جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


زندگی با طرح‌واره‌های سنتی در دنیای مدرن


زندگی با طرح‌واره‌های سنتی در دنیای مدرن
قانون‌گریزی محصول زندگی مدرن نیست اگرچه شاید در شرایط و ساختار برآمده از دل مدرنیته ظهور و بروز بیشتری داشته است. قانون‌گریزی البته به یکسان در جوامع و فرهنگ‌های متفاوت دیده نمی‌شود؛ گاهی اتفاق می‌افتد که جامعه‌ای با صفت قانون‌گریز شناخته می‌شود و گاهی دیگر جامعه‌ای به نظم در رعایت قانون شهره می‌شود. در این مقایسه‌ها است که کفه ترازوی قانون‌گریزی برای شهروندان ایرانی سنگین‌تر می‌شود و ما ایرانیان به‌رغم تجربه صدساله در قانونگذاری مدرن، شاید تجربه‌ای چنین در قانون‌گریزی هم داشته باشیم.
راه دور نباید رفت و مثالی ملموس باید زد. همه ما کم و بیش در هنگام رانندگی از قوانین تخطی کرده‌ایم؛ چراغ قرمز را عبور کرده ایم، وارد ورود ممنوع شده‌ایم و...و عمل خود را نوعی پیروزی شخصی به حساب آورده‌ایم. با این همه عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی تنها ملموس‌ترین نوع قانون‌گریزی را به تصویر می‌کشد درحالیکه همه ما بارها در ادارات و در مراودات شخصی و جمعی یا قانون‌گریز بوده‌ایم و یا قربانی قانون‌گریزی دیگران شده‌ایم. ‌ تامل در اشتیاق انسان ایرانی به قانون‌گریزی این پرسش را درپی می‌آورد که چرا سرشت انسان به رغم پذیرش قانون و درواقع پناه آوردن به قانون برای محافظت از حقوق شهروندی و اجتماعی خود، گاهی و شاید بسیاری مواقع نفع زندگی شخصی خود را در قانون‌گریزی می‌داند و به راحتی از قانون تخطی می‌کند؟ برای یافتن پاسخی براین پرسش بود که گفت‌وگویی با دکتر حسن عشایری انجام دادیم تا از دل این گفت‌وگو شاید قادر به واکاوی ریشه‌های تاریخی و شخصیتی قانون‌گریزی در میان ایرانیان باشیم. عشایری وقتی با پرسش فوق مواجه شد، لا‌زم دید که پیش از شروع سخن تعریفی از <رفتار> ارائه دهد، تعریف او از رفتار چنین بود:<رفتار به عملی گفته می‌شود که فرد آگاهانه و با درنظر گرفتن اهداف و مقاصدی مشخص به آن دست می‌زند.> او پس از تعریف رفتار اصلی‌ترین انگیزه انسانی از قانون‌گریزی را نیز اینچنین برای ما تصویر کرد:<گاهی فرد به این نتیجه می‌رسد که اگر از مقررات تخطی کند با مشکل کمتری در زندگی مواجه خواهد شد و از این رهگذر است که رفتارهای ضداجتماعی با نوعی از قانون‌گریزی همراه می‌شود.>
● نظام آموزشی مشکل‌دار
عشایری چگونگی نفع بردن انسان‌های عضو جامعه از قانون را از جمله موارد مهم رعایت آن و یا تمایل به قانون‌گریزی انسان‌ها می‌داند و برای توضیح سخن خود ذهن را به سال‌های دور می‌برد:<در روزگار باستان و در زمانه‌ای دور که انسان‌ها در قالب قبیله‌ای زندگی می‌کردند، رعایت مقررات حاکم بر قبیله، همچون اصل رفتاری آنها تعریف شده بود. با این همه در آن روزگار هم قانون ابزاری در دست قدرتمندان قبیله بود و همه به یکسان از تبعات آن بهره نمی‌بردند.