شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


نگذاریم سوژه های جنگ فراموش شوند


نگذاریم سوژه های جنگ فراموش شوند
«جای خالی آفتابگردان ها» مجموعه داستان های كوتاه جنگ به قلم راضیه تجار در سال ،۸۴ كتاب برگزیده بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس شناخته شد. «آرام، شب بخیر» كتاب دیگر این نویسنده جایزه اول را از سوی دفتر زنان وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفت.
راضیه تجار متولد ۱۳۲۶ تهران فارغ التحصیل رشته روانشناسی، سال ها سردبیری فصلنامه ادبیات داستانی را عهده دار بود و نخستین كتاب هایش «نرگس ها» و «زن شیشه ای» در سال ۶۷ به بازار آمد.
«هفت بند» مجموعه دیگری از داستان های او براساس زندگی زنان و خانواده های رزمندگانی است كه در انتظار بازگشت عزیزان خود نشسته اند. كتاب «جایی كه آسمانش آئینه كاری است» براساس خاطرات رزمندگان شكل گرفت و «شعله در عشق» مجموعه هشت داستان براساس خاطرات هشت تن از سرداران شهید دفاع مقدس نوشته شد. راضیه تجار در زمینه زندگینامه داستانی تبحر خاصی دارد و با قلمی شاعرانه رمان «پرنده پریدنی است» را برای نوجوانان براساس زندگی شهید شیرودی و «آواز پرواز» را براساس زندگی شهید بابایی تألیف كرده است. «مردی كه شبیه هیچكس نبود» خاطراتی در ارتباط با حضرت امام(ره) به قلم راضیه تجار است كه چاپ جدید آن چندی پیش به بازار آمد.
وی هم اكنون خاطرات سفر هفت روزه خود به لبنان را در دست نوشتن دارد و «بانوی رنگین كمان» را كه زندگینامه داستانی یك زن است به پایان برده است.
▪ خانم تجار ، چه مؤلفه هایی سبب می شود یك اثر در حوزه ادبیات دفاع مقدس در ردیف آثار ماندگار قرار بگیرد و تاریخ مصرف نداشته باشد؟
ـ هر اثری قبل از هر چیز باید ویژگی های یك اثر خلاقه را داشته باشد یعنی یك داستان در زمینه ادبیات دفاع مقدس ابتدا باید داستان باشد و به بیان هنری برسد بعد درباره مؤلفه های ماندگاری اش بحث و بررسی كرد. یك اثر هنری و خلاقه مؤلفه های از پیش تعیین شده و اصول ثابتی ندارد. آن مؤلفه هایی كه جنگ و صلح را در تاریخ ادبیات جهان ماندگار كرده با مؤلفه های ماندگاری رمان دن آرام خیلی فرق دارد. یا آنچه «خوشه های خشم» را برجسته می كند، تفاوت زیادی با دیگر آثار جاودانه ادبیات جهان در زمینه جنگ و مقاومت دارد. نمی توان برای ماندگاری یك اثر حتی در حوزه ادبیات دفاع مقدس فرمول نوشت. اما می توان مؤلفه های آثار شاخص و ماندگار ادبیات جهان را از بازخوانی ها و كالبدشكافی دقیق استخراج كرد و به جامعه فرهنگی ارائه داد.
زمانی كه پسوند دفاع مقدس را برای نوع خاصی از ادبیات به كار می بریم دریچه نقد را به روی مخاطب می بندیم به دلیل تقدسی كه قائل شده ایم...
