جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ناتو، مرگ کبری در زایش پیتون


ناتو، مرگ کبری در زایش پیتون
اجلاس ۳ روزه پیمان آتلانتیک شمالی ( ناتو ) در روز جمعه ۴ مارس در شرایطی پایان یافت که تصمیمات کوچک و تاکتیکی در پشت تعارفات دیپلماتیک، الزامات استراتژیک مسائل پیش روی این پیمان نظامی را در هیاهوی درون سازمانی و ذره بین منتقدان و همچنین جامعه بین المللی پنهان نگاهداشت. حضور " ولادیمیر پوتین " رئیس جمهور روسیه و مذاکرات وی با سران ناتو هر چند که مانند سخنرانی های قبلی این ساکن در حال اسباب کشی کرملین در کنفرانس امنیتی مونیخ تند و گزنده نبود ولی بار دیگر نشان داد که اختلافات بزرگ بین ناتو و روسیه همچنان به قوت خود باقی است.
بررسی نشست مارس ۲۰۰۸ ناتو در بخارست پایتخت رومانی را می بایست از دو زاویه مورد توجه قرار داد چرا که موجودیت و هویت این پیمان هم اینک تحت تاثیر روابط درونی و جایگاه بیرونی آن مفهوم واقعی خود را نشان می دهد. هرگونه نگرشی که پیوند ارگانیکی این رابطه متقابل را نقض کند یا ارجحیت یکی از ابعاد را بر دیگری تحمیل نماید از اساس گمراهی در تحلیل خواهد بود. موضوع دیگری که در حاشیه ی مهمتر از متن این اجلاس می تواند قابل تامل تلقی شود مبارزه پنهان روسیه و آمریکا برای چینش و تاثیرگذاری بر معادلات کلان بین المللی و منطقه ای است که به وضوع در روز پایانی نشست ناتو در طی مذاکرات بین رهبران ناتو و روسیه در خصوص اختلافات موجود، قابل مشاهده بود. سفر قریب الوقوع جورج بوش رئیس جمهور آمریکا به تفریحگاه سوچی برای مذاکره با پوتین در مورد استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در خاک اروپا و دیگر موضوعات مورد اختلاف، درست دو روز بعد از شرکت هر دو رهبر در اجلاس بخارست، گویای تاثیر تعیین کننده این دو رقیب در عرصه معادلات بین المللی خواهد بود.
● روابط درون سازمانی ناتو:
بعد از فروپاشی پیمان نظامی – سیاسی ورشو و پایان جنگ سرد همواره این سوال در مقابل رهبران و افکار عمومی جهان وجود داشته است که در وضعیت فعلی موجودیت ناتو و نقش آن در نظام نوین بین المللی چه مفهومی می تواند داشته باشد. عبور از این برزخ سیاسی و تناقض ذاتی دو بار در دهه نود و دهه اول قرن ۲۱ با توجیه مناقشات قومی – مذهبی در بالکان و همچنین بعد از یازدهم سپتامبر در جنگ ضدتروریستی بر علیه بنیادگرائی اسلامی موجودیت شکلی ناتو را تضمین کرد. این موجودیت تقریبا غیر موثر و دچار رکود در حوزه اولیه خود در اروپای غربی، به دلیل تقاضای حضور کشورهای اروپای شرقی و بازماندگان بلوک شرق و همچنین فروپاشی شوروی در این پیمان، موتور محرکه ای برای بازیابی موجودیت و حتی گسترش آن گردید. متعاقب این شرایط جدید در نظام تک قطبی فعلی و تفاوت اساسی اعضای تازه نسبت به کشورهای عضو ساختار اولیه ناتو که با موضع گیری های ایالات متحده در تحمیل دیدگاه خویش نسبت به هویت مورد نظر اتحادیه اروپا اتفاق افتاد، ناتو را با پارادوکس مفهوم هویت و روابط درون ساختاری مواجهه کرد. دخالت ناتو در جنگ های بالکان و افغانستان به روشنی این نکته را نمایان ساخت که این پیمان نظامی بدون واشینگتن هیچ نیست و از عهده ماموریت های محوله برنخواهد آمد. شاید دلیل اصلی این موضوع را بتوان در عدم توجیه پذیری ذاتی بقای این پیمان در وضعیت پایان جنگ سرد و همچنین یکجانبه گرائی ایالات متحده در نظام کنونی بین المللی که حتی متحدینی چون اروپا را به عنوان دنباله روی صرف تبدیل می کند، جستجو کرد. از سوی دیگر نکته مهمی که نمی توان نادیده گرفت وضعیت افکار عمومی و ماهیت دمکراسی بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا می باشد که دخالت های یکجانبه و خارج از منطقه اروپائی برای نیروهای نظامی آنان را تا حدود زیادی سخت و غیرقابل توجیه کرده است. این نکته را دقیقا در افغانستان می توان دید، در آنجا که قدرتمندان مدعی اروپائی چون آلمان، ایتالیا و اسپانیا با تمام فشارهای متحد فراآتلانتیکی خود از اعزام نیرو به جنوب و شرق این کشور اجتناب می کنند. نشست مارس ناتو در بخارست نیز از این قاعده مستثنی نبوده است و برخلاف هیاهوی کنونی به خصوص در مورد اعزام نیروهای فرانسوی به افغانستان دستاورد قابل توجهی به بار نیاورده است.
● روابط برون سازمانی ناتو:
در دوران جنگ سرد به جهت آرایش سیاسی – نظامی دو بلوک رقیب، مفهوم موجودیت و رقابت برای تثبیت، بقا و تحمیل خود به جبهه دشمن، برای هرگونه پیمان نظامی یا سیاسی – اقتصادی یک موضوع کاملا قابل توجیه تلقی می شد. اما از آنجا که در اوایل دهه نود این ویژگی از معادلات بین المللی رخت بربست، می بایست نظام مندی نوینی بر اساس الزامات دوران پساجنگ سرد شکل می گرفت. حتی در صورت تهدیدات جدید در چنین دورانی مشارکت جمعی بین المللی تحت نظارت و هدایت سازمان ملل متحد دقیقا مشابه آنچه که در همان ابتدای پایان جنگ سرد در خصوص حمله عراق به کویت اتفاق افتاد، می توانست مد نظر اضلاع قدرت بین المللی قرار می گرفت. اینکه هم زمان با استفاده از مشروعیت شورای امنیت سازمان ملل متحد یک پیمان نظامی یکسویه که تنها ۲۶ عضو دارد در مقام تعیین تکلیف امور و مشکلات بین المللی برآید خود نقض مشارکت جمعی به حساب می آید. گسترش ناتو به سمت شرق یعنی دقیقا در حوزه ای که تهدید برای روسیه و چین به عنوان دو قدرت بزرگ بین المللی محسوب می شود، از همان ابتدا بدون توجیه و چالش برانگیز خواهد بود. جنگ عراق به روشنی نشان داد که ایالات متحده و تعدادی از متحدین اروپائی آن، برخلاف منشورها و معاهدات بین المللی و به صورت یکجانبه می توانند در نظام بین المللی اخلال ایجاد کنند. در چنین وضعیتی وجود ناتو به عنوان یک پیمان نظامی، هم اینک تهاجمی، در ساختار نظام بین المللی برای دیگران حامل تهدید و حداقل تحدید بوده و تناقض برانگیز خواهد بود. روسیه به عنوان خط مقدم این رویاروئی، هرچند در شرایط کنونی ذهنی، گسترش ناتو به سمت شرق و همسایگی آن در کنار مرزهای خود را بسیار سخت و مشکل آفرین تلقی می کند. سخنان ولادیمیر پوتین در پایان این اجلاس نشاندهنده این نارضایتی است هر چند که ظاهرا وی در دیدار با رهبران ناتو به مصالحه ای در خصوص موضوعات مورد اختلاف دست یافته است.
اینکه ناتو از یک سو به استقرار سیستم دفاع موشکی آمریکا در اروپا و عضویت کرواسی و آلبانی رای مثبت می دهد و از دیگر سو عضویت گرجستان و اوکراین را در شرایط کنونی رد می کند گویای همین وضعیت دوگانه می باشد. همکاری روسیه برای ارسال تجهیزات و نفرات غیر نظامی از خاک خود برای افغانستان و در مقابل عدم همکاری مسکو جهت ارسال تجهیزات و نفرات نظامی از آسمان این کشور پاسخ دوگانه آنان به همان دوگانگی ناتو است. به طور کلی نشست بخارست تنها به لحاظ شکلی می تواند به عنوان یک نشست تا حدودی موفق در نظر تحلیلگران خوشبین به حساب آید در صورتی که مباحث و تصمیمات واقعی آن نشان داد که اختلافات درونی و بیرونی همچنان به قوت خود باقی مانده است. نتیجه نبرد ناتو در افغانستان در طی سال های آتی و همچنین گسترش توانمندی روسیه و چین می تواند برای ناتو حامل بقا و تثبیت موقعیت یا شکست و بی اعتباری موجودیت باشد.
اردشیر زارعی قنواتی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه