جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

پیوستگی مفهوم امنیت در روابط بین الملل با رویکرد خلیج فارس


پیوستگی مفهوم امنیت در روابط بین الملل با رویکرد خلیج فارس
کشورهای منطقه خلیج فارس ، دارای امنیت پیوسته و ناگسستنی هستند .این امر صرفاً به دلیل موقعیت ویژه خلیج فارس نیست. بلکه نوع حکومت های برآمده از این موقعیت، فرهنگ سیاسی، ساختار اقتصادی، نوع و چگونگی ملل آن و مشروعیت سیاسی دولت –کشورهای منطقه ازجمله این عواملند. بدین سبب جزیره ای عمل کردن نهادهای امنیتی و فقدان برنامه یکپارچه ضمن انکه امنیت سازی را مختل می نماید مدریت نا امنی را نیز با مخاطرات بسیار زیادی مواجه خواهد ساخت. با وجود پیوستگی مفهوم امنیت در حوزه خلیج فارس، کشورهای آن، به منظور تامین امنیت خود ، عملا جزیره ای عمل می کنند.
حال این مقاله در صدد است تا پس از بررسی علل جزیره ای عمل کردن کشورهای این حوزه و ضرورت تحول آنها در عرصه های گوناگون به این سوال مهم پاسخ دهد که آیا امنیت در خلیج فارس دارای پیوستگی است؟ چرا و چگونه؟
گفتنی است در این رابطه برای الگو سازی امنیت، باید ضمن شناخت جوامع این کشورها، نوع حکومت ها، ارزشهای موثر بر تصمیم گیری ملت ها و چگونگی روابط میان دول این حوزه و .... را بررسی کرد:
در این مقاله نگارنده درصدد است بر اساس رهیافت مکتب کپنهاک بر چگونگی این موضوع بپردازد.
گفتنی است تاکنون خود کشورهای منطقه به طور جدی به دنبال تامین و تحصیل امنیت در این حوزه توسط خودشان و بدون وابستگی به قدرت های فرا منطقه ای نبوده اند.
● سطح تحلیل:
دولت در روابط بین الملل به طور اعم و در خاور میانه به طور اخص مهم ترین واحد عمل کننده در نظر گرفته شده است. همچنین ، دولت کانون اصلی سیاست گذاری در مورد مسائل مربوط به امنیت ملی به شمار می رود؛ بنابر همین دلایل هدف اصلی تهدیدهای امنیت ملی، دولت می باشد.
● علل پیوستگی امنیت:
ریچارد روزکرانس وابستگی متقابل را وضعیتی می داند که در آن پیوند مستقیم و مثبت منافع دولت ها به شکلی است که تغییر در موقعیت یک دولت، باعث تغییر در موقعیت دولت های دیگر می شود و اعمال دولت ها بر یکدیگر تاثیر گذار است و چنانچه این اثر گزاری منفی باشد، می تواند منجر به عکس العمل منفی دیگران نیز شود.
اما والتز معتقد است وابستگی متقابل ، چنانچه مروج صلح و افزایش درک متقابل نیز باشد به صورت خودکار از ویژگی زمینه پروردگی برای جنگ و درگیری برخوردار است. وی اشاره می کند که وابستگی متقابل بیشتر یک متغیر وابسته است تا مستقل.
اما باری بوزان به عنوان یک نو واقع گرا که از اندیشمندان مکتب کپنهاک است، مدعی است یکی از ویژگیهای مهم دهه های ۸۰ و۹۰ م. ظهور تدریجی یک آنار شیسم بالغ بود که در آن کشورها خطرات حاد ادامه رقابت خصمانه و تهاجمی در جهان هسته ای را درک کرده بودند. همین امر باعث شد تا کشورهایی که از بلوغ فکری بالاتری برخوردارند، ضمن سیاست گذاری امنیتی برای خود ، به منافع همسایگان نیز توجه نمایند. این مسئله نیز از درک کشورها در خصوص وابستگی متقابل امنیتی آنان به یکدیگر ناشی گردیده است. در همین خصوص به نظر می رسد آن دسته از سیاست های امنیتی که صرفا بر اساس منافع امنیتی خودی طراحی شده باشد هر قدر هم که جذاب و آرمانی باشد نهایتاًمنجر به شکست خواهد شد.
