پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

احیاگر راستین سنت نبوی


احیاگر راستین سنت نبوی
امام جعفر صادق(ع) _ آن طور كه نویسنده كتاب «احیاگر تشیع» نوشته است _ در ربع آخر قرن اول هجری، در بیت امامت و ولایت به دنیا آمد. در مورد تاریخ ولادت ایشان اختلاف است و تاریخ های مختلفی در این خصوص ذكر كرده اند. در خصوص روز تولد امام آورده اند كه ایشان روز جمعه به هنگام طلوع فجر یا روز دوشنبه به هنگام طلوع فجر به دنیا آمد. در مورد ماه ولادت ایشان تاریخ هایی از جمله ۱۷ ربیع الاول، اول ماه رجب و سیزدهم ربیع الاول را ذكر كرده اند و در خصوص سال ولادت نوشته اند كه آن امام در سال ۸۳ هجری یا سال ۸۰ هجری به دنیا آمد. برخی از مورخان حتی سال ۸۶ را هم برای تولد امام صادق(ع) ذكر كرده اند ولی روایت معروف تر به سال های ۸۶-۸۳ اشاره دارد. اما آنچه كه نزد شیعیان و بزرگان تاریخ مشهور است چنین است كه ولادت امام صادق(ع) در صبح روز جمعه ۱۷ربیع الاول سال ۸۳ هجری روی داده است. شهید اول، كفعمی، طبرسی و دیگران در كتب همین تاریخ را ذكر كرده اند. اگر در تاریخ ولادت امام جعفر اختلاف باشد، آن گاه در مورد سال امامت، مدت امامت، تاریخ وفات و میزان عمر ایشان نیز اختلاف خواهد بود. اما همگان محل ولادت ایشان را شهر مدینه ذكر كرده اند.
● نسب
خاندان و تبار اهل بیت(ع) - و اجداد گذشته خاندان رسالت و امامت - از نسل ابراهیم پیامبر(ع) و نواده اسماعیل ذبیح است و در سلسله مراتب صلبی به عبدالمطلب می رسد. عبدالمطلب دوازده پسر داشت كه كوچكترین آنها عبدالله بود و حضرت محمد(ص) رسول گرامی اسلام تنها فرزند او است كه هرگز دیده به دیدار پدر نگشود و در دوران جنینی پدر را از دست داد. فرزند دیگر عبدالمطلب، ابوطالب است كه حضرت علی(ع) فرزند او است و بدین سان حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) پسرعموی یكدیگرند و حضرت علی(ع) بیش از ۳۰ سال از او كوچكتر است. بعدها حضرت علی(ع) در عصر حكومت پیامبر(ص) در مدینه، با كوچكترین دختر او، فاطمه معصومه (سلام الله علیها) ازدواج كرد و نسل پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) از طریق این ازدواج تداوم یافت. از نسل حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) یازده گوهر درخشان و مهرهای ولایت درخشیدند كه امام صادق(ع) نسل چهارم این زوجین شریف است و ششمین امام شیعه، یا خلیفه راستین پیامبر(ص) به شمار می رود.
●پدر: پدر امام صادق(ع)، حضرت امام محمدباقر(ع)، فرزند حضرت علی بن الحسین زین العابدین، امام چهارم است. باقرالعلوم(ع) در روز اول ماه رجب یا سوم ماه صفر سال ۵۷ ه. ق در مدینه متولد و در سال ۱۱۴ ه. ق در سن ۵۷ سالگی به دستور هشام بن عبدالملك مروان دهمین خلیفه اموی، در مدینه مسموم و به درجه شهادت نائل شده است، مرقد شریف ایشان در قبرستان بقیع واقع است. ایشان نوزده سال و ده ماه و دوازده روز (از سال ۹۵ تا ۱۱۴ه . ق) ردای امامت را بر دوش داشتند. آن حضرت در جریان واقعه كربلا حضورداشتند، در حالی كه بیش از سه سال و شش ماه و ده روز از عمر شریفشان نگذشته بود؛ تمام مصائب كربلا و اسارت را از نزدیك دیده و خود نیز جزء مصیبت زدگان بودند. پیشوای پنجم، نمونه فضل و كمال، علم و دانش و تجلی علمی الهی بودند و حركتی كه در جهت آشكار ساختن و روشن نمودن ارزش های اسلامی در كلیه ابعاد داشتند حركتی بس عمیق بود كه در طول قرن ها از فرهنگ ناب و زلال الهی در برابر تجاوز بیگانه حراست و حفاظت نمود به همین جهت است كه آن حضرت به باقرالعلوم(ع) یعنی شكافنده علم ها معروف شدند.
●مادر: مادر آن حضرت «ام فروه» دختر قاسم بن محمد بن ابی بكر است. به این جهت از طرف مادر نسبت آن بزرگوار به ابوبكر می رسد و چون قاسم بن محمد بن ابی بكر با دخترعموی خود «اسماء» دختر عبدالرحمن بن ابی بكر ازدواج كرده بود، مادر آن حضرت هم از طرف پدر نواده ابوبكر است و هم از طرف مادر. به این مناسبت امام صادق(ع) _ آ ن طور كه در كتاب «پرتویی از زندگانی امام صادق(ع)» آمده است - فرمود: «ابوبكر دوبار مرا به دنیا آورد. یعنی از دو راه نسبت من به او می رسد.» امام صادق(ع) درباره مادر خود فرموده اند: مادر من از كسانی است كه ایمان آورد و تقوای الهی پیشه ساخت و كار نیك انجام داد، و خدا نیكوكاران را دوست می دارد. امام ششم(ع) با این جمله كوتاه ولی پرمغز و بامحتوا كه از قرآن (سوره نحل، آیه ۱۲۸) الهام گرفته است، تمام اوصاف نیكو و پسندیده را برای مادر خویش بیان فرموده؛ یعنی همان اوصافی كه امیرمؤمنان(ع) برای متقین در جواب سئوال همام بیان فرمود: «ای همام، از خدا بترس و نیكی كن، زیرا خداوند با كسانی است كه تقوا پیشه كنند و كار نیك انجام دهند.» به هرحال تقوا و پاكدامنی ام فروه تا حدی بود كه مسعودی می نویسد: «ام فروه از تمامی زنان زمان خود باتقواتر بود.»
ام فروه از امام باقر(ع) احادیث زیادی نقل كرده است. از امام سجاد(ع) نیز روایاتی نقل نموده از جمله اینكه: «حضرت علی بن الحسین(ع) به او فرمود: ای ام فروه، من برای گناهكاران از شیعیان خود در هر روز و شب صد بار دعا می كنم و از خدا برای آنان طلب آمرزش می نمایم، زیرا ما بر چیزی كه می دانیم صبر می كنیم و آنها بر چیزی كه نمی دانند صبر می كنند». مادر بزرگوار حضرت امام صادق(ع) از موقعیت علمی والایی كه از خاندان وحی و رسالت فراگرفته بود، برخوردار گشت. برای پی بردن به مقام دانش ایشان به نقل یك مورد بسنده می شود.
شخصی به نام«عبدالاعلی» می گوید: «ام فروه را دیدم كه در اطراف خانه كعبه طواف می كرد و لباسی پوشیده بود كه كسی او را نشناسد. هنگامی كه خواست دست خود را روی حجرالاسود بگذارد، دست چپ را روی سنگ گذاشت، مردی (كه به نظر می رسد از عامه بوده) به او گفت: دست چپ را روی سنگ گذاشتن برخلاف سنت است و تو اشتباه كردی. ام فروه گفت: لازم نیست تو چیزی به ما بیاموزی، چرا كه ما از دانش شما بی نیاز هستیم.»
در هر حال امام صادق(ع) در دامن رسالت و مركز وحی تولد یافت و رشد كرد و بخشی از دوران زندگی خود را تحت توجهات و عنایات جد خود حضرت زین العابدین(ع) و پدر بزرگوار خویش امام باقر(ع) سپری كرد.● دوران حیات
دوران حیات امام صادق(ع) عصر جدیدی برای دنیای اسلام بود. عصری كه مردم پس از گذراندن یك دوره سخت و جانكاه و جوی سراسر خفقان و دورویی و دوگویی توانستند نفسی نسبتاً راحت بكشند و چشمی به جهان اطراف گشاده دارند، نیكو ببینند در دور و برشان چه می گذرد و از حق و باطل چه نشان و خبری است. دو گروه قدرتمند باطل بر سر هم می كوبند و با هم درگیری دارند و این میان امام از فرصت و موقعیت استفاده می كند و برای نجات اسلام و ارشاد مسلمین از جای برمی خیزد و به قوی ترین تلاش فرهنگی در طول تاریخ اسلام، البته پس از عصر پیامبر، دست می زند و دوران طلایی اسلام را آغاز می كند.
