یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 19 May, 2024
مجله ویستا

ایران و جهانی شدن در عرصهٔ فرهنگ و سیاست


ایران و جهانی شدن در عرصهٔ فرهنگ و سیاست
جهانی شدن پدیده ای متکثر و چند بعدی است که کشورهای گوناگون جنوب و شمال، توسعه نیافته و پیشرفته، به مراتب گوناگونی متأثر از روند آن می باشند. کشورهای توسعه نیافته از حیث فناوری دارای محدودیت می باشند و چندان با زبان و ادبیات جهان مدرن آشنا نیستند، از اینرو طبیعی است که نسبت به کشورهای پیشرو به چالش بیشتر کشیده شوند، هر چند روند حوادث در دنیای نو شوندهٔ امروز به گونه ای نیست که فقط برخی کشورها سود برند و با هیچ چالشی روبرو نشوند.
البته نمی توان انکار کرد که درصد سود و زیان ها نسبت به کشورهای مختلف، در نوسان است. ایران به عنوان یک کشور جهان سوم و در حال پیشرفت نیز از این فرایند مستثنی نبوده و می توان جایگاه آن را با توجه به حوزه های گوناگون اقتصادی، سیاسی، فناوری و فرهنگی نسبت به پدیدهٔ جهانی شدن بررسی کرد. این مقاله در جستجوی فرصت ها و تهدیدهای ایران در حوزهٔ فرهنگ و سیاست خواهد بود. مهم آن است که ظرفیت ها و توانایی های کشور را بازشناخته و با دیدی واقع بینانه، خردورزانه و به دور از احساسات سطحی و شعاری، رویکردی سنجیده در پیش گرفت و با بهره گیری از فرصت های موجود باید چالش های پیش رو را به مجالی برای به دست آوردن منافع ملی تبدیل کرد.
لذا آنچه در این مقاله آمده، به بررسی پیامدهای احتمالی جهانی شدن ایران می پردازد. با وجود تشتت در تعریف جهانی شدن، بیشتر تعاریف بر سر تراکم زمان و مکان، انتقال سریع داده ها، کمرنگ شدن مرزهای ملی و طرح مباحث جهانی و فراگیر که متعلق به همه بشر است توافق دارند. آنتونی گیدنز، جامعه شناس معاصر، می گوید:«جهانی شدن عبارت است از تقویت مناسبات اجتماعی جهانی که محل های دور از هم را چنان به هم ربط می دهد که هر واقعهٔ محلی تحت تأثیر رویدادهای که با آن فرسنگ ها فاصله دارد، شکل می گیرد و برعکس. »(گیدنز، ۱۳۷۷). برخی از جهانی شدن به «جهان گستری» تعبیر می کنند و آن را مجموعه ای پیچیده از فرایندهای متمایز و مرتبط به هم در عرصه های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نظامی می دانند که مناسبات اجتماعی را در سطح جهان متحول می کند (رجایی، ۱۳۸۰).
به طور کلی می توان گفت که جهانی شدن دارای عناصری مانند کاهش هزینه های تحمیلی زمان، مکان و فضا بر ارتباطات و حمل و نقل، فرسایش و فروریزی مرزها افزایش وابستگی متقابل انسان ها در سطح جهان و همسانی ساختاری و نهادی جوامع مختلف می باشد (گل محمدی، ۱۳۸۱).
اما پیش از هر تعبیر و تفسیری، باید دانست که این پدیدهٔ پیشرونده را چه «جهانی شدن» بدانیم و چه «جهانی سازی»، در حال فراگیر شدن است و فرهنگ های مدعی و مقتدر برای استیلای خویش در تلاش هستند و کشورهای دیگر نمی توانند خود را از این موضوع کنار بدارند چرا که خواه ناخواه متأثر از رویدادهای تلخ و شیرین آن خواهند بود. نتیجه هر دو نگرش می تواند یک امر باشد و آن حرکت جهان به سوی هم گونی و یکپارچگی است. «رولاند رابرتسون» در همین زمینه گفته است:«گذشته از همه حرف ها، روند یک پارچه شدن جهان، امری محتوم است» (تاملینسون، ۱۳۸۰).
● مقدمه
جهانی شدن(۲) در دوران کنونی، همه عرصه ها و گستره های مادی و معنوی زندگی انسان را در نور دیده است و جامعه، فرهنگ و تمدنی نیست که بتواند خود را از این روند شتابان دور کند و از عوارض و تبعات آن بر کنار ماند. جهانی شدن همه ذهن ها و اندیشه ها را به لرزه درآورده است و انسان ساکن در زمین، خواه و ناخواه، از لرزش های هشدارآور آن در امان نیست. گرچه جلوه های آغازین جهانی سازی خود را در عرصه های تجارت و اقتصاد نشان داد اما به سرعت داد و ستدهای کالایی، تبادلات و تعاملات فرهنگ و اندیشه را نیز در پی آورد و این فرایند به گونه ای بوده است که امروز برخی از فراگیر شدن فرهنگ حاکم بر کل جهان سخن می رانند.
اگرچه واژهٔ جهانی(۳) بیش از چهارصد سال قدمت دارد، اما واژه هایی نظیر globalize, globalization, globalizing از حدود سال ۱۹۶۰ رواج عام یافته است (واترز، ۱۳۸۰). اما این مفهوم از اوایل دهه ۱۹۸۰ به تدریج و به شکلی جدی تر در محافل علمی وآکادمیک مطرح شد و از آن زمان تا کنون، هر روز شکلی گسترده تر و فراگیرتر به خود گرفته است. به گونه ای که جهانی شدن منجر به رشد همگرایی اقتصادی و اجتماعی در سراسر جهان شده و یکی از موضوعات داغ بین المللی در عرصهٔ اقتصاد و اجتماع در چند سال اخیر بوده است. (the world bank)
نکته ای که در این تعاریف و نگرش ها نهفته است آنکه «جهانی شدن» را یک روند و فرایند می داند که به طور طبیعی و عادی بر اثر پیشرفت تکنیکی و علمی مدرنیته شکل گرفته است و همه گیر شدن آن نیز فراگردی پیشرونده، بدون دخالت دیگران می باشد. این نگرش، جریان جهانی شدن را یک فرایند اجتناب ناپذیر تلقی می کند. از این چشم انداز، وضعیت موجود، محصول طبیعی انفجار اطلاعات و انتقال سریع آن به همه نقاط جهان و در نتیجه کمرنگ شدن مرزهای ملی و جغرافیایی می باشد.
از دیگر سو در معادل سازی برای واژه Globalization ، برخی از واژه ها و ترکیب هایی چون «جهانی سازی» و «جهانی کردن» بهره می گیرند. این نگرش، جهانی سازی را یک «پروژه هدایت شده از سوی غرب برای گستراندن و فراگیر کردن آموزه های لیبرالیسم در ساخت های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و با هدف مشروعیت بخشیدن به سلطه و هژمونی غرب می داند. »(بیات و دیگران، ۱۳۸۱). این دیدگاه، جهانی سازی را تعبیری دیگر از همان غربی سازی (۴) یا آمریکایی کردن (۵) می داند و آن را توطئه آمیز تلقی می کند. این نگرش از سوی نظریه پردازان مارکسیست و متفکران مکتب فرانکفورت و بسیاری از اندیشمندان جهان سوم و جهان اسلام مطرح شده است (بیات، ۱۳۸۱).
به طور کلی می توان گفت که جهانی شدن دارای عناصری مانند کاهش هزینه های تحمیلی زمان، مکان و فضا بر ارتباطات و حمل و نقل، فرسایش و فروریزی مرزها، افزایش و بستگی متقابل انسان ها در سطح جهان و همسانی ساختاری و نهادی جوامع مختلف می باشد (گل محمدی، ۱۳۸۱).
اما پیش از هر تعبیر و تفسیری، باید دانست که این پدیدهٔ پیشرونده را چه «جهانی شدن» بدانیم و چه «جهانی سازی»، در حال فراگیر شدن است و فرهنگ های مدعی و مقتدر برای استیلای خویش در تلاش می باشند. بنابراین کشورها نمی توانند خود را از این امر کنار بدارند و خواه ناخواه متأثر از رویدادهای تلخ و شیرین آن خواهند بود. نتیجه هر دو نگرش می تواند یک امر باشد و آن حرکت جهان به سوی هم گونگی و یکپارچگی است. «رولاند رابرتسون» می گوید:«گذشته از همه حرف ها، روند یک پارچه شدن جهان، امری محتوم است» (تاملینسون، ۱۳۸۰).
در ادامه چالش ها، فرصت ها و پیشنهادهای فراروی ایران در برخورد با جهانی شدن، بررسی خواهد شد.
● چالشهای فرا راه
جهانی شدن فرایندی دوپهلو و در بردارنده فرصت و چالش برای همه کشورهاست. هر چند کشورهای پیشرفته می توانند نقشی فعالتر و مؤثرتر در این وضعیت داشته باشند، اما هرگز به معنای آن نیست که آنان در حاشیهٔ امن قرار دارند و تنها دارای فرصت می باشند. جهانی شدن روندی فراگیر و در حال پیشرفت است، همهٔ فرهنگ ها را به نقد می کشد و به چالش می طلبد. جهانی شدن از جمله پیامدهای مدرنیته است و تجدد به عنوان دستاوردی بشری متعلق به فرهنگ و تمدنی خاص نیست. جهان متأثر از مدرنیته، در حال دگرگونی و دگردیسی است و هیچ کشوری استثناء نیست. «دیوید گرس» در این زمینه می گوید:«تجدد خواهی (مدرنیته)، همهٔ تمدن های موجود، از جمله تمدن غرب را متحول می کند، این غرب گستری نیست، بلکه دگرگونی جهانی در شرایط بنیادی هر تمدنی و همهٔ تمدن هاست» (رجایی، ۱۳۸۰).
روزگار پیشین ایران، درخشان و دارای نقشی تأثیر گذار در میراث بشری است، اما امروزه ایران دارای آن جایگاه نیست و در فضای بین الملل، کشوری پیشرفته محسوب نمی شود. به نظر می رسد که در ساحت فرهنگ و سیاست، ایران دارای توانمندی های خوبی است که می تواند با تکیه بر آنها خود را در جایگاه شایسته قرار دهد. فرهنگ، دروازهٔ ورود هر کشور برای تأمین منافع ملی است و از اینرو در این زمینه اگر ایران مانند هر کشوری دیگر، سنجیده و سنجش گرانه عمل نکند، از فضای به وجود آمده، نه تنها سودی نخواهد برد بلکه آسیب های فراوانی در ساحت های گوناگون فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خواهد دید. بنابراین باید تلاش کرد تا آسیب ها و فرصت های موجود شناسایی و درباره آنها چاره اندیشی شود، در غیر این صورت گوشه انزوا برگزیدن، نه تنها گره ای نمی گشاید، بلکه بر مشکلات نیز خواهد افزود. هر چند ایران در عصر جهانی شدن با مشکلاتی در گستره های گوناگون اقتصاد، فرهنگ، اجتماع، سیاست، ارتباطات و … روبرو است، اما رویکرد این نوشته فرهنگی – سیاسی خواهد بود، حیطه ای که در دیگر بخش های جامعه نیز اثر خواهد داشت.
الف) سستی و تزلزل ارزش ها
یکی از خصوصیات جهان قدیم آن بود که انسان ها در محیطی محدود و کوچک زندگی می کردند، تمدن ها در حوزهٔ جغرافیایی خاص خود رشد می کرد و کمتر مورد چالش های جدی دیگر فرهنگ ها و تمدن ها قرار می گرفت. هیچ یک از ارزش ها و هنجارهای جامعه با سئوال های شالوده شکن و بنیان برانداز روبرو نمی شد، کمتر اتفاق می افتاد کلیت چارچوب فکری فردی دچار تزلزل شود و به ساحتی خلاف آن چه در آن زندگی می کرد، برخورد کند. اما این فضا در دوران مدرن به کلی دگرگون شد که اساس آن، شک در ارزش های دوران سنتی و در هر آنچه از گذشته بر جا مانده بود می باشد. این فضای فکری را به خوبی می توان از این کلام رنه دکارت (۱۶۵۰-۱۵۹۶) فرانسوی که از متفکران سرآمد مدرنیته به شمار می آید دریافت. وی می گوید:«اکنون مدتی است دریافته ام که از همان نخستین سال های زندگی بسیاری عقاید نادرست را به عنوان آرای حقیقی پذیرفته ام و از همان زمان متقاعد شدم که باید یک بار در زندگی، خودم را به جد از همهٔ عقایدی که قبلا پذیرفته بودم رها سازم و اگر چیزی استوار و پایدار را در علوم مستقر سازم از نو از مبانی آغاز کنم. » (دکارت، ۱۳۸۰).
این روند آمیخته به شک در دوران جهانی شدن، شتابی بسیار به خود گرفته و در هر فرارویت(۶) شکی بزرگ در افکنده و خواهد افکند.
جهانی شدن به هیچ فرهنگ و تمدن نگاه مهر آمیز و علاقه مندانه ندارد و هر ارزشی را که پیش روی خویش ببیند به محاق شک و تردید فرو می برد. ابزار پیشرفته و فناوری امروز جهان، همه مرزهای مادی و معنوی را در نور دیده است. در عرصه فرهنگی اولین امری که تزلزل می یابد و مورد سئوال قرار می گیرد، ارزش های هر جامعه است. ایران کشوری با ارزش های خاص و ویژه است، ارزش هایی که ریشه در فرهنگ اصیل اسلامی و هنجارهای بومی انسان دارد. ارزش های بومی – مذهبی در ایران در حوزهٔ جغرافیایی و تمدنی ویژهٔ خود شکل گرفته است، لذا با آن چه که در منظومهٔ فکری غرب وجود دارد ناهمخوان است، مگر در برخی از هنجارهای فرازمانی و فرامکانی. با توجه به این ناهمخوانی فرهنگی و این که کشورهای پیشرفته از توانمندی بالایی برخوردارند و داده های اطلاعاتی از آن کشورها سیلاب وار به سوی ما روانند، طبیعی می نماید که ارزش های ایرانی – اسلامی با همه دغدغه های بسیاری که نسبت به آنها وجود دارد، مورد چالش و گسست قرار گیرند.
از سویی دیگر امروزه مباحث جهانی شدن با دیدگاه های پست مدرنیستی(۷) نسبتی ژرف یافته است، گویی این پدیده ها درهم تنیده هستند. جهانی شدن محصول و پیامد طبیعی مدرنیته است، آن گونه که پست مدرنیسم نیز در استمرار فرایند مدرنیته و نقد و تحولات فکری آن شکل گرفته و در حال پویایی است. یکی از بنیادی ترین آموزه های پست مدرنیسم، شک و تردید در امور ثابت و کلی است. در این وضعیت همهٔ فراروایت ها مورد شکل و طعن قرار می گیرند. LYOTARD در کتاب «وضعیت پست مدرن: گزارشی دربارهٔ دانش» استدلال می کند که تجدد وقتی پیدا شد که روایات الهی دربارهٔ سرشت انسان جای خود را به روایات کلان دیگری که غیر دینی و یا علمی بودند داد. (Lyotard,۱۹۸۴) این روایات کلان تجدد بر ترقی خطی و اجتناب ناپذیر تاریخ انسان به سوی فرجامی مشخص و رهایی کلی بشریت تأکید می گذاشتند اما پست مدرن وقتی پیدا شد که روایات کلان از هم پاشیدند و یا مورد تردید اساسی قرار گرفتند. اینک به جای روایت کلان واحدی که دربارهٔ سرنوشت بشر سخن می گوید، می توان از کثرت تاریخ ها و سرنوشت های مختلف و روایات محلی گوناگون سخن گفت که در درون روایت سراسری واحدی قابل جمع نیستند. این روایات پیچیده، متغیر و قیاس ناپذیرند. بنابراین در دوران جهانی شدن، خرده فرهنگ ها نیز قابل طرح خواهند بود و اقلیت توان و مکان می یابد تا بتواند صدای خود را به گوش جهانیان برساند. اما نکته اساسی تر آنکه شک در کلان روایت ها ما را به وادی نسبیت گرایی و شک اندیشی می اندازد، تردیدی که به ناچار به سستی ارزش ها و تزلزل در آنها منجر می گردد. این نگاه فرامدرنی در واقع با توجه به ظهور فناوری اطلاعات و با سوار شدن بر امواج جهانی شدن در حال فراگیری است و کشور ما نیز از این فضا دور نخواهد بود آن گونه که برخی از نمادهای این امر را می توان در جامعهٔ امروزی ایران مشاهده کرد.
ب) تحمیل دغدغه های جهانی
چالشی دیگر که کشورهای جهان از جمله ایران، در دوران جهانی شدن با آن روبرو هستند، آن است که با توجه به فشردگی زمان و مکان و برچیده شدن فاصله های مادی و معنوی، کشورها به نحوی اجتناب ناپذیر متأثر از دغدغه های فرهنگی، سیاست بازی ها و رویکردهای جهانی می شوند، هر چند که مطابق خواستهٔ آنها نباشد. از ویژگی های فراگیر جهانی شدن آن است که کسی نمی تواند در دهکده جهانی بی خبر از دیگران کاری انجام دهد. «دیگری» در هر صورت و قالبی و با هر اصل و ریشه ای، همیشه در افق تفکر انسان حاضر است و حضور او چشم انداز محدود ایدئولوژیک انسان را وسعت می بخشد»(شایگان، ۱۳۸۰). در این دهکده، پنهانکاری سخت و شاید ناممکن باشد، از اینرو کشورهای سرمایه دار با توجه به برتریشان در فناوری ارتباطات در پی فراگیر سازی ارزش ها و هنجارهای خویش می باشند و تلاش دارند تا دیگران را تابع ارزش های خود کنند و اگر کشوری در مقابل این جریان مقاومت کند، زیر فشارهای سنگین و طاقت فرسایی قرار می گیرد.
در این میان، کشور ما وضعیت ویژه ای دارد. ایران تا آن هنگام که همراه با سیاست های کشورهای قدرتمند و قدرتمدار همراه و همگام بود، با مشکلات چندانی در عرصهٔ جهانی روبرو نبود. پیش از انقلاب اسلامی، ایران منافع ملی خود را در قالب منافع قدرت های بزرگ تعریف می کرد، بنابراین در این وادی، تضاد چندانی به وجود نمی آمد. منافع قدرت های بزرگ تأمین می شد و چندان تقابل و رویارویی رخ نمی داد. اما پس از انقلاب اسلامی و با توجه به رویکردی که اتخاذ شد، تقابل ها و تضادهای شدیدی بین دیدگاه ایران و کشورهای دارای منفعت پیش آمد. موقعیت ژئوپلتیک و راهبردی ایران، جایگاه برتر کشور ما در انرژی های نفت و گاز و طرح آن به عنوان قلب انرژی جهان، ارائه دیدگاهی متفاوت در تقابل با ایدئولوژی های سرمایه داری و سوسیالیسم و ارتقاء جایگاه معنوی ایران در جهان اسلام، نگاه ها را به سوی این کشور معطوف کرد، آن را در موقعیتی حساس و برتر قرار داد و موجب بیداری مسلمانان و باور آنان به داشته های تمدنی شان گردید، از اینرو این کشور علاوه بر آن که به طور ناخواسته متأثر از دغدغه های جهانی است، باید فشار قدرتهای بزرگ و دغدغه های ساختگی آنان را نیز تحمل کند. البته باید به یادداشت که ضرورتاً میان استقلال خواهی و رابطه با قدرت های بزرگ، منافاتی وجود ندارد. گاه از رابطه با این قدرت ها می توان منافع بسیاری نیز به دست آورد.
امروز ذهن و ضمیر شهروندان لبریز از امواج و تبلیغات است که به طور آگاهانه و ناآگاهانه افراد را تحت تأثیر قرار می دهد و تحمیل دغدغه ها در روزگار جهانی شدن، شکلی فزاینده تر و سریع تر به خود گرفته است. در این میان کشوری چون ایران که می خواهد مستقل باشد و منافع خویش را با توجه به ارزش های دینی و بومی خویش دنبال کند، دچار تهدیدهای گوناگون می شود. در شرایط کنونی گاه کشورها مجبور می شوند برای حفظ منافع ملی خود، تن به قوانین و قراردادهایی در عرصهٔ بین المللی بدهند. در گذشته هرگز آ ماده کردن چنین فضایی در زمان کوتاه امکان نداشت وبه جای تبلیغات و تکاپوهای نرم افزاری، از منطق زور و اسلحه استفاده می شد، حال آن که در عصر جهانی شدن در موارد گوناگونی، کشورهای صاحب نفوذ، با تکیه بر نرم افزارهای توانا و تبلیغات دامنه دار، به منافع خود دست می یابند.● فرصت‌های موجود
در عصر جهانی شدن هر کشوری تلاش می‌کند تا فرصت‌های بیشتری برای خود بیافریند و وارد عرصه‌هایی گردد که از مزیت نسبی بیشتری برخوردار است. ایران در عصر جهانی شدن، از جنبه‌های گوناگونی دارای فرصت است. در این دوران هر کشوری در تکاپوست تا در بازی رقابت با دیگران در امور علمی، ارزشی، فرهنگی و … پیروز شود هر چند انتخاب نوع بازی، گاه از اختیار کشورها بیرون است. دربارهٔ ایران نیز چنین الگویی مطرح است و باید مورد نظر قرار گیرد. ایران در برخی از سطوح فناوری و تکنیک، قدرت چندانی ندارد بنابراین ورود به آن سطوح و هماوردطلبی با کشورهایی که پیشرفت بسیار در آن عرصه دارند، ‌امری منطقی به نظر نمی‌رسد. سرمایه‌گذاری در این گونه موارد همراه با هزینهٔ بسیار و درصد موفقیت پایین خواهد بود، در حالی که می‌توان با برقراری روابط منطقی و عزتمندانه به کشورهای صنعتی، از موفقیت‌های آنان بهره‌ گرفت و الزامی نیست که راه پیموده شده توسط دیگران را بار دیگر پیمود.
تلاش می‌شود تا با توجه به حوزه فرهنگی – سیاسی، فرصت‌های ایران در دوران جهانی شدن بازنگری شود. به نظر می‌رسد که کشور ما با توجه به فرهنگ توانمندی ایرانی – اسلامی، بتواند برخی از موقعیت‌هایی را که در اختیار دارد، تبدیل به فرصت‌هایی مطلوب کند و درصد تهدیدات را نیز کاهش دهد.
الف) رویکرد به مذهب و معنویت
ویژگی دوران مدرن این است که در ذهنیت‌های دیرین و ارزش‌های خدشه ناپذیر انسان‌ها رخنه ایجاد می‌کند و شالوده‌های به ظاهر استوار آنها را درهم شکند. این فرایند در دوران جهانی شدن که اوج ظهور داشته‌ها و تجلی دوران جدید است، شتابان‌تر می‌نماید. در این دوران، ارزش‌های پیشین درهم فرو ریخته و ارزش‌های جدید جایگزین شده است. گویی انسان در برزخی قرار دارد که بیش از هر چیز هویت او مورد سئوال و چالش قرار می‌گیرد. بنابراین در این دوران، استواری شخصیتی، خودآگاهی و هویت افراد و جوامع، در محاق ابهام و تردید است. در این زمان، معیار و محکی سنجشگر وجود ندارد. لذا انسان‌ها گرفتار هیچ انگاری می‌شوند. نیچه معتقد است که دنیای امروز در دوران مدرنیسم، بشر را گرفتار نیهیلیسم کرده است. وی می‌گوید:«ویژگی برجستهٔ دنیای مدرن، نیهیلیسم است. جانشینی علم به جای مذهب، تهی شدن زندگی از معنا، بی‌هدف نمودن هستی، توجیه ناپذیری ارزش‌ها و نتیجه پیروزی نیهلیسم است و این سرنوشت محتوم دنیای مدرن است و بازگشت به جهان سنتی ناممکن. » (حقیقی، ۱۳۷۹). البته در برابر، برخی بر این باورند که «هیچ گاه نمی‌توان بدون سنت بود و حتی اگر بخواهیم از سنتی به سنت دیگر سیر کنیم، باید در سنت سیر کنیم. بدون سنت، تفکر میسر نیست؛ سنت همواره با بشر است و این نباید با عادت و تقید خلط شود. (داوری اردکانی).
چنین نیست که مدرنیته همه مشکلات بشری را حل کرده باشد و برای همه دغدغه‌های او پاسخی در خور داده باشد. «مدرنیته از بسیاری جهات بی‌جان و فاقد روح و آن عواطف قوی است که قلب را به لرزش در می آورند و هر چند ضروری، منفک ناشدنی و اجتناب ناپذیر است، اما خلأها و حفره‌های بسیاری دارد. مثلاً به جای تمثیل‌های عرفانی شاعران و یا آن احساس خویشی و یگانگی که عالم صغیر را به عالم کبیر پیوند می‌دهد، یا غایت آخرت نگر که در تقابل با آگاهی تحلیلی، شیوهٔ سلبی شناخت عرفانی را ممکن می‌کند و … در این گفتار کجاست؟ ژرف بینی روح که به حیات درونی ما جان می‌دهد و آن را با جوهر جادویی خویش غنا می‌بخشد، در کجای این هیئت مدرن می‌توان یافت؟ مدرنیته صرفاً به چارچوب حقوقی، سیاسی و اقتصادی انسان می‌پردازد و جنبه‌های درونی حیات از حیطه نفوذ آن خارج است. مدرنیته این جنبه‌های درونی را، به درستی، اموری خصوصی تلقی می‌کند که هر کس باید مطابق توانایی‌های شخصی‌اش، خود به آن بپردازد. اما در روزگار ما قلمرو خصوصی به نحوی فزاینده مورد تعرض قلمرو عمومی است. موقعیت مذاهب هم از همین روست»(شایگان، ۱۳۸۰). با احساس معنویت طلبی انسان در جهان امروز، می‌توان موقعیت‌های نیک به کف آورد.
انسان امروز با همه توجهی که به منافع مادی داشته و دارد، نمی‌تواند به طور کامل از همه آن چه فرامادی و معنوی است، روی بر گرداند؛ آن سان که واقعیت‌های اجتماعی در کشورهای پیشرفته، به ما می‌گوید که چنین نکرده است. او با موانع و محدودیت‌های بسیاری در جوامع خود روبرو شده و در جستجوی راهی به سوی رهایی و مرجعی فراتر از جهان مادی هیچ انگار است؛ درتلاش است تا از‌ آن فضایی که زندگی را برای او بی معنی کرده و به هیچ قدرت برتری نمی‌تواند تکیه کند، رهایی یابد. «هیچ انگاری عمدتاً نشانهٔ بحران مرجعیت است. پس از خدا، بشریت در جستجوی بت‌های نوینی برای فرمان راندن و به دست دادن بنیان متافیزیکی جدیدی برای اخلاق است. » (کمیت انسل و پیرسون، ۱۳۷۵). لذا اگر کشور و فرهنگی به شکلی دقیق، سنجیده و حساب شده، داشته‌های اصیل و انسانی خود را عرضه کند به یکی از اساسی‌ترین نیازهای انسان معاصر توجه کرده است و می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. انسان در دوران بی‌هویتی به هر چیزی پناه می‌برد، تا شاید به آرامش و تکیه گاهی دست یابد. پناه بردن به مذهب و معنویت، یکی از گزینه‌های انسان در چند دههٔ اخیر بوده است. مهم آن است که کدام دین و نگرش بتواند خود را به خوبی به جهان معرفی کند. مذهب تشیع با توجه به نگرش‌های عقلی و اجتهادی موجود در آن، ظرفیت‌های مطلوبی برای طرح در دنیای معاصر دارد.
انقلاب ایران تلاشی تازه برای ارائه طرحی دگرگون بود و امیدهای بسیار آفرید. میشل فوکو آن تلاش‌ها و روزهای پرشور برای رسیدن به آن دیدگاه جدید را به خوبی بیان کرده است. او می‌گوید:«تشیع شکلی از اسلام است که با تعالیم و محتوای باطنی خود میان اطاعت صرف بیرونی و زندگی عمیق معنوی تمایز قایل می‌شود؛ وقتی می‌گویم که آنان از طریق اسلام در جست و جوی تغییری در ذهنیت خویش‌اند این گفته کاملاً سازگار است با این واقعیت که روش سنتی اسلامی از پیش حضور داشته و به آنان هویت می‌داده است؛ در این شیوه که آنان مذهب اسلام را به نیرویی انقلابی زیست می‌کنند، چیزی غیر از اراده به اطاعتی وفادارانه‌تر از قانون شرع وجود داشت، یعنی اداره به تغییر کل هستی‌شان و بازگشت به تجربه‌ای معنوی که فکر می‌کنند در قلب اسلام شیعه می‌یابند. همیشه از مارکس و افیون توده نقل قول می‌آورند اما جمله‌ای که درست پیش از آن جمله وجود دارد و هرگز نقل نمی‌شود، می‌گوید که مذهب روح یک جهان بی‌روح است. پس باید گفت که اسلام در سال ۱۹۷۹ افیون مردم نبوده است، دقیقاً از آن رو که روح یک جهان بی‌روح بوده است. »(فوکو، ۱۳۷۹). ایران با طرح این دیدگاه مورد توجه دیگران واقع شده و یا برگرفتن روش‌های خردگرایانه، می‌توان از روی آوردن انسان امروز به مذهب شیعه بهره برد.
شاید عنوان که این دیدگاه، ‌صرفاً رویکردی فرهنگی را بیان می‌کند و چندان به چگونگی ارتباط ما به جهان در عرصه‌های دیگر نمی‌پردازد، اما باید توجه داشت که امروز همه مسایل با یکدیگر پیوند دارند و نمی‌توان آنها را چندان از هم جدا کرد؛ سیاست، اقتصاد، ‌فرهنگ و اجتماع قابل تفکیک نیستند. اگر فرهنگ و کشوری بتواند منظومه فکری جدیدی با منطقی سنجیده طرح کند، می‌تواند به دستاوردها و پیامدهای آن اندیشه در دیگر عرصه‌ها نیز امیدوار باشد. بی‌سبب نیست که امروز کشورها و به ویژه کشورهای پیشرفته در تلاش هستند تا ارزش‌ها و هنجارها حتی زبان خود را که مظهر فرهنگ است بر دیگران تحمیل کنند. آنان می‌دانند که تسلط و حضور فرهنگ در یک کشور، منافع مادی و معنوی بسیاری را در پی می‌آورد.
به نظر می‌رسد که اگر ایران تجربهٔ موفقی در ارتباط با دیگر فرهنگ و تمدن‌ها داشته باشد و بتواند به خوبی فرهنگ عقلی، اصیل، مداراجویانه، خلاق و معنوی خود را به دیگران عرضه کند، توانسته است فرصتی گرانبها برای خود ایجاد کند. درهم آمیختن دین و مردم سالاری و تن دادن به قواعد آن می‌تواند فرهنگ بومی و اسلامی ما را توانی مضاعف بخشد، در جهان امروز راهگشا باشد و تعاملی صحیح و سودآور با دیگر کشورها به وجود آورد. در حالی که در نظریه‌های رقیب شیعی، به این نحو به اجتهاد عقلانی نمی‌پردازند بنابراین در ارائه سامانهٔ فکری اصیل و هماهنگ با شرایط زمانه، توان بالایی ندارد. آنگونه که فرایند حرکت بسیاری از این کشورهای رقیب به سوی ارزش‌های مردم سالار و روزآمد، کند، آهسته و با موانع فکری و عملی فراوان همراه است.
ب) انتقال دغدغه‌های بومی
جهانی شدن همان گونه که برای کشورهای جهان و به ویژه کشورهای جهان سوم، مشکل‌ آفرین و چالش آور است، می‌تواند برای آنان فرصت‌هایی نیز به وجود آورد. در جهان امروز مالکیت ابزارهای پیشرفته برای کشورهای سرمایه‌داری، لزوماً به معنای تسلط فرهنگ آنان نمی‌باشد. اساساً امروزه نمی‌توان دیگران را به آسودگی خاموش کرد. دیگرانی که تا کنون نمی‌توانستند حرف بزنند، توان سخن گفتن یافته‌اند. «دنیای جهان گستر، تکثر را به صورت‌های مختلف تحمل می‌کند. نخست، جهان گستری شمار بازیگران را در حوزهٔ عمومی افزایش داده است. در سیاست، مراکز قدرت و همچنین تنوع بازیگران در سطح جهانی؛ متعدد است. در فرهنگ، هنجارهای غیر غربی به سبب رواج مفهوم چند فرهنگی اهمیت یافته است. دوم آن که جهان گستری زبر روایت (۸)، تجدد خواهی را متزلزل ساخته و به مردم مجال داده است راه‌های مختلفی را به سوی حقیقت پیمایند»(رجایی، ۱۳۸۰). فناوری واطلاعات، اقلیت خاموش دیروز، امروز می‌تواند بسیاری از ارزش‌هایی را که قطعی و مسلم به نظر می‌آمدند زیر سوال برد. دغدغه‌های بومی و محلی توان می‌یابند که از حیطه محدود گذشته به درآیند و هنجارها و ارزش‌های خود را به دیگر جوامع منتقل کنند. «پیرامون»(۹) تنها شنونده و وارد کنندهٔ ارزش‌ها و دغدغه‌های «مرکز»(۱۰) نیست، آن گونه که در تفکر پست مدرن اصولاً چیزی به نام مرکز وجود ندارد. «از ممیزات پست‌مدرن‌ها در برابر مدرن‌ها، ضد نخبه گرایی، ضد اقتدارگرایی، خود پراکندگی، تولید ساختارهای باز، ناپیوسته، فی‌البداهه، نامعین در مقابل آزمایش گرایی مدرنیست‌ها می‌باشد.