بوزان و همکارانش ، دولت و سیستم را مجموعه به هم وابسته می دانند که دارای تاثیر و تاثر متقابل می باشند. آنها معتقدند از آنجا که امنیت، پدیده ای معینی است نمی توان امنیت ملی دولت معینی را بدون درک الگوی بین المللی وابستگی متقابل امنیتی که در آن قرار گرفته اند، درک کرد.
مکتب کپنهاک پس از طرح مسئله وابستگی متقابل امنیتی و ناکار آمد بودن سیاست های خود محورانه ، مشکل موجود در این چهار چوب را مطرح نموده و برای آن راه حل ارائه می دهد. آنان مطرح می نمایند که مشکل این است که منطق وابستگی متقابل ما را به سوی دیدگاه های پیچیده تر می کشاند . بدین معنا که اگر امنیت هر یک از ملت ها به امنیت همه مربوط است، پس هیچ چیز را نمی توان بدون درک همه فهمید ، در حالی که چنین دستور کار بزرگی مطالعه امنیت را در این چارچوب امری غیر واقع بینانه خواهد نمود. بوزان، همکارانش پس از طرح مشکل راه حل را محدود سازی سطح وابستگی متقابل می دانند و معتقد هستند : چون واقعیت وابستگی متقابل امنیتی غیر قابل انکار است، تنها راه امیدوار کننده برای دستیابی به تعریف قابل فهم از موضوعات مورد مطالعه این است که آن را بیش از حد بزرگ ننماییم . برای انجام این کار ، یافتن سلسله مراتبی از سطح تحلیل در درون سیستم بین المللی را ضروری می دانند و به دنبال آن با غیر قابل اتکا دانستن سطح بین المللی، سطح منطقه ای را بهترین وضعیت برای منطقی نمودن وابستگی متقابل امنیتی معرفی می نمایند.
از سوی دیگر بوزان در طرح ریزی امنیت موسع در برابر امنیت مضیغ معتقد است که افزایش شدت روابط در نظام بین الملل موجب کنش و واکنش شدیدی میان آنارشی و وابستگی متقابل گردیده است. افزایش شدت روابط از سوی دیگرموجب تغییر چهره تهدیدات و آسیب پذیری هایی شده که مساله امنیت را تبیین می نماید. در این چهار چوب تهدیدات نظامی کمرنگ شده و به طور طبیعی منجر به آشکار شدن سایر انواع تهدیدات گردیده است .
● علل پیوستگی مفهوم امنیت در خاور میانه:
خاورمیانه معاصر، آبستن تهدیدهای نظامی متعددی برای امنیت است و مشکلی اساسی برای هر گونه رهیافت نظری است که می خواهد مفهوم امنیت را بدون در نظر گرفتن تهدیدات نظامی بررسی و مطالعه کند. در دوران جنگ سرد، رهیافت رئالیستی، به امنیت خاور میانه از نظرگاهی جهانی می نگریست؛ با این استثناء که در این منطقه به جای جنگ سرد ، جنگهای گرم متعددی بین قدرت های رقیب منطقه ای مانند اعراب در مقابل اسراییل و ایران در مقابل اسراییل در قالب جنگ ۳۳ روزه حزب الله لبنان و اسراییل، ایران در مقابل رژیم بعثی صدام ، عراق در مقابل کویت در دوره صدام، رقابت تسلیحاتی و هسته ای ایران ، پاکستان و تمایل ورود اعراب برای دستیابی به انرژی هسته ای و... جریان داشت.
حتی در حال حاضر هم منطقه خاور میانه، محل تهدیدهای نظامی قابل توجهی است؛ بنابراین چرا مفهوم رئالیستی تحصیل امنیت از راه برتری نظامی قادر به توضیح مناسبات این منطقه نیست؟ مسابقه یا مسابقات تسلیحاتی در منطقه، دقیقا ناشی از این تلقی است که سیاست گزاران خاور میانه ، همچنان برتری نظامی را ابزاری برای تامین امنیت ملی می دانند. قدرت های مهم منطقه یا دارای جنگ افزارهای هسته ای و یا در صدد دست یابی به آن هستند. بسیاری از قدرت های منطقه درصد زیادی از تولید ناخالص ملی و بودجه دولتی را صرف مسایل دفاعی می کنند. همه این کشورها از لحاظ فنی در صدد توسعه یا خرید سیستم های تسلیحاتی پیشرفته ای مانند موشک های بالستیک میان برد، بمب افکن های جنگی و سیستم دفاع ضد موشکی هستند.
تمرکز دولت های خاور میانه بر سیاست های دفاع نظامی، همچنان سایر مولفه های مهم دخیل در امنیت ملی را به محاق فراموشی خواهد سپرد. زمانه به گونه ای شده است که مشروعیت رژیم های سیاسی حاکم در خاور میانه به شیوه های مختلف مورد سوال قرار گرفته است: بعضی اوقات با مخالفت تمام عیار نیروهای ایدئولوژیک، در برخی از موارد از طریق ابراز علاقه به فرآیند دموکراتیزاسیون و در موارد دیگر درگیریهای قومی- مذهبی موجودیت برخی کشورها را که از تنوع قومی- مذهبی برخوردارند تهدید می کنند. وضع اقتصادی برخی کشورهای خاورمیانه به شدت آسیب پذیر است و این شرایط موجب تشدید درگیری ایدئولوژیک و تقویت رادیکالیزم سیاسی می شود. تقاضاهای روز افزون در برابر عرضه ی محدود آب در منطقه، همچون آتش زیر خاکستر، منبع بالقوه نبردهای آینده است.
نکته جالب در اینجاست که فقط شمار معدودی از تهدیدهای امنیت ملی در داخل مرزهای دولت های مستقل قرار دارد و ما بقی به بیش از یک کشور مربوط می شود؛ اسلام سیاسی یک پدیده منطقه ای است، درگیریهای قومی تعدادی از کشورهای منطقه را در بر می گیرد ، کمبود منابع آبی که در زیر و عرض مرزهای سرزمینی جریان دارد و مسیرهای تجاری که در مرزهای منطقه می گذرد با موانع و محدودیتهای تجاری وضع شده، دستیابی به یک راه حل دسته جمعی را با مشکل مواجه می سازد. این قبیل مسائل فرا ملی، نه تنها پیوستگی امنیت و تهدید را برای کشورهای منطقه بازگو می کند، بلکه امنیت ملی کشورهای منطقه را تحت تاثیر قرار داده و سیاستگزاران سراسر منطقه را به مبارزه می طلبد.
به طور کلی مشاهده عینی مسائل امنیتی منطقه خاورمیانه به ویژه خلیج فارس که آبستن تهدیدهای امنیتی است ما را به این نتیجه می رساند که همچنان بر این باور باشیم که مفهوم امنیت در این حوزه دارای پیوستگی است و این پیوستگی تا جایی است که معمای امنیتی و نیز مدیریت نا امنی در منطقه پیچیدگی ها و چالشهای متعددی را به همراه آورده است.ی، هشت مولفه دیگر را از قیبل
دولت ها در منطقه بسیار فربه شده اند. این به سبب رانتیر بودن آنهاست. مانع اساسی اصلاحات در خاورمیانه، نقش و جایگاه دولت های رانتیر است. دولت رانتیر در این منطقه نقش تعیین کننده ای را هم در توسعه اقتصادی و هم در بسط آزادی سیاسی داشته است. ... مادام که رانتها از منابع نفت و منابع خارجی تامین می گردد، دولتها فقط به آن دسته از مطالبات مردم که برای حفظ موقعیت و قدرت خود ضروری است پاسخ خواهند داد.
دولت رانتیر تمایل دارد تا روز به روز استقلال بیشتری پیدا کند....فلذا تمایل زیادی برای بسط آزادی در نظام های سیاسی خودش ندارد. همانطور که جیاکومو لوسیانی خاطر نشان ساخته است رانت های ناشی از نفت مولفه ای پایدار برای اقتدار گرایی دولت می باشد.
دولت در منطقه خاور میانه واقعیتی است انکار ناپذیر .دستگاه دولت در این منطقه، اگر چه در معرض چالش های متعددی قرار دارد اما همچنان برای سرکوبی شورش ها و چالش های تندروانه از توانایی قابل ملاحظه ای برخوردار است. جدایی بدنه دولت از جامعه و وجود چالش مشروعیت سیاسی دولت های منطقه از داخل و توجه بیش از حد به خو دیاری و تحصیل امنیت جزیره ای، وجود ایده خو دیاری در امنیت جهان سوم و رو به توسعه کشورهای منطق ، در هم آمیختگی تهدیدات و چالش های امنیتی در حوزه خلیج فارس و خاور میانه- که عاملی است بر جزیره ای عمل کردن کشورهای این حوزه برای تحصیل امنیت- و... از خارج، همه و همه مواردی هستند که با توجه به قرائت ناصحیح کشورهای منطقه از مسئله امنیت در نظام بین الملل آنها را به مدلهای امنیتی جزیره ای مبدل ساخته است. در حالی که کشورهای این حوزه در رویکرد تحصیل امنیتی خود به رهیافتهای سنتی – تحصیل امنیت از طریق توانمندی نظامی- تکیه زده اند. رهیافتی که مربوط به دوران جنگ سرد است و اغلب این کشورها هنوز از این فضا خارج نشده اند.
دانستیم که در حقیقت کشورهای این منطقه دارای امنیت پیوسته و ناگسستنی هستند. اما نوع حکومت هایشان، ساختار اقتصادی و ایدئولوژیهای گاهاً متضاد در منطقه، عملاً آنها را به نظامی خود یاری می کشاند .یعنی در واقع امنیتی پیوسته دارند و در عمل گسسته و جزیره ای عمل کنند.
اگر بخواهیم شورای همکاریهای خلیج فارس را الگویی برای رسیدن به ایده ی امنیت مشترک بدانیم باید بگوییم که این امر به همان دلایل یک سازمان منطقه ای ناموفق برای همکاری این کشورهاست. تاکنون منطقه خاورمیانه شاهد اقدامی جدی برای بدست آوردن الگویی برای تحصیل امنیت دسته جمعی، تعاونی و یا مشترک نداشته است. رقابت موجود در منطقه هنوز به همگرایی و همکاری امنیت سازی که مدیریت ناامنی را- ناامنی که تهدید کننده کل منطقه است- تقویت کند، منجر نشده است. و همه اینها به سبب آنی است که تاکنون کشورها را مجبور به اتخاذ استراتژی جزیره ای عمل کردن برای امنیت ملی در سیاست خارجی کرده است.
رضا رضایی
دانشجوی رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تاکستان
پی نوشت ها:
۱- لی.نور.جی مارتین، چهره جدید امنیت در خاورمیانه، مترجم قدیر نصری، پژوهشکده مطالعات راهبردی و غیر انتفاعی، تهران،۱۳۸۳.
۲- علی ، عبداله خانی، نظریه های امنیت ، ابرار معاصرتهران، تهران۱۳۸۱ ،ص ۱۳۶
۳- پیشین : ص ۱۲۷
۴- باری بوزان،مردم، دولت ها وهراس ، تهران ، مترجم : ناشر ، پژوهشکده مطالعات راهبردی ،۱۳۷۸.
۵- علی، عبدالله خانی، نظریه های امنیت ، همان ۱۵۶.
۶-پیشین،ص ۵۱
۷- Rentier
۸- چهره جدید امنیت و همکاری در خلیج فارس، پیشین۱۴۷
۹ -Giacomo Luciani
۱۰-"Giacomo Luciani, The Oil Rent, the Fiscal Crisis of the Stats, and Democratization". in Salame, Democracy Without Democrats?
۱۱- رضا رضایی مصدق، هرمنوتیک امنیت در روابط بین الملل، چاپ نشده ، ۱۳۸۶
۱۲- Globalization
۱۳- David Spiro, "The In Significance of the Liberal peace, " International Security, Vol. ۱۹, No. ۲,fall ۱۹۹۴ , pp.۵۰-۸۶