واقعیت این است كه جنگ نزد هیچ قوم و ملتی نمی تواند قشنگ باشد، هیچكس در جهان با جنگ موافق نیست. اما ملت ما طی آن ۸ سال در قبال جنگی كه به كشور تحمیل شده بود، به دفاع از خودش، مذهب اش و كشورش برخاست. كسانی كه در این عرصه به پاسداری از دین و فرهنگ و هویت و خاك خودشان برخاسته اند و در این راه معتقد و ثابت قدم اند، چنین افرادی قهرمان و قابل ستایش اند. طبیعی است كه در داستان و در ادبیات شخصیت پردازی چنین انسان هایی، توأم با رویكرد تحسین و تأیید است. نگاه نویسنده نسبت به این قهرمانان مثبت است و به حیطه ای كه در آن قرار گرفته مورد حمایت است. نویسنده با چنین شخصیتی همذات پنداری می كند و آرزوی توفیق او را دارد. مگر در ورزش فوتبال این گونه نیست، تماشاگری كه روی سكوی ورزشگاه نظاره گر تلاش قهرمانان خود است مگر برای هر حركت خوب و جالب هورا نمی كشد؟ برای هرگل شادی و هلهله نمی كند؟ نویسنده هم قهرمانان عرصه دفاع مقدس را تشویق می كند. آنها كه ایستاده اند و در برابر هجوم سبعانه دشمن مقاومت كرده اند و ترس به دل راه نداده اند و جان خود را در این راه نثار كرده اند، نویسنده خودآگاه یا ناخودآگاه تقدیس شان می كند. البته ادبیات دفاع مقدس نیاز به نقد هم دارد. ولی نقد این نیست كه فقط جنبه های منفی یك اثر را نشان بدهیم. نقد باید هر دو روی سكه را نشان بدهد. اگر ضعف ها گفته می شود، ویژگی های مثبت هم باید نشان داده شود.
▪ آیا نقد یك اثر عامل رشد و اعتلای ادبیات دفاع مقدس می شود؟
ـ درست است كه نقد عامل رشد و پویایی ادبیات است و ما هم نقد ادبیات داریم. اما در مقایسه با تولیدات ادبی و هنری، نقد ما اندك و كم رنگ است. یعنی وقتی نگاه می كنیم می بینیم نقد نویسی در دوران قبل از انقلاب به شكل نهادینه شده وجود نداشت. یك مجله «روشنفكر» بود یا مجله «فردوسی»، كه یك صفحه ای را منتقد به نقد شعر اختصاص داده بود، یك صفحه را هم منتقدی مانند آقای دستغیب به ادبیات داستانی می پرداخت. البته نقد شعر ازنقد داستان جدی تر وعمیق تر بود. اما بعد از انقلاب هم به لحاظ كمی و هم به لحاظ كیفی نقدنویسی رشد چشمگیری داشت. منتقدان جدیدی پا به عرصه گذاشتند و نسلی از منتقدان جوان متولد شدند كه زمینه را برای تكثر نقد فراهم كردند. منتقدان نسل قبل هم بیكار ننشستند و ادبیات داستانی ما صاحب نقدهای مهم و تأثیرگذاری شد و تحولی را در این زمینه شاهدیم. اما باید پذیرفت كه این تعداد نقد كافی نیست. نقد هنوز به یك جریان تبدیل نشده است.
نقد هنوز در دانشگاه های ما شكل جدی پیدا نكرده است. هر چند منتقدانی مانند آقای سرشار، آقای دستغیب و شاكری نقدنویسی را ادامه دادند و نقدهای خوبی نوشتند. ادبیات دفاع مقدس هم نقد شد و نقد می شود. منتها هنوز نقد ما به یك جریان تبدیل نشده و جریان ساز هم نیست. نقد امروز به یك علم تبدیل شده است. كسی كه نقد می نویسد باید سواد آن را داشته باشد. شهامت اش را داشته باشد، عشق اش را داشته باشد. شناخت اش را داشته باشد. نقدنویسی در ادبیات ما سابقه چندان خوبی ندارد. نقد در دوران قبل از انقلاب ابزاری بود كه در تسویه حساب های شخصی به كار گرفته می شد.
ادامه این نوع نگاه را در بعد از انقلاب هم داشتیم. برخی برای از میدان به در كردن حریف به نوشتن نقد روی می آورند. همین مسائل سبب شد كه نقد جایگاه و منزلت خودش را پیدا نكند. البته نوع دیگری از نقد هم رواج پیدا كرد كه بیشتر به قصد نان قرض دادن و یارگیری نوشته می شود. این دو رویكرد به نقدنویسی سبب شد نقد اعتبار علمی خودش را در جامعه ما از دست بدهد. نقد سالم و آگاهانه بسیار بسیار اندك است. ما الآن كلاس های نقد ونقد داستان داریم كه سالهاست برگزار می شود.
۱۷ سال است كه بچه های نو قلم ونوپا در این كلاس ها شركت می كنند؛ بچه هایی كه امروز هر كدام صاحب یكی دو مجموعه شده اند. در این كلاس ها نقد آموزش داده می شود. هر جلسه داستانی خوانده می شود و به صورت شفاهی به نقد آن اثر می پردازند. هر كس از منظری خاص آن داستان را نقد می كند.
این كه چرا نقد در ادبیات ما نهادینه نشده است و به یك مكتب تبدیل نشده یا چرا نقدنویسان حرفه ای تربیت نشده اند، عوامل متعددی دارد كه باید به صورت جدی به آن بپردازیم.
شما در كتاب «هفت بند» به مسائلی پرداخته اید كه می توان آن را تبعات جنگ ارزیابی كرد. در این داستان ها شما مستقیماً درگیر جنگ نیستید، زندگی زنانی را تصویر كرده اید كه در انتظار بازگشت عزیزان خود از جبهه هستند.
من شخصاً نه تجربه عملی از جبهه وجنگ دارم و نه شاهد و ناظر بلافصل جانفشانی رزمندگان در عرصه های نبرد بوده ام. ناگزیر به عنوان نویسنده ترجیح می دهم از چیزهایی بنویسم كه خودم درگیر آن بوده ام. از مسائلی حرف بزنم كه با پوست وگوشت وخون آن را لمس كرده ام. ما به نوعی در حاشیه جنگ حضور داشته ایم نه درمتن آن، پس سعی می كنم به حواشی جنگ بپردازم. فكر می كنم نخستین شرط صداقت این است كه نویسنده از آن چه تجربه ولمس كرده، بنویسد.
▪ شما زندگینامه داستانی شهدا را هم در كارنامه خود دارید. یعنی هم زندگینامه شهدای گمنام رانوشته اید هم زندگینامه داستانی سرداران شهید و چهره های مشهور را. این تجربه و شناخت چگونه میسر شد؟
ـ ما زندگینامه داستانی شخصیت هایی را نوشتیم كه در ساحت جنگ حضوری غرورآفرین داشتند. زندگینامه این افراد را بر اساس مصاحبه ها و یا مستندات گردآوری كردیم. بعد آن را با آمیزه ای از تخیل در قالب داستان ارائه دادیم. شاید از نظر هنری چنین آثاری چندان مورد توجه قرار نگیرد، ولی از نظر احساس تعهد و مسئولیت، فكر می كنم دینی به گردن ما بود كه باید نسبت به شهدا ادا می كردیم. وقتی نگاه نویسنده به دفاع مقدس نگاه مثبت و توأم با مسئولیت و تعهد باشد و دلش نخواهد كه آن ارزش ها و آن حماسه آفرینی ها فراموش شود، خود را ملزم می بیند كه در این عرصه قلم بزند تا حماسه مقاومت این عزیزان را جاودانه كند و به نسل های آینده منتقل كند. اتفاقاً قلم زدن در این عرصه، كار سختی است. چون زندگینامه نویسی نه ادبیات محض است و نه زندگینامه خالص و صددرصد مستند. در چنین موقعیتی دست نویسنده نه آن قدر باز است كه هرچه خواست بنویسد و نه آن قدر می تواند از تخیل بهره بگیرد. چون شخصیتی كه در این گونه آثار تصویر می شود، باید برای افراد خانواده اش و دوستان و آشنایان اش قابل قبول باشد و برای خوانندگان عام هم باورپذیر باشد. كارهایی از این دست فراوان روی زمین مانده است كه نویسندگان نسل جدید تا دیرنشده و فراموش نشده باید به آن بپردازند.الآن در دهه سوم پایان جنگ قرار داریم، در این مقطع هم و غم نویسندگان باید این باشد كه هم از خود جنگ و هم تبعات و آسیب های جنگ را بنویسند. منتها در این گیر و دار نباید یكسویه نگر باشیم و همه چیز را سیاه و سفید ببینیم. مصیبت این است كه اگر صددرصد سپیدنمایی كنیم، شعار است و یا اگر بگردیم هرچه نابسامانی و آسیب است به جنگ نسبت بدهیم و همه چیز را سیاه ببینیم، فاجعه است؛ بی انصافی است.
خاطره نویسی در ادبیات ما به عنوان یك گونه ادبی (ژانر) قبل از انقلاب وجودنداشت. این نوع ادبیات با آغاز ادبیات جنگ متولدشد.
در دوران قبل از انقلاب، زمانی كه سپاه دانش شكل گرفت، آن هایی كه دست به قلم بودند و به روستاها می رفتند، چهره هایی مانند آل احمد و كسانی كه پیرو نگاه و اندیشه او بودند، به این نیروها خط می دادند تا از آنچه در روستاها می گذرد، بنویسند و در قالب خاطره به ثبت و ضبط مسائلی كه درروستاها جریان دارد بپردازند. این هم به نوعی واقع نمایی بود. رگه های اولیه خاطره نویسی را ما در آن جا می بینیم. این برداشت از جامعه، از اطراف و از محیط زندگی و فرهنگ و آداب ورسوم می توانست نوعی از ادبیات را شكل بدهد كه بازتاب فقر و فسادهایی باشد كه رژیم گذشته با فرهنگ استعماری درروستاها به وجود آورد.
از میان این گروه یكی مانند امین فقیری قد می كشد و «دهكده پرملال» را می نویسد. ولی خاطره نویسی به صورت یك گونه یا ژانر ادبی با ادبیات جنگ یا ادبیات دفاع مقدس متولد می شود و طی این مدت كوتاه آثار شاخص و برجسته ای هم خلق شده است. امروز فرصت ما بسیار كوتاه است. سوژه های بر زمین مانده زیاد است. اگر دیر بجنبیم بسیاری از سوژه ها در غبار فراموشی گم می شود. افرادی كه طی هشت سال دفاع مقدس درگیر این واقعه بودند و ناگفته های بسیاری در دل دارند، بسیار زیادند كه متأسفانه همه آن ها دست به قلم نیستند كه آنچه برما و بر ملت ما گذشت ثبت و ضبط كنند. پس ما ابتدا باید این حرف ها و وقایع را در قالب خاطره حفظ كنیم تا از گزند فراموشی درامان بماند. نویسندگان نسل بعد كه می آیند با استفاده از همین خاطره ها و با دستمایه قراردادن همین نوشته های پراكنده، آثار ماندگار ادبیات دفاع مقدس را خلق خواهندكرد.
نویسندگان جوان بروند سراغ همین خاطرات، چند كتاب از همین خاطره ها را بخوانند. از دل همین خاطره ها می توانند آثار برجسته و بزرگی خلق كنند. خاطره نویسی امروز به عنوان یك ژانر ادبی در ادبیات فارسی تثبیت شده است و خوانندگان خودش را هم دارد.
در دهه دوم انقلاب، برخی از نویسندگان كه در مكتب انقلاب و جنگ پرورش یافتند، به بهانه نوشتن آثار ضدجنگ و انتقادی، پای شان از این محافل بریده شد و ...
