سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

آثار ارتباط و پیامدهای آن


آثار ارتباط و پیامدهای آن
در بخش های پیشین درباره ی دلایلِ طرفداران روابط دختر و پسر و پاسخ به آن از نظر دین اسلام سخن گفتیم و با برخی از آثار و تبعات آن آشنا شدیم. در این بخش به برخی دیگر از آثار دنیوی و اخروی آن اشاره می کنیم و مسائلی را که به گونه ای با بحث ما در ارتباط است، ذکر می کنیم.
● روابط نامشروع چه تأثیری در روحیّه و ایمان و اعتقادات جوانان دارد؟[۱]
اگر انسان به غرایز و شهوات، به عنوان تنها هدف زندگی نگاه کند، دیگر نمی توان راه مخصوصی را برای او پیشنهاد کرد و از چشم چرانی و خودارضایی گرفته تا هم جنس بازی و هرگونه انحراف دیگر در نظر او جایز و پسندیده است; هر چند در ستیز با کرامت انسانی باشد و منجر به نابودی جامعه ی بشری گردد. آن چه امروزه جوامع غربی، شاهد پیامدهای منفی آن است معلول اصل لذّت جویی و حکومت غرایز و روابط مختلط و آزاد است.
امروزه بعد از اجرای فراگیر نظرات امثال «فروید و راسل» در جوامع غربی و غرب زده، شاهدیم که روز به روز بر آمار بیمارهای روانی و خودکشی اضافه می شود و آنان که عمری را در راه لذّت جویی، سپری کرده اند، در نهایت به بن بست و پوچی رسیده و هویّت انسانی خویش را از دست داده اند.
در بخش دوم درباره ی آثاری نظیر از دست دادن آرامش روانی و افزایش التهاب ها و معضلاتی که دامن گیر اجتماع می شود، سخن گفتیم و اکنون تأثیرات آن را در روح و روان و ایمان انسان از نگاه احادیث معصومین(علیهم السلام) پی می گیریم:
در معارف دینی، زمانی که خواهش های نفسانی از دایره ی شرافت انسانی خارج و هدف زندگی واقع گردد، مورد نکوهش واقع شده، به عنوان عاملی که مخرّب دنیا و آخرت انسان است، معرّفی شده است. همه ی انسان ها موظّفند برای پاسداری از حریم عفاف و پاکی، کمال دقّت را بنمایند.
با نگاهی به داستان حضرت یوسف، در می یابیم که ایشان نیز در عین برخورداری از مقام والای معنوی، در مقابل وسوسه ای شیطانی و دعوت به شهوت، به خدا پناه برد و از او مدد جست.
● آثار و پیامدهای پیروی از شهوات
۱) آثار دنیایی
حضرت علی(علیه السلام) می فرماید:
قرین الشهوة مریض النفس، معلول العقل[۲]; کسی که با شهوت همراه است، جان و عقلش مریض و بیمار است.
و در حدیث دیگری می فرماید:
«و کم مِنْ شهوة قد اورثت حزناً طویلا»[۳]; چه بسیار شهوت (و لذّات زود گذری) که حزن و اندوهی طولانی بر جای می گذارد.
روزنامه ها و مجلاّت خانوادگی، مملو از حکایت هایی است که افراد در پی یک نگاه شهوت آلود و یا برای رسیدن به هوی و هوس، عقلشان مغلوب شهوت شده، دست به کارهایی زدند که یک عمر باید تاوان آن را بپردازند و جدای از عذاب اخروی، در دنیا جز بدنامی و تباهی و بدبختی چیز دیگری نصیبشان نشده است. در حدیثی آمده است:
کسی که به سوی شهوات گام بر دارد و پیشی جوید، آفات و بلایا نیز همان گونه به سوی او می آید.[۴]
گناهانی که آشکارا انجام می پزیرد، تخلّفی شدید است و سبب تعجیل در نزول بلاها و نقمات می شود.[۵]
۲) آثار معنوی و اخروی
امام علی(علیه السلام) می فرماید:
هیچ چیزی همانند غلبه ی شهوت، تقوا را نابود نمی سازد[۶] و نیز فرمودند: شهوت و حکمت الهی در یک قلب جمع نمی شوند.[۷]
در این باره روایات بسیاری موجود است که هر کدام اثری از آثار منفی گناهان و پیروی از شهوت را یاد آوری می کند و انسان را از عواقبِ سوء آن آگاه می سازد و آن چه در همه ی روابط و دوستی های نامشروع پیدا می شود، نگاه شهوت آلود و غلبه ی شهوت و هیجان های نامشروع است و اگر این روابط از حدّ دوستی های معمولی خارج شده، به روابط نامشروع زناشویی منجر شود، جدای از عواقب بسیار زیانبار فردی و اجتماعی، عذاب دردناک اخروی را نیز به دنبال دارد که در قرآن کریم به آن تصریح شده است.[۸]
و در حدیثی از پیامبر، آلوده شدن به گناه زنا را همانند کشتن پیامبر(صلی الله علیه وآله)و نابود کردن خانه ی کعبه و از بزرگ ترین گناهان بنی آدم ذکر می کند.[۹]
در حدیثی دیگر، آثار شوم دنیایی آن را از بین رفتن آبرو، تعجیل در نابودی و فنا و قطع رزق، و در آخرت، حسابرسی دقیق و سخت و گرفتار شدن به قهر الهی و خلود در آتش جهنّم می شمارد.[۱۰]
زشتی و قباحت این پدیده ی شوم به حدّی است که امروزه همه ی اندیشمندان عالم به آن اعتراف نموده و از آثار هولناک اجتماعی آن نگرانند.
