یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


از نفس افتاده


از نفس افتاده
● داستان فیلم
عزیز كه در سال های جوانی به مبارزه و فعالیت سیاسی مشغول بوده پس از سال ها دوری از وطن به شهر زادگاهش برمی گردد.
او كه چندان به گذشته اش نگاه رضایتمندی ندارد تلاش می كند زندگی اش را تغییر دهد.
زمانی كه می خواهد خانه پدری اش را به فروش برساند به آتیه برخورد می كند كه قرار بوده با او ازدواج كند و...
▪ نویسنده و كارگردان: علی رفیعی
▪ بازیگران: رضا كیانیان، رویا نونهالی، گلشیفته فراهانی، فرخ نعمتی، مریم سعادت و...
زمانی كه علی رفیعی ماهی ها عاشق می شوند را ساخت همه نشریات سینمایی به استقبال كارگردانی رفتند كه پس از سال ها كارگردانی در عرصه تئاتر به سینما روی آورده و همه دوستداران كارهایش را منتظر این رویداد نشان داد.
جالب اینكه در نقدهایی كه بر این فیلم نوشته شد خیلی ها كه از سابقه علی رفیعی اطلاعات دقیقی نداشتند می گفتند كه او به رغم كار در تئاتر سینما را هم می شناسد و... اما زمانی كه علی رفیعی در زمان اكران فیلمش با مجله فیلم مصاحبه كرد حقایقی روشن شد كه خیلی عجیب و جالب توجه به نظر می رسیدند. رفیعی آن گونه كه در این مصاحبه گفته در ابتدا كارش را با سینما آغاز كرده بود و تحصیلش در فرانسه منجر به آشنایی او با فیلمسازان آن كشور و مراوده با آنها شده بود. آیا شنیدن این جمله از زبان او كه دستیار «انیس واردا» بوده برای شما هم عجیب نبود؟ یا اینكه یكی از فعالان جنبش ۱۹۶۸ پاریس بوده؟ با این تفاصیل ساخت فیلم ماهی ها عاشق می شوند بازگشت رفیعی به خانه اولش سینما به نظر می رسید و نقاط قوت فیلم آنقدر بود كه بتوان برای لحظه ای هم كه شده به تجربیات گرانقدر كارگردان در مدیوم سینما فكر كرد.
رفیعی در این مصاحبه البته حرف های جالب دیگری هم زده بود و به خوبی می شد در جریان دشواری های ساخت این فیلم قرار گرفت. اینكه او برای طراحی دكوراسیون خانه عزیز (با بازی رضا كیانیان) از لوازم شخصی منزلش استفاده كرده بود تا مشكلات مالی دیگری كه بر سر راهش قرار گرفته بود. ماهی ها عاشق می شوند به نوعی حدیث نفس خود فیلمساز است و رفیعی قهرمان مبارز سال های دور و مرد تنها و رنجور خسته و ناامید امروز را در دامان طبیعت سبز شمال رها می كند، درحالی كه گذشته و خاطرات تلخ و شیرینش هرگز دست از سر او برنمی دارند.
عزیز جوانی مبارز بود كه با تمسك به افكار گروه های چپ زندگی اش را در مسیری پر پیچ و خم قرار داده بود. او تحت تاثیر این افكار با اینكه فرزند یكی از خوانین متمول بود اما همیشه خود را حامی افراد فرودست جامعه می پنداشت و دوستانش را هم از همین آدم ها انتخاب كرده بود. (اشاره به «انگلس» تئوریسین چپ كه پسر یك كارخانه دار بود اما به ثروت پدرش پشت كرده بود) بنابراین چندان نباید تعجب می كردیم از اینكه او با یك قهوه چی یا ماهی فروش ارتباطی صمیمی ایجاد كند.
فیلم قصه افسانه ها و آرزوهای به بن بست رسیده مردی است كه در سنین میانسالی به این نتیجه رسیده كه فقط به خود زندگی فكر كند و تن به آن بخش از لذت هایش بدهد كه تاكنون از آنها غافل بوده. بنابراین تصمیم می گیرد با زندگی عادی آشتی كند و حتی به عشق سالیان دورش فكر كند. رفیعی برای نشان دادن این آشتی با زندگی چندین عامل را برجسته می كند تا مخاطب هم با این تغییر و تحول كاراكتر اصلی داستان حس همذات پنداری پیدا كند. تمركز فیلم بر محیط رستوران و نشان دادن غذاهایی خوش رنگ و سرشار از لذت زندگی یكی از این تلاش ها است. یا می توان به عشق كودكانه توكا اشاره كرد كه همه رویاهایش را به زندگی مرد آرزوهایش پیوند زده است.
البته تلخی ماجرا در این است كه این مرد رویاها در زندان به سر می برد! وصال این دو نفر دقیقاً همزمان می شود با درك تازه ای كه آتیه و عزیز به هم پیدا می كنند. یكی از وجوه جالب این رابطه هم در همین نكته نهفته است كه برای ایجاد درك و شناختی متقابل میان این دو نفر چیزی در حدود ۲۰ سال زمان صرف می شود.
«ماهی ها...» فیلم دلنشین و قابل لمسی از آب درآمده كه دیدنش هرگز خالی از لطف نیست. با ذكر یك نكته مهم كه علی رفیعی در اولین فیلمش مفاهیمی را به چالش كشیده كه به نوعی وصیت نامه هنری شبیه است. با این اوصاف نباید مشتاقانه منتظر فیلم بعدی او بود؟!
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید