یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


مالک اشتر در آینه ادب و هنر


مالک اشتر در آینه ادب و هنر
● مقدمه:
مالک اشتر یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های صدر اسلام است که دارای جلوه‌ها و ابعاد شخصیتی متعددی است، به گونه‌ای که این خصوصیات کمتر در یک انسان اجتماع می‌کند. او جنگاوری عارف وپارسا، توانمندی فروتن و متواضع، صاحب منجی رئوف و ساده زیست، سخنوری فصیح، سیاستمداری دیندار و امین، و مجموعه‌ای مجسم از عالی‌ترین فضایل اخلاقی بود.
یکی از ابعاد شخصیت مالک اشتر که مورد غفلت قرار گرفته و ناشناخته باقی‌مانده است، شخصیت ادبی اوست.
مالک به عنوان یکی از شاگردان ممتاز مکتب امام علی(ع) به فضایل متعددی آراسته بود، لیکن شرایط زمان و اقتضای روزگار موجب شد تا او در کنار قلم، دست به شمشیر ببرد و بر علیه انحراف‌ها، بی‌عدالتی‌ها، افزون طلبی‌ها و حق‌کشی‌ها به جهاد برخیزد. و از این رو عموما وی را جنگجویی دلاور که فرماندهی سپاه مولای متقیان را عهده‌دار بوده و یا سیاستمداری امین که از سوی امام علی(ع) به منصب‌های گوناگونی رسیده است، می‌شناسند. در حالی که وی علاوه بر این ویژگی‌ها در شمار سخن‌سرایان عصر خویش بوده و مورخان در آثار خویش او را به عنوان شاعر و ادیب نیز معرفی کرده‌اند.
● چهره واقعی مالک در نگاه بزرگان
ابن‌ابی‌الحدید در توصیف مالک اشتر چنین نوشته است: <او مردی جنگجو، بخشنده، بلندمقام، بردبار،‌سخنور و شاعر بود و شدت را با نرمی می‌آمیخت.>
(الکنی و الالقاب - ج ۲ - ص ۲۸)
علامه سیدمحسن امین، سخنی از یکی از دانشمندان اهل تسنن به نام استاد احمد جندی درباره مرتبه مالک اشتر چنین نقل کرده است: <مالک اشتر، یکی از شخصیت‌های فرزانه تاریخ اسلامی، و از قهرمانان مبارز جنگ است که خصلت قهرمانی را در حد عالی در خود جمع کرده، و به طور کامل از ارزشهایی مانند؛ شجاعت، فصاحت، بلاغت‌، سخاوت، ادب و اندیشه بلند برخوردار است. در عین حال، تاریخ نسبت به او رعایت انصاف نکرده، و خصال بزرگ و بی‌شمار او را، تبیین ننموده است...>
(اعیان‌الشیعه - ج ۹ - ص ۴۱)
ابن حجر عسقلانی نیز در معرفی مالک چنین نگاشته است: <مالک بن حارث نخعی معروف به اشتر از یاران ویژه امیر المومنین علی علیه السلام بود که علاوه بر شجاعت در زمره بخشندگان و فصیحان و شاعران است.>
(الاصابه - ذیل شماره ۸۳۴۱)
برخلاف چهره خشنی که از مالک به تصویر کشیده‌اند، او مردی عارف، متواضع، دل رحم و دارای خلوت‌های سرشار از راز و نیاز با معبود خویش بوده است و همچون مولا و مقتدای خویش امام علی(ع) در هر صحنه‌ای قبل از توسل به شمشیر به خرد و منطق توسل می‌جسته است. خطبه‌های فصیح و بلیغ مالک در هنگامه‌های دشوار از سویی بیانگر دانش و توانایی ادبی اوست و از سوی دیگر نشانگر اندیشه مهرورزانه‌اش.
مالک در هر هنگامه‌ای نخست با برهان و تدبیر به میدان می‌‌آید و با سخنرانی می‌کوشد تا مرز حق و باطل را آشکار سازد و گمراهان و فریب خوردگان را از مذلت و سقوط برهاند.
خطبه‌های شیوای مالک با حمد و سپاس پروردگار یکتا آغاز شده و سپس با دلایل مستدل و تجزیه و تحلیل شرایط پرداخته، و به دعوت و حمایت از حق ختم می‌گردد. این خطبه‌ها آمیزه‌ای از معنویت و حماسه است که هنوز پس از گذشت سده‌های متمادی روح آدمی را به اهتزاز درمی‌آورد.
درباره روحیه دلسوزانه او نقل شده است که در جنگ صفین، مالک اشتر به فرمان امام علی(ع) با یکی از سرداران معاویه به نام اصبغ بن ضرار درگیر شد و در نهایت اصبغ که توان مقاومت در برابر مالک را نداشت به اسارت او درآمد. چون شب فرا رسید اصبغ به گمان آنکه این شب آخرین شب زندگی اوست و فردا به اعدام خواهد رسید سوز دل خود را در اشعاری به آوای حزین خواند:
<ای شب تا ابد و قیامت شب باش!
ای کاش این شب، روز نمی‌شد، زیرا بیم آن دارم که جانم را فردا از من بستانند...>
مالک با آن که نسبت به دشمن، سختگیر بود، اما دلش به حال آن اسیر نگون‌بخت سوخت و هنگامی که صبح شد آن اسیر را نزد امام علی(ع) آورد و ماجرا رابرای امام(ع) بازگفت، آنگاه از آن حضرت چاره جست و تقاضا کرد که اگر بخشیدن این اسیر راهی دارد، او را به خاطر وی ببخشد و عفو نماید. امام(ع) در این لحظه فرمود اسیر اهل قبله (مسلمان) کشته نمی‌شود، او را ای مالک! به تو بخشیدم. و اینچنین مالک اشتر، اسیر را به خاطر اشعاری که زمزمه کرده بود آزاد کرد.‌
‌(شرح ابن ابی‌الحدید - ج ۸ - ص ۱۰۱)
● سیمای مالک در آیینه شعر
در این مجال به ذکر ابیاتی از اشعار مالک اشتر خواهیم پرداخت، با این توضیح که در نتیجه عناد و کینه‌ای که دستگاه خلفای اموی و بنی‌عباس با شیعیان داشتند، تمام تلاش خویش را در جهت نابود کردن هرگونه اثری به کار گرفتند، این رویه خصوصا از زمان منصور دوانقی خلیفه سفاک عباسی شدت بیشتری یافت. در روایات آمده است در نبرد جمل محمد بن طلحه علیرغم هشدار پدرش به رویارویی با مالک اشتر رفت. اما هنگامی که خود را در سیطره مالک دید، پا به فرار گذاشت، مالک ضربه‌ای به او نواخت که او را بر زمین افکند و چون بر بالین او آمد، محمد التماس عفو کرد و گفت که تو را به یاد خدا می‌آورم و سپس این آیه را خواند: حامیم....
مالک بزرگواری کرده و از او گذشت و او را بر مرکبش سوار نموده به سوی قومش باز گرداند، آنگاه این اشعار را قرائت کرد
یذکرنی حامیم والد مع شاجر
فهلا تلا حامیم قبل التقدم‌
هتکت له با لرمح جیب قمیصه‌
فخر صریعا للیدین و للفم‌
علی غیر شییء غیر ان لیس تابعا
علیا و من لایتبع الحق یندم‌
یعنی: (او مرا به یاد خدا انداخت، در آن هنگام که نیزه با او به ستیز برخاسته بود، چرا او قبل از پیشدستی به میدان، آیه <حامیم> را تلاوت نکرد؟! با ضربه نیزه، گریبان پیراهنش را پاره کردم و از جانب صورت و دستها نقش بر زمین شد، این ضربه به خاطرآن بودکه او در راه علی(ع) گام برنداشت و کسی که از حق پیروی نکرد پشیمان خواهد شد.)
مالک سپس در حالی که در میدان جولان می‌داد، چنین ادامه داد:
هذا علی فی‌الدجی مصباح‌
نحن بذا فی فضله فصاح‌
یعنی: (این علی است که چراغ تابان تاریکی است و ما در پرتو نور مقام او، سخنور و توانا هستیم.)
(سفینه البحار - ج ۱ - ص ۶۸۶)
در جنگ جمل، عمرو بن یثربی از قهرمانان سپاه جمل بود و به عنوان رئیس خاندان <ضبه> و از صاحب‌منصبان بصره شمرده می‌شد. او که زمام شتر عایشه را در دست داشت با نخوت و غرور زمام شتر را به پسرش سپرد و به میدان آمده و مبارز طلبید. مالک اشتر در حالی که چنین رجز می‌خواند به مبارزه او آمد:‌
‌<انی ااذ ماالحرب ابدت نابها
و اغلقت یوم الوغا ابوابها
و مزقت من حنق اثوابها
کنا قداما هاولا اذنابها
لیس العدو دوننا اصحابها
من هابها الیوم فلن اهابها
لا طعناها اخشی ولا ضرابها>
یعنی: (من در آن هنگام که جنگ نیش خود را نشان دهد، و در روز درگیری، درهای خود را ببندد و از روی خشم، لباسهای خود را پاره پاره نماید، در پیشاپیش جنگ خواهم بود، نه در دنباله آن. دشمنان در برابر ما دارای این خصوصیت نیستند. کسی که امروز از جنگ ترسید، فریاد او به جایی نمی‌رسد. من نه از آسیب و زخم جنگ می‌ترسم و نه از ضربات پی‌درپی آن.)‌
سپس مالک آنچنان بر عمر و بن یثربی‌حمله آورد و به او ضربه زد که از پشت اسب بر زمین افتاد.
(شرح ابن ابی الحدید - ج ۲ - ص ۲۵۹)
در جنگ جمل مالک اشتر با عبدالله خواهرزاده عایشه رویاروی شد و او را بر زمین زد.
عبدالله بن زبیر در حالیکه به شدت زخمی شده بود از میدان گریخت. آنگاه که عایشه، اعتراض خویش را در این باره به مالک اظهار نمود، مالک در قالب شعری، پاسخ خود را ارایه نمود.
<اعاتش لولا اتنی کنت طاویا
ثلاثا لا لغیت ابن اختک هالکا
غدا ه ینادی و الرجال تحوزه‌
با ضعف صوت اقتلونی و مالکا
فنجاه فی شبعه و شبابه‌
و انی شیخ لم اکن متماسکا
و قالت علی ای الخصال صدعته‌
یقتل اتی ام رده لا ابالکا
ام المحصن الزانی الذی خل قتله‌
فقلت لما لابد من بعض ذالکا>
یعنی: (ای عایشه! اگر گرسنگی سه روز من نبود، خواهرزاده‌ات را هلاک شده می‌یافتی. آن روز صبح که مردها او را احاطه کرده بودند، با صدای ناتوان فریاد می‌زد: من و مالک را با هم بکشید. سیری و جوانی او، او را از دست من نجات داد، باتوجه به اینکه من در سنی از پیری هستم که نمی‌توانم خود را نگهدارم.‌
عایشه گفت: ای پدر مرده! به خاطر کدام گناه، او را بر زمین افکندی؟ آیا او کسی را کشته بود، یا مرتد شده بود؟ یا زنای محصنه انجام داده بود تا کشتن او روا باشد؟ در پاسخ او گفتم: به خاطر بعضی از این امور با او جنگیدم.)