هیچ كس این نویسندگان را نرانده است. ببینید ادبیات انقلاب، ادبیات دفاع مقدس شاخصه هایی دارد. وقتی این شاخصه ها در یك اثر فرو بریزد، نویسنده نمی تواند پایگاه فكری اش را تغییر ندهد. یعنی ابتدا پایگاه فكری نویسنده از درون تغییر می كند و دچار دگرگونی می شود كه بازتاب آن را در داستان می بینیم. چون ادبیات از درون می جوشد و نوعی باورهای درونی است. وقتی اثری خلق شده كه معیارها و مؤلفه های دیگری را دارد و طوری بوده كه مخاطبان تازه ای پیدا كرده، حتماً اتفاق تازه ای در درون نویسنده افتاده كه او را از جایگاه و پایگاه سابق اش جدا كرده است. من از سال ۶۴ در حوزه هنری حضور داشته ام و دیده ام كه برخی از هنرمندان و نویسندگان كه در حوزه هنری رشد كرده اند، آنجا را به عنوان یك پایگاه می بینند، وقتی آمدند در آن جا آموزش دیدند و آثارشان را منتشر كردند و به شهرت نسبی رسیدند، می روند. ببینید كسانی كه شاهد ماجراها بودند نمی توانند بپذیرند كه دوران دفاع مقدس را نویسنده ای جوان تخطئه كند یا دست به تحریف رویدادها بزند. اگر كسی واقعیت ها را بنویسد و ضعف ها را در كنار نقاط قوت ببیند، كسی مخالفتی ندارد. اما برخی روی واقعیت ها را گل می گیرند و فقط منفی بافی می كنند. به هر حال ما درگیر جنگی نابرابر بودیم، هشت سال جبهه دشمن با تمام امكانات جهانی علیه ما بود و ما برای نخستین بار در طول تاریخ درگیر جنگی طولانی شدیم بدون آن كه یك وجب از خاك كشورمان را از دست بدهیم. بعد نادیده گرفتن این مسائل را غیر از بی انصافی چه می توان نامید؟
طبیعی است كه مردم این نوع نگاه را تحمل نكنند.
▪ فعالیت زنان نویسنده در عرصه ادبیات دفاع مقدس را چگونه ارزیابی می كنید؟
ـ من فكر می كنم، فعالیت زنان نویسنده خیلی خوب بود. من خوشحالم. زمانی تعداد نویسندگان زن در این كشور از تعداد انگشتان یك دست تجاوز نمی كرد، اما امروز گروه عظیمی از نویسندگان زن متولد شده اند و پا به عرصه ادبیات گذاشته اند كه واقعاً مایه مباهات است. البته در مقایسه با جمعیت ۷۰میلیونی كشور، هنوز تعداد نویسندگان زن بسیار كم است. ولی با این همه نسلی از نویسندگان زن بعد از انقلاب پدید آمدند كه گاهی حتی از نویسندگان مرد به لحاظ كیفیت و كمیت آثار پیش افتاده اند. واقعیت این است كه نویسندگی هم كار مشكلی است. این طور نیست كه با برگزاری چند كلاس و چند نشست نویسنده پرورش داد. در مقام مقایسه از نظر كیفی و هم از نظر كمی، شرایط جامعه، وقایع متعدد چون انقلاب و جنگ، فرصت هایی كه ایجاد شده، خودباوری خانم ها، همه این مسائل دست به دست هم داده تا نسل تازه ای از نویسندگان زن پرورش یابند كه در آینده ای نه چندان دور برجسته ترین و شاخص ترین آثار این دوران را خلق خواهند كرد. خانم ها رویكرد خیلی جدی تری به قضیه نوشتن دارند. البته عده ای هم آثار بازاری و سطحی برای مخاطبان خاص خلق می كنند كه طرف مخاطب من در این گفت وگو نیستند. در این دو دهه داستان های كوتاه بسیار خوبی نوشته می شود كه واقعاً تكان دهنده است. نویسندگان این داستان ها ممكن است حتی مجموعه داستان و كتاب هم نداشته باشند. اما آن افق ایده آل، آن چیزی كه دل ما می خواهد هنوز به آن نرسیده ایم بویژه در حوزه رمان.
اما داستان كوتاه بسیار خوب كم نداریم. این داستان ها لازم است ترجمه بشود.
سایر محمدی
منبع : روزنامه ایران