● تأثیرهای منفی روابط از جهت اجتماعی چیست؟
پروردگار، دختر و پسر را برای ازدواج خلق کرده و جامعه این نقش را از آنان پذیرفته است. لیکن باید توجه داشت که عجله کردن در این راه و بی توجّهی به واقعیّت های اجتماعی، می تواند لطمه های جبران ناپذیری به تشکیل خانواده و خوش بختی آینده بزند و از آن جا که نوجوانان و جوانان از لحاظ شرایط روانی و عاطفی در برهه ای حسّاس از زندگی خویش به سر می برند که میل به دگرخواهی و احساس نیاز به جنس مخالف شدید است و تمام فکر و آرزوهای جوانان را در بر گرفته و تنها هدفشان دست یابی و وصال به طرف مقابل است، چه بسا از آثار و تبعات اعمال خود غافل گشته، به گونه ای رفتار می کنند که با جامعه ی پیرامون آن ها هماهنگ نبوده، برای همیشه باید تاوان کارهایشان را بپردازند. «ویل دورانت» تصریح می کند:
جوان که پس از سال ها ناز پروردگی، از خانواده به اجتماع قدم می نهد، خود را آزاد می یابد و جام لذت آزادی را تا جرعه ی آخر سر می کشد، ... عاشقِ برترین چیزها و مبالغه ها و نامحدودیّت هاست ... زندگی او در زمان حال است و افسوس گذشته را نمی خورد و از آینده نمی ترسد و با خوش دلی و سبک روحی، از تپه ای بالا می رود که قلّه، طرف دیگر آن را از چشم او پنهان داشته است.[۱۱]
در این باره «ریموند بیچ» می گوید:
یکی از ویژگی های جوانان این است که هر وقت هر چه دلشان می خواهد می کنند، بدون آن که نگران نتایج کار خود باشند; اما قوانین اخلاقی انعطاف ناپذیرند. قراردادهای اجتماعی بر اساس تمییز خوب از بد ایجاد شده اند، نه از روی هوس و دل خواه. و به همین دلیل، زمان هم قادر نیست آن ها را تغییر دهد; رعایت این قرار دادها موفّقیّت و خوش بختی افراد را تضمین می کند.
کسانی که به هواداری از تمایلات آنی خود، از این راه، منحرف می شوند، بعدها ـ هنگامی که دیگر خیلی دیر است ـ، پی می برند که از منبعِ خوش بختی خود برداشت بیهوده ای کرده اند و هرگاه به سیاهه ی اعمال خویش رسیدگی کامل کنند، متوجّه می شوند که زندگی آن ها هرگز نیازمندی های عمیق قلبشان را برنیاورده است; در حالی که دسته ی دیگر که همواره پایه ی زندگی را محکم می کنند، نه تنها از شادی های قلبی لذّت سرشاری می برند; بلکه از دوران جوانی که مقدّمه ی زندگی حقیقی است، نشاط و حظّ وافری می گیرند.[۱۲]
چه دوستی هایی که در آغاز از روی صداقت و پاکی و برخاسته از نیاز به محبّت شروع شده، اما به سبب تحریک پذیری بسیار و غلبه ی غرایز، جز بدنامی، ارمغانی به بار نمی آورد. به عنوان مثال، دختری که در شهری کوچک، نامه ای از پسری دریافت کرده بود، در حالی که منحصراً یک نامه به پسر داده بود، به علّت بروز اختلاف خانوادگی، پسر نامه ی وی را در پانصد نسخه تکثیر و در سطح شهر پخش می کند. دختر بعد از آن واقعه، در وضعیّتی قرار می گیرد که حتی از خانه نیز نمی تواند خارج شود.[۱۳]
چه بسیار دخترانی که تنها به خاطر معشوقه بودن و به پاس آن که دلی دلداده ی او شده است و به احترام وعده های دروغینِ ازدواج، پا در این میدان نهاده و مهر پسر را به حریم دل خویش راه داده است; اما بعد از آن که لطافت روح و عفّت و پاکی او خدشه دار شد و از زمره ی دختران خویشتن دار، خارج گردید، پسر، دل در گروِ دیگری نهاده و او را در عرصه ی بدنامی، با دنیایی از غم و اندوه و ناکامی رها نموده و به دنبال طعمه ی پاک و زلال دیگری است تا قسم ها و وعده های دروغین او را باور کند و به قطرات خونی که از قلب کاغذی او جاری است، ایمان آورد. چنین جوانی به هنگام ازدواج، به هر دختری برسد، با شک و تردید به او می نگرد و انتخاب همسر برایش مشکل می شود. و با این که ده ها گل را بوییده است، به دنبال غنچه ی تازه شکفته ای است که لطیف و پاک باشد. به ویژه در جامعه ای که بافت سنّتی دارد و در عمقِ وجود افرادش وجدان و اخلاق حاکم است، بیش تر افراد، حتی کسانی که اهل رعایت ضوابط اخلاقی نیستند، دخترانی را که سابقه ی روابط و دوستی دارند، فاقد عفّت و وجاهتِ لازم دانسته، آنان را برای ارضای شهوات و چشم چرانی خویش شایسته تر می دانند; تا شریک زندگی و محرم اسرار; در نتیجه دخترانی که با این عنوان معرفی شوند، بد نام شده، دچار آسیب های روانی و اجتماعی می گردند و آینده ی آن ها به خطر می افتد.
جوانی در گفت و گویی درباره ی چگونگی روابط دختر و پسر، علی رغم اصرار بر رفع محدودیّت های موجود در جامعه و خانواده می گوید:
من هیچ وقت امکان نداشت با دختری که دوست هستم ازدواج کنم ... ]و ازدواج طبق معمول و باهمراهی خانواده پسندیده است ...[ شما اگر معنای ازدواج را بدانید، آن وقت حسّاسیّت مردهای ایرانی را می فهمید. اگر دختری با چند پسر دوست بوده باشد، حاضر نیستم با او ازدواج کنم.[۱۴]
«ویل دورانت» به صراحت می گوید:
زنان بی شرم، جز در لحظاتی زودگذر، برای مردان جذّاب نیستند ... مردان جوان به دنبال چشمانِ پر از حیا می باشند و بدون آنکه بدانند، حس می کنند که این خودداریِ ظریفانه (حیا و عفاف) از یک لطف و رقّت عالی خبر می دهد.[۱۵]
دختران جوان باید بدانند، آن که هر روز در پی دلداری است و عاشقِ هزار معشوق است، همچون صیّادی است که با دانه های رنگارنگ خود، در پی شکار صید است; نه عاشق دلداده. عاشق، خانه ی دلش را تنها، مهمان سرای یک دوست می کند. دل بستن به دل هر جایی، غوطهور شدن در مردابی بیش نیست.
نکته ی دیگر آن که: پایه و اساس عشق و محبّت، تعهّد عمیق به یک دیگر است و در جایی که محرّک های جنسی فزونی یابد، هوس، جانشین عشق شده، تنوّع طلبی به جای تعهّد و وفاداری می نشیند که در این باره، در بخش های گذشته بحث شده است.
آقای دکتر سروش در حرمت شرعی ابراز دوستی میان دختر و پسر نامحرم تشکیک کرده می گوید:
در فرهنگ گذشته ی ما، ابراز دوستی بین زن و مرد و دختر و پسر، به هر شکلش تحریم شده بود که همه اش معلوم نیست جنبه ی شرعی داشته باشد; بلکه جوانب عرفی و اجتماعی و ایرانی هم دارد. مسئله ی حلّیت و حرمت، مال مقام اختیار است. در جبر که مسائل اختیاری نیست; نه حلال دارد نه حرام. من نفهمیدم، عشق حرام یعنی چه؟ اصلا عاشقی، ترک اختیار است.[۱۶]
گفتیم که صرف ارتباط و صحبت کردن و برخورد زن و مرد با هم در زندگی روزمرّه بدون اشکال است; اما دوستی ها و روابط عاشقانه ای که آقای دکتر در این سخنرانی به آن پرداخته است و بر ترویج آن تأکید میورزد، به هیچ وجه قابل توجیه نیست و جدای از مشکلات و معضلاتی که گفته شد، امنیّت و سلامت نسل جوان را به خطر می اندازد. این نوع دوستی ها و روابط در فرهنگ و فقه اسلامی نیز مورد تأیید قرار نگرفته، تشکیک ایشان در حرمت این گونه روابط، مستند فقهی ندارد. در بخش دوم، مسئله ی عشق و عاشقی را مطرح نمودیم و چنین نتیجه گیری می شد که ارتباطِ آزاد، با پاسداری از حریم عشق، منافات دارد و هوس و شهوت را جایگزین آن می نماید.
اما در مورد مسئله ی غیر اختیاری بودن عشق و حلال بودن آن، باید بگوییم که اگر بپذیریم، پیدایشِ عشق و سلطه ی آن بر جان و روان آدمی، غیر اختیاری و خارج از اراده ی انسان است، اما به خوبی روشن است که مقدّمات پیدایش آن، که از نگاه و ارتباط به وجود می آید، اختیاری است.
هم چنین در صورت پیدایش عشق، دنبال آثار و تبعات آن رفتن و تماس و نامه نگاری های بعدی و ایجاد و حفظ ارتباط با نامحرم، همه تحت اراده و اختیار آدمی است.
از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) نقل شده که فرموده اند:
من عشق فکتم و عف فمات، مات شهیداً; کسی که عاشق شود، پس آن را پنهان کرده و عفت پیشه کند و در این حالت بمیرد، شهید از دنیا رفته است.[۱۷]
بر این اساس، رابطه ی دوستانه و عاشقانه، با غیر همسر قانونی، در فرهنگ قرآن کریم مردود است; برای روشن شدن ریشه های این تفکّر به مطالب ذیل توجه فرمایید.
مرحوم «طبرسی» در تفسیر مجمع البیان می گوید:
در دوران جاهلیّت، رسم بر این بود که زنان، علاوه بر شوهر خود با یک مرد دیگر رابطه ی عاشقانه برقرار می کردند که در مسائل زناشویی در اختیار شوهرشان بودند اما لمس و بوسه را از عاشق و دلداده ی خویش دریغ نداشتند.[۱۸]
«برتر اندراسل» می گوید:
چیز غریبی است که نه کلیسا و نه افکار جدید اجتماعی، هیچ کدام معاشقه های جنسی را به شرطی که از حد کوتاه معیّن پیش تر نروند، سرزنش نمی کند. این که گناه از چه حدّی به بعد شروع می شود; امری است که صاحب نظران در آن اختلاف دارند. یکی از بزرگان و مقدّسین کاتولیک ارتدکس را عقیده بر این است که یک پیرو مسیح، بدین شرط که نیّت شیطانی نداشته باشد، حتّی می تواند برجستگی های سینه ی یک خواهر مقدس را نیز نوازش نماید.[۱۹]
این است مکتبِ حیات بخش غربی که کعبه ی آمال برخی از اندیشمندان ما شده است!
استاد شهید «مطهری» می فرماید:
پس از آن که قرن ها علیه شهوت پرستی، به عنوان امری منافی اخلاق و عامل بر هم زدن آرامشِ روحی و مخلّ به نظم اجتماعی و به عنوان نوعی انحراف و بیماری توصیه و تبلیغ شده بود، یکباره ورق برگشت و صفحه عوض شد. جلوگیری از شهوت و پایبند بودن به عفّت و تقوا و تحمّل قیود و حدود اخلاقی و اجتماعی، عامل بر هم زدن آرامش و مخلّ به نظم اجتماعی و از همه بالاتر، امری ضدّ اخلاق و تهذیب نفس معرفی شد ... بدیهی است که این چنین فرضیه ی به ظاهر شیرین و دل پذیری، به عنوان اصلاح مفاسد اخلاقی و اجتماعی، طرفداران زیادی - خصوصاً در میان جوانان مجرّد - پیدا می کند. اما در کشور خودمان، می بینیم چه کسانی از آن طرفداری می کنند و چه از این بهتر که خود را در اختیار دل، و دل را در اختیار هوس قرار دهیم و در عین حال، عمل ما اخلاقی و انسانی شمرده شود.[۲۰]
«مراجع دینی ما معتقدند که ارتباط دو جنس مخالف و با هم بودن آن ها در مکان خلوت، که احتمال گناه می رود، حرام است; بنابراین به نظر می رسد، این ارتباط در جای غیر خلوت، مباح و بدون اشکال شرعی باشد.»[۲۱]
در این جا دو مسئله با هم خلط شده است: یکی صِرف با هم بودن و دوّم، ارتباط و دوستی. مسئله ی ذکر شده، درباره ی با هم بودن در یک مکان است; در متون دینی ما، بیان شده که اگر زن و مرد نامحرمی در جای خلوتی باشند که نفر سومی نباشد و احتمال گناه برود، صرف با هم بودنشان در آن مکان، حرام است[۲۲] زیرا حدیثی داریم که شیطان گفته: نفر سومشان من هستم و آن ها را وسوسه کرده، به گناه می اندازم. در این صورت مفهوم عبارت «با هم بودن در مکان خلوت حرام است»، این خواهد بود که اگر مکان، خلوت نبوده، یا عمومی باشد و یا به صورتی باشد که شخص سومی بتواند وارد شود، صرف با هم بودن و قرار گرفتن در یک مکان حرام نیست; اما این ربطی با مسئله ی ارتباط و دوستی ندارد. این مسئله ی دینی نمی رساند که ارتباط در جای غیر خلوت مباح است.
در ضمن، نظر اسلام درباره ی دختر و پسر و دوستی آن ها روشن است و واقعاً اگر شخصی، به دور از هوی و هوس و جاذبه های کاذب، به دنبال حکم شرعی و الهی باشد، می فهمد که اسلام، این گونه روابط را نمی پسندد.