> او اینها را می‌گوید تا نتیجه‌ای ملموس و مهم از گفته خود بگیرد و آن نتیجه هم پرهیز از حاکمیت یافتن انسان‌های قانون‌گریز در ساختار حکومتی یک جامعه است:<خطر حاکمیت یافتن یک فرد قانون‌گریز بسیار زیاد است. هرچه فرد قانون‌گریز جایگاه والا‌یی داشته باشد و برای جمعی بزرگ فکر کند اشتباهات بزرگتری هم مرتکب می‌شود. قانون‌گریزی الگوی رهبری یک جامعه و نخبگان آن مساله را پیچیده می‌کند.> پس عشایری نتیجه می‌گیرد که <در جامعه‌ای که حقوق همه افراد به یکسان تعریف نشده و حاکمان قانون را زیرپا می‌گذارند، مردم هم به صورت ناخودآگاه از قانون تخطی می‌کنند و قانون شکنی به یک سنت و فرهنگ تبدیل می‌شود.> فرهنگ قانون‌گریزی ما ایرانی‌ها ریشه در تربیت خانوادگی و نظام آموزشی ما دارد. آنگونه که حسن عشایری می‌گوید:<کودک ما در خانواده شعاع اعتماد (سلسله مراتب خانوادگی) را به خوبی نمی‌آموزد و در خانواده‌های ما وابستگی به جای همبستگی غالب است. لذا شعاع اعتماد بسیار پایین است و قانون‌گریزی نیز از همین نقطه آغاز می‌شود.> به این ترتیب کودک ایرانی با این ذهنیت وارد مدرسه می‌شود و در آنجا نیز به دلیل حاکم بودن قانون بالا‌ به پایین هیچگاه مجالی برای آموختن ارزش‌های اجتماعی و جامعه‌پذیری نمی‌یابد و ذهنیت شهروند بودن را آنگونه که لا‌زمه زیستن در جامعه انسانی است قادر نیست کسب نمی‌کند. ‌
عشایری بازهم در ادامه سخن به نقد ساختار آموزش و پرورش می‌نشیند: <کمتر اتفاق می‌افتد که مسوولا‌ن آموزش و پرورش در کشور ما حقوق کودک را خوانده باشند و به جای اینکه برای تربیت انسانی اجتماعی تلا‌ش کنند احساس رقابت را در کودکان بیدار می‌کنند. وقتی خودمداری بر رفتار ما حاکم شود حرمت دیگران اهمیت خود را از دست می‌دهد و قانون‌گریزی به رفتار ما راه می‌یابد.>
● شنا در جهت خلا‌ف جریان آب
ما ایرانی‌ها معروف هستیم به اینکه انسان‌های زرنگ و باهوشی هستیم و به راحتی راه‌های دور زدن قانون را می‌آموزیم و آن را به نمایش می‌گذاریم اما دکتر حسن عشایری تعریفی کاملا‌ متفاوت و حتی برعکس از زرنگی و هوش مدنظر عموم شهروندان جامعه ارائه می‌دهد:<من می‌گویم که هوش الزاما همان شعور اجتماعی نیست و با آن تفاوت زیادی دارد. کسی که حرمت دیگران را نگه نمی‌دارد از نظر من حتی شرف اجتماعی هم ندارد. این فرد نه وجدان دارد و نه شرم و با توجه به اینکه شرم زیربنای قانون پذیری و مسوولیت طلبی است فرد بدون شرم نمی‌تواند شهروندی را بیاموزد. تا وقتی که در رفتارهای خود شرم نداریم به راحتی حقوق دیگران را با فرار از قانون زیرپا می‌گذاریم.> عشایری راه چاره و درمان را در تربیت شخصی و سپس اجتماعی هر فرد می‌داند آنجایی که می‌گوید:<ما باید چنان تربیتی داشته باشیم که وقتی قصد قانون شکنی می‌کنیم از درون رنج ببریم و در واقع با خود شفافیت اخلا‌قی داشته باشیم. این شیوه رفتار نیز آموزش‌های طولا‌نی می‌خواهد و ما باید تا قبل از اینکه مجریان قانون ما را جریمه کنند خودمان خود را جریمه کنیم.>