دشمن سرگرم درگیری و بند و بست سیاسی خویش است و نمی داند كه در جامعه چه می گذرد و امام به چه اقدام مهم و از نظر آنها خطرناكی پرداخته است. اگر دشمن از عمق فعالیت فرهنگی امام سر درمی آورد، بی شك آن را برای خویش فاجعه تلقی می كرد. زیرا عمل امام در واقع از رسمیت انداختن حكومت آنها و محكوم كردن آنها به سقوط معنوی بود.
امام صادق(ع) كار فرهنگی را یك حركت زیربنایی می دانست و معتقد بود پیش از هر قیام و انقلابی باید به پی ریزی مبانی آن پرداخت و انقلابی در فكر و اندیشه پدید آورد. به همین خاطر بود كه در آن دوره جنگ و درگیری و تلاش ها برای تصاحب قدرت، امام به تلاش فرهنگی پرداخت و با توجه به شرایط و جو به تربیت مغزها توجه كرد. در این دوران امام یارانی را تربیت كرد كه به تعبیر خود ایشان حافظان دین و امنای بر حلال و حرام بودند؛ یارانی از قبیل زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم ، برید بن معاویه و.. همین افراد و نیروها بودند كه به بنیانگذاری فقه جعفری و تقویت پایه های تشیع پرداختند.
●مكتب علمی
امام در قالب درس و بحث و علم به بیداركردن جامعه ای پرداخت كه مدت یك قرن در خواب و رؤیا فرورفته بود. اگر تلاش امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نبود مردم از كجا می فهمیدند كه اسلام چیست و چه می گوید؟ ائمه قبلی كه چنین فرصتی را در اختیار نداشتند. دستگاه حاكم را هم كه آگاهی و دلسوزی نسبت به این مسائل و خطوط فكری نبود. كافی بود قرنی دیگر هم بدین منوال بگذرد. در آن صورت قرآنی داشتیم كه مفسر آن بنی امیه بود و سنتی داشتیم كه مبین آن بنی عباس بودند.
در میان آن سیل و توفان امام جعفر صادق(ع) سر برآورد و مردم بی تفاوت و بی رمق و احیاناً برخی از تشنگان بی پناه را به وادی علم و تحصیل دعوت كرد و خود به مدرسه داری و تدریس پرداخت و توصیه داشت كه شاگردان برای پیشرفت اهداف و مقاصد و تاثیر در جامعه باید راه اخلاص و قصد قربت را در پیش گیرند. دعوت امام این بود: اول تزكیه و آنگاه تعلیم. او در دنیای آن روز تنها فردی بود كه افراد را به مطالعه و دقت درباره خود فرامی خواند و از آنها می خواست وضع خود را در پیش روی خویش قرار داده و به ارزیابی خود بپردازند؛ نقاط ضعف و قوت خویش را در نظر آورند و به تقویت خصائص حمیده و زدودن خوی های ناپسند خویش بپردازند. امام صادق(ع) دوری از اغراض مادی، پرهیز از هوشمندی ها و ریا برای علم را توصیه می كرد و آن را سد راه رشد آدمی معرفی می نمود. توصیه اش این بود كه در دانش آموزی باید اخلاص و نیت مخلصانه و راستین مطرح باشد. پیشرفت در عرصه حقایق دینی، با تیرگی و آلودگی فكر و اسارت هوس ها سازگار نیست و غرض ورزی ها و به رخ كشیدن ها در دانش آموزی نمی تواند كارساز باشد. برای رعایت این مقصد باید با نفس خود مبارزه كرد و خود را از تابعیت هوس دور و بركنار داشت.