، مطلب دیگر، بیان مسئله ای درباره ی چگونگی ازدواج و ارتباط است که چنین ذکر شده:
می گوید باید عقد کنید بعد یک درجه پایین می آید و می گوید صیغه کنید. بعد می گوید می توانید فارسی بگویید. بعد می گوید با اشاره و نهایتاً، در قضیه ی ارتباط فی مابین، به رضایت بسنده می شود و اگر کسی نتواند اسلام را خوب ترویج کند، اسلام را بد انتقال می دهد و خود به خود جامعه آن را طرد می کند.[۲۳]
ازدواج در اسلام به دو صورت ممکن است: عقد دائم و عقد موقّت.
ازدواج دائم و موقّت، در ماهیّت باهم فرقی ندارند و در هر دو، تعهّد رسمی و خواندن عقد خاص، لازم است.
پیمانی که زن و مرد با هم می بندند یا برای همه ی عمر است و یا برای مدّت معیّنی، که هر کدام دارای شرایط خاصّ خود است. پس این طور نیست که اسلام اوّل عقد دائم را گفته، بعد پایین آمده و گفته است صیغه و ... بلکه از ابتدا، ازدواج به دو صورت جایز بوده است و طرفین مطابق با شرایط و نیازی که دارند، پیمان زناشویی را منعقد می نمایند.
در ادامه مطلب آمده است:
بعد می گویند عربی بودن صیغه لازم نیست. فارسی کافی است و بعد به اشاره و ارتباط ختم می شود.
در هر گونه عقد (دائم یا موقّت) شرایط خاصّی لازم است که یکی از آن شرایط، عربی بودن است. در حقوق اسلامی، این بحث مطرح است که آیا صیغه ی عقد باید عربی باشد یا خواندن آن به فارسی کافی است؟
فقها بر مبنای دلایلِ موجود در متون روایی، احتیاط نموده و به خاطر اهمّیّت ازدواج و لوازمی که دارد، چنین عقیده دارند که:
اگر عقد، فارسی خوانده شد، احتیاطاً صیغه ی عربی آن نیز باید خوانده شود; خواه عقد دایم باشد یا موقّت.
اما مسئله ی اشاره و رضایت، در فقه اسلامی و رساله های عملیّه موجود نیست. مشهور فقهای شیعه، خواندن صیغه ی عقد را لازم می دانند و هیچ فقیهی این روابط نامشروع را جایز ندانسته است و این جملات، ناشی از عدم اطلاع کافی از فقه اسلامی است که اگر گوینده ی محترم این کلام، سری به کتاب های دینی بزند، اثری از آن چه گفته است نمی یابد!
تأثیر چشم چرانی بر ایمان و اعتقادات و دوری از خدا چگونه است؟ و چگونه می توانیم چشم خود را از نگاه به حرام باز داریم؟
چشم، دریچه ی دل و اندیشه ی انسان است، اگر چگونه نگریستن را یاد بگیریم و چگونه دیدن را تجربه کنیم، چشمِ ما چشمه ی امید و ایمان می شود و نگاه ما، عبادت و سبب رشد و تکامل خواهد شد; و اگر آن را رها کنیم تا به هر چه هوی و هوس دستور داده است، نگاه کند، جز آه و حسرت و تباهی نصیب ما نمی شود. به هرچه «دیدنی» است که نباید نگریست. مگر فاصله ی «نگاه» تا «گناه» چه قدر است؟
اگر چشم در اختیار خرد و قلب سلیم باشد، به هر چه و هر چیز نگاه نمی کند و اگر عقل و دل را در اختیار چشم قرار دهیم، «هر آن چه دیده بیند دل کند یاد.»
از آن جا که گام اول در روابط، نگاه های آلوده است و گام گذاران در این وادی، چه بسا گرفتار عادت مذموم دائمی خواهند شد، بنابراین چشم چرانی را از دیدگاه روان شناسی و معارف دینی بررسی می کنیم.
روان شناسان، چشم چرانی را نوعی بیماری روانی می شمارند. بینایی یکی از مهم ترین اعضا برای تحریکات جنسی است. اگر فرد تنها از نظر - بازی برای ارضای کشش جنسی استفاده کند، دچار نوعی انحراف شده است. معمولا شخصِ نظرباز با مشاهده و نگاه، ارضا نمی شود و به همین دلیل دست به استمنا می زند. افراد نظرباز، کنج کاوی شدیدی نسبت به دیدن اندام برهنه ی جنس مخالف دارند و این امر، گاهی باعث برخوردهایی بین آنان و مردم می شود. آنان گاهی ساعت ها پشت پنجره ها یا روی بالکن ها یا کنار کوچه و خیابان به نظاره گری می پردازند تا شاید به کام دل برسند.[۲۴] این امر به ویژه در مردان، بیش تر به چشم می خورد; زیرا مردان بالغ به محرّک های بیناییِ شهوانی حساسیّت بیش تری دارند. این نقطه ضعفِ مرد، در زندگی روز مرّه اش همواره به چشم می خورد و به صورت های گوناگون از جمله تهیّه ی عکس و مجلاّت مبتذل مورد بهره برداری قرار می گیرد.
زنان به محرّک های لمسی، حسّاسیّت بیش تری دارند. این تفاوت از همان اوایل، تحت تأثیر اندروژن ها شکل می گیرد.
اصطلاح «چشم چرانی» که برای این ویژگی مردان به کار می آید، زاییده ی حسّاسیّت مردان نسبت به محرّک های بیناییِ شهوانی است. چون بُرد حسِّ بینایی زیاد است، مردان به صورتی گسترده تر تحت تأثیر محرّک های شهوانی قرار می گیرند و از این نظر فعّال ترند[۲۵]. اسلام چون از مفاسد چشم چرانی، این بیماری روانی و تأثیر آن بر سلامت روان و ایمانِ انسان، اطلاع داشته، به کلّی آن را ممنوع کرده است; از طرفی چون مردان در این باره حسّاس ترند، به زنان دستور حجاب و پوشش کامل داده است. چه بسیارند جوانانی که در اثر نگاه های آلوده، از راه عفّت خارج شده، در وادی فساد سقوط می کنند. وقتی چشم دید، دل می خواهد. مگر چقدر می توان مقاومت نمود و بالاخره عنان نفس از دست می رود و دنبال دل خواه روانه می شود.