(شرح ابن ابی الحدید - ج ۱ ص ۲۶۲)
در روز <هریر> که شدیدترین روز جنگ صفین بود عبدالرحمن فرزند خالدبن ولید پرچم سپاه معاویه را به دست گرفت و به میدان آمد و در حالیکه جولان می‌داد مبارز طلبید. مالک از گستاخی او به تنگ آمد و بی‌درنگ پرچم سپاه امام علی (ع) را به دست گرفت و به سمت عبدالرحمن تاخت، در حالیکه این اشعار را با صدای بلند می‌خواند:
انی انا الاشتر معروف السیر
انی انا الافعی العراقی الذکر
و لست من حی ربیعه و مضر
لکتی من مذحج الغر الغرر
یعنی: (من همان اشترم که سیرتم برای همه آشناست. من همان افعی رادمرد عراق هستم. من از دودمان ربیعه و مضر نیستم. بلکه از قبیله برجسته مذحج می‌باشم.)
(ناسخ التواریخ - ج ۲ - ص ۳۳۲)
مالک اشتر از آنان که با چپاول بیت‌المال، به ثروت‌اندوزی و لذت‌جویی مشغول بودند به شدت نفرت داشت، به ویژه معاویه بن ابوسفیان را بیش از هر کس دیگری خوار می‌شمرد، معاویه که بارها سعی کرده بود تا با تطمیع مالک او را در شمار یاران خود درآورد، هر بار با پاسخی کوبنده و دندان‌شکن از سوی مالک روبرو شده بود و مالک را مانند خاری در چشم خویش می‌دید، چنانکه از شدت ناراحتی در <شام> مجلس دعا برای مرگ مالک برگزار می‌کرد و مالک در اشعار خود چنین به معاویه و دستگاه غارتگر و ستم پیشه وی می‌تاخت:‌
بقیت و فری و انحرفت عن العلی‌
و لقیت اضیافی بوجه عبوس‌
آن لم اشن علی ابن هند غاره‌
لم تخل یوما من نهاب نفوس‌
خیلا کامثال السعالی شزبا
تغد وا ببیض فی الکریهه شوس‌
حمی الحدید علیهم فکانه‌
و معنان برق اوشعاع شمسوس‌
یعنی: (ثروت اندوزی کنم و از مقام انسانی به دور باشم و با مهمانان خویش با چهره عبوس ملاقات کنم. اگر با شدت و خشونت از هر سمت بر فرزند هند (معاویه) وارد نشوم و او را به باد تاراج نگیرم و در کشتن او و هوادارانش یک روز فروگذار نمایم. با آن گروه سواران خود که همانند غولهای سبک و تیز‌رو هستند و همواره توسط شمشیرهای بلند با شدت و استواری، همآورد می‌طلبند. و حامل آهن‌های شعله‌وری هستند که دارای درخشش برق یا شعاع خورشید می‌باشند.)‌
‌(سفینه البحار - ج ۱ - ص ۶۸۷)
از آنجا که شعر در آن روزگار هنر غالب و موردتوجه جامعه بود، اهمیت سرودن شعر و آراسته‌بودن به این هنر هزاران چندان است، خصوصا آنکه این هنر در خدمت اخلاق و تعهد قرار گیرد.
● مالک در سروده‌های دیگران‌
قلمرو سحرانگیز ادبیات چنان است که هر شخصی را یارای ورود به آن نیست و چه بسیار اشخاص و وقایع بزرگ که در جهان رخ نموده و هیچ اعتنایی به آن در وادی ادبیات به چشم نمی‌آید.
مالک‌اشتر در زمره نادره‌هایی است که از زمان حیات پربار خویش گام در عالم شعر و ادب نهاده است و گذشته از سروده‌های ماندگار خویش در شعر شاعران دیگر هم عصر خود و نیز آیندگان، شان و مرتبه‌ای یافته‌ای است سترگ و والا.
در این مجال به نمونه‌هایی از نخستین سروده‌ها درباره وی و در آن زمانه دور اکتفا خواهیم کرد.
در جنگ جمل عمروبن یثربی هنگامی که با غرور و تفاخر به میدان آمد و مبارز طلبید، مالک اشتر به رویارویی با او به میدان رفت و چنان ضربه‌ای به او زد که از اسب بر زمین افتاد. او را که به سختی مجروح شده بود نزد امام علی (ع) آوردند. عمرو در پیشگاه امام به التماس افتاد که وی را ببخشد که شنیده است امام فرموده‌اند به زخمیان حمله نشود. امام عمرو را بخشید و عمرو به نزد خانواده خود برگشت، اما بر اثر آن ضربه مهلک مالک در بستر مرگ افتاد. هنگامی که وی در آخرین لحظات حیات به سر می‌برد از او پرسیدند خون تو بر گردن کیست و او پاسخ داد هنگامی که با مالک روبرو شدم او را ده برابر خود یافتم، پس هماورد من مالک‌اشتر بود.
دختر عمروبن یثربی در اشعاری که در مرثیه پدرش سرود کشته شدن پدرش را به دست مالک اشتر افتخاری بزرگ می‌داند:
<لو غیر الاشتر ناله لندبته‌
و بکیته مادام هضب ابان‌
لکنه من لایعاب بقتله‌
اسد الاسود و فارس الفرسان>
یعنی: (اگر غیر از مالک‌اشتر، کسی پدرم را کشته بود، برای او تا هنگامی که قله کوه ابان باقی است ناله و گریه می‌کردم، اما کشته‌شدن او به دست مالک اشتر که شیر شیران و یکه سوار جنگاوران است عار و ننگ نیست.)‌
‌(شرح ابن ابی الحدید - ج ۲ - ص ۲۵۹)
ستایش شجاعت و جوانمردی مالک در آثار دشمنان معاصر وی نشانگر جلوه‌ای دیگری از عظمت این بزرگمرد مدافع حریم ولایت است، که برای شیعیان به راستی موجب عزت و سربلندی است.
