دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


روابط روح و بدن در ادبیات


روابط روح و بدن در ادبیات
برای اهل پند و اندرز و آنانکه به معاد و دنیای آخرت اعتقاد راسخ دارند، فرا رسیدن مرگ و جدا شدن روح از بدن به منزله پایان حیات نیست، بلکه سفر از دنیایی به دنیای دیگر است، اما سوال اینجاست که آیا با جدایی روح از بدن و پرواز روح به افلاک و پیوستن جسم به خاک (عضوی از اصل) همه چیز تمام شده تلقی می گردد؟ به یقین بدین صورت هم نمی تواند قلمداد شود، چه اینکه اسناد معتبر و موثقی بیانگر این مدعاست. یکی از این اسناد کتاب سیاحت غرب تالیف علامه قوچانی است.
این کتاب که در زوایای مختلفی به عالم پس از مرگ و البته جدایی روح و بدن می پردازد، افق دید خواننده را به روی واقعیات و حقایقی که پس از مرگ وجود دارد، باز می کند. این کتاب، کتابی است که در جوانب گونه به گون دنیا های پس از مرگ را به تصویر می کشد و درجای خود از اهمیت و غنایی چشم گیری تمتع می جوید.
البته کتاب نفیس و روشنگر قرآن به عنوان کاملترین و آخرین کتاب آسمانی در آیات متعددی به این مهم اشاره می کند و اقتدار خالق را در این زمینه به تصویر می کشد. «ثمر سوایه و نفخ فیه من روحه و جعل لکم السمع و الابصار و الافده قلیلا ما تشکرون» (سوره سجده آیه ۹) و آنگاه اندام او را متوازن ساخت و از روح خود در او دمید و برای شما گوش و چشم و دل تدارک دید، اما کمتر سپاس به جای می آورید.
«یعلمون ظاهرا من الحیوه الدنیا و هم عن الاخره هم غافلون» (سوره دوم آیه ۷)
این مردم تنها ظاهری از زندگی دنیا را دیده اند و از آخرت غافل اند. در سوره القیمه نیز به اقتدار خداوند به صراحت اشاره شده که می توان آیه ۳۶ تا ۴۰ را متذکر شد.
اما تعبیراتی که در اشعار و کلمات گذشتگان به چشم می آید، اغلب حکایت از این دارد که رابطه روح و بدن، رابطه مرغ و قفس است و البته برای مصلحتی نامعلوم و به مدتی نامعلوم، این دام را بر آن مرغ نهاده اند و این مرغ همواره در انتظار شکستن قفس و رهایی از دام است. از نگاه حافظ این مقوله دارای جایگاه ویژه ای است به طوری که می گوید:
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند، در بدنم
این نوع ارتباط بین روح و بدن که بر پایه تشبیه ادبی استوار بوده، در چند زاویه محل بحث است. یکی اینکه شاعر روح را به مرغ تشبیه می کند و بدن را به قفس. جالب اینکه دیدگاه قرآن نسبت به این مهم مهمتر از سایر عقاید جلوه می کند، چرا که قرآن می فرماید: «و اذا القبور بعثرت» و دیگر در سوره تکویر است که در جای جای آن اقتدار خداوند بر همه ما مبرهن است. افزون براینکه این رابطه یعنی (روح و بدن ) با جدایی خاتمه نمی یابد، چه اینکه در آیه ۲ سوره القیمه می خوانیم که:
«آیا انسان گمان می کند که استخوان هایش را گرد نخواهیم آورد؟» نکته دیگر اینکه قرآن به صراحت و در آیات متعددی به آفرینش انسان از خاک تاکید موکد دارد. بنابراین اگر نیت و مقصود حافظ از «نیم از عالم خاک» در مصرع اول دنیای مادی باشد، که در معنای مجازی آن به کار رفته، قابل بهره و قبول است و الا عالم خاک در اینجا در جای خود محل تحلیل و بررسی است. در مصرع دوم نیز باید گفت که نیت شاعر روح شاعر است که چند صباحی در این قفس زندانی است و جالب اینکه شاعر به بقای روح پایبند بوده، ولی قفس را فانی می داند.
بنابراین از دیدگاه فلاسفه اسلامی این رابطه به تفصیل مورد کنکاش قرار گرفته و در این زمینه نیز نظرات متعدد و البته متفاوت و متنوعی ارائه شده است. حرکت جوهری از بنیادی ترین مکاتبی است که در ارتباط با روح و بدن صحبت به میان آورده، و در جای خود مورد توجه و تامل است ملاصدرا نسبت روح و بدن را چون نسبت طبیعی میوه و درخت می داند و بدین نکته رهنمون می شود که روح محصول حرکت جوهری بدن است و بدین قرار بدن و روح رابطه ای همچون رابطه درخت و میوه دارند و همان اندازه که میوه و شاخه به طور طبیعی در کنار هم و با هم زیست می کنند، به همان اندازه، روح و بدن هم از این گونه ارتباط مشفقانه و مهرآمیز با هم برخوردارند و به هیچ عنوان پیوند آنها یک پیوند جبری و مصنوعی نیست.
البته در جای جای کتاب «نهاد ناآرام جهان» تالیف دکتر عبد الکریم سروش با تصویر رابطه روح و بدن در ابعادی مختلف دیگر برخورد می کنیم که می توان باز قاعده مشهور ملاصدرا را که با نام خود او در متون فلسفی ضبط است، اشاره داشت: «النفس جسمانیه الحدوث روحانیه البقا»» نفس، حدوث و پیدایش جسمانی و مادی است، اما بقا و استمرارش روحانی و غیرمادی است.»
از دیگر نظراتی که در خصوص روابط روح و بدن مشهود است این است که فقط زمینه ظهور روح را مادی می دانند و در بقا حاصل مادی را برای آن قایل نیستند و چونان استنباط می شود که روح چون میوه ای به شاخه ای متکی است و همواره از آن تغذیه می کند، روح چون میوه رسیده ای است که پس از رسیدن از شاخ می افتد و برای خود زندگی مستقلی را در پیش می گیرد. یا اینکه روح را با اینکه نزدیک ترین دوست صمیمی به بدن می دانند، اما این دوستی فقط تا موقعی که با هم هستند، مدنظر است.
بنابراین دیدگاه های فراوانی در زوایای مختلفی در این خصوص عنوان شده و هر کدام در جای خود دریچه ای را در جهت بهتر شناختی آفرینش بشر و پیدایی علت مبنی بر ظهور معلول است، به طوری که باز بر این اصل استوارند که هر ماده ای با ممات خود دیگر دارای حیات نیست. به عنوان مثال: با خاکستر شدن هیزم دیگر آتشی وجود ندارد و تا هیزم هست حرارت آتش بازار نمایی می کند، اما در خصوص روح این چنین نگفته اند، چه اینکه گفته اند: با ممات جسم یا بدن انسان، روح زندگی دیگری را بر می گزیند به مانند میوه رسیده ای که از شاخه بر زمین می افتد که قاعدتا تعبیر این است که با اینکه شاخه خشک و به هیزم تبدیل می گردد و سرانجام نیست و نابود می شود، لیکن در خصوص میوه چنین تصوری نیست، چرا که برای افتادن میوه از درخت حیات دیگری را منظور داشته اند.
باید گفت که هر کدام از این دیدگاه ها به نوبه خود در جهت بالندگی مفهوم و مصادیق ویژه در ارتباط با روابط بین روح و بدن اهتمام داشته است، اما آنچه مدنظر نگارنده این مقوله می باشد، قطعه ای است ادبی که در این زمینه سروده شده و در زوایای مجزا به این مساله نگاه دارد: در شگفتم / از اینکه / هر پیوندی با سنخیت معنا می یابد / پس چگونه است / از خاک جوانه می زنیم / اما از نسل آسمانیم / گر این پیوند گسستنی ست / پس این درد جدایی از بهر چیست؟!
در این قطعه ادبی چند نکته مهم مدنظر قرار گرفته است: ابتدا نام قطعه است که «پیوند جدایی» نام گرفته است چون در محتوای سروده از گسستن صحبت به میان آمده، ولی تایید همان پیوند جدایی است. درثانی انکار و شک کردن در جهت رسیدن به یقین است که در محتوای قطعه کاملا هویداست و سوم «درد جدایی است» که سرآینده در آخر قطعه، علامت سوال و تعجب را با هم و پشت سر هم آورده است.
در تشریح هر کدام از این موارد باید گفت که «پیوند جدایی» همان دیدگاهی است که اشاره به ارتباط جسم و روح بعد از مردن دارد و دیگر انکار و شک کردن است که با درد جدایی که ما به عینه در زمان مردن با آن روبه رو می شویم، طبعا بهترین دلیل در جهت شناختن هر چه بیشتر روابط این دو (یعنی روح و بدن) است. نکته دیگر اینکه شاعر به نشانه های بارز و مستحکم قرآن در این خصوص با آوردن «تضمین» (از قواعد شعر است) بر تضمین این روابط (روح و بدن) براساس قرآن اشاره دارد.
نویسنده : عابدین پاپی
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید