سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا


مالیه ایران بعد از انقلاب مشروطیت به روایت مورگان شوستر


مالیه ایران بعد از انقلاب مشروطیت به روایت مورگان شوستر
مورگان شوستر آمریکایی در فروردین ۱۲۹۰ با گروهی از همکارانش برای اجرای تجدید سازمان امور مالی دولت ایران از نیویورک به سوی ایران حرکت کرد و ظاهرا در اواخر اردیبهشت یا اوایل خرداد ۱۲۹۰ به تهران رسیده است. شوستر خاطرات جالبی از ایران نقل می­کند، برای مثال می­نویسد: "یکی از نشانه­های بی­تجربگی ایرانیان در امور سیاسی، حساسیت مضحک آنها به هر گونه انتقاد مطبوعاتی است. همه مقامات حکومتی از بالا تا پایین مدام وحشت داشتند که مبادا مورد شماتت یا تمسخر روزنامه­ای قرار بگیرند. با این که آزادی بیان در قانون اساسی تضمین شده است، زیاد اتفاق میافتد که وزیر داخله (کشور امروز) روزنامه یا روزنامه­هایی را به جرم انتشار مطلبی ناروا درباره کارها یا انگیزه­های دولت می­بست".
شوستر می­گوید "یکی از نخستین مسائلی مالی که در موردش از من نظرخواهی کردند مساله­ی وصول مالیات نمک بود که از حدود یک سال قبل وضع شده بود. مردم از آن به شدت ناراضی بودند. از چند و چون آن پرسیدم و شنیدم که بر هر یک خروار نمک معادل ۷/۵ دلار مالیات بسته­اند، در حالی که از همین مقدار نمک وارداتی فقط ۰۹/۰ دلار حقوق گمرکی می­گرفتند. از آنجا که طبق مقررات گمرکی از واردات در داخل کشور مالیات وصول نمی­شد، مالیات نمک ایران اجحاف بزرگی در حق تولیدکنندگان داخلی آن بود". نکته دردناک­تر این است که او چنین ادامه می­دهد: "وانگهی دولت ایران در طول این یک سال از محل این اقدامِ صرفا درآمدزا فقط مبلغ ناچیز ۴۲۰۰۰ تومان (معادل ۳۷۰۰۰ دلار) کسب درآمد کرده بود، حال آنکه رقم ناخالص مالیات وصولی حدودا ۲۰۹۰۰۰ تومان بود". به عبارت دیگر اختلاف این دو رقم تماما برای وصول مالیات، هزینه شده بود".شوستر به دنبال اطلاعات دقیق در مورد وضع مالی ایران بوده و بعد از مدتی به این نتیجه می­رسد که "در ادارات وزارت مالیه چیزی به اسم بایگانی یا آمار منسجم وجود ندرد". او مالیه ایران را "کلافی سردرگم" می­داند و البته، به شدت در وجود این کلاف هم شک داشته است. دستگاه دارایی به معنی رایج در کار نبود. وزارت مالیه و به اصطلاح مالیه به سرعت بین وزیرانی که پولشان ته کشیده بود و نیاز به بازپروری مالی داشتند دست به دست می­شد. شوستر، پرسنل این وزارت­خانه را افرادی غیرمتخصص می­داند. نکته جالب این است که در این وزارت­خانه هر پولی که وصول می­شده مالیات نام داشته است. "چیزی به اسم "دستگاه دولتی، یا سنجش و آزمون تعیین صلاحیت و قابلیت کار" در این وزارت­خانه وجود نداشته است. بیچاره شوستر می­گوید یکی از اولین تحقیقاتش درباره بودجه کشور بود. اما طولی نمی­کشد که می­فهمد بودجه­بندی در دولت وجود ندارد. شوستر شخصی را می­گمارد تا مشخص کند پول­های دولت از کجا می­آیند و به کجار می­روند، اما "این فرد با کارشکنی هر وزیر مالیه و مدیر مالیاتی که بر سر کار بود روبه­رو شد". شوستر می­گوید هر روز برای دریافت بودجه ارتش به سراغش می­رفتند اما جالب این است که می­نویسد: "تنها جایی که اثر چشمگیری از این ارتش ثابت دیدم لیست حقوق آخر ماه افرادش یا صورتحساب لباس­ها و دیگر ملزمومات آن­ها بود که وزارت جنگ با افتخار برای تسویه به خزانه­داری کل کشور تسلیم می­کرد".نبود متولی مالیاتی از دیگر دردهای جامعه ایران در دهه ۱۲۹۰ یعنی چند سال بعد از انقلاب مشروطه بوده است. تمامی وزارت­خانه­های آن زمان هر یک به طریقی مالیات می­گرفتند و این موضوع موجب تعجب و حیرت شوستر شده بوده است و او حیران بوده که هر یک از این ادارات بنا بر اختیار خود پولی را از مردم می­گرفته و خرج می­کردند. به گفته او "هیچ مرکز مالیاتی برای سرو سامان دادن به مالیات­ها" وجود نداشته است.
فساد مالی نیز یکی دیگر از روایت­های شوستر از آن دوران است. در یکی از جلسات هیات دولت امیر اعظم مدعی می­شود که "اگر فورا ۴۲۰۰۰ تومان برای قشون تهران فراهم نشود همان فردا خواهند شورید". شوستر پیش از این فردی را مامور بازرسی از حساب­های شخصی این فرد کرده بوده و در همین زمان برگ برنده را رو می­کند و می­گوید: من عین همین مبلغ را ده روز پیش به شما دادم. او جواب می­دهد که آن پول بین تفنگچی­های بدبخت تقسیم شد و تمام شد. شوستر فرصت را مناسب می­یابد و "دفترچه حساب­های شخصی امیر اعظم" را رو می­کند: او ۸۳۰۰۰ تومان نزد یکی از صراف­های تهران سپرده داشته است. این امیر اعظم معاون وزارت جنگ بوده است و از این موضوع اظهار بی اطلاعای می­کند.
در جایی دیگر شوستر نقل می­کند که به توصیه صمصام­السلطنه، قرار شد پس از مشاهده عینی قشون نظامی و نه بر اساس لیست حقوقی که وزارت جنگ تهیه و ارسال می­کرد، وجوه مالی را به وزارت جنگ بپردازد. "با این اقدام، پرداختی ماهانه به حساب قشون از ۴۲۰۰۰ تومان به حدود ۱۲۰۰۰ تومان کاهش پیدا می_کند".
محمد فرهاد
http://farhady.blogfa.com
کتاب اختناق ایران، نوشته مورگان شوستر، ترجمه حسن افشار از سوی نشر ماهی منتشر شده است
بازار کتاب:
۱) مردان جمهوری اسلامی چگونه تکنوکرات شدند؟، بهمن احمدی عمویی. انتشارت گام نو. این کتاب شامل چهار گفتگو با سید محمد طبیبیان، بایزید مردوخی، فیروز توفیق و موسی غنی نژاد است. هنوز آن را نخوانده­ام، اما در تکنوکرات بودن طبیبیان و به خصوص غنی نژاد و آن دو نفر دیگر شک دارم.
۲) مبانی علم اقتصاد، نوشته گریگوری منکیو به همت حمیدرضا ارباب از سوی نشر نی ترجمه شده است. کتاب جالب است و ارزش داشتن دارد.