دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

یادنامه سال ۸۶ با هرآن چه که به همراه داشت بسته شد...


یادنامه سال ۸۶ با هرآن چه  که  به همراه داشت بسته شد...
. . . و چه سال طول و درازی بود. باور نمی شود که این همه اتفاق افتاده باشد.
آن همه را که در ۱۳۸۶ می گذاریم و تا ساعتی دیگر می گذریم ما نیز وا می گذارم به تاریخ. باری بهارمی آید هرچقدر که زمستان پربرف و طولانی باشد. خورشید گرمی می گیرد و فصل و زمان نو می شود.
بسا که در این سال ها، بخت با ما چندان بر سر مهر نبوده است، ولی این خود دلیل سخت رویی بیشتر ما است، تا با او پنجه بیندازیم که دست از طلب ندارم تا کام من برآید.
شاید فرجه ما برای تفرج قدری تنگی می کند اما در سوگ خوشدلی نباید آنقدر حزین بود که سرمایه عیش یکسر بر باد شود. پس دفتر ۱۳۸۶ را با نام همو که آغاز کردیم با خوشدلی می بندیم که رنج ایام باعث کامیابی ما در نوروز و نو سال شود.
به رغم نشانه هایی که همه بر نامرادای کار جهان گواهی می دهد، نوایی در گوش ما نجوا می کند که چتر گل در سرکشی ای مرغ خوشخوان غم مخور.
در آستانه بهاریم. طبیعت هرآنچه از هنر که در آستین دارد، آماده افشاندن است تا ما را به وادی غفلت مقدس برد. دعا و داعیه تحویل را با حضرت حافظی که گشودیم زمزمه می کنیم و ازعزیزدگرگون کننده قلبها می خواهیم ما را به لذت شهودی ناب، بوییدن گل نرگسی و به تپشی از عشق برساند. آخر دعا امید است. روشنایی است. گرچه به اندازه جرقه ای بی رمق، اما تاریکی را یک چندی روشن می کند.
خداوندا روزهای ما را به روزی که نیامده مسپار. بگذارتا لحظه ها را به امید آمدن ساعتی هدر ندهیم.
ای تحول دهنده برهمه احوال، حال ما را درونی کن، بگذار تا باد استغنا بوزد بر روح و جان وتن ما. ای عزیزدگرگون کننده قلبها، ما را به لذت شهودی ناب، بوییدن گل یاسی دردور،به تپشی از عشق برسان.
نازنینا، رحمت و تلاش را تو به ما ارزانی کن که بی تو نه رحمتی هست ونه ثمری برای تلاش ها. باور داریم چیزی که از تو طلب کنیم می دهی ومی دانم آن می کنی که صلاح ما است. ای عظیم این بار و این سال صلاح خودت را با طلب ما مقدر کن و تقدیرطلب کرده ما را با تدبیر خودت کامل.
مهربانترین، ما را به داغ کسی منشان دراین سال. زمین را بگو که فرصت دهد و نلرزد زیر پاهایمان. رود را بگو طغیانی نگیرد. آسمان را بفرما جز به رحمت بر سر ما نبارد. ما تنها امید مان این است که حفظمان کنی می بینی که ناتوانیم . باور نداریم که بر ما خشم بگیری و آبی دریا و سایه درختان و آرامش خاک و لطافت ابر را بر ما و هم نوعانمان با آوار نشانی دهی.
خوب و بد، ای حقیقت دوست داشتنی طوری به هم آمیخته که نمی توان دستی به گناه و بدی نیالود اگر تو نباشی و حفظمان نکنی. خاطر کسی را وخاطر آن کس را که تو می دانی ازما مکدر مکن دراین سال وهمه سال. خداوندا وقتی پرهیز نمی ماند و تدبیر، تو بمان.
مهربانا،این دفتر نیز به زودی ورق خواهد خورد، به هنگامه ای که در حال بستن آن هستم ما را شرمسار خودت مگردان.
ای اول و آخر، حال ما را به بهترین حالها بگردان در این سال که به وعده بهشتت نه بر روی آسمان که بر بلندای زمین صبح از خواب برمی خیزیم و شام بر بستر می رویم.
عید آمده است. بر ما شادش کن و ما را وسیله ایی برای شاد کردن عزیزانمان قرار ده. نه فقط ایام عید که عید بیاید رود. عید تو ماند ابد. آن عید دایمی را در کنار ما نگاه دار ابد.
به شرط باقی عمر به امید دیدار...



مجتبی وحیددوست
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید