یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی عمیق تر به پدیده انتفاضه الاقصی


نگاهی عمیق تر به پدیده انتفاضه الاقصی
به نظر می رسد با آغاز سال جدید مقاومت و مبارزه ملت فلسطین، تعبیر "روشن شدن پنجمین شعله" برای انتفاضه الاقصی بهتر از تعبیر "خاموش شدن چهارمین شمع" برای آن باشد، زیرا روشن شدن متضاد خاموشی است، هر چند که کلمه "خاموشی" تعبیر رایج در باب سالگرد تولد هر فرد یا جریانی است به این جهت که سال دیگری از آن به پایان می رسد و می گذرد. اما لازم است در هنگام اشاره به سالگرد انتفاضه مبارک الاقصی این تعبیر اندکی با دقت بکار برده شود، زیرا ما با پدیده مبارزاتی تازه ای مواجه هستیم که باید در نامگذاری و توصیف آن دقت زیادی به خرج دهیم تا آنکه دلالت ظاهر بر معنا و نام با توصیف مطابق باشد.
اگر چنانچه برخی از مردم این کار را نوعی "سخت گیری" و "تشدد" بدانند و بگویند که هدف وصف است نه نام آن، ما از همه درخواست می کنیم که در بکار بردن نامها و توصیف پدیده های سیاسی یا اجتماعی یا مبارزاتی دقت کنند، زیرا این امر می تواند زمینه مناسبی برای پرداختن صحیح به این نامها و فهم این پدیده ها و برخورد منطقی تر با آنها فراهم آورد، چرا که مقدمات صحیح به نتایج صحیح می انجامد و عکس آن نیز نتایج نادرست را در بر خواهد داشت.
ما در اینجا قصد نداریم فقط به نام یا وصف مرادمان بپردازیم، بلکه تلاش خواهیم کرد که ماهیت و ابعاد این پدیده مبارزاتی که آن را "انتفاضه الاقصی" می خوانیم بهتر بشناسیم. ابتدا باید یادآور شویم که این نام بدان سبب بر انتفاضه الاقصی نهاده شد که جرقه های اولیه آن در مسجد الاقصی زده شد.
انتفاضه الاقصی یک پدیده تازه در عرصه مبارزات است، زیرا در طول چهار سال گذشته با بکارگیری ابداعات مهمی به مرحله ای از "اعجاز" رسیده است. ما در اینجا ملتی را می بینیم که از زمین و هوا و دریا با بالگردهای آپاچی و هواپیماهای "اف۱۶" و "اف ۱۸" و تانکهای پیشرفته و جنگ افزارهای مدرن در محاصره است و مأموریت این ادوات جنگی ریختن آتش بر این ملت بی دفاع و بی گناه و غیر نظامی است و آنها هم بی مهابا آدم و عالم را به آتش می کشند. این کار البته برنامه ای از پیش طراحی شده و برنامه ریزی شده است و نه بی هدف.
هدف اصلی این عملیات شکستن اراده ملت فلسطین و نابودی پایداری این ملت است تا بالاخره در برابر توطئه های صهیونیستی به زانو درآید و سازشی سیاسی را بپذیرد که مبنای آن قبول اقلیتی در زیر سلطه دولتی یهودی (پاک) است تا بر اساس آن رژیمی سیاسی بدون اراده و استقلال شکل بگیرد که در ظاهر مستقل و در اصل و ماهیت تا خرخره در زیر سلطه بیگانگان اشغالگر باشد!
بنابراین، هر گاه که درصدد ارزیابی ماهیت انتفاضه الاقصی برآمدیم نباید ـ آن گونه که برخی از نخبگان سیاسی و فرهنگی بدان عادت کرده اند ـ فقط به برجسته کردن هزینه زیادی که آن را زیان می نامند، اکتفا کنیم و ضعف و زبونی جهان عرب و اسلام یا عدم حمایت جامعه جهانی از انتفاضه فلسطین یا همدستی پنهان بخشی از جهانیان با رژیم صهیونیستی را بهانه قرار دهیم و نتایج مأیوس آوری از این وضع بگیریم و این گونه اعلام کنیم که زمان آن فرا رسیده، انتفاضه متوقف شود و ادامه آن بیهوده و بی فرجام است و هیچ سودی ندارد!
ما درصدد آن نیستیم که معیارهای مخالفان انتفاضه را نادیده بگیریم، اما می خواهیم معیارهای اساسی را که برای ارزیابی درست و جامع بدان نیاز داریم مشخص سازیم که به باور ما با نگاهی به ماهیت و اهداف انتفاضه آشکار می گردد و این روش است که می تواند ما را به ارزیابی درست و منطبق بر واقع رهنمون شود.
● انتفاضه، عملیات "دفاعی" است
برخی از نخبگان مدعی اند که انتفاضه عملیاتی "تهاجمی" است و این بر خلاف نظر ماست، زیرا ما انتفاضه را یک عملیات کاملا "دفاعی" می دانیم و بر این باوریم که عملیات نظامی علیه اشغالگران و ضربه زدن به مواضع آنها به هیچ وجه نمی تواند مطلقا تهاجمی تلقی گردد. انتفاضه بخشی از مبارزه ما علیه اشغالگران است و دفاعی بودن آن هم به این سبب است که ملت فلسطین در سرزمین خود مبارزه می کند و می جنگند و حال آنکه دشمن صهیونیستی در سرزمینی می جنگد که صاحبش نیست و جنگ این رژیم علیه ملت فلسطین از همان ابتدای تأسیس رژیمی سیاسی به نام " اسرائیل" تاکنون تهاجمی بوده است.
ادامه این تهاجم هم بدانجا انجامیده که سرزمین فلسطین زیر سیطره نظامی "اسرائیل" قرار گرفته است و بخش اعظم ملت فلسطین از این سرزمین اخراج و آواره شدند، هر چند که این کار نیز تاکنون نتوانسته است آرمان فلسطین را نابود کند و پس از گذشت بیش از نیم قرن از تلاش برای به تسلیم واداشتن ملت فلسطین هنوز ره به جایی نبرده است. علتش هم آن است که ملت فلسطین همچنان به دفاع از سرزمین و مقدسات و شرف خود در طول دهه های گذشته ادامه داده و لحظه ای از پای ننشسته است. البته روند عملیات دفاعی فلسطینیان جزر و مدهایی داشته، اما هیچ گاه متوقف نشده است و هر بار با شکل و ابعاد تازه ای به حرکت خود ادامه داده است. شاید بتوان پدیده "انتفاضه" را یکی از ابداعات ملت فلسطین در دفاع از خود بر شمرد.
بنابراین، نگاه ما به انتفاضه عبارت است از آنکه ملت فلسطین بیانیه ای با خون خود امضا و در آن تأکید کرده است که حاضر نیست در برابر منطق اشغالگری سر فرود آرود و هیچ گاه حاضر نیست نتایجی را که اشغالگران تلاش می کنند از طریق قرار دادن این ملت در برابر عمل انجام شده، تحقق بخشند، بپذیرد. این ملت همچنین اعلام کرده است که تا بیرون راندن اشغالگران غاصب از سرزمینش به مقاومت خود ادامه می دهد.
● ابعاد انتفاضه
نخبگانی که در این مقال به آنها اشاره کردیم تلاش می کنند شکل مشخصی را که خود می پسندند برای انتفاضه تعریف کنند و آن شکل مسالمت آمیز انتفاضه و محدود بودن آن به "سنگ"است که خود یکی از ابزارهای مقاومت به شمار می رود. به باور این نخبگان بهره گیری از سلاح در مواجهه با اشغالگران، خروج از مفهوم انتفاضه و انحراف از اهداف آن است. ما این نگاه پدر مآبانه به انتفاضه را محکوم می کنیم و بر این باوریم که آنان حق ندارند ابزارها و ابعاد انتفاضه را "احتکار" کنند، زیرا برای مثال، استفاده از سنگ بر ضد یک نظامی صهیونیست به زخمی شدن او می انجامد و شاید هم به مرگ وی، همان گونه که استفاده از کلت و سلاحهای دیگر چنین نتیجه ای در بر دارد، با این تفاوت که احتمال مرگ در وضعیت دوم بیشتر و ارجح است! اما شکل "خشونت" در هر دو مورد وجود دارد با اندکی تفاوت در حد و اندازه آن!
تلاش برای مقایسه میان انتفاضه اول( سال ۱۹۸۷) و انتفاضه دوم(سال ۲۰۰۰ میلادی) با این وصف که اولی حمایت منطقه ای و بین المللی از ملت فلسطین را به همراه داشت به این علت که فقط از سنگ و وسایل مسالمت آمیز مانند اعتصاب و تظاهرات بهره گرفته شد، ولی دومی به دلیل استفاده از سلاح در آن موجب بروز خشم منطقه ای و بین المللی علیه ملت فلسطین شد، مقایسه ای غیر منطقی، نادرست و ناصواب است. روش برخورد دشمن با ملت فلسطین در انتفاضه اول هر چند شدید و وحشیانه بود اما در آن از هواپیما و موشک علیه فلسطینیان استفاده نشد، بر خلاف انتفاضه اول دشمن روشی بی رحمانه و وحشیانه و غیر قابل توجیه را برای مقابله با انتفاضه دوم در پیش گرفت و دستور داد همه بدون توجه به هیچ معیاری، هدف قرار گیرند و در این راستا کودکان و نوزادان شیرخواره زیادی به شهادت رسیده اند که محمد الدره و ایمان حجو نمونه هایی از آن است. مقامات رژیم صهیونیستی همچنین به نیروهای خود دستور دادند بمبهایی به وزن حتی تن را بر سر منازل و در محله هایی مملو از جمعیت بیندازند و ساختمانی را کاملا ویران و به بهانه ترور شیخ صلاح شحاده دهها زن و کودک و سالمند را قتل عام کنند.
در برابر چنین وحشیگری و جنایت پیشگی و تروریسمی که توصیفش دشوار است، تنها سلاح بود که می توانست اندکی از آلام را تسکین دهد هر چند که این سلاح در برابر آن زرادخانه دشمن قابل مقایسه نباشد، اما همین سلاح اندک هم ضرباتی کاری بر دشمن وارد کرده و به نوعی توازن روانی به وجود آورده است. همین عملیات مسلحانه گروههای مختلف مقاومت فلسطین بود که دائما در تقویت روحیه ملت فلسطین مؤثر بود و بر پایداری این ملت افزود و از اضمحلال این ملت در برابر حملاتی جلوگیری کرد که اگر بگوییم وحشی ترین و خونبارترین حملاتی است که یک ملت در تاریخ معاصر با آن مواجه می شود، مبالغه نکرده ایم.
بنابراین، مقاومت مسلحانه بخشی از این انتفاضه است نه چیزی خارج از آن، هر چند که در مقایسه با دیگر روشهای مقاومت، فراگیرتر بوده است، زیرا ماهیت درگیری چنین اقتضا کرده است و ابزارهای منازعه هم دائما متناسب با ماهیت و مقتضیات آن بکار گرفته می شوند.
● ثمرات سیاسی انتفاضه
از آنجا که نخبگان یاد شده تلاش می کنند برای هر نوع مبارزه ثمره سیاسی آشکاری تعریف کنند و همین را هم از انتفاضه می خواهند، اینک می توان طرح عقب نشینی اشغالگران از نوار غزه را برای آنان مثال زد. هر چند که این طرح هنوز به مرحله اجرا درنیامده است و تردیدهایی درباره امکان تحقق چنین کاری وجود دارد به ویژه که محافل داخلی حزب لیکود و بخشی از جامعه صهیونیستی با آن مخالفند.
این طرح را می توان یکی از ثمرات سیاسی انتفاضه ـ اگر درست باشد ـ نامید، زیرا به محض اعتراف شارون به اعلام وجود چنین طرحی ( که قصد داشت آن را یکجانبه و بدون توافق سیاسی اجرا کند) دلیلی محکم بر وجود بحران عمیق در داخل رژیم صهیونیستی است و یقینا اگر ضربات مهلک مقاومت مسلحانه بر پیکره این رژیم نبود، هیچگاه چنین تصمیمی از سوی شارون اتخاذ نمی شد. اکنون نوار غزه به باتلاقی برای صید متجاوزان و پایگاهی برای شلیک موشکهای مقاومت ( همان نخبگان آن را ابتدایی تلقی می کنند) به سوی شهرکها و مواضع صهیونیستها و مرکزی برای ارسال مبارزان تبدیل شده است که اکنون دیگر مأموریتهای آنان به نوار غزه منحصر نیست، بلکه از آنجا به داخل مناطق اشغالی ۱۹۴۸ نیز نفوذ می کنند و در آنجا عملیات انجام می دهند(برای نمونه عملیات اسدود).
بنابراین، وادار شدن دشمن به عقب نشینی از نوار غزه ثمره این انتفاضه است. هر چند که شارون تلاش خواهد کرد به گونه ای این پیروزی مقاومت را محو کند و برای این منظور بر ابقای نیروهایش در کرانه باختری تأکید می ورزد. ما در اینجا صرف نظر از سناریوهای دشمن برای عقب نشینی و ابعاد آن، بر این باوریم که این امر مقدمه اضمحلال پروژه صهیونیسم است و ناظر تیزبین حوادث در آن تأمل خواهد کرد و ساخت دیوار امنیتی حایل را نیز می توان در این راستا ارزیابی کرد. این دیوار که خاطره "دیوار برلین" را به ذهن متبادر می سازد و نماد نژادپرستی به شمار می آید، نماد بارز شعارهایی است که رژیم صهیونیستی بر اساس آن پایه گرفت و مدعی دمکراسی و حقوق بشر و دیگر شعارهای دنیای معاصر شد.
بنابراین، این رژیم صهیونیستی که تبلیغات می کرد واحه دمکراسی (در بیابان خاورمیانه) است و می تواند نمونه ای برای سایر کشورهای این منطقه در این زمینه باشد، با انتفاضه مشخص شد که بدترین نمونه در نقض حقوق انسانها و نژادپرستی است و این انتفاضه بود که ماهیت پلید آن را به همگان نشان داد و از نظر سیاسی و اخلاقی آن را رسوا ساخت.
در پایان این نکته را هم باید یادآور شویم که، انتفاضه هم یکی از ابعاد جنگ با این دشمن وحشی و به خواست خداوند متعال مرحله ای بسیار مهم در راه تحقق آزادی است، اما رنجها و آلام و تقدیم جان و خون از لوازم این راه است و بدون آن حرکت در این مسیر میسر نیست. در پایان بی مناسبت نیست که این آیه مبارکه را یادآور شویم که خداوند متعال می فرماید:" إن تکونوا تألمون فإنهم یألمون کما تألمون و ترجون من الله ما لا یرجون"(اگر رنجی به شما می رسد (مطمئن باشید که) به آنان هم مانند شما رنج می رسد (با این فرق که شما به خداوند امید دارید که آنها چنین امیدی ندارند).
نوشته: محمد نزال/ عضو دفتر سیاسی جنبش حماس
رضا ساعی شاهی
منبع:
مجله فلسطین المسلمة اکتبر ۲۰۰۴