خداوند در قرآن کریم می فرماید:
به مؤمنان بگو چشم های خود را از نگاه به نامحرمان فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند; این برای آنان پاکیزه تر است. خداوند از آن چه انجام می دهند آگاه تر است. و به زنان با ایمان بگو: چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویشتن را حفظ کنند.[۲۶]
در این آیه به صراحت بیان شده است که برای طهارت دل و ایمان، باید نگاه را تحت اختیار درآورد.
در تفسیر این آیه احادیث بسیاری وارد شده که در یکی از آن ها درباره ی علّت حرمتِ نگاه به نامحرم آمده است:
حرمت نگاه به نامحرم، به سبب تهییج و تحریک شهوانی است که در نگاه نهفته است. این تحریک سبب فساد و ورود در محرمات است[۲۷]
در حدیث دیگری از رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) آمده است:
هر کس چشم را از نگاه حرام و هوس آلود پر کند، خداوند در روز قیامت آن را از آتش پر می نماید; مگر توبه کند و از این راه (نادرست) باز گردد.[۲۸]
و هم چنین حضرت علی(علیه السلام) می فرماید:
هر کس چشم خویش را آزاد گذارد، همیشه اعصابش ناراحت خواهد بود و به آه و حسرت دایمی گرفتار می شود.[۲۹]
از آیه و احادیث فوق استفاده می شود که چشم چرانی تأثیرات مخرّبی بر روح و ایمان انسان می گذارد; از جمله:
۱) طهارت و پاکیزگی روح را از بین می برد;
۲) سبب خشم الهی و عذاب اخروی است;
۳) در این دنیا نیز با شعله ور شدن آتش شهوت، انسان را در فساد و تباهی غوطه ور می سازد[۳۰];
۴) آرامش روحی ـ روانی را نابود ساخته، انسان را گرفتار اضطراب و تشویش می نماید[۳۱]; زیرا هر چه دیدنی است دست یافتنی نبوده، نگاه به آن، جز آه و حسرت حاصلی ندارد.
در نتیجه اگر می خواهیم با طهارت و سلامت، زندگی کنیم و دل و اندیشه ی خود را از حرام باز داریم، باید حریم نگاه را پاس داشته، برای آن محدوده ای قائل شویم و چشم را از محرّمات و صحنه های گناه فرو بندیم.
اگر چشمِ جوانی به نامحرم بیفتد، باید حرمت خدای ناظرِ آگاه را نگه داشته، از این لذّت زود گذر چشم فرو بندد.
چشم پوشی از محرّمات الهی ممکن نیست; مگر آن که بیننده با چشم دل، عظمت و جلال الهی را مشاهده نماید.
از حضرت علی(علیه السلام) سؤال شد:
چگونه می توان چشم از حرام فرو بست؟
در پاسخ فرمود:
با اطاعت و فرمان برداری از سلطانی که مطّلع بر اعمال مخفی توست.[۳۲]
پس اوّلین راه تقویت اراده و چشم پوشی از حرام، تفکّر در ناظر آگاهی است که بر همه ی اعمالِ آشکار و نهانِ ما احاطه دارد و از سرِّ ضمیر ما مطّلع است و هم اوست که فردای قیامت، حسابرس و حاکم است.
خداوند در قرآن می فرماید:
(تعلم خائنة الأعین)[۳۳]; خدا از خیانت چشم ها آگاه است.
در حدیثی در تفسیر این آیه آمده است:
منظور نگاهی است که شخص، در حال نگاه، وانمود کند که نگاه نمی کند. خدا از این نگاه (آلوده) نیز با خبر است.[۳۴]
نکته ی دیگر آن که با دوری گزیدن از صحنه های محرّک و با مطالعه ی کتاب های مذهبی و اعتقادی، خود را از این مهلکه نجات دهد.
جوانی که طالبِ طهارت و پاکی و به دنبال سعادت دنیا و آخرت است، چشم از گناه باز می دارد و خود را از آلودگی نجات می دهد; زیرا به فرموده ی امام صادق(علیه السلام):
نگاهِ پی در پی، در قلب شهوت ایجاد می کند و همین برای انحرافِ بیننده کافی است...[۳۵]
بدیهی است فساد و انحرافات، دوری از خدا را در پی داشته، سبب محرومیّت از فیض الهی است.
اما جوانی که با نفس مبارزه می کند و از این لذّت زود گذر چشم می بندد و به پاس حرمت و پاکی و سلامت، چشم از گناه فرو می بندد، خداوند نیز به او پاداش داده، از رحمت خویش بهره مند می سازد. در حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل شده:
نگاه، تیر مسمومی از تیرهای شیطان است و هر کس به پاس عظمت و جلال و خوف الهی از آن چشم پوشی کند، خداوند در قلب او ایمانی قرار می دهد که حلاوت و شیرینی آن را می چشد.[۳۶]
نشان دادن فیلم های عاشقانه و صحنه های روابط دختر و پسر، چه اشکالی دارد؟ بعضی از فیلم سازان می گویند: ما حقایق جامعه را نشان می دهیم همچون سرقت و اعتیاد و یا معضلات دیگر اجتماعی؟[۳۷]
و هم چنین دکتر «سروش» گفته است:
اگر به خرق عادت، عادت می کردیم، دیگر مخالفتی نبود. فرهنگ ما، ادبیات ما، به شعر عاشقانه عادت کرده است; اما به رمان ها و سینمای عاشقانه عادت نکرده ... حالا چه اشکالی دارد کسی فیلم عاشقانه بسازد؟[۳۸]
سینما و تلویزیون، از وسایل مؤثّر ارتباطی است و می تواند نقش سازنده ای در اعتلایِ فرهنگ عمومی داشته باشد و اگر نقش واقعی خود را ایفا کند، تأثیر مثبت آن در سطح جامعه به خوبی مشاهده می گردد و روشن است که اقشار مختلف جامعه، خواستار سینمایی سازنده و پویا و هدفمند می باشند و هنرمندانی که در عرصه ی سینما فعّالیّت دارند نیز مدّعی چنین مطلبی هستند. حال باید دید فیلم هایی که ساخته می شود، در همین راستا گام بر می دارند یا خیر؟
یکی از وظایف سینما، بیانِ مشکلات و معضلات اجتماعی است تا عموم مردم، به ویژه مسئولین، بیش تر به فکر افتاده و در صدد رفع آن ها بر آیند.
گفتنی است که ساخت فیلم هایی که به این موضوعات می پردازند و دست مایه ی آن ها مشکلاتی از قبیل وقوع جنایات، قتل و سرقت و اعتیاد و ... می باشد، بسیار ظریف و حسّاس است; زیرا از طرفی موضوع اصلی فیلم، ارائه ی این نوع مشکلات و واقعیّاتِ جامعه است که گریزی از آن نیست و از طرف دیگر، وجود بارِ منفی در نوع این اعمال است و چه بسا با نمایش و پردازش آن ها، سبب ترویج اعمال خلاف و وقوع جرم دیگری شود.
بنابراین در تهیّه ی این فیلم ها، دو نکته باید رعایت شود:
۱) تأثیراتی که فیلم از لحاظ محتوا بر بیننده می گذارد;
۲) در نشان دادن صحنه ها و تصاویر افراد.
بنابراین در نگارش فیلم نامه و چگونگی ساخت و تصویربرداری آن، باید دقت کرد تا بیان معضلات و واقعیات تلخ، آثار مخرّبی بر جای نگذارد; زیرا هنر را به خدمت می گیریم و از ابزاری همانند سینما و تلویزیون استفاده می کنیم تا با زبان تصویر با مردم سخن گفته، جامعه ی بهتری بسازیم. و اگر به خدمت گرفتن این ابزار، سبب نابودی فرهنگ سالم اجتماع گردد از هدف اصلی بازمانده ایم.
و فیلمی که درباره ی قتل و سرقت و اعتیاد هم ساخته می شود، از این قانون کلّی خارج نیست و اگر در ارائه ی آن ها به جای تبیینِ مسائل منفی و آگاه نمودن مردم، سبب بد آموزی و ترویج اعمال خلاف شود، قابل قبول نیست و اشکال دارد.
درباره ی فیلم های عاشقانه و صحنه هایی که روابط دختر و پسر را نشان می دهد، جدای از مطالب فوق، باید بگوییم: در فرهنگ اسلامی هر چیزی که موجب تهییج و تحریک شهوانی شود و خارج از چارچوب قانون و شرع باشد، حرام است. انواع التذاذهای جنسی، چه لمسی و چه بصری و ... تنها در محدوده ی ازدواج قانونی صحیح است.[۳۹] و در غیر این صورت، در حرمت تحریک و تهییج جنسی شکی نیست.[۴۰] خواه در چگونگی بیرون آمدن زن باشد، یا در پوشش و لباس و یا در انتشار تصویرها و صحنه های حرام; همان گونه که در مجلات و روزنامه های مبتذل یا در رمان های مهیّج جنسی و یا فیلم های عاشقانه متداول است.
با توجه به قانون کلّی حرمت تهییج شهوانی، روشن می شود که به بهانه ی نشان دادن واقعیّات، نمی توان صحنه های مهیّج را نشان داد و روح جوانان را متلاطم نمود و احساس آن ها را تحریک کرد. از این جا فرق ادبیّات عاشقانه و عارفانه با فیلم های عاشقانه روشن می شود و تأثیر فیلم با شعر و ادبیات، قابل قیاس نیست و جدای از آن اگر شعر و ادبیات و رمان نیز به گونه ای مبتذل در آید، از مصادیق کتب ضالّه بوده، مطالعه و انتشار آن حرام می باشد.
در پایان شایان ذکر است که سازندگان فیلم هایی که دست مایه ی آن ها، عشق و ارتباط است، با نشان دادن صحنه های کذایی و چهره های کلوزآپ دختران و زنان آرایش کرده، چه هدفی را دنبال می کنند؟
آیا هدف، مطرح ساختن وجود یک معضل اجتماعی به نام فساد است؟ اگر چنین است کدامشان راه حلّی مؤثّر ارائه داده اند؟ آیا جز عنایت به گیشه هدف دیگری مطرح است؟ پس این گونه فیلم ها رسالت اجتماعی خود را از دست داده اند.
نکته ی دیگر آن که روی آوردن فیلم سازان به «فیلم فارسی» و به تصویر کشیدن صحنه هایِ عشقِ جنسی، فریاد بسیاری از فیلم سازان را نیز در آورده است و آن را خطری برای آینده ی حرفه ای سینما تلقّی نموده، نوعی سطحی نگری و قشری شدن سینما به حساب می آورند.[۴۱]
● سخن آخر: چگونگی ارتباط «اصل حریم»
گفتیم که غریزه ی جنسی همانند سایر غرایز، نیازهای طبیعی خویش را طلب می کند و انسان ناچار از پاسخ گویی و تسلیم در برابر آن است; امّا آن چه انسان را از حیوان ممتاز می سازد، حکومت عقل بر اعمال انسانی و تنظیم غرایز و به خدمت گرفتن آن هاست و سعادت و خوش بختی و نیل به آرامش واقعی در گرو پاسخ گویی متوازن و متعادل به همه ی غرایز است تا انسان به رشد و کرامت انسانی دست یابد.
بنابراین در انتخاب راه آن باید منزلت و شأن انسانیّت و رشد و تعالی او در نظر گرفته شود و خواست طبیعی و نیاز غریزی، با خواسته های عقلانی و فطری هماهنگ و همسو گردد.
از آن جا که انسان در ایّام جوانی از حسّاسیّت ویژه ای بر خوردار است و نقش غرایز، به ویژه غریزه ی جنسی، در این دوران پررنگ تر جلوه می کند، بنابراین مراقبت های ویژه ای می طلبد.
و جوان برای پاسداری از عفاف و طهارت و دوری از گناه، باید با احتیاط بیش تری رفتار نماید; چرا که سهل انگاری در مسائل جنسی و برخوردهای مختلط، زمینه ساز انحراف و کجروی دل و دیده ی انسان است.
حال به حدود و روابط زن و مرد و چگونگی آن می پردازیم:
● حدود روابط زن و مرد و چگونگی آن
چگونگی برخورد و رفتار در روابط اجتماعی زن و مرد
با مروری بر داستان حضرت یوسف(علیه السلام) در قرآن، به خوبی باکیفیّت رفتار آشنا می شویم. ایشان در عین بر خورداری از مقام والای معنوی، در مقابل وسوسه های شیطانی به خدا پناه برده، از او مدد می جوید و می گوید:
پروردگارا، زندان برایم محبوب تر است از آن چه (هوس بازان) مرا به آن فرا می خوانند و اگر حیله ی ایشان را به لطف و عنایت خود از من دفع نکنی، به آن مایل شده، از جاهلین و بی خردان خواهم بود.[۴۲]
در آیات قبل از این نیز می خوانیم:
«...آن زن که یوسف در خانه ی او بود، از او تمنّای کام جویی کرد و درها را بست و گفت: «بیا ]به سوی آن چه برای تو مهیّا است[.» یوسف گفت: «پناه می برم به خدا! او ( عزیز مصر) صاحب نعمت من است. مقام مرا گرامی می داشت (به او خیانت نمی کنم) مسلّماً ظالمان رستگار نمی شوند.» آن زن قصد او کرد; و یوسف نیز ـ اگر برهان پروردگار را نمی دید ـ قصدِ وی می نمود، این چنین کردیم تا بدی و فحشا را از او دور سازیم.»[۴۳]
در این آیه، به خوبی روشن است که آنچه حضرت یوسف را نجات داد، ایمان و اعتقاد او بود; و گرنه به طور طبیعی او نیز قصد زلیخا کرده، نمی توانست خویشتن داری کند. در نتیجه، برخورد با نامحرم، به ویژه در فضایی که شرایط گناه فراهم است، بسیار خطرناک است و جوانان باید از آن محیط دوری گزینند.
نکته ی دیگر، پرهیز از تحریک و جلوه گری است. خداوند در قرآن کریم می فرماید:
(زنان) هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانشان معلوم شود ]و صدای خلخال که به پا دارند به گوش رسد. [۴۴]
این آیه ی مبارکه، زنان را از حسّاس نمودن مردان و جلب نظر آن ها به زینت های پنهان نهی می کند تا سبب تحریک غریزه ی آن ها نشود.
و هم چنین در داستان حضرت موسی(علیه السلام) و دختران شعیب می خوانیم: زمانی که حضرت موسی(علیه السلام) با دیدن دختران شعیب - که به سبب حیا و عفاف[۴۵]، از ازدحام جمعیّتِ چوپانان فاصله گرفتند - بعد از پرسش و صحبت با ایشان، به کمکشان شتافت و گوسفندانشان را سیراب نمود. بعد از مدتی یکی از دختران، در حالی که با نهایت حیا گام بر می داشت، به دنبال موسی آمد و به دعوت پدر، او را فرا خواند.[۴۶] به هنگام رفتن، حضرت موسی به او گفت: من جلو می روم و تو پشت سر من راه بیا، من از قومی هستم که به پشت زنان نگاه نمی کنیم[۴۷]. بعد از رسیدن به نزد شعیب(علیه السلام)، دختر، از موسی به قدرت و امانت یاد نمود، که «امانت» به عفاف و حیای حضرت موسی در سخن گفتن و رفتار با آنان و به شیوه ی آمدن او تفسیر شده است.[۴۸]
زمانی که جوانان پاک ما، بر رفتارِ اولیای الهی آگاه شوند که در موارد لازم، با کمال حیا و عفاف و تقوا برخورد می نمودند و از هم دوشی و اختلاط پرهیز داشتند، به خوبی راه خود را می یابند و اگر با نوشته های خوش آب و رنگ، به شک و شبهه و ابهام گرفتار نشوند، به درستی به تعالیم دینی تمسّک جسته و «اصل حریم» را مطابق با عفاف و سلامت و سعادت خود می بینند. به راستی اگر در زمان های گذشته که هنوز جوانان همانند امروز، گرفتار جلوه گری ها و جذّابیّت های جنسی نبودند، این گونه حریم ها را پاس می داشتند، جوان امروزی باید چگونه رفتار کند؟ آیا غیر از این است که حداقل باید به اندازه ی آنان اصل حریم را پاس داشت؟
● کیفیت سخن گفتن در روابط اجتماعی
در حدیثی آمده است:
حضرت علی(علیه السلام) کراهت داشت تا به زنان جوان، آغاز به سلام کند و درباره ی حکمت آن فرمود:
ترس از آن دارم که تحت تأثیر صدای او واقع شوم و ضرر آن، از ثوابی که از سلام می برم، بیش تر باشد.[۴۹]
دختران و پسران جوان باید توجه داشته باشند که در مهمانی ها و محیط جامعه و دانشگاه، از حریم چشم و دل خود محافظت نموده، به بهانه ی فامیل و هم کلاسی بودن و سؤالات درسی، به گفت و گوهای احساسی و شوخی ها و مزه پرانی ها و ... نپردازند.
در این باره در حدیث دیگری می خوانیم:
ابوبصیر می گوید: به زنی درس رو خوانی قرآن می دادم; کمی با او شوخی کردم. وقتی خدمت امام باقر(علیه السلام) رسیدم، به من فرمود: چه چیزی به زن گفتی؟ رنگم پرید و خجالت کشیدم. بعد فرمود: دیگر به طرف آن زن نرو و به او درس مده.[۵۰]
هم چنین در حدیث دیگری از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل شده است:
اگر کسی با زن نامحرم شوخی کند، خداوند در روز قیامت در ازای هر کلمه که با او سخن گفته، هزار سال حبسش می کند.[۵۱]
زن باید در جامعه و بیرون منزل، با وقار و عفاف و متانت ظاهر شود و در عین رسیدگی به کار و تحصیل خود، به گونه ای رفتار نماید که از نگاه های آلوده دور بوده، سبب تحریک و جلب توجه شهوانی دیگران نشود.
خداوند در قرآن کریم، در خطابی به زنان پیامبر(صلی الله علیه وآله) می فرماید:
ای همسران پیامبر، شما همچون زنان معمولی نیستید، اگر تقوا پیشه کنید. پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیمار دلان در شما طمع کنند; و سخن شایسته بگویید.[۵۲]
به حکم این گونه آیات و احادیث، برای سلامت فرد و جامعه، سخن گفتن با ناز و کرشمه، و رفتار و اعمال تحریک کننده و شوخی ها و خوش طبعی ها و بگو و بخندهای افراد نامحرم باهم جایز نیست.
جوانان باید حدود روابط در اجتماع و چگونگی آن را در پوشش، نگاه، سخن و رفتار رعایت نمایند تا ضامن سلامت و طهارت جسم و جانشان باشد.
حضرت علی(علیه السلام) در نهج البلاغه، بیان شیوا و جامعی در این زمینه دارد و روش برخورد اجتماعی دختران و زنان را روشن می کند و می فرماید:
زنان و دختران مؤمن باید سه صفت را که برای مردان بد است داشته باشند:
۱) تکبّر،
۲) ترس،
۳) بخل.
تکبّر; یعنی در مقابل نامحرم با قاطعیّت و وقار صحبت کنند و از حرف زدن با عشوه و تبسّم که دیگران را تحریک می کند، بپرهیزند.
وترس; به این معنی که: بترسند از تنها بودن و تنها ماندن با شخص نامحرم. زنان باید از زمینه هایی که عفّت و آبروی آنان را در معرض خطر قرار می دهد و باعث بدنامی خانواده یا شوهرشان می گردد، دوری نمایند.
و بخل; یعنی در حفاظت مال خود و شوهر، کمال دقّت و وسواس را به خرج دهند و امانت دار اموال همسر و خانه و پیام آور قناعت و صرفه جویی باشند[۵۳].
در نتیجه، عادی سازی روابط و رواج بی حد و مرز آن با روح تعالیم دینی و سیره ی معصومین(علیهم السلام) سازگار نیست و همیشه باید «اصل حریم» رعایت شود و برای تضمین سلامت و پاکیِ هر چه بیش تر جوانان، باید با هدایت و جهت دادن غریزه، آنان را یاری نمود که یکی از عوامل مؤثر، گسترش میدان های فعالیت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ورزشی است. با ایجاد میدان های سالم، پاک و مطابق با موازین اخلاقی، در کنار زمینه سازی مناسب برای ارضای صحیح غریزه ی جنسی، همچون پایین آوردن سن ازدواج و ... می توان گام مؤثّری در حلّ این مشکل برداشت و به سوی رشد و تعالی پیش رفت; البته باید از مظاهر فساد و بی بندوباری و مسائلی که به گونه ای سبب تحریک جنسی و انحراف جوانان می شود جلوگیری نمود.
توجه همه ی صاحب نظران و کارشناسان را به نقش مؤثّر معنویات و فضایل اخلاقی در حل این مشکل جلب می کنیم.
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
بیاییم به جوانان درس عفاف و خویشتن داری دهیم و سلامت و سربلندی آنان و جامعه را تضمین کنیم تا عطرِ پاکی و طهارت و اعتماد فراگیر شود.
پی نوشتها
[۱]. از پرسش های رسیده به مرکز.
[۲]. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة ۱۰/۳۷۸.
[۳]. همان، ۱۰/۳۸۱.
[۴]. همان، ۱۰/۳۷۵.
[۵]. همان، ۳/۴۵۱.
[۶]. همان، ۱۰/ ۳۸۶.
[۷]. همان، ۱۰/۳۹۰.
[۸]. سوره ی اسراء، آیه ی ۳۲ و نور آیه ی ۳۳.
[۹]. میزان الحکمة ۴/۲۳۸.
[۱۰]. همان، ۴/۳۴۰.
[۱۱]. لذات فلسفه، ص ۴۵۹.
[۱۲]. ما و فرزندان ما، ص ۸۳. ر.ک: همت سهراب پور، جوانان در طوفان غرایز، ص ۲۵.
[۱۳]. سید علی اصغر احمدی، تحلیلی تربیتی بر روابط ...، ص ۷.
[۱۴]. ایران جوان، ش ۱۳۵، ص ۳۶.
[۱۵]. لذات فلسفه، ۱۲۹.
[۱۶]. مجله ی صبح، ۱۶/۴/۱۳۷۴.
[۱۷]. کنزالعمال، ج ۳، ص ۳۷۳، شماره ی ۷۰۰۰.
[۱۸]. طبرسی، مجمع البیان، ج ۸، ص ۱۵۵.
[۱۹]. پروفسور رابرت اگنر، برگزیده ی افکار راسل، ترجمه ی عبدالرحیم گواهی، ص ۱۲۳.
[۲۰]. مرتضی مطهری، اخلاق جنسی، ص ۶۵ و ۶۶.
[۲۱]. مجله ایران جوان، ش ۱۳۵، ص ۳۶.
[۲۲]. برای اطلاع بر نظرات مراجع عظام رجوع شود به بخش پنجم.
[۲۳]. مجله ی ایران جوان، ش ۱۳۵، ص ۳۴.
[۲۴]. دکتر احمد احمدی، روان شناسی نوجوان و جوانان، ص ۱۲۵.
[۲۵]. دکتر محمود بهزاد، تفاوت های زن و مرد از نظر روان شناسی و ...; ر. ک: فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص ۶۳.
[۲۶]. سوره ی نور، آیه ی ۳۰ و ۳۱.
[۲۷]. میزان الحکمة، ج ۱۰، ص ۷۴.
[۲۸]. همان، ج ۱۰، ص ۷۷.
[۲۹]. همان، ج ۱۰، ص ۷۱.
[۳۰]. ابراهیم امینی، آیین همسرداری، ص ۲۸۱.
[۳۱]. ناصر مکارم شیرازی، مشکلات جنسی جوانان، ص ۱۶۷.
[۳۲]. میزان الحکمة، ج ۱۰، ص ۸۱.
[۳۳]. سوره ی مومن، آیه ی ۱۹.
[۳۴]. میزان الحکمة، ج ۱۰، ص ۷۶.
[۳۵]. همان، ص ۸۰.
[۳۶]. همان، ص ۷۸.
[۳۷]. از پرسش های رسیده به مرکز.
[۳۸]. ماه نامه صبح ۱۶/۴/۱۳۷۴.
[۳۹]. مرتضی مطهری، مسئله ی، ص ۸۳.
[۴۰]. ر.ک: بازی گری زن در سینما و تئاتر، فصل نامه ی فقه اهل بیت، شم ۲۳/۱۳۷۹، ص ۹۳.
[۴۱]. مهدی فخیم زاده در مصاحبه ای با روزنامه جمهوری، ۱۴/۱۰/۷۹، ص ۱۰.
[۴۲]. سوره ی یوسف، آیه ی ۳۴.
[۴۳]. سوره ی یوسف، آیه ی ۲۳ و ۲۴.
[۴۴]. سوره ی نور، آیه ی ۳۱.
[۴۵]. تفسیر المیزان، ج ۱۶، ص ۲۵.
[۴۶]. سوره ی قصص، آیه ی ۲۳ ـ ۲۵.
[۴۷]. المیزان، ج ۱۶، ص ۲۹.
[۴۸]. همان، ص ۲۶ ـ ۲۹.
[۴۹]. میزان الحکمة، ج ۴، ص ۵۴۰.
[۵۰]. وسائل الشیعه، ج، ۱۴، ص ۱۴۴ حدیث ۵، ب ـ ۱۰۶، مقدمات نکاح.
[۵۱]. همان، ص ۱۴۳ حدیث ۴، ب ـ ۱۰۶.
[۵۲]. سوره ی احزاب، آیه ی ۳۲.
[۵۳]. نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت ۲۲۶ و نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی، حکمت ۲۳۴. با توضیح آیت الله مظاهری، ر.ک اخلاق و جوان، ج ۲، ص ۱۷۵.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی تبیان زنجان


همچنین مشاهده کنید