پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


هارمونی اشکال در شلوغی شهر


هارمونی اشکال در شلوغی شهر
تهران شهر شلوغی هاست. شهری كه هنر و اصالت در آن گم شده و به دست فراموشی سپرده شده است. این در حالی است كه در این شهر شلوغ كه دغدغه از دقایقش پیداست و همواره همه شبیه به هم دوره می شویم، رواق منظر شهر می تواند كرانه امنی باشد برای خاطره ها، برای سنگ تراشه و تندیس ها در مجسمه سازی شهری پیش از انقلاب به جز یكی دو نمونه شاخص یعنی مجسمه میدان فردوسی و مجسمه میدان حر، هنر مجسمه سازی محدود می شد به مجسمه های شاه در حالت های متفاوت.
كارشناسان در حوزه شهری معتقدند كه مجسمه در ایران پس از انقلاب هم از همان آغاز هنر پرمسأله ای بوده است. چون به طور كلی ساختن مجسمه و به نمایش گذاشتن آن در میدان های شهر حتی در گذشته در ایران مرسوم نبوده است.
موزه هنر مدرن بین خیابان فرعی ۵۳ ، ۵۴ و خیابان اصلی پنجم و ششم در نیویورك قرار گرفته است. سال ۲۰۰۴ طراحی مجدد این موزه مشهور در نیویورك انجام شد كه آن را از نظر بازدیدكنندگان و دست اندركاران هنری در موقعیت بهتری قرار داد.
فضای داخلی این موزه به دلیل دربرگرفتن مجموعه آثار و سبك های مختلف هنری، از مجموعه گالری های آثار بی نظیر گرفته تا باغ مجسمه ای معروف به «ابی الدریچ راكفلر» از موقعیت چشم گیری برخوردار است. در بخشی از این موزه، طیف گسترده ای از فعالیت های مختلف به چشم می خورد كه در آن هنرمندان به خلق آثار خود در مقابل چشمان مردم می پردازند.
در سمت دیگری از موزه سابقه فعالیت های اجتماعی- هنری هنرمندان مردمی در معرض دید عموم قرار دارد. مردم در فضای بین این محوطه ها در حال آمدوشد هستند.
در این فضاها مردم با روش های بسیار سرگرم كننده و جالب در تعاملند و موقعیتی بیش از یك نمای خاص در دسترس افراد قرار گرفته است.
هر طبقه از موزه برای راحتی حال بازدیدكنندگان و ایجاد فضایی آرامش بخش برای استراحت یا محاوره های دوستانه یا مبلمان بسیار راحت و زیبا آراسته شده كه اغلب مردم با نشستن بر روی آنها می توانند از باغ مجسمه ها كه در قسمت پایین قرار گرفته، دیدن كنند.
مجسمه های باغ به عنوان قلب اجتماعی موزه مملو از مردمی است كه در مورد آنچه دیده اند صحبت می كنند. صندلی های متحرك كه در كنار آثاری از رودن، پیكاسو، كالدر و سایر هنرمندان قرار دارد، محلی است برای نشستن آنها.
ایده ساخت این موزه در سال ۱۹۲۵ به وجود آمد، اما محل ساخت آن تا ۱۰ سال بعد هم مشخص نشد. در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی پس از تعیین محل اجرای پروژه، زیباترین مجموعه از هنر مدرن دنیا از جمله باغ مجسمه های معروف «ابی الدریچ راكفلر» در این موزه جمع آوری شد.
وقتی این مطالب را می خوانید چه حسی نسبت به شهر خود یا بهتر بگویم، نسبت به پایتخت خود پیدا می كنید. بی تردید بدون هنر شهر فراموش می شود، شما هنر را جست وجو می كنید؛ صادقانه ترین مدرك اصالت را!
تهران شهر شلوغی هاست؛ شهری كه هنر و اصالت در آن گم شده و به دست فراموشی سپرده شده است.
هر سال ده ها مجسمه و اثر حجمی به وسیله شهرداری ها در فضاهای شهری و به ویژه میدان های شهرهای بزرگ و كوچك نصب می شود. این حركت در صورتی كه به خوبی هدایت شود، می تواند سهم مهمی در ارتقای كیفیت این فضا داشته باشد؛ به ویژه آن كه در سال های اخیر چنین فعالیت هایی عمومیت بیشتری یافته و اغلب شهرداری ها برآنند كه مراكز میدان های خود را مزین به پیكره ای سازند. محصول این فعالیت ها خلق آثاری بوده است كه گاه ارزشمند، برخی اوقات معمولی و در مواردی نیز فاقد ارزش های زیبایی شناسانه و موجب تنزل فضای میدان بوده اند.
جمشید مرادیان، مجسمه ساز ایرانی كه قرار است به زودی یكی از مجسمه های یادمان المپیك پكن ۲۰۰۸ را كه برای چینی ها مهمترین میراث این رویداد هنری است، بسازد در مورد مجسمه های شهری می گوید: این نوع مجسمه ها هویت شهری هستند، میادین تهران مملو از آلودگی های بصری است. شهر ما جنگل بیلبوردهاست. این رنگ های تندی كه گرافیست ها در ساخت و طراحی تابلوهای تبلیغاتی به كار می برند تاثیر بسیار منفی بر روان شهروندان دارند. در حال حاضر عمده مشكل تهران آلودگی های بصری آن است و كسی باید با پا گذاشتن روی منافع شهرداری ها این خراب كاری ها را درست كند و آرامش را به شهر تهران بازگرداند.