در جریان جنگ <مرج مرینا> که چمنزاری میان منطقه <حران> و <رقه> بوده است، مالک اشتر چنان سپاه معاویه را در هم کوبید که چاره‌ای جز عقب‌نشینی و فرار نیافتند. ایمن به حزیم بن فاتک اسدی که شاعران آن عصر و شاهد صحنه نبرد بوده است گزارشی از این شکست را برای معاویه فرستاد که به طور منظوم به این واقعه پرداخته بود. در بخشی از این سروده بلند آمده است:
<اگر نبود ایستادگی تیره من و نیزه زدن آنان‌
و چستی و کوشش آنان در <مرج>، و چه کوشش سختی‌
البته بر سرت می‌تاخت اشتر مندحج و باز نمی‌داشت قشونش را که همه بر تو خشمناکند و نیرومند>
(حدیث ولایت مالک - ص ۱۹۴)
نجاشی شاعر دیگری است که در آن عصر به مدح مالک اشتر چکامه‌ای سروده است و در آن از شهامت و سلحشوری مالک چنین سخن گفته:
<رایت اللواء لواء العقاب‌
یقحمه الشانیء الاخزر
کلیث العرین خلال العجاج‌
واقبل فی خیله الابتر
دعونالها الکبش کبش العراق‌
و قد خالط العسکر العسکر
فرد اللواء علی عقبه‌
و فاز بحظوتها الاشتر...>‌
یعنی: (پرچم را همانند سایه عقابی دیدم که آن را مرد شامی ریزچشمی با شدت به جلو می‌برد. ما برای مقابله با او قوچ عراق (لقب مالک اشتر) را فرا خواندیم و لشکر به لشکر در آمیخته بود. اشتر پرچم را عقب راند و به خواسته و هدف خود رسید...)‌
‌(اخبار الطوال - ص ۲۲۸)‌
در کتاب <پیکار صفین> نوشته نصر بن مزاحم منقری از جوزه‌هایی که هر یک دلالت بر توانایی‌های شگفت مالک دارد درج شده است که البته در منابع دیگری نیز از این رجزها یاد شده است.
لذا علاقمندان به این موضوع را به منبع فوق ارجاع می‌دهیم. و اما این فصل را با شعری از اسحاق بن مالک اشتر فرزند مالک اشتر که در واقعه کربلا حضور داشت به پایان می‌بریم که در پاسخ به ندای امام حسین(ع) که می‌فرمود:‌
‌<من یبارز الی هولاء الملعونین.>‌
یعنی: (کیست تا به جنگ این معلون شدگان برود؟!)‌
پاسخ گفت و در حالی که این اشعار را می‌خواند به مبارزه برخاست و سرانجام به شهادت رسید:‌
‌<نفسی فداکم طاعنوا و جالدوا
حتی یبان منکم المجاهد‌
وارجل تتبعها سواعد
فی نصر مولای الحسین العابد
بذاک اوصافی الکمی الوالد>‌
یعنی: (جانم به فدای شما! بجنگید و شمشیر از نیام برکشید، و به نبرد با دشمن بپردازید، تا در میان شما آن کس که جهادگر پرتوان است آشکار گردد. گامها و بازوها را پیاپی در یاری مولایم حسین، عبد صالح خدا، به حرکت درآورید، پدر شجاع من (مالک اشتر) مرا اینگونه وصیت کرده است.)‌
‌(مالک اشتر - ص ۱۸۸)‌
● مالک اشتر و ادب پارسی‌
مدح و منقبت خاندان پاک وحی(ع) و یاران گرامی و با وفای ایشان از سده چهارم هجری به شعر و ادب پارسی راه یافت و بتدریج با چنان رویکرد شکوهمندی روبرو شد که ادب پارسی را می‌توان در شمار عالیترین جلوه‌های ادبیات مقدس آیینی جهان محسوب نمود.‌
رویکرد شاعران به مضامین و موضوعات گاه به صورت مدح و منقبت صریح و مستقیم بوده است، گاه به صورت بیانی تمثیلی و روایی و نقل واقعه‌ای، و گاه به شکل استفاده از احادیث به صورت مفهومی و بیان منظوم آن.‌
در ادبیات فارسی بیشتر پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) مدنظر سخن سرایان قرار گرفته‌اند و یاران گرامی و با وفای ایشان کمتر درباره آنان سروده‌ای دیده می‌شود، که به عبارتی می‌توان گفت که این بزرگان در سایه ارجمند پیشوایان قرار گرفته‌اند.
از میان شاعران متقدم که به صراحت به مالک اشتر در شعر خویش اشاره کرده باشد می‌توان از میرزا محمدصادق آزاد کشمیری نام برد که اصلیت او تهرانی بوده و در کشمیر زندگی می‌کرده است و به سال ۱۱۵۹ هجری قمری درگذشته. وی در مثنوی بلندی با وزن <شاهنامه> (فعولن فعولن فعولن فعل) به تشریح جنگ جمل پرداخته است و در بخشی از مثنوی خویش از مالک اشتر چنین یاد کرده است:‌
وزان پی روان شد به ناوردگاه‌
یل شیر دل مالک رزمخواه‌
بن قیس شد بعد مالک به جنگ‌
سعید سرافراز فولاد چنگ‌
پیاپی بدین‌گونه هر مهتری‌
روان گشت با نامور لشکری‌
‌(حیدرنامه - ص ۱۹۹)‌به تحقیق بیشتر شاعران پارسی‌گوی کوشیده‌اند تا با استفاده از سخنان پیشوایان عالیقدر دین به خلق مفاهیم عالی بپردازند و در این راستا عهدنامه مالک اشتر در <نهج‌البلاغه> بسیار مورد استفاده شاعران پارسی‌گوی قرار گرفته است. چنانکه دکتر حسین رزمجو براین باور است که درباب اول بوستان، آنجا که سعدی از <تدبیر ملک و لشکرکشی> سخن می‌گوید، از جمله در سرودن ابیات ذیل:‌