عموم روانشناسان و جامعه شناسان براین مساله اذعان دارند که انسان‌ها در مقابل چیزی به نام قانون با نوعی <هیجان بازدارنده> در مقابل <مسوولیت‌پذیری> در کشمکش هستند و نتیجه این مبارزه شخصی است که فرد را قانون‌گریز و یا مطیع قانون معرفی می‌کند. حسن عشایری اما توصیف زیبایی برای این مبارزه انسانی ارائه می‌دهد: <انسان یک موجود اجتماعی است که در جامعه شنا می‌کند. جریان آب فی‌نفسه قانون‌گریز است و ما باید عادت کنیم که خلا‌ف جریان آب شنا کنیم.> و البته شناکردن برخلا‌ف جریان آب هم با این هدف باید صورت گیرد:<ما نباید مینی دیکتاتورهای درون خود را نادیده بگیریم و باید در مقابل قدرتمندشدن و حاکم‌شدن آنها بر رفتار خود مانع بگذاریم. ما همه در درون خودمان قانون‌گریز هستیم، دروغ می‌گوییم و ریاکاریم. از واقعیت گریزانیم و زیربنای رفتار ما قانون‌گریز و اخلا‌ق ستیز است. باید برای آموزش خود وقت صرف کنیم.>
● تقابل سنت و مدرنیته
جدال میان سنت و مدرنیته در جامعه ما به شکل‌های مختلفی رخ نموده است. شاید قانون‌گریزی ایرانیان را نیز بتوان نوعی مقاومت ایرانی در مقابل قانون که سوغات دنیای مدرن برای ما است به حساب آورد. وقتی این فرض را با حسن عشایری در میان می‌گذاریم، تایید گفته خود را می‌گیریم و پاسخ کامل‌تر او که:<همه انسان‌ها با یک <طرح واره> زندگی می‌کنند و یک قانون درونی برای خود دارند. وقتی این طرح واره هنوز سنتی باشد و با مقتضیات زندگی مدرن شکل نگرفته باشد کمتر تغییر پذیر می‌شود و در مقابل هر تغییر مقاومت می‌کند.> آنگونه که حسن عشایری می‌گوید: برای تغییر این بینش‌ها و طرحواره‌های موجود به گذشت زمان برای تغییر بینش‌های کنونی نیاز داریم و البته اجرای عدالت در جامعه: <اگر عدالت رعایت شود نظم هم خودبه‌خود حاکم می‌شود. عدم رعایت عدالت انسان را عاصی و قانون‌گریز می‌کند و تکروی را در فرهنگ وسنت حاکم رفتار اجتماعی عمیق می‌کند.> عشایری سخن خود را با تاکید مضاعف بر رعایت عدالت به انتها می‌رساند و از قانونی دفاع می‌کند که حق همه شهروندان به یکسان در آن لحاظ شده باشد: <ما دیده‌ایم افرادی که به قانون روی آورده ولی موفق نبوده‌اند و به حق خود نرسیده‌اند. ما باید علیه فقر و تبعیض و بی‌عدالتی مبارزه کنیم. من سراغ ندارم که نظامی سیاسی قادر باشد بدون عدالت پایدار بماند.>
● روسو، فیلسوف ستایشگر قانون
نمی‌توان از قانون گفت و درباره قانون شنید و نامی از ژان ژاک روسو به میان نیاورد و رهی به ‌اندیشه او نزد. همان که نامش با‌اندیشه حقوق شهروندی و حاکمیت قانون در انقلا‌ب فرانسه و اعلا‌میه استقلا‌ل آمریکا همراه بود. روسو را می‌توان فیلسوفی ستایشگر <قانون> دانست و البته واضع آن در دنیای مدرن. <قرارداد اجتماعی> نظریه روسو برای تداوم زندگی در جامعه انسانی است و قانون ملموس‌ترین دستاورد این قرارداد. روسو خود در ستایش قانون می‌گوید: <چگونه چنین چیزی امکان‌پذیر است که همه اطاعت کنند، هیچ‌کس فرمان ندهد، همه بی‌آنکه صاحب اختیاری باشند خدمت کنند، به‌اندازه‌ای واقعا آزاد باشند که در زیر یک تعبد ظاهری، هر کس آزادی خود را فقط به میزانی از دست بدهد که ممکن است به آزادی دیگری لطمه‌ای وارد کند. این شگفتی‌ها، کار <قانون> است. آزادی بدون قانون نمی‌تواند وجود داشته باشد.>
منبع : روزنامه اعتماد ملی