دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا
سید ضیاء قاسمی
سید ضیاء قاسمی از شاعران موفق افغانی است که در سال ١٣٥٤ خورشیدی در افغانستان به دنیا آمده و اکنون در شهر تهران سکونت دارد. از آثار او مجموعهی شعری در قالب «گزیدهی ادبیات معاصر، شمارهی ١٣٠» بهچاپ رسیده است.
از نکات مهم شعر قاسمی این است که او بر خلاف برخی شاعران جوان همدورهاش طوری زبان فخیم فارسی را بهکار میگیرد که انگار زبان کوچه و بازار امروز است و توانسته است از ادغام این دو گونهی بیانی –همانند موسیقیهای ادغامی– آثار بدیعی را خلق نماید.
شعرهای قاسمی عموماً قالب غزل دارند و تأثیر امثال بیدل بر اشعار او مشهود است. در شعرهای سپید قاسمی نیز فرم ساختار زبان تفکر و دیگر عناصر یک شعر موفق بهروشنی دیده میشود.
● رود
فتاد همهمه در ماهیان: چه غم شده است؟
عجیب هست ولی آب رود کم شده است
درخت پیر لب رود را نگاه کنید
به سوی خاک از اندوه آب خم شده است
و گیج و گنگ به چشمان خویش میدیدند
وجودشان همه بازیچهی عدم شده است
ز آفتاب و ز ابر و ز باد پرسیدند:
چه کردهایم که بر ما چنین ستم شده است؟
کسی نگفت، نه ابر و نه آفتاب و نه باد
به ماهیان که چرا آب رود کم شده است؟
● بهار و خزان
عشق پیراهنی از شعله به جانم کرده
بعد، آوارهترین روح جهانم کرده
گاه مجنون لقبم داده و دور از همگان
خونجگر سوی در و دشت روانم کرده
گاه حلاج مرا خوانده به هر گوشهی خاک
بهر سوزانده شدن نام و نشانم کرده
گاه با هر چه شکوفهست مرا غرق بهار
گاه بیچلچلهها رنگ خزانم کرده
آسمان در پر من ریخته یک روز عزیز
روز دیگر به قفس مرثیهخوانم کرده
حکم کردهست دلم خانهی غمها باشد
ابرها را همه سهم مژگانم کرده
عشق اینبار تو را در دلم انداخته است
با نفسهای تو اینبار جوانم کرده
در دلانگیزترین صبح زمین در قدمت
نفس باد صبا مشکفشانم کرده
از نکات مهم شعر قاسمی این است که او بر خلاف برخی شاعران جوان همدورهاش طوری زبان فخیم فارسی را بهکار میگیرد که انگار زبان کوچه و بازار امروز است و توانسته است از ادغام این دو گونهی بیانی –همانند موسیقیهای ادغامی– آثار بدیعی را خلق نماید.
شعرهای قاسمی عموماً قالب غزل دارند و تأثیر امثال بیدل بر اشعار او مشهود است. در شعرهای سپید قاسمی نیز فرم ساختار زبان تفکر و دیگر عناصر یک شعر موفق بهروشنی دیده میشود.
● رود
فتاد همهمه در ماهیان: چه غم شده است؟
عجیب هست ولی آب رود کم شده است
درخت پیر لب رود را نگاه کنید
به سوی خاک از اندوه آب خم شده است
و گیج و گنگ به چشمان خویش میدیدند
وجودشان همه بازیچهی عدم شده است
ز آفتاب و ز ابر و ز باد پرسیدند:
چه کردهایم که بر ما چنین ستم شده است؟
کسی نگفت، نه ابر و نه آفتاب و نه باد
به ماهیان که چرا آب رود کم شده است؟
● بهار و خزان
عشق پیراهنی از شعله به جانم کرده
بعد، آوارهترین روح جهانم کرده
گاه مجنون لقبم داده و دور از همگان
خونجگر سوی در و دشت روانم کرده
گاه حلاج مرا خوانده به هر گوشهی خاک
بهر سوزانده شدن نام و نشانم کرده
گاه با هر چه شکوفهست مرا غرق بهار
گاه بیچلچلهها رنگ خزانم کرده
آسمان در پر من ریخته یک روز عزیز
روز دیگر به قفس مرثیهخوانم کرده
حکم کردهست دلم خانهی غمها باشد
ابرها را همه سهم مژگانم کرده
عشق اینبار تو را در دلم انداخته است
با نفسهای تو اینبار جوانم کرده
در دلانگیزترین صبح زمین در قدمت
نفس باد صبا مشکفشانم کرده
منبع : مجله آفتاب
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران آمریکا غزه شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی انتخابات حسین امیرعبداللهیان حجاب رسانه جنگ دولت سیزدهم حسن روحانی
هواشناسی شهرداری تهران سلامت تهران قتل فضای مجازی سیلاب آموزش و پرورش شهرداری سازمان هواشناسی باران سامانه بارشی
قیمت دلار خودرو قیمت طلا بازار خودرو بانک مرکزی قیمت خودرو دلار ایران خودرو حقوق بازنشستگان مسکن تورم یارانه
محمدعلی علومی تتلو نمایشگاه کتاب تلویزیون سینمای ایران دفاع مقدس مسعود اسکویی صدا و سیما موسیقی سریال مهران غفوریان
دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان
اسرائیل رژیم صهیونیستی فلسطین حماس جنگ غزه روسیه طوفان الاقصی اوکراین نتانیاهو نوار غزه ایالات متحده آمریکا جنگ اوکراین
فوتبال استقلال نساجی لیگ برتر جواد نکونام عبدالله ویسی سپاهان رئال مادرید بازی پرسپولیس بارسلونا لیگ برتر انگلیس
اپل اینستاگرام آیفون گوگل باتری مایکروسافت ناسا
بیمه کاهش وزن سیگار توت فرنگی فشار خون اعتماد به نفس کبد چرب