این مجسمه ساز كه افتخارات زیادی را برای ایرانیان در دنیا به دست آورده است، می گوید: مجسمه شهری، مجسمه ای است كه مردم آن شهر بتوانند با آن عجین شوند. مجسمه فضای خالی دارد تا مردم بتوانند دور آن جمع شوند و از آن حتی عكس بگیرند و كنار آن بیاسایند.
به نظر مرادیان، تهران فقط یك مجسمه شهری دارد آن هم مجسمه آزادی است. او ادامه می دهد، مجسمه آزادی یك یادمان است. مجسمه فرمی است كه فضا را معنا می كند و فضای اطراف آنجا با این مجسمه معنا شده و به تمام دنیا نیز مخابره شده است.
مجسمه ای كه وسط یك میدان نصب می شود باید با فضای آنجا همخوانی داشته باشد. مثلاً اگر میدان گرد است باید نسبت بین قطر میدان و بلندای مجسمه محاسبه شود و مجسمه آن قدر بلند باشد كه دیده شود. همچنین باید جغرافیای محل مطالعه شده و شیب خیابان ها محاسبه شود تا مجسمه در شیب خیابان ها از دید عابران پنهان نماند.
این مجسمه ساز كه اغلب آثارش از چوب ساخته شده و در راه اوین- دركه نصب شده است، ادامه می دهد: برای مثال مجسمه دربند با موضوع تناسب دارد، ولی با میدان واقع در آن تناسبی ندارد. مجسمه ساز آن قدر انرژی در این مجسمه گذاشته كه كوهنوردان خواب آلود را بیدار می كند، ولی متاسفانه حجم آن برای آن میدان خیلی بزرگ به نظر می رسد.
او كه به تازگی مجسمه دیگری را به عابران خیابان اوین دركه هدیه كرده از عكس العمل مردم می گوید: بار دیگر مردم ثابت كردند كه بی نظیر هستند و اگر قدمی برایشان بردارید بهترین جواب را به شما می دهند. من هم می خواهم برای مردمی كه برای فرهنگشان زمان نگذاشته اند فعالیت كنم. حاضرم مجسمه ام را سر راه مردم بگذارم تا از دیدن آن لذت ببرند. این خود مردم هستند كه حاضرند برای زندگی كردن در كنار هنر هزینه بپردازند.
او می گوید: من هم پیشنهاد می دهم اگر جایی درختی خشك شده به من خبر دهند تا آن را تبدیل به مجسمه كنم.
مرادیان اضافه می كند: شهر به مجسمه و هنر نیاز دارد تا هویت خود را بازیابد.
ما هنرمندان راه های بردن هنر مجسمه سازی را به داخل مردم می دانیم. ما در ایتالیا در میادین اصلی و یا میان كلیساها كار كرده ایم. مردم می آیند، نگاه می كنند و با خرده چوب ها مجسمه می سازند و به ما نظر می دهند. در آنجا از مردم می خواهند كه بهترین مجسمه را انتخاب كنند این یك سمپوزیوم واقعی است.
مردم نیاز به تعادل دارند. در كشوری كه با یك مسابقه فوتبال به ۴۰۰ اتوبوس صدمه زده می شود نیاز به تعادل، بسیار ضروری است و تنها هنر می تواند این تعادل را به آن بازگرداند.
اگر سمپوزیوم مجسمه سازی با تم تعادل در تهران و حتی ایران رخ دهد، می تواند این تعادل را به مردم بازگرداند. اگر ۱۰ روز گوشه ای از پارك ملت را به ما بدهند كه ۱۰ مجسمه ساز را دعوت كنیم تا در انظار مردم مجسمه بسازند، خواهید دید كه چه اتفاقی در میان مردم رخ خواهد داد و در نهایت، حمایت كنندگان نیز صاحب ۱۰ مجسمه خواهند شد.
مرادیان می گوید: برای این كه این تعادل را با هنر به مردم بازگردانیم همه می توانیم فعالیت كنیم. برای مثال هر سازمانی به فراخور فعالیتی كه در آن انجام می دهد، می تواند یك حجمی در ورودی سازمان خود داشته باشد كه آن را معرفی كند، مانند سردر دادگستری كه البته جواب مثبتی هم داده، یا به نظر شما مجسمه میدان فردوسی كه در نوع خود خوب كار شده، آیا از فرهنگ مردم می كاهد؟
مجسمه شهری نباید سلیقه ای باشد، مانند میدان صنعت كه بعد از ۱۰ بار كنده شدن باز هم بدون حجم باقی مانده. هیچ فكر كرده اید كه چرا مجسمه فردوسی هنوز پس از گذر این همه سال برداشته نشده و برداشته هم نخواهد شد.
این مجسمه ساز می گوید: اگر برای میدان ونك یك مجسمه آرش چهار متری بسازند كه با نوك پیكانش دماوند را نشانه گرفته است این تا آخر دنیا هم خواهد ماند و كسی آن را برنخواهد داشت، مانند مجسمه میدان حر كه یكی از كارهای خوب و ماندنی است. مجسمه برای ساختن انرژی زیادی می برد و به همین دلیل انرژی زیادی را به بیننده منتقل می كند.
شهره مهرنامی
منبع : روزنامه همشهری