امروزه نمی‌توان به قطعیت از گفتمانی مسلط دم زد و این امر فرصتی خوب برای کشورهای دیگر از جمله ایران به وجود می‌آورد. «در گذشته حاکمیت یک گفتار مسلط سبب می‌شد که صورت‌های کهن آگاهی پس روند، از نظر نهان مانند ذهن بشر تابع بی‌چون و چرای الزامات ایدئولوژی حاکم باشد. تروریسم فکری مارکسیسم را به یاد آوریم که چندین دهه قالب‌های فکری ما را پیشاپیش شکل می‌داد، به گونه‌ای که گویی بشر برای شناخت واقعیت متغیر جهان یک جعبه ابزار بیشتر در اختیار ندارد، که لوازم آن عبارتند از: تاریخ انگاری، جبر زمانه، مبارزهٔ طبقاتی، زیربنا و روبنا. این ابزارها برای ما در حکم سلاح نظری ناب و مطلق بودند. اما با ظهور گفتارهای تازه‌ای که ناگهان از پستوهای تاریخ سر برون آوردند، طیف رنگ‌های شناخت ما به طرزی شگفت‌آمیز متنوع و گسترده شد. فرهنگ جهان به صندوق خانه‌ای تبدیل شد که بقایای همه چیز حتی آن چه به طور بارز کهنه و از رواج افتاده است، در آن به کار می‌آمد. در نتیجه با فوران ناگهانی بینش‌ها و ادراک‌های گوناگون مواجه می‌شویم. همهٔ تکه‌های رنگارنگ فضای روح از زیر خاکستر هزاران سالهٔ خود دوباره جان گرفتند و رنگ‌هایی خیره کننده به گوش می‌رساندند. »(شایگان، ۱۳۸۰). البته نباید فراموش کرد که نمی‌توان به صرف مهیا شدن این امکانات آن را فرصتی به حساب آورد. حرف تازه و منطقی زدن همراه با نقد سنجیده و خردگرایانه گفتمان موجود که به ظاهر خود را مسلط می‌پندارد و «پایان تاریخ»(۱۱) را اعلام می‌کند، می‌تواند برای کشورهای جنوب از جمله ایران فرصتی گرانبها باشد. ایران در دنیای کنونی دغدغه‌های تازه‌ای را برای جهانیان پیشنهاد می‌کند. اگر ارائه پیشنهادها. روندی معقولانه داشته باشد و طرح آن به دور از سطحی اندیشی و سطحی نگری‌های شعارآمیز باشد، فرصتی گرانبها برای کشور ما خواهد بود تا دغدغه‌ها، ارزش‌ها و هنجارهای خویش را با دیگران در میان نهند و به داوری جهانی بسپارد. ایران با پشتوانه‌های تمدنی و فرهنگی غنی که به خوبی عقلانیت شیعی، اجتهاد پویا و ارزش‌های انسانی را در کنار هم مطرح می‌کند از فرصتی ویژه برخوردار است.
شاید جلب توجه و نگاه جهانیان به سوی کشوری چندان دشوار نباشد اما نکتهٔ اصلی‌تر آن است که کشورها از توانی بالا در ارائه فکری حساب شده، قوی و منطقی برخوردار باشند. از هر سو صداهایی دیگر بر می‌خیزند که در برابر تحکم ارزش‌های بازاری سرخم نمی‌کنند و میراث گذشته را می‌طلبند. از هویت‌های از یاد رفته احقاق حق می‌کنند و خواستار حیات دوبارهٔ رؤیاهایی هستند که در زیر خاک نظام جهانی مدفون گشته‌اند. این رویاهای احیا شده همگی از اعصار دیگر، فرهنگ‌های دیگر و شیوه‌های دیگر هستی و زندگی می‌آیند و به هیچ رو به هم سطحی و برابری مورد نظر نظام‌های لیبرالی پیروز تن در نمی‌دهند، بلکه شیوه‌های دیگر هستی را جلوه‌گر می‌کنند. این صداهای تازه بیانگر خواسته‌های فرهنگ‌هایی هستند که مدرنیتهٔ عنان گسیخته، آنها را به کناری رانده و حتی تحقیر کرده بود.
● راهکارهای پیشنهادی
در دورهٔ جهانی شدن، کشوری سود بیشتر می‌برد که تلاش بیشتری در حیطهٔ‌ نظری و عملی داشته باشد. نمی‌توان منتظر نشست تا چالش‌ها از بین بروند و بدون هیچ اقدامی تبدیل به فرصت شوند. برای مقابلهٔ با تهدیدها، باید چاره‌اندیشی کرد. «در فرهنگ بنیادین جهانی شدن، شرکت‌های فراملی و توانمند می‌توانند از چنگ بوروکراسی‌های مالیاتی فرار کنند و شرکت‌های کوچک که کارآفرینی می‌کنند باید مالیات بسیاری بپردازند. از اینرو در عصر جهانی شدن، مهم‌ترین مسئله عدالت اجتماعی است و باید به طریق جدید، چه از حیث تئوری و چه از حیث سیاسی، به آن دست یافت». (Beck Ulrich,۱۹۹۸) از دیگر سو، در فرهنگ اصیل قرآنی و دین اسلام، عدالت جایگاهی والا دارد و هدف از بعثت انبیاء بر پایی عدالت و قیام مردم برای قسط ذکر شده است (جدید، ۲۵). با توجه به این فرهنگ عدالت خواهانه و موقعیتی که امروزه ایران از حیث فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و راهبردی در جهان دارد، می‌توان با اتخاذ چند راهکار از فشارها و تهدیدهای احتمالی جهانی شدن کاست و یا آنها را به فرصت تبدیل کرد.
الف) همگرایی با تأکید بر توانمندی جهان اسلام
ایران در تعامل و تبادل با کشورهای اسلامی دارای اشتراکهای فرهنگی و مدنی فراوانی است که می‌تواند با اتخاذ رویکرد همگرایانه با جهان اسلام و همکاری‌های منطقه‌ای از توانمندی‌های موجود استفاده کند. این همکاری می‌تواند در کاهش فشارهای اقتصادی و فرهنگی و جلوگیری از تحمیل دغدغه‌های ناهمساز و تصنعی بر ایران، نقشی کارگشا داشته باشد و منافع سیاسی و اقتصادی فراوانی باری ما به ارمغان آورد. سرنوشت کشورهای همکار به شکلی آشکار به هم پیوند می‌خورد و آنها را بیش از پیش در کنار هم قرار می‌دهد. نمونه‌هایی چون آ. سه. آن در جنوب شرق آسیا و موقعیت‌هایی که در این زمینه به دست آورده‌اند حکایت از همین امر دارد. گسترش همکاری‌های اقتصادی در جنوب و موفقیت برخی از آنها نظیر آ. سه. آن، جنوب را نسبت به مؤثر بودن گسترش همکاری‌ها در قالبی غیر از همگرایی به شیوه شمال امیدوارتر کرده است. بنابراین یکی از بهترین گزینه‌های پیش‌روی ایران و جلوگیری از روند تهدید آمیز جهانی شدن، همکاری با منطقه و جهان اسلام است. جهانی شدن چشم‌اندازهای جدیدی را ایجاد می‌کند که یکی از موارد آن می‌تواند تقویت خود آگاهی و اعتماد به نفس بالا باشد. در دوران جهانی شدن باید از الگوهای جدید و آزموده در عرصهٔ جهانی بهره گرفت، آنها را بومی کرد و تا حد امکان از تأثیرپذیری فرهنگی آنها بر کنار ماند. با رویکرد سنتی، بومی و هنجارهای مشترک می‌توان به سوی توسعه سیاسی و اقتصادی گام برداشت.
ب) اتخاذ روش‌های اجتهادی و خردگرا
کشور و قومی که بر روش‌های خویش مهر تایید زند و در ارتباط و مفاهمه با دیگران، انعطاف و نرمش نداشته باشد، نمی‌تواند با دنیایی که انعطاف بسیار دارد ارتباط منطقی داشته باشد. در بسیاری از امور این جهانی، خداوند، عقل انسان را معیار قابل اطمینان قرار داده و داوری آن را پذیرفته است. بنابراین اگر محک سنجش برای ارتباط با دیگر کشورها، عقل جمعی در راستای منافع ملی باشد، می‌توان با اندکی تحمل و تأمل، چالش‌های پیش‌رو را شناخت و برای رهایی از آنها و رسیدن به فرصت‌ها اقدام کرد.
ایران با توجه به آن که در حوزه اندیشهٔ شیعی قرار دارد، زمینه‌های نوآوری و روزآمدی در آموزه‌های آن وجود دارد. در این منظومه اندیشه، آموزه‌‌ای که ضامن تحرک و پویایی مفاهیم دینی است و بیشترین نقش را در این حوزه بازی می‌کند، اجتهاد است؛ عنصری پوینده که اندیشمند شیعی را یاری می‌دهد تا هم به دامن قشریگری و سطحی اندیشی گرفتار نشود و هم از جهتی دیگر برای کشف جوهر ناب دین به دامن التقاط نیفتد و جاذبه‌های دیگر فرهنگ‌ها او را به سوی نادیده گرفتن فرهنگ نکشاند. این اصل از توان مطلوبی برای نگرش‌های عقلانی و هماهنگی با زمان و مکان مختلف برخوردار است و با بهره از آن می‌توان برخی مشکلات کشور را حل کرد. «وقتی هدف محرکهٔ اجتهاد، ابعاد حقیقی خود را بازیابد و هر دو جولانگاه فردی و و اجتماعی را در بر گیرد، ‌آثار یکسونگری و یک سوی سکه دیدن را نیز که در گذشته‌ها حاکم بود به تدریج خواهد زدود (صدر ۱۳۵۹). «عنایت» اساسی‌ترین اصل برای انطباق با تحولات اجتماعی و سیاسی را اجتهاد می‌داند که طرح و تدبیری برای تکمیل منابع فقهی و بالقوه تعبیه‌ای انقلابی در برابر قدرت‌های دنیوی است و لذا نوعی انعطاف‌ و توان برای انطباق با مسایل پیش بینی نشده در منابع دارد (عنایت، ۱۳۷۲). اگر سامانه و روشی علمی بخواهد در دنیای شتابنده جدید به حیات پویندهٔ خود ادامه دهد و از سوی پشتوانه‌ها و اصالت‌های تمدنی‌ خویش را از دست ندهد، راهی جز نو شدن نظام‌مند همراه با فهم زمان ندارد. این امر را خرد حکم می‌کند، ‌‌آن گونه که در روایات آمده است:«بر فرد خردمند است که آشنا به زمان خویش باشد» (کلینی، اصول کافی) و «فردی که عالم به زمان خویش است، مورد هجوم اشتباهات و خطاها قرار نمی‌گیرد. » (کلینی ، اصول کافی). لذا در شرایط و مقتضیات جدید، کارکردهای اجتهاد گسترده و راهگشا می‌شود.
با نگاهی اصیل و عمیق به آموزه‌های دینی و دیدگاهی عاقلانه، می‌توان بسیاری از مشکلات را حل کرد. ایران با این توانایی‌ها نباید چندان از ورود به وادی دنیای جهانی شده دوری کند و برای ورود به آن هراس داشته باشد. بلکه به جای برخورد انفعالی و منفی، باید آن را فصل جدیدی در زندگی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی خود تلقی نماید.
● ارزیابی و نتیجه
مرحله شتابان فعلی جهانی شدن، نشان از تسلط پیروزمندانه و مقتدرانه هیچ یک از «فرا روایت‌ها» ندارد (واترز، ۱۳۸۰). فرهنگ‌ها باید به ارزیابی خود بپردازند که چه ارایه می‌دهند و چه دارند تا ارایه کنند. ایران دارای فرهنگ اسلامی است، فرهنگی که به سختی می‌توان سیستمی فراگیرتر، وحدت بخش‌تر و انطعاف پذیرتر از آن را از لحاظ ارزش‌ها و ایده‌آل‌ها جستجو کرد (بنو عزیزی، ۱۳۷۹). ایران با توجه به منابع سرشار زیرزمینی، موقعیت راهبردی منطقه‌ای و ظرفیت‌های فرهنگی – اسلامی، توان و گنجایش ورود فعال در عرصه بین‌الملل را داراست واهمیت فرهنگی پیوستگی‌هایی مانند باورهای دینی، بیشتر از آن است که بتواند آنها را «بازمانده‌های صرف» دوره‌های پیشین دانست.
انقلاب اسلامی ایران در بازگشت به ارزش‌های اسلامی و احیای آنها در قرن بیستم نقشی اساسی بازی نموده و ارزش‌های عدالت‌خواهی، آزادی، استقلال، معنویت، فضیلت گرایی، از خود گذشتگی و هویت اسلامی را مورد توجه قرار داد. در حالی که در «آغاز قرن بیست و یکم، بی‌عدالتی مسئله فوری وضروری جهان سیاست گردیده است و جهانی شدن نه تنها فاصله طبقاتی بین فقیر و غنی را در جهان تشدید می‌کند، بلکه شکاف و فاصله دولت‌ها و مردمی را که از قدرت برتر سیاسی و تأثیر گذاری بیشتر برخوردارند و دولت‌ها و مردمی که چنین نیستند، افزون‌تر می‌کند. »(Hurrell and woods,۱۹۹۹) دین اسلام در این وضعیت ناعادلانهٔ جهان با انقلاب اسلامی ایران، با عنوان گزینهٔ بدیل مطرح شد. برای اثر بخشی و حضور فعالتر آموزه‌های این دین، باید علاوه بر طرح هنجارهای انسانی، بر محورهای وحدتگرا و همگرایی در جهان اسلام تاکید کرد و در این میان، ایران می‌تواند نقشی عمده بازی کند. »در سال ۱۳۵۷ با وقوع انقلاب اسلامی و شکل‌گیری گفتمان اسلامی تحت تأثیر آن، به نظر می‌رسید گفتمان جهان اسلام که با اضمحلال امپراتور عثمانی در ۱۹۲۴ دچار کثرت، تنوع و گسست گشته بود، دوباره در حال شکل دهی به گزاره‌های خویش است. شعار انقلاب اسلامی که مسلمانان را دعوت به اسلام می‌کرد و اقبال طبقه متوسط شهری مسلمان با آن که بعدها گفتمان اسلامی را قوام بخشید این نکته را تقویت نمود که گفتمان کشورهای انقلاب اسلامی خواهد توانست نوعی همگرایی منطقه‌ای را در شکل مذهبی خود بر کشورهای جهان اسلام حاکم سازد. »(قوام، ۱۳۸۰). در قرن بیستم، اسلام بار دیگر در جهان مطرح شد و در برابر برخی از آموزه‌های به ظاهر تثبیت شده مدرنیته و تمدن غربی، علامت سؤال گذاشت و آنها را به چالش‌ کشید، لذا با این رویکرد در آ‎غاز قرن بیست و یکم نیز می‌توان با تأکید روش‌های خردگرایانه، به تداوم این روند یاری رساند و جهانی شدن را به موقعیتی تازه برای طرح دوباره ایران تبدیل کرد.
نویسنده: سید کاظم - سید باقری
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از فصلنامه برداشت دوم، سال چهارم (سری جدید) شماره ۵، پائیز ۱۳۸۵
منابع و مأخذ
۱- قرآن کریم، سوره حدید، ‌آیه ۲۵.
۲- بنوعزیزی، علی (۱۳۷۹)، «رویکردهای اجتماعی – روانی توسعه سیاسی» در مایرون واینر و هانتینگون، درک توسعه سیاسی، پژوهشکده مطالعات راهبردی، ۳۴۶.
۳- بیات، عبدالرسول و دیگران (۱۳۸۱)، فرهنگ واژه‌ها، مؤسسه فرهنگ و اندیشه دینی، ۲۵۴.
۴- تاملینسون، جان (۱۳۸۰)، جهانی شدن و فرهنگ، ترجمه محسن حکیمی، پژوهش‌های فرهنگی، ۲۵. ۶۳.
۵- حقیقی، شاهرخ (۱۳۷۹)، گذار از مدرنیته، نشر آگاه، ۱۹.
۶- داوری اردکانی، رضا(؟) بحران هویت، فصل نامهٔ فرهنگ، شماره ۹، ۱۱.
۷- دکارت، رنه (۱۳۸۰)، تاملاتی دربارهٔ فلسفه اولی، در: از مدرنیسم تا پست مدرنیسم، نشر نی، ۲۹.
۸- رجایی، فرهنگ (۱۳۸۰)، پدیده جهانی شدن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، نشر آگه، ۸۵، ۱۰۷، ۱۲۳.
۹- شایگان، داریوش (۱۳۸۰)، افسون زدگی جدید، ترجمه فاطمه ولیانی، نشر فرزان، ۳۱، ۵۰، ۱۵۶، ۲۳۱.
۱۰-صدر، محمد باقر (۱۳۵۹)، همراه با تحول اجتهاد، ترجمه اکبر ثبوت، روزبه، ۱۴.
۱۱-عنایت، حمید (۱۳۷۲)، اندیشهٔ سیاسی در اسلام معاصر، خوارزمی، ۲۷۵.
۱۲-فوکو، میشل (۱۳۷۹)، ایران، روح جهان بی‌روح، مترجم نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی ۶۱.
۱۳-قوام، عبدالعلی (۱۳۸۲). جهانی شدن و جهان سوم، نشر وزارت امور خارجه، ۹۴، ۹۵، ۳۶۳.
۱۴-کلینی، ثقه الاسلام، اصول الکافی، ج۱، بی‌تا، بی‌نا، ۳، ۲۷.
۱۵-کمیت انسل و پیرسون (۱۳۷۵). هیچ انگار تمام عیار، مترجم محسن حکیمی، نشر خجسته، ۱۴۸.
۱۶-گل‌محمدی، احمد (۱۳۸۱). جهانی شدن، فرهنگ، هویت، نشر نی، تهران، ۱۲.
۱۷-لیوتار، جین فرانسیس (۱۳۸۰). وضعیت پس مدرن: گزارشی دربارهٔ دانش، ترجمه حسینعلی نوذری، نشر گام.
۱۸-گیدنز، آنتونی (۱۳۷۷). پیامدهای مدرنیت، ترجمه محسن ثلاثی، مرکز، ۷۷.
۱۹-واترز، مالکوم (۱۳۸۰). جهانی شدن، ترجمه مردانی گیوی و سیاوش مریری، سازمان مدیریت صنعتی، ۱۰، ۱۸۵.
۲۰-The report of “The World Bank Group. ”from:www. world bank. com. Ulrich, B. (۱۹۹۸).
۲۱-What Is Globalization,Translated by Patrick camiller,Oxford university Press,
۲۲-Hurrell,A. and woods,N. (۱۹۹۹). Inequality,Globalization and word Politics. Oxfoed Iniversity press,۳.
پاورقی‌ها
(۱) . عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
(۲) . Globalization
(۳) . Global
(۴) . Westernization
(۵) . Americanization
(۶) . metanarative
(۷) . post modernism
(۸) . Meta narrative
(۹) . Periphery
(۱۰) . Center
(۱۱) . End of history
منبع : باشگاه اندیشه