پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


خسرو معتضد


خسرو معتضد
حتما شما با نام خسرو معتضد و بیان شیوا و دلنشینش در برنامه مردم ایران سلام که از شبکه دوم سیما پخش می شود آشنا هستید . در اینجا گفتگویی با خسرو معتضد را قراردادم.
در سال‏های اخیر آثار متعددی با نگاه های متفاوت و گاه مخالف درباره تاریخ معاصر ایران در داخل و خارج کشور منتشر شده است. یکی از افرادی که در این سال‏ها کتاب‏های بسیاری منتشر کرده خسرو معتضد است. خسرو معتضد فوق لیسانس تاریخ دارد که در جوانی به کار در رادیو و فعالیت مطبوعاتی مشغول بوده و در سال ۱۳۴۳ سردبیر مجله ترقی می‏شود و در همین سال هم اولین کتابش را منتشر می‏کند. معتضد آثاری درباره دوره قاجار و پس از انقلاب کتاب‏هایی در زمینه عصر پهلوی نوشته؛ او معتقد است بیشتر تاریخ‏هایی که نوشته می‏شود تحریف شده است و قصد دارد تاریخ واقعی را بیان کند اما عده‏ای هم هستند که این ادعای معتضد را نمی‏پذیرند.
به هر حال خسرو معتضد که امروز ۶۲ ساله است تاکنون حدود ۸۰ جلد کتاب منتشر کرده یا در دست انتشار دارد و ما هم به همین دلیل در اتاقش که پر از کتاب‏های تاریخی به تفکیک موضوع و دوره بود، با او گفت‏وگو کردیم.
ابتدا از اینجا شروع کنید که چطور شد به رشته تاریخ و به‏طور تخصصی به تاریخ معاصر پرداختید؟
در دوره دبیرستان دبیری داشتیم به نام عباس پرویز که در دوران رضاشاه از فرانسه فوق‏لیسانس تاریخ گرفته بود. او مرا عاشق تاریخ کرد و خیلی بر من تأثیر گذاشت. از سال ۱۳۳۷ برای رادیو به‏طور آزاد کار می‏کردم و بعد هم به کار مطبوعاتی پرداختم. از وقتی در مطبوعات مقاله می‏نوشتم عشقم متوجه تاریخ شد. هر چه بیشتر تاریخ ایران را خواندم بیشتر عاشق این کشور شدم. مردم ایران هم زمانی به کشورشان علاقه‏مند می‏شوند که تاریخ گذشته را بخوانند و اگر تاریخ ایران را نخوانند، تاریخ تکرار می‏شود.
اولین کتابی که نوشتید در سال ۱۳۴۳؛ زمانی بود که سردبیری مجله ترقی را بر عهده داشتید...
بله. کتاب بر دار کشیدن شیخ فضل‏الله نوری را در آن سال نوشتم. این کتاب را به پیشنهاد مرحوم لطف‏الله ترقی که معلمم بود با منابع محدود آن زمان تهیه کردم و ضمیمه مجله ترقی در شمارگان ۲۰ هزار نسخه منتشر شد. بعد کمیته مجازات را منتشر کردم و رسیدیم به سرگذشت میرزا رضای کرمانی که کتاب را توقیف کردند و سوزاندند. این کتاب با عنوان راز هفتاد و یک ساله دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۴۴ منتشر شد و چون یک روز بعد از سوءقصد به جان شاه بود، پلیس و ژاندارم و محرمعلی خان آن را توطئه‏ای برای قتل شاهنشاه می‏دانستند بنابراین کتاب را سوزاندند اما بعدها این کتاب با عنوان ناصرالدین شاه منتشر شد.
عمده فعالیت شما در زمینه دوره پهلوی اول و دوم است و در سال‏های اخیر آثار نسبتاً زیادی در این زمینه نوشته‏اید.
● به نظر می‏رسد شما در پاسخ به کتاب‏هایی که درباره دوره پهلوی منتشر می‏شود، آثاری را می‏نویسید. اولین کتاب شما هم پاسخ به تاریخ محمدرضا شاه است.
▪ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی متوجه شدم عده‏ای از نویسندگان توده‏ای که هیچ‏وقت ایرانی نشدند و درک ایرانی پیدا نکردند، دروغ‏ها و مهملاتی می‏نویسند، از فرقه دمکرات به نام جنبش ملی یاد می‏کنند و از پیشه‏وری دفاع می‏کنند، اینها عوامل بیگانه بودند و از سوی دیگر هم در آمریکا و کشورهای دیگر دروغ‏نویسی و مزخرف‏نویسی علیه ایران شروع شد. اشرف پهلوی، پروین ناجی، علم و درباریان کتاب می‏نویسند. دیدم اینجا وظیفه‏ام راستگویی است تا مردم را با تاریخ آشنا کنم. اولین کتابی که نوشتم پاسخ به شاه بود و پاسخ به تاریخ را نقد کردم. در این کتاب نویسندگانی از شاه تعریف و تمجید کرده بودند و من حدود سیصد- چهارصد دروغ از آن بیرون کشیدم. شاه در این کتاب دوباره اشتباهات تاریخی‏اش را تکرار کرده است. بعد کتاب فوزیه را نوشتم. فوزیه به‏صورت داستانی است و بهانه‏ای بود برای تاریخ نوشتن چون می‏دانم مردم ایران قصه دوست دارند. در کتاب فوزیه اسناد سازمان ملی ایران را آوردم. حتی خود فوزیه از طریق یک تاجر ایرانی این کتاب را خوانده بود و مورد توجهش قرار گرفته بود. بعد تاریخ ایران را بیان کردم و به شهریور ۱۳۲۰ رسیدم؛ جریان رضاشاه را گفتم و بعد کتاب سراب جانشین پسر را نوشتم.
هدف من روشن کردن تاریخ است چون اغلب تاریخ‏هایی که نوشته می‏شود پر از دروغ و تحریف است.
شما یک نگاه منفی نسبت به حزب توده و جریان چپ دارید که این نگاه در آثارتان مانند تاریخ ۵۷ ساله پهلوی و جنبش‏های تجزیه‏طلبانه، درون ارتش شاه و... دیده می‏شود.
در دوره دکتر مصدق دانش‏آموزان و محصلان سیاسی بودند. توده‏ای، پان‏ایرانیست، جبهه ملی، حزب ایران و... من هم در آن دوره سیاسی شدم و تمام روزنامه ‏ها را کرایه می‏کردم یا می‏خریدم؛ بخصوص روزنامه ‏های کمونیستی را و از همان زمان از آنها نفرت پیدا کردم. من به دو گروه نفرت پیدا کردم که در کتاب اشرف هم نوشته‏ام. یک گروه دربار که بی‏خیال و خوشگذران بودند و یک عده هم توده‏ای‏ها که عشق و ایمان به شوروی داشتند و شوروی کشور مادرشان بود. نسل معاصر ما صحنه ‏هایی را که آنها خلق کردند، ندیدند. پنجاه هزار نفر حرکت می‏کردند و یاشاسین استالین می‏گفتند. حزب توده بسیار خیانت کرد.
سازمان افسران نظامی از مزورترین و دوروترین سازمان‏ها بود که از ارتش ایران پول می‏گرفت و برای بیگانه کار می‏کرد. حزب توده مانند دو حزب کمونیست خلق و پرچم افغانستان بود که کشور افغانستان را به دست شوروی دادند. فعالیت‏های حزب توده و سازمان‏های کمونیستی در درون ارتش شاه، او را به دیکتاتوری واداشت و شاه از وحشت حزب توده به دیکتاتوری روی آورد.
پس با اشاره‏ای که به تنفر از حزب توده و دربار کردید معتقدید این دو گروه تاریخ معاصر ایران را مغشوش کرده‏اند و با این نگاه و دید آثاری را تدوین و منتشر کردید.
بله. پهلوی و گروه دربار و چپ‏ها تاریخ ما را مخدوش کردند. پسران فرمانفرما کتاب می‏نویسند و از پدرشان تعریف می‏کنند در صورتی که فرمانفرما فردی ثروتمند، بی‏رحم و وطن‏فروش بود. از احمدشاه و قاجار تعریف می‏کردند. درحالی‏که سه گروه تاریخ ما را مخدوش کردند. قاجاریه، پهلوی و چپ‏ها؛ حتی جبهه ملی و مصدقی‏ها. الان دوره مصدق را دوره ایده‏آل می‏دانند در حالی که ایده‏آل نبود. دولت انگلیس را بیرون کردیم اما نتوانستیم نفت صادر کنیم. در زمان مصدق ۱۰۰ هزار بشکه نفت فروختیم کشوری که یک میلیون بشکه نفت صادر می‏کرد! باید قهرمان‏پروری را کنار بگذاریم و انتقاد کنیم. من در کتاب تاریخ نیروی انتظامی نقش کلنل محمدتقی پسیان را نوشتم. جوانی بوده وطن‏پرست از مهاجران قفقاز که می‏رود در اروپا خلبان می‏شود. بعد علیه روس و انگلستان اقدام می‏کند و در خراسان خودمختار می‏شود. کلنل پسیان کودتا کرد و خراسان را جدا کرد و مخفیانه از روس‏ها پول خواست. بعد که در قوچان شورش شد به آنجا رفت و کشته شد. بعدها آشکار شد که قصد داشته جمهوری کاوه خراسان را ایجاد کند. این قهرمان ملی است؟! باید قهرمان‏پروری را کنار بگذاریم.
شما آثاری را هم با همکاری مرحوم نجفقلی پسیان تدوین و منتشر کردید.
نجفقلی پسیان از خانواده ‏های قدیم و اصیل ایرانیان قفقاز بود که خاطراتش را نوشتم. کتاب عصر دوپهلوی هم مصاحبه‏ای است که با او انجام دادم. از سوادکوه تا ژوهانسبورگ هم کتاب دیگری است که با همکاری او تهیه کردم. بعد هم خودش کتابی به نام ناگفته ‏های عصر دو پهلوی نوشت، نجفقلی پسیان پیرمرد فاضلی بود اما زندگی خوبی نداشت. در جوانی به عنوان فاشیست او را دستگیر کرده بودند و زندان رضاشاه را تحمل کرده بود. پسیان روزنامه‏نگار بود و در ۱۳۳۰ یادداشت‏ها و خاطراتی را با نام سرلشگر آرام در اطلاعات ماهانه می‏نوشت.
کتاب‏های رضاشاه؛ پس از سقوط و رضاشاه از آلاشت تا آفریقا در واقع آثاری مشابه هستند که بر اساس اسنادی از زندگی رضاشاه منتشر شده است.
اسنادی از رضاشاه زمانی که در جزیره موریس و دوربان ژوهانسبورگ بوده، بر جای مانده بود که روزی یکی از دوستان در بنیاد مستضعفان که مرا می‏شناخت آنها را در اختیارم گذاشت و نتیجه‏اش کتاب رضاشاه؛ پس از سقوط شد. در آن کتاب بعد به‏طور مفصل به این اسناد و نامه ‏های رضاشاه پرداختم یعنی همه اسناد در کتاب رضاشاه پس از سقوط نیامده اما در »رضاشاه از آلاشت تا آفریقا« به‏طور مفصل آنها را بیان کردم و زمان نامه ‏ها را بر اساس قراین و شواهد استخراج کردم که معمولاً اشتباه نمی‏کنم. آنچه مرا متأثر می‏کند اینکه در تلویزیون و فیلم‏ها، تاریخ واقعی بیان نمی‏شود و فیلمسازان سواد تاریخی ندارند. مثلاً در سریال شاه خاموش بر سر احمدشاه کلاه پهلوی گذاشتند در صورتی که کلاه پهلوی را رضاشاه در سال ۱۳۰۲ ابداع کرد! در سریال امیرکبیر، امیرکبیر را با لباس شیک و با حمایل نشان می‏دهد که بالای سرش پرچم سه‏رنگ ایران است، در حالی که پرچم سه‏رنگ مربوط به بعد از مشروطه است و پرچم قبل از مشروطه سبزرنگ با نشان شیر و خورشید است!
● به‏تازگی کتابی به نام خاطرات قائم‏مقام‏الملک رفیع از شما توسط نشر قطره منتشر شد. قائم‏مقام‏الملک چه شخصیتی داشته است؟
▪ قائم مقام‏الملک رفیع از نزدیکان رضاشاه در کسوت روحانیت بود که خود را به دولت روسیه نزدیک می‏کرد؛ او مشاور سیاسی وزارت جنگ شد و در لباس روحانیت در جذب مردم به رضاشاه نقش داشت و رابط دربار با آیت‏الله بروجردی بود. در فاصله سال‏های ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۰ خاطرات خود را از رضاشاه می‏نوشت که چند خاطره از او را در مطبوعات آن سال‏ها پیدا کردم و در این کتاب آورده‏ام.
● کتاب ایران در آستان قرن بیستم که شما بر آن حواشی نوشته‏اید چه مطالبی را بیان می‏کند؟
▪ این کتاب تحقیقات و عکس‏هایی است که یک گروه آمریکایی که در سال ۱۹۲۱ م به ایران آمدند تهیه کردند و مجله آمریکایی نشنال جئوگرافیک منتشر کرد. دخترم؛ میترا معتضد این کتاب را ترجمه کرد و من بر آن حواشی نوشتم. مأموریتی را هم که برای خرید فیلم‏های مستند تاریخی داشتم در این کتاب نوشتم.
حدود ۳۰۰ حلقه فیلم تاریخی درباره قاجاریه، ستارخان و... از انگلستان برای رادیو و تلویزیون ملی خریدم اما متأسفانه این فیلم‏ها در رژیم گذشته و بعد از آن از بین رفت.
● شما معتقدید ملت ما تاریخ نمی‏خوانند و این موجب تکرار تاریخ می‏شود که نظر درستی است. در چند سال اخیر خوشبختانه آثاری در زمینه تاریخ معاصر بخصوص دوره پهلوی منتشر شده و مورد توجه و اقبال مخاطبان هم قرار گرفته است. به نظر شما توجه به این آثار و وقایع تاریخ معاصر به چه خاطر است؟
▪ یکی از اشتباهات بزرگ محمدرضاشاه و دستگاه حکومتی سانسور و جلوگیری از نشر کتاب بود. یکی از افتخارات جمهوری اسلامی آزادی تقریبی نشر است. در همه جای دنیا یک خط قرمز هست. آزادی کامل که هر کس هر چه خواست بنویسد در ایران عملی نیست چون کشور ما حساسیت دارد. ایران بیش از دو میلیون وسعت داشته اما مناطقی از ایران جدا شده‏اند. ما الان دو خراسان، دو آذربایجان، دو کردستان و دو بلوچستان داریم. خط قرمز در ایران باید باشد اما باید بررسی شود. افرادی هستند که برای یک دستمال یک قیطریه را آتش می‏زنند. دولت جمهوری اسلامی کار خوبی کرده و در دولت خاتمی بعد از وزارت دکتر مهاجرانی سخت‏گیری‏ها خیلی کم شد اما اخیراً دوباره بیشتر شده است.
خط قرمز باید باشد، چون یکی می‏خواهد مملکت را عوض کند، یکی می‏خواهد تجزیه کند اما رمز عظمت ایران در یکپارچگی است.
● چه آثار دیگری را در دست تدوین، نگارش و انتشار دارید؟
▪ احمدشاه قاجار، لیلا در چاله سیلابی )رمان تاریخی(، نیروهای انتظامی، یکصد سال فراز و فرود، از خواجه تاج‏ور تا شهریار دربه‏در و شصت و یک سال از جمله آثاری است که در دست چاپ و انتشار دارم. تاکنون حدود ۸۰ جلد کتاب منتشر کرده یا در دست انتشار دارم و برنامه این است که ۶۰۰ کتاب منتشر کنم. من به بدبینی و ناامیدی در نویسندگی اعتقاد ندارم و آثارم هم مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است و در خارج از کشور هم بعضی کتاب‏هایم با قیمت ۵۰ ۴۰ دلار به فروش می‏رسد.
● کتابشناسی خسرو معتضد
بردار کشیدن شیخ فضل‏الله نوری؛ کمیته مجازات؛ نقد کتاب پاسخ به تاریخ؛ شهناز پهلوی، دختر فوزیه )روایت دلسوختگی، گزند دلسبتگی(؛ فوزیه حکایت تلخکامی، قصه جدایی؛ سراب جانشین پسر؛ ناکامان کاخ سعدآباد؛ در عصر دو پهلوی؛ از سواد کوه تا ژوهانسبورگ؛ سید ضیاءالدین، سیاستمدار دو چهره؛ جنگ نفت روی شن‏های داغ؛ سپهبد بختیار، سایه سنگین شاه؛ تاریخ ۵۷ ساله پهلوی و جنبش‏های تجزیه‏طلبانه؛ تنش بزرگ، سیاست خارجی ایران در عصر رضاشاه؛ درون ارتش شاه؛ شبکه نظامی حزب توده؛ رضاشاه سقوط و پس از سقوط؛ رضاشاه از آلاشت تا آفریقا؛ اشرف از سرای سنگلج تا سریر سلطنت؛ اشرف در آیینه بدون زنگار؛ سیاست، زن و حرمسرا؛ دهه شوم شهریور ۱۳۲۰؛ مثل ثریا گریه خواهم کرد؛ مردان و زنان بالماسکه؛ سی سال جاسوسی در ارتش شاه؛ خاطرات قائم‏مقام‏الملک رفیع؛ عروس بخارا؛ مرداویچ؛ ظل السلطان؛ ایران در آستان قرن بیستم، ترجمه میترا معتضد با حواشی خسرو معتضد؛ روزگار خوش گذشته؛ معماران عصر پهلوی؛ آن سوی دیوارهای کاخ پهلوی؛ از فروغ‏السلطنه تا انیس‏الدوله )همسران ناصرالدین شاه(؛ ایران در برخوردگاه شرق و غرب، نوشته گرهارد شوایتزر، ترجمه محمدجواد شیخ الاسلامی؛ احمد شاه قاجار )زیر چاپ(؛ لیلا در چاله سیلابی )زیر چاپ(؛ نیروهای انتظامی؛ یکصد سال فراز و فرود؛ نیروی پلیس و ژاندارمری و ساواک در دوران رضاشاه و محمدرضا شاه؛ از خواجه تاج‏ور تا شهریار دربه‏در )قصه ‏ها و ماجراهای قاجار( )زیر چاپ(؛ منطقه اتمی در شمال ایران؛ از تهران دارالسلطنه ناصری تا تهران جامعه مدنی )زیر چاپ(؛ علی‏بن ابیطالب؛ شب سرخ بغداد؛ فردوسی، نابغه توس؛ ابوریحان بیرونی؛ محمدبن زکریای رازی؛ شب ژنرال‏ها و ۶۱ سال )زیر چاپ(.
مجید فروغی
http://magiccarpet.blogfa.com