یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا


سال هایی که فراموش نمی شوند


سال هایی که فراموش نمی شوند
فضای اجرا از همان دقایق نخست ما را به روزهای بمباران شهرهای ایران می برد. سه زن در یک خانه قدیمی در جنوب شهر زندگی می کنند ؛ «حوریه» - مریم معینی - تازه عروسی است که بی صبرانه در انتظار آمدن شوهرش از جبهه است. تنها سرگرمی او گوش دادن به رادیو است تا شاید بتواند در خلال مارش های پیروزی و آژیرهای خطر، خط و خبری از همسرش بیابد. «شمسی» - تبسم هاشمی- زنی خانه دار و رنج کشیده است که شوهرش راننده تریلی است و باید وضعیت خانه و بچه هایش را بدون حضور مردش سر و سامان دهد و «سرهنگ» - رویا میر علمی - پیر زنی تنهاست که کارش گرفتن نذورات و پر کردن قابلمه هایش از غذای مراسم ترحیم کشته شدگان در بمباران ها یا شهدایی است که هر روز در محله شان مجلسی برای آنها بر پا می شود. محمد چرم شیر در طول سه پرده، لحظاتی از زندگی پر بیم و امید این زن ها را در غیاب مردان به تصویر می کشد. غیابی که به اشکال مختلف و لابه لای حرف های شخصیت ها تاکید ویژه یی بر آن گذاشته می شود. هر یک از این زنان به عنوان نماینده نسل هایی که با غیاب مردان خویش روبه رو هستند جنبه یی از این خلاء را آشکار می کنند. شخصیت سرهنگ به عنوان کاراکتری که هیچ نشانه یی مبنی بر وجود مردی در زندگی اش در نمایشنامه نیست و ممکن است وضعیتی که در آن به سر می برد تجلی حتمی شرایط جنگی نیز نباشد، خلاء مرد در زندگی اش را از طریق اسمی مردانه و در عین حال نظامی - سرهنگ - و شکل حمایت گرانه اش از شمسی و حوریه به دست می آورد که گاه غیرتمندانه حوریه را برای اینکه روی تختی در حیاط خانه خوابیده و ممکن است چشم نامحرمی او را زیر نظر بگیرد، مورد انتقاد قرار می دهد. از سوی دیگر گویی او مستحیل در نقش اسطوره یی مرد شکارچی که در روزگار کهن برای تهیه غذا از غار خارج می شد و وظیفه سیر کردن شکم همسرش را داشت، حالا باید در سفره کشته شدگان و شهدای شهر، آذوقه یی برای ایفای نقش مردانه اش در برابر حوری و شمسی بیابد. با این حال مجموعه رفتارهای حمایتگرانه سرهنگ از طرف شمسی به مثابه زنی که یک تنه شرایط دشوار اداره خود و فرزندانش را پذیرفته است، مورد قبول نیست و به سختی نکوهش می شود. با آنکه «شمسی» از قاب تصویر نوعی زنان جنوب شهری قصه ها و داستان های ایرانی - که همواره گوشه چادر به دندان مشغول شستن رخت در لگن های فلزی و نیازمند سایه بالا سر هستند - بیرون آمده اما مقاومت او در برابر نگرفتن غذای اموات از شمسی و حتی سر و سامان دادن عروسی دختر نوجوانش در انتهای نمایشنامه، نمونه یی از پذیرش نقشی دو وجهی «زن / مرد» از این کاراکتر را آشکار می کند که حتی پس از آمدن مردش به جای احساس امنیت و آرامش باید مراقب بروز احتمالی رفتارهای ناشایست او در مجلس عروسی دخترش باشد. سرآغاز هر سه پرده اصلی نمایشنامه صدای انفجاری است که گویی حوریه را با وحشت از جهان خواب به سرزمین بیداری می آورد. پرده نخست بیشتر صرف آشنا شدن با هر یک از شخصیت ها و موقعیت کلی آنها می شود. پرده دوم عمق بخشیدن به هر یک از شخصیت ها از طریق جدالی که بر سر حضور حوریه در حیاط و رادیو گوش دادن در گرفته است، ادامه می یابد و با غوطه خوردن رادیو در یکی از طشت ها به تعادل و آرامش می رسد. پرده سوم که نسبت به دو پرده پیشین کوتاه تر و کم دیالوگ تر است در حال و هوایی استعاری تاکیدی غمبار بر ترس و تنهایی این سه زن است که با وقوع انفجاری واقعی در خانه یی که عروسی دختر شمسی در آن برگزار شده به پایان می رسد. عباس غفاری با اتخاذ رویکردی ناتورالیستی در طول اجرا تلاش می کند تماشاگر را هر چه بیشتر به ابعاد تاریخی زندگی در آن سال ها ببرد و با پر رنگ کردن وجوه بیرونی شخصیت ها هر چه بیشتر آنها را به عنوان کاراکترهای باور پذیر در مقابل دیدگان تماشاگر قرار دهد.
● ناتورالیسم نمادگرا
در اجرای «خواب بی وقت حوریه» تاکید ویژه یی بر رفتار ناتورالیستی بازیگران روی صحنه شده است. چهار طشت در جلوی صحنه قرار دارد که شمسی در مقاطع گوناگون برای شستن لباس هایش، حوریه برای کمک رساندن به شمسی در شستن میوه و سرهنگ برای شستن دست هایش از آنها استفاده می کنند. تمامی این رفتارها با همه جزییاتش همچون واقعیت صورت می پذیرد تا هر عمل کم اهمیتی نیز در این میان، ارزش نمایشی پیدا کند. اعمالی همچون نفت کردن چراغ، وصله زدن به جوراب، پوست کندن بادنجان، خرد کردن سبزیجات و ریختن در دبه ترشی، پاک کردن آرایش صورت توسط حوریه در صحنه پایانی و... توسط کارگردان و با اتخاذ رویکرد ناتورالیست مآبانه اش از ارزش نمایشی و دیدنی بالایی برخوردار شده و در کنار نحوه پوشش بازیگران و نوع رفتارشان ترکیبی نسبتاً همسان را آفریده اند. با این حال هیچ یک از اعمال ذکر شده کارکرد روایی در اجرا نمی یابند و با حذف هر یک از آنها خللی به مجموعه اجرا وارد نمی شود. در حقیقت شخصیت های نمایشنامه چرم شیر از زیرمتن چندان مفصلی برخوردار نیستند. آنها کاراکترهایی هستند که ذاتاً ماهیت تیپیکال دارند و برای شکل دادن به کنش کلان اجرا باید بر اساس گستره متن، باز خوانی و دراماتورژی شوند. اما در اجرای «خواب بی وقت حوریه»، کارگردان راه حل برون رفت از این وضعیت را در برجسته کردن وجوه ناتورالیستی بازی ها یافته است که در جایگاه خویش عناصری دیدنی برای تماشاگر فراهم می کند اما نمی تواند خلاء های شخصیت پردازانه را برای او پر کند. حتی اگر جزییات در چنین رفتارهایی گاه آنقدر پی گرفته شود که بازیگران از پرتاب شدن کف و قطرات آب روی سر و صورت تماشاگران ردیف نخست نیز ابایی نداشته باشند. با این حال شکل تاکید بر جزییات چنین روندی گاه در طول اجرا آنقدر حاد می شود که در مرز نوعی «ناتورالیسم - اکسپرسیونیسم» غوطه می خورد. نمونه چنین اتفاقی را می توان در شکل بازی «رویا میر علمی» - سرهنگ - شاهد بود. او تلاش می کند بر مبنای الگوی رفتاری که شاید بتوان در واقعیت نمونه های متعددی از آن را یافت، نقش پیرزنی پرهیاهو و عصبی را بیافریند که رفتار چندش انگیزش حین غذا خوردن - چنگ زدن در ظرف غذا و با دهان باز غذا خوردن - و نوع لباس پوشیدن و حرف زدنش بر مبنای الگویی ناتورالیستی بازآفرینی شده باشد. اما در این بین، میر علمی در ژست هایش - و اغلب به انگیزه گرفتن خنده از تماشاگر - آنقدر افراط و اغراق می کند که رفتار او هر چه بیشتر روحیه و رویکردی اکسپرسیونیستی می یابد تا ناتورالیستی؛ امری که زیبایی شناسی اجرا را تا حدودی دچار خدشه می کند.
در رویکردهای اکسپرسیونیستی، کارگردان و بازیگر تلاش می کنند از طریق تاکید گذاری بر اعمال، رفتار، ژست ها و اطوار، ماهیتی «بیانگرا» - اکسپرسیو - به هر یک از آنها ببخشند و با جدا کردن آن عمل از بطن واقع گرایانه اش آن را کانون دید مخاطب قرار دهند،اما در فرآیندهای ناتورالیستی این ارائه روند عادی و حتی به شدت کسل کننده جزء به جزء زندگی با تمامی سکون ها و سکوت هایش است که اهمیت پیدا می کند و تاکید بر هر گونه اعمال و رفتاری خارج از قاعده واقعی آن از ارزش های ناتورالیستی آن می کاهد. چنین تاثیری را می توان در جریان بازی رویا میر علمی شاهد بود که میزان تاکید گذاری و مجموعه رفتارهای بیرونی این شخصیت آنقدر جنبه افراطی و مکانیکی پیدا می کند که از قلمرو ناتورالیسم به اکسپرسیونیسم نقل مکان کرده و در ترکیب کلی اجرا تا حدودی نا متجانس عمل می کند.
اجرا زمان طولانی را به خود اختصاص نمی دهد، به ویژه آنکه عباس غفاری در فضاهای خالی بین تعویض صحنه ها نیز از سه صحنه یار کمک گرفته است تا تصاویری را بر اساس ماهیت درونی اجرا ایجاد کنند. به یاد بیاورید دقایق پیش از ورود بازیگران به صحنه را که هواپیمای کاغذی آتش گرفته یی به عنوان نماد بمباران بر خانه یی کاغذی فرود می آید و خانه را در شعله های خود خاکستر می کند. این تصویر به گونه یی می تواند روح کلی روایت را نیز نمایندگی کند. لحظات اجرا فاصله یی است که در طول مسیر حرکت موشک طی می شود و صحنه پایانی درست لحظه یی فرا می رسد که موشک بر خانه یی که عروسی دختر شمسی در آن برقرار است، فرود می آید و همه را در کام مرگ می کشد.
با آنکه اجرای «خواب بی وقت حوریه» در زمره متن های بر جسته محمد چرم شیر قرار نمی گیرد اما اجرای این اثر، ۱۵ سال پس از نوشته شدنش مخاطب را به سال هایی نه چندان دور در تاریخ این سرزمین می برد؛ سال هایی که هرگز فراموشش نمی کنیم.
امین عظیمی
منبع : روزنامه اعتماد