چو دشمن به عجز‌اندر آمد ز در
نباید که پرخاش خویی دگر
چو زنهار خواهد، کرم پیشه‌کن‌
ببخشای و از مکرش ‌اندیشه کن‌
به قسمتی از نامه معروف امام علی(ع) به مالک اشتر اشاره دارد به این عبارت: زمانی که دشمنت تو را به صلح دعوت کند و در آن رضای خداوند باشد، دعوتش را رد مکن... اما بعد صلح با دشمن هرچه بیشتر از او احتیاط کن زیرا، او بسا برای آنکه تو را غافلگیر کند و به تو نزدیک شود، پس حزم پیشه‌کن.‌
‌(دریچه‌ای گشوده به آفتاب - ص ۳۲)‌
رویکرد شاعران نامدار پارسی‌گوی به عهدنامه مالک اشتر چنان گسترده است که می‌توان گفت این عهدنامه بیشتر از آنکه به صورت منثور ترجمه شود، منظوم ترجمه شده است که در این مجال به نمونه‌ای از هر یک از شاعرن نامدار و بلندآوازه ادب پارسی در این خصوص بسنده می‌کنیم:‌
ـ ‌ فروغی بسطامی‌
عقل پرسید که دشوارتر از مردن چیست‌
عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است‌
‌(دیوان فروغی بسطامی - ص ۳۱)‌
‌ عهدنامه مالک: <ولا افظع عندهم من مفارقه ماکانوا فیه.>‌
یعنی: در نظر آنان از فراق و جدایی از این زندگی چیزی دشوارتر نیست.‌
‌ـ وحشی بافقی:‌
آن را که خدا نگاهبان است‌
از فتنه دهر در امان است‌
هر کس شد از او بلندپایه‌
بیرون ز تصرف زمان است...‌
‌(دیوان وحشی بافقی - ص ۱۶۸)‌
ـ عهدنامه مالک: <قد تکفل بنصر من نصره و اعزاز من اعزه>‌
یعنی: (خدا نصرت و یاری کسی است که به یاری خدا می‌شتابد و عزت و سربلندی کسی که به تبلیغ از عزت خداوند همت می‌گمارد را تضمین کرده است.‌
ـ عطار نیشابوری:‌
گر تو می‌داری جمال یار دوست‌
دل بدان کابینه دیدار اوست‌
دل به دست آر و جمال او ببین‌
آینه کن جان، جلال او ببین‌
‌(منطق‌الطیر - ص ۶۳)‌
‌ عهدنامه مالک: <یا مالک: واشعر قلبک الرحمه للرعیه والمبحه لهم>‌
یعنی: (ای مالک! قلب خود را از عطوفت به مردم مالامال ساز و دوستدارشان باش.)‌
ـ حکیم اوحدی مراغه‌ای:‌
نفس اگر شوخ شد خلافش کن‌
تیغ جهل است در خلافش کن‌
نفس خود را بکش نبرد این است‌
منتهای کمال مرد این است‌
‌ عهدنامه مالک: <فان النفس اماره بالسو>‌
یعنی: (نفس آدمی جدا وادار کننده به ارتکاب بدی‌ها و نافرمانی‌هاست.)‌
ـ ملک‌الشعرای بهار:‌
عذرپذیر است و جرم پوش خداوند
وین دو بود نیز بهترین صفت میر
‌(دیوان ملک‌الشعراء بهار - ص ۱۷۰)‌
عهدنامه مالک: <فان فی‌الناس عیوبا، الوالی احق من سترها>‌
یعنی: (در جامعه عیوبی وجود دارد که مسئول امر آن سزاوارتر به استتار آن است.)‌
ـ حکیم فردوسی توسی:‌
خرد را به و خشم را بنده‌دار
مشو تیز با مرد پرهیزگار
‌(شاهنامه - ص ۴۳۰)‌
‌ عهدنامه مالک: یا مالک! <والصق باهل الورع والصدق>‌
یعنی: (ای مالک! با اهل صداقت و پارسایی در ارتباط باش.>‌
‌ حکیم ناصر خسرو قبادیانی:‌
دگر گر با کسی کردی نکویی‌
نباشد نیکوئی گر با گویی
نکویی گر کنی منت منه زان‌
که باطل شد ز منت جود و احسان‌
‌(امثال و حکم - ج ۱ - ص ۳۹)‌
عهدنامه مالک: <وایاک و المن... فان المن یبطل الاحسان.>‌
یعنی: (از منت به دیگران بپرهیز، زیرا که منت کردن باعث از بین رفتن نیکی‌هاست)‌
استفاده شاعران نکته‌سنج از عهدنامه مالک اشتر بسیار است که مواردی از آن ذکر شد، علاقمندان جهت بهره‌گیری افزونتر در این خصوص می‌توانند به جلد دوم کتاب ارزشمند <معارف نهج‌البلاغه در شعر شاعران> تالیف محمددشتی - صفحه ۸۳۹ تا ۸۷۲ در خصوص نامه شماره ۵۳ رجوع فرمایند.‌
علی‌‌اکبر خوشدل تهرانی یکی از شاعران معاصر است که در چکامه‌ای به طور مستقیم به مالک‌اشتر و ماجرای عهدنامه او اشاره کرده است که نظر به تفاوت زاویه نگاه شاعر، بخشی از این اثر را مرور می‌کنیم:‌
چون به سوی مصر شد برای حکومت
ز امر امام همام، مالک اشتر
داشت یکی نامه امیر به همراه
درج در آن رمز حکمرانی کشور
ویژه یکی جمله در سفارش مردم
داشت که باید نوشت آن را با زر
بودی آن جمله این که مردم آن ملک
خود به دو نوعند و در حقوق برابر
نوع نخستین بود به سان تو مسلم
با تو برابر چنانکه با تو برادر
دسته دوم تو راست لیکن همنوع
چون تو پدر آدمند و حوا مادر
باش به آنان صدیق و مخلص و مشفق
باش به اینان رفیق و غمخور و یاور
یاری همدین و غمگساری همنوع
فرض بود بر امیر لشکر حیدر
(دیوان خوشدل تهرانی - ص ۳۵۵)
حدیث مالک‌اشتر حدیثی پرسوز و گداز است، حدیثی سرشار از رازها و ناگفته‌ها.
که می‌برد خبر از شام هجر حیدر را؟
که کشت محنت صحرای درد اشتر را
(حدیث ولایت مالک - ص ۲۵۸)
● ‌سیمای مالک‌اشتر در ادبیات داستانی
در عرصه ادبیات داستانی، چه در عرصه داستان بلند (رمان) و چه داستان کوتاه متاسفانه اثر شاخص و درخور تاملی درباره زندگی و شخصیت مالک اشتر تاکنون خلق نشده است.
تنها حکایتی که در چند اثر درباره مالک‌اشتر به چاپ رسیده است همان حکایت معروف جسارت شخصی است که او را نمی‌شناخت و چون برای عذرخواهی نزد او آمد او را در مسجد در حال دعا برای بخشش گناه خویش یافت و از مالک حلالیت طلبید.
(داستان‌های معنوی - ص ۱۷۹)
این حکایت که با عنوان <خضوع و خشوع مالک> در کتاب داستان‌های معنوی به چاپ رسیده است توسط مولف کتاب (لطیف راشدی) از کتاب <فلسفه اخلاق> شهید مرتضی مطهری گردآوری شده است، و دیگران نیز با اندکی کم و اضافه همین حکایت را نقل کرده‌اند.
شهید مطهری با احساس ضرورت خلق داستان‌های دینی به آفرینش کتاب <داستان راستان> همت گماشت که این اثر نقش ارزنده‌ای در پاسخ به نیازهای جامعه و نیز ترغیب نویسندگان به سمت خلق آثار داستانی در زمینه زندگانی و شخصیت خاندان پاک وحی (ع) و اصحاب آنان داشت.
به نظر می‌رسد که با دعوت از نویسندگان می‌توان به آفرینش آثار ادبی درباره معرفی شخصیت‌های برجسته دینی همانند مالک‌اشتر مدد رساند، حمایت از نشر چنین آثاری و توزیع مناسب آن گام دیگری است که می‌بایست مورد توجه جدی و همه‌جانبه مسئولان فرهنگی قرار گیرد. خصوصا در زمینه نگارش و نشر داستان‌هایی برای کودکان و نوجوانان در زمینه آشنایی با مفاخر دینی جای کار بسیار است و ناگفته‌ها فراوان.
● سیمای مالک‌اشتر در آینه هنر نمایش
هنر نمایش آیینی در ایران از پیشینه‌ای کهن برخوردار است. خصوصا پس از ظهور دین مبین اسلام و گرویدن ایرانیان به این آیین الهی، این سرزمین خاستگاه یکی از زیباترین و شگفت‌ترین جلوه‌های هنر نمایش آیینی با عنوان <تغذیه> بوده است که دارای آوازه‌ای جهانگیر است و در بین غربیان به <تراژدی ایرانی اسلامی> و یا <درام شیعی> معروف است. ‌
این هنر هفتصد ساله جلوه دیگری از عشق و ارادت ایرانیان به ساحت مقدس اهلبیت (ع) و یاران با وفای ایشان است، که دارای هویتی کاملا مردمی است و از عصر دیلمیان تاکنون دوام یافته است.‌
متاسفانه در روزگار حکومت پهلوی این هنر مورد بی‌مهری قرار گرفت و در همان زمانه بسیاری از نسخ تعزیه از ایران خارج و به کلکسیون‌های خارجی در دیگر نقاط دنیا منتقل و برخی نیز نابود گردید. به همین سبب اطلاع دقیق، جامع و کاملی از تمامی نسخ تعزیه در دسترس نیست و به جز چند اثر منتشر شده همانند کتاب مجالس تعزیه (در ۲ جلد) و یا دفاتر تعزیه که توسط انتشارات نمایش چند دفتر آن به چاپ رسیده است، امکان دسترسی به سایر نسخ به آسانی میسر نمی‌باشد.
انریکو چرولی ‌‌N.Cerulli در کتاب خویش تنها تعداد نسخ تعزیه موجود در کتابخانه <واتیکان> را ۱۰۵۵ نسخه ذکر کرده است که با احتساب مجموعه‌های دیگر می‌توان به رقمی چندین برابر رقم ذکر شده رسید!!
(نمایش در ایران - ص ۱۲۸)
تعزیه‌ها که گاه از آن با عنوان شبیه‌خوانی یاد می‌شود نمایش منظومی است که به لحاظ مردمی بودن از تاراج حوادث گوناگون زمان آسیب دیده است، و چه بسا که گاه این آسیب‌ها در نتیجه تغییرات و دستکاری‌های ذوقی و سلیقه‌ای شبیه‌خوان‌ها به وجود آمده است، که تفاوت نسخه‌ها در این زمینه بهترین گواه این مدعاست.
با عنایت به گستردگی مضامین تعزیه‌ها بسیار بعید می‌آید که نسخ متعددی درباره مالک‌اشتر وجود نداشته باشد، لیکن آنچه در حال حاضر می‌تواند به طور مستند مورد بررسی قرار گیرد، براساس کتاب <فهرست توصیفی نمایشنامه‌های مذهبی مضبوط در کتابخانه واتیکان> است که حاصل تحقیق و ترجمه دکتر جابر عناصری است که مجالس ثبت شده در آن به شرح ذیل است:
الف) نام مجلس: مالک‌اشتر
موضوع: جنگ مالک‌اشتر و کشتی‌ گرفتن با حضرت امیر(ع)
این مجلس با شماره ۲۵۱ صفحه ۷۸ معرفی شده و شخصیت‌های تعزیه عبارتند از: حضرت امیر (ع)، امام حسن (ع)، امام حسین (ع)، مالک‌اشتر، عمار، عباس قاصد محمد حنفیه، زینب (س)، دختر عمار یاسر، عمروعاص، ابوالغفور و هاتف معاویه. ‌
ب) نام مجلس: مالک‌اشتر
شخصیت‌ها:‌ پیامبر (ص)، حضرت علی (ع)، امام حسن (ع)، امام حسین (ع)، حضرت فاطمه (س)، سلمان،‌ مالک‌اشتر، قنبر، جبرییل، میکاییل.