●توصیه به تقوا
امام صادق(ع) بسیار سفارش به تقوا داشت و تقوا را چون سپری برای حفظ شرافت و انسانیت انسان معرفی می كرد و از شاگردان می خواست كه به لحاظ خودنگهداری بسیار مراقبت داشته باشند كه زبان و چشم و گوش و دیگر اعضا را مراقبت كنند تا در مخمصه های زندگی موجبات گرفتاری خود و دیگران را فراهم نسازند. ایشان به زیدالشحام پیام داد، «به هر یك از شیعیان مطیع من كه او را دیدی سلام برسان و از قول من به آنها بگوی: شما را به تقوای خدای عزوجل و ورع در دین، شما را به تلاش و كوشش فكری برای رضای خدا و صدق گفتار و ادای امانت و طول سجود و حفظ حق همسایگی و... سفارش می كنم و تنها در سایه رعایت چنین اموری است كه آدمی خود را در صف دوستداران محمد(ص) و آل او (علیهم السلام) می تواند قرار دهد.» امام صادق(ع) در سفارش دیگری به شیعه ای دیگر فرمود: «شما را به تقوای خدا و ورع در دین و ادای امانت سفارش می كنم. مردم را از غیر طریق زبان و حرف (یعنی از طریق عمل) به سوی خودتان بخوانید و مایه زینت و فخر ما باشید نه مایه سرشكستگی و رسوایی ما. شما را به طول ركوع و سجود سفارش می كنم.»
●توجه دادن به فرهنگ قرآن
زمامداران گذشته برای توجیه كار و برنامه خود به نوعی فرهنگ زدایی از مردم پرداخته بودند و كوشیده بودند خط قرآن را به گونه ای دیگر عرضه كنند و در این راه اندیشه های جدیدی را اختراع كرده و از طریق مبلغان درباری آن را به خورد مردم دهند؛ نمونه این مسئله اندیشه جبر در مسئله حكومت كه توسط معاویه طراحی و اجرا شده بود؛ یا اندیشه مرجئه كه در همان روزگار پدید آمده و اندیشه هایی خلاف اندیشه قرآنی را ترویج و مردم را در گناه جری می كردند، است. همچنین مردم را از بسیاری از نظامات و ضوابط حاكم بر جهان دور داشته و در نوعی جهل و بی خبری از آن وامی داشتند. در این شرایط امام در شان رسالت خود می دانست كه مردم را به فرهنگ قرآن و سنت بازگرداند و رموز آن را به آنها بازگوید.
امام گاهی به صورت مستقیم و زمانی از طریق شاگردان خود چون مفضل مردم را به صفاتی چون بازگرداندن امانت به صاحبش، رعایت حقوق انسانی، مراقبت در عمل و عكس العمل، هشیاری در رفتار و گفتار، پایبندی به سنن اسلامی، پرهیزگاری و ورع، برخورد خوش با انسان ها، داشتن اندیشه ای نیكو و خیرخواهانه، صراحت در رای، صداقت در سخن و... فرامی خواند. ایشان می كوشید مردم را به طرز فكر اسلام نیكو آشنا كند و آنها را به حركت در این خط وادارد.
●باب اجتهاد
امام صادق(ع) با گشودن باب اجتهاد به روی صاحب نظران و فقیهان كوشید تعالیم اسلامی را برای همیشه زنده و پویا نگه دارد و با به كارگیری عقل در بررسی اصول و مبانی و تطبیق تعالیم با شرایط و مقتضیات نهضتی برپا كرد كه در سایه آن هیچ گاه دین به بن بست نرسد و تكالیف دینی هیچ گاه به تعطیلی نكشد. اجتهادی كه امام مردم را به آن توصیه می كرد، اجتهاد در برابر نص نبود؛ كاری كه برخی از خلفا انجام داده و حلالی را حرام می خواندند. بلكه درباره اموری بود كه صراحت و نصی نداشتند و باید بر مبنای اصول و ضوابط فقهی آن را كشف و نتیجه حكم را عرضه كرد. برخورد با طایفه مجوس براساس ضوابط برخورد با اهل كتاب مبتنی بر اجتهاد حدیثی از پیامبر در این زمینه بود. ایشان همچنان كه حق قضیه بود نصوص را سنگ بنای فقه می شناخت و می فرمود: «در برابر آن اجتهاد معنا ندارد.» نیز در اجتهاد اصحاب خود را از اهل رای كه تكیه به قیاس داشتند، پرهیز می داد و می فرمود: در چنان صورت حكم خدا مسخ می شود. او در اجتهاد به این باور بود كه آنچه مجتهد به دست می آورد ممكن است حقیقت مطلق نباشد و مجتهد دیگری ممكن است بر مبنای اصول و ضوابطی درست آن حكم را نفی كند.
منبع : روزنامه شرق