جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

۲۷ آذر ـ ۱۸ دسامبر ـ سالروز در گذشت « برنشتاین» صاحب فرضیه تعدیل مارکسیسم ،و تاکید بر پیاده کردن تدریجی و مرحله به مرحله سوسیالیسم


۲۷ آذر ـ ۱۸ دسامبر ـ سالروز در گذشت « برنشتاین» صاحب فرضیه تعدیل مارکسیسم ،و تاکید بر پیاده کردن تدریجی و مرحله به مرحله سوسیالیسم
ادوارد برنشتاین Eduard Bernstein صاحب فرضیه تعدیل ماركسیسم ۱۸ دسامبر سال ۱۹۳۲ در ۸۲ سالگی در گذشت . كمونیستها تا زمان فروپاشی شوروی برنشتاین را یك تجدید نظر طلب می خواندند كه اینك راه او را در پیش گرفته اند.
برنشتاین ، یك روزنامه نگار آلمانی ، نخست از پیروان سرسخت ماركسیسم ( سوسیالیسم علمی ) بود و آن را تنها راه نجات بشر از بدبختی ، غم ، جنگ و تباهی می دانست و با این افكار چون نتوانست در آلمان به كار روزنامه نگاری ادامه دهد به انگلستان رفت و در آنجا به مدت ۲۱ سال به انتشار روزنامه پرداخت . با توجه به روانشناسی بشر ، برنشتاین بعدا پاره ای از اصول ماركسیسم را غیر عملی دید و به نشر نظرات خود در روزنامه سوسیال دمكرات Der Sozial Demokrat دست زد .
یكی از موارد اختلاف نظر برنشتاین با ماركسیسم این بود كه عقیده داشت طبقه متوسط جامعه نباید از میان برداشته شود ؛ همین نتیجه ای كه چین در تجریه ای كه از سال ۱۹۸۲ آغاز كرده به آن رسیده و بسیاری از احزاب كمونیست دیگر هم به آن گردن نهاده ، و پذیرفته اند كه ساختن بنای سوسیالیسم باید تدریجی، و شروع آن از سوسیال دمكراسی باشد.
مورد اختلاف دیگر این بود كه برنشتاین باور نداشت كه كاپیتالیسم با تضادهای داخلی اش از درون متلاشی شود . طبق فرضیه برنشتاین ، طبقه زحمتكش یك جامعه باید نخست روشن شود ، رشد كند و به تدریج به صورت یك وزنه سیاسی در آید و از راههای دمكراتیك به قدرت ( حكومت ) برسد و یا این كه سهم چشمگیری از آن را به دست آورد و از این جایگاه به تضعیف بنیادهای كاپیتالیستی بپردازد. آنگاه با سوسیال دمكراسی آغاز و سپس ، مرحله به مرحله، سوسیالیسم را جایگزین آن سازد و در جریان عبور از مراحل باید مراقب فرصت طلبان باشد كه خود را داخل نكنند كه ورود آنان ، تكامل را از مسیر خود منحرف و با شكست رو به روخواهد ساخت ( دهها سال بعد ، شكست سوسیالیسم در شوروی و اروپای شرقی درستی اخطار برنشتاین را كه همانا برحذر بودن از فرصت طلبان است ثابت كرد). یكی از مثالهای او از این قرار است كه شكارچی ماهر ، نخست شكار خود را خسته می كند و از پای در آوردن شكار خسته كار بسیار آسانی است ، ولی باید توجه داشت كه در این شرایط هم هر فرد و گروهی می خواهد آن را شكار كند . باید مراقب فرصت طلبان بود.
وی می گوید كه تنها ، با ورود طبقه كارگر به پایگاههای قدرت نمی توان زیربنای كاپیتالیسم را ویران ساخت به گونه ای كه قابل مرمت كردن نباشد ؛ باید همزمان كارهای بد و خصلت های سوء كاپیتالیسم را برای مردمی كه هنوز روشن نیستند افشاء كرد تا ریشه كنی كاپیتالیسم در ذهن آحاد مردم نقش بندد و برای رسیدن به این هدف به یاری روشنفکران نیاز است. بنابر این ، در بطن مبارزه نیاز به یك طبقه رو شنگر است از جمله اهل جراید ، كتاب نویسان مخصوصا داستان نویسان كه حرفهایشان در مغز عوام الناس فرو می رود ، اصحاب نمایش (تئاتر و سینما ) .
وی نقش روشنفكران ( نویسنده ، روزنامه نگار ، هنرمند و مدرس) در ویران ساختن بنای كاپیتالیسم و استثمار و هر گونه بنیاد ارتكاب ظلم را با انعكاس زشتی های آنها بیش از هر عامل دیگر دانسته و گفته است كه تخریب آن بنیادها با قلم ، بیان و هنر به گونه ای است كه مرمت پذیر نخواهند بود، زیرا كه نوشته و بیان در اذهان افراد نقش می بندد و آنان را به صورت دشمن آشتی ناپذیر استثمارگران و ستمگران در می آورد. بزعم برنشتاین، یك كتاب داستان ؛ یك مقاله مستدل ؛ یا یك نمایش ، یك تصویر و حتی یك قطعه شعر و یك كاریكاتور می تواند جامعه ای را منقلب و آماده پذیرفتن هر تغییر و انجام هر اقدام كند.
برنشتاین در توضیح این نظر یه خود گوید: تا طبقه زحمتکش که نگران تامین معاش روزانه است ، متوجه آینده و احقاق خود نشود و به مجالس و به دنیای قلم و تریبون راه نیابد نمی توان به پیروزی امیدوار بود . با طبقه متوسط كه از نظر شمار برتر از طبقه بالا ست و كارایی زیاد دارد نباید در افتاد كه بدون کمک این طبقه ، پیروزی زحمتکشان و اشتثمار شوندگان غیر ممكن خواهد شد ، زیرا كه طبقه بالا نیروی بازدارنده زحمتکشان را از طبقه متوسط به دست می آورد و بدون داشتن چنین عاملی نمی تواند به سلطه خود ادامه دهد(بر خر مراد سوار باشد). به عبارت دیگر طبقه بالا كه پاسدار كاپیتالیسم است با اسب طبقه متوسط می تازد . بنا براین ، تا طبقه متوسط كه از دو طبقه دیگر دانش، مهارت و كارایی بیشتری دارد و کارگزار طبقه اول است مطمئن نشود كه با فرو پاشی كاپیتالیسم منافع خود را از دست نخواهد داد دشوار است که تمام عیار در خدمت زحمتکشان قرار گیرد . پس ، یک طالب سوسیالیسم به همان اندازه كه طبقه متوسط را به سوی خود می طلبد باید به سوی این برود ، و نتیجه این كار همان سوسیال دمكراسی یعنی راه میانه است كه پس از پادار شدن چاره ای جز حركت به سوی سوسیالیسم كامل ندارد.
برنشتاین با انقلاب پرولتاریا مخالف است و می گوید كه از این طریق ، پیروزی كوتاه مدت خواهد بود ؛ زیرا كه چنین انقلابی همه چیز را می خواهد برق آسا زیر و زبر كند كه برای پیشرفت چیزی باقی نمی ماند و چون انقلابیون ، بدون داشتن تجربه لازم - خود می خواهند امور را به دست گیرند باعث پشیمانی و عدم رضایت توده ها می شوند و در این شرایط برای حفظ نظم ، دیكتاتوری نظامی و یا هر شكل دیگر جای دیكتاتوری طبقه كار گر را خواهد گرفت و توده مردم حسرت گذشته را خواهندخورد . برنشتاین با این استدلال نتیجه می گیرد که به جای انقلاب باید تحول كرد.
برنشتاین حاضر نمی شود كلمه ای درباره مدینه فاضله بشنود . او می گوید كه اگر به موازات تحول در جهت سوسیال دمكراسی و تکامل ، سطح فهم و آگاهی ها و دانش مردم بالانرود موفقیت به دست نخواهد آمد.
برنشتاین در یكی از رساله هایش نوشته است : نباید به یك انقلاب قاطع امید بست ، باید از طرق دمكراتیك و مسالمت آمیز قدرت را در جامعه به دست گرفت . باید وجدان و ضمیر عوام الناس و طبقه ساكت را روشن ساخت و فعال كرد و به آنان فهماند که نباید تنها در اندیشه امرار معاش روزانه خود باشند ، باید به سوی برابری کامل و عدالت اجتماعی - اقتصادی پیش بروند ؛ زیرا که آزادی سیاسی برای خوشبخت زیستن و دغدغه نداشتن کافی نیست .
برنشتاین اندرز داده است : مردم نسبت به اخلاقیات ، بااین كه گاهی خودشان آن را نقض می كنند حساسیت دارند و به كسی اعتماد می كنند كه ضعف اخلاقی نداشته باشد ؛ بنابر این مبارزان راه سوسیالیسم ، نخست باید خود را مجهز به سلاح اخلاقیات كنند و نمونه باشند تا مردم حرف و عمل آنان را بپذیرند و حمایتشان كنند.
منبع : تاریخ ایران و جهان در این روز