این مجلس با شماره ۶۵۱ صفحه ۳۴ معرفی شده است.
ج) مجلس گرفتار شدن ابن‌زیاد به دست مالک‌اشتر (اژدر)
موضوع: گرفتار شدن ابن‌زیاد به وسیله مالک‌اشتر و پناه بردن ابن‌زیاد به حضرت علی (ع) و نجات یافتن توسط امام (ع)!
این مجلس با شماره ۸۹۷ در صفحه ۲۲۸ درج شده است.
شخصیت‌های این نمایش عبارتند از: حضرت امام علی (ع)، امام حسن (ع)، امام حسین (ع)، مالک‌اشتر (اژدر) - ابن‌زیاد - زندانبان.‌
درباره این تعزیه لازم به ذکر است که ظاهرا نگارنده آن به تاریخ آگاهی نداشته است.
زیرا به نقل مورخان ابراهیم بن مالک اشتر فرزند برومند مالک اشتر در قیام مختار به خون‌خواهی حضرت سیدالشهدا امام حسین(ع) به فرماندهی سپاهی درآمد و جمع کثیری از قاتلان روز عاشورا را به هلاکت رساند که ابن‌زیاد ملعون نیز از جمله این سیاهکاران بود. شهادت وی را در نیمه جمادی‌الاولی سال هفتادودوم هجرت در دیر جاثلیق ذکر کرده‌اند و مزار او در شهر <دجیل> در هشت فرسخی سامرا و نزدیکی جاده بغداد است.‌
‌(دایره`‌المعارف تشیع - ج ۱- ص ۶۴)
‌د) نام مجلس: مالک اژدر
موضوع: گرفتار شدن امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به دست مالک اژدر! شخصیت‌ها: پیامبر(ص)، حضرت علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، حارث، مالک اژدر، غلام، جبرییل‌
این مجلس با شماره ۴۰۰ در صفحه ۱۱۱ معرفی شده است.
درباره این مجلس نیز باید گفت که به نظر می‌رسد که <مالک اژدر> با <مالک اشتر> یکسان نباشد و مالک اژدر نام شخص دیگری باشد چنانکه میرزاحسن آتشی در کتاب <جنگنامه> که در نیمه دوم قرن دوازدهم هجری به رشته نگارش درآورده است، در صحنه‌ای چنین سروده است:‌
مالک و عمر و ابن عاص و با دلیران دو هزار
از مدینه با یراق رفتند در ساعت به در
(حیدرنامه - ص ۱۵۰)
حال هرکس به ظاهر این بیت خصوصاً مصرع نخست آن نگاه کند، ممکن است چنین بپندارد که مراد از <مالک> مالک اشتر است، در حالیکه با مطالعه تاریخ صدر اسلام به این آگاهی خواهد رسید که این ماجرا مربوط به نبرد <ذات السلاسل> است، که در سال هشتم هجری به وقوع پیوسته است و مراد از <مالک> در این شعر، عوف بن مالک اشجعی است که بنا به اقتضای وزن، شاعر به این صورت مورد استفاده قرار داده است.‌
‌(تاریخ پیامبر اسلام - ص ۵۴۱)
به لحاظ لغوی نیز تناسبی میان لقب <اشتر> و <اژدر> که به معنای مار بزرگی است که از دهانش آتش می‌ریزد وجود ندارد.‌
نکته قابل توجه دیگر این که در کتاب مجالس تعزیه تألیف حسن صالحی‌راد، مجلس تغزیه‌ای وجود دارد که ماجرای به چاه انداختن حضرت یوسف است و یکی از شخصیت‌های تعزیه نیز <مالک> است که صدالبته ربطی به مالک اشتر ندارد.‌
‌(مجالس تعزیه، ص ۳۹)
همچنین در همین کتاب مجلسی وجود دارد با عنوان مجلس <صالح یهودی> که داستان آن دقیقاً اسیر شدن امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به دست صالح یهودی است که سرانجام صالح یهودی از کرده خود پشیمان می‌شود و مورد بخشش امام حسین(ع) قرار می‌گیرد و به این ترتیب مسلمان می‌شود.‌
‌(مجالس تعزیه - ص ۱۷۳)
احتمالاً داستان تعزیه مالک اژدر نیز همین روایت <صالح یهودی> است اما با نامی دیگر که سوءتفاهم‌آمیز است.‌
در عرصه هنر نمایش، خلاء نمایشی با محوریت مالک‌اشتر هنوز احساس می‌شود. علیرغم برگزاری جشنواره‌ها و سوگواره‌های آیینی، درباره بسیاری از شخصیت‌های مذهبی کار قوی و قابل ملاحظه‌ای به اجرا درنیامده است، که شاید علت اصلی چنین ضعفی همان ضعف بزرگ و همیشگی تئاتر ما باشد و آن هم نیاز این هنر به نمایشنامه‌هایی است که دارای قوت و قابلیت‌های ممتاز باشد.‌
از دیگر سو تئاتر از هنرهایی است که نیازمند حمایت است و در صورت پشتیبانی اصولی از این هنر می‌توان به آینده آن امیدوار بود.‌
● مالک‌اشتر در آینه‌ هنر هفتم:
عصر حاضر را عصر اطلاعات و ارتباطات نامیده‌اند. در چنین عصری به مدد توسعه و پیشرفت‌های تکنولوژیک، رسانه‌های گروهی به قابلیت‌های شگرف و شگفتی رسیده‌اند تا پاسخگوی انسان برای دستیابی هرچه کاملتر و سریعتر به تازه‌ترین و جامع‌ترین اطلاعات درباره موضوعات گوناگون باشند.‌
انسان امروز دیگر در چهارچوب محدودیت‌های گذشتگان محصور نیست و وسایل ارتباط جمعی به منزله امتداد حواس او به شمار می‌رود، از این رو این فرصت نقش مهمی می‌تواند در آگاهی بخشیدن به انسان و فراهم آوردن زمینه‌های تکامل و ارتقاء دانش او ایفا نماید.‌
از دیگر سو در همین عرصه جنگ تمام عیار دیگری برپاست که همانا نبرد کهن خیر و شر است. به عبارت دیگر جریان سلطه‌‌‌گر با شکل و سازماندهی دیگرگونی در جهت استیلا بر رسانه‌ها و به تبع آن افکار عمومی جهانیان است.‌
امروزه معاویه‌ها و عمروعاص‌ها در لباسی‌ دیگر و نقابی دیگر، سرمایه‌گذاری‌های هنگفتی را در جهت شستشوی مغزها تدارک دیده‌اند و از طریق کمپانی‌های بزرگ با تولید فیلم‌ها و برنامه‌های متعدد و متنوع، با جذابیت فراوان و تکنیک‌های پیچیده می‌کوشند تا حقایق را وارونه جلوه داده و انسانها را به گمراهی، مصرف‌زدگی و تباهی بکشانند. خصوصاً در عصر حاضر از سوی سرمایه‌سالاران زرپرست که مروجان فسق و فساد و فحشایند و اندیشه‌ای جز استثمار انسانها ندارند، تلاش همه‌جانبه‌ای در جریان است تا جوامع اسلامی را با هویت، معارف و الگوهایش بیگانه ساخته و در پی استحاله، آنها را به مستعمره‌های تحت امرخویش درآورند، لذا نگاه آنها به سرزمین‌های اسلامی و مسلمین به شکل یک <متروپل> است.‌
در چنین شرایطی به منظور مقابله با توطئه‌های فرهنگی که غالباً در رنگ و لعاب فریبنده هنر صورت می‌پذیرد و تاکتیک شناخته شده‌ای است، جا دارد که جوامع اسلامی نیز با رجعت به فرهنگ غنی خویش در زمینه تولید محصولات فرهنگی با جذابیت‌های هنری گام بردارد، تا جوابگوی نیاز روزافزون اقشار جامعه خصوصاً کودکان، نوجوانان و جوانان باشد.‌
پیرامون معرفی مالک اشتر به عنوان یکی از چهره‌های درخشان صدر اسلام باید گفت که متاسفانه آنچنان که شایسته شأن این شخصیت بزرگ است فعالیت چندانی صورت نپذیرفته است. مراد از فعالیت تولید تله‌تئاتر، سریال تلویزیونی و فیلم سینمایی است، که در هیچکدام از این قالب کار مستقل و شاخصی را نمی‌توان در این باره مثال زد.‌
تنها اثر قابل ذکر در زمینه معرفی چهره مالک‌اشتر سریال تلویزیونی امام علی(ع) ساخته داوود میرباقری است با بازیگری تحسین‌برانگیز داریوش ارجمند در نقش مالک اشتر، و چهره‌پردازی موفق و باورپذیر عبدالله اسکندری، و موسیقی جاندار و هوشمندانه فرهاد فخرالدینی ، که استقبال فراوانی را در پی داشت.‌
در این سریال که گزیده‌ای از آن به عنوان فیلم سینمایی نیز عرضه شد، اگر چه تصویر روشن و در حد انتظاری از برخی از اصحاب امام علی(ع) مانند عمار یاسر و ابوذر غفاری نشان نداد، اما سیمای مالک اشتر آنقدر جذاب و گیرا بود که بینندگان را مجذوب این برنامه کند، تا جایی که بسیاری این چهره را چهره واقعی مالک اشتر بپذیرند! (نگاه کنید به طرح روی جلد کتاب نامه‌های روح‌فزا). اما دریغ و درد که چنین استقبال معنی‌داری هم مسئولین فرهنگی ما را به خود نیاورد که به جای حیف و میل سرمایه‌ها، به تولید چنین آثاری همت افزونتری بگمارند.‌
البته جای تقدیر دارد که میرباقری شخصیتی مانند مالک اشتر را خوب یافته است و به نحو زیرکانه و هوشمندانه‌ای عظمت این شخصیت بزرگ و تأثیرگذار را که قرنها در سایه مانده عمیقاً درک کرده و با هنرمندی تمام جلوه‌هایی از شخصیت ناب این یار صدیق و مخلص امیرمومنان را به تصویر کشیده است.‌
اهمیت این موضوع ازآنجاست که پیش از این حتی در آثار بسیاری از بزرگان هیچگونه اعتنا و التفاتی به طرح این سردار رشید و جانباز سپاه امام علی(ع) دیده نمی‌شد و عجبا از مظلومیت غریبانه بزرگمردی چون مالک‌اشتر.‌
در مجموعه تلویزیونی مالک اشتر، وی ترجمان امام علی(ع) قرار گرفته است، اگر کارگردان نتوانسته است سیمای امام علی(ع) را به لحاظ معذورات و رعایت حرمت آن حضرت قابل مشاهده نماید، اما در سیمای مالک اشتر می‌توان به احساس و حالات امام(ع) نزدیک شد.‌
اصولاً موضوع اصلی سریال نیز دوران خلاقت امام علی(ع) است، که از اوضاع نابسامان جامعه اسلامی پیش از خلافت آن حضرت آغاز و به شهادت جانگداز ایشان ختم می‌شود. لذا این مقطع تاریخی - تا اندکی قبل از شهادت امام - هنگامه حضور مالک اشتر است.‌
ذکر این نکته نیز گفتنی است که مالک اشتر در این مجموعه، با تمام فضایل و ویژگیهایش معرفی نشده است. به عبارت دیگر در این مجموعه زوایایی از زندگی و شخصیت مالک اشتر به نمایش درآمده که بیشتر جنبه‌های سیاسی و نظامی شخصیت اوست، در حالی که مالک اشتر نیز همانند استاد بزرگوارش امام علی، جامع اضداد بوده که بیان این مهم می‌توانست بر غنا و جذابیت اثر بیفزاید.‌
کامران شرفشاهی
منبع : روزنامه اطلاعات