گریه» و «مایكل كالینز» هم دیده می شود، بر زبان می راند: «میرن آنچنان در كارش دقیق و كمال گرا است كه پس از چند هفته همكاری با وی، فهمیدم بیهوده خودم را آدمی كم نقص در سینما می دانستم. وی همه مهارت ها و همه چیزهایی است كه من و امثال من نیز باید باشیم، اما هرگز به آن نمی رسیم.»
منبع : روزنامه ایران