جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


اصلاحات اقتصادی از مسیر نهادهای کارآمد می‌گذرد


اصلاحات اقتصادی از مسیر نهادهای کارآمد می‌گذرد
مسلما مهم ترین رویکرد اقتصادی کشور، اجرای سیاستهای اصل۴۴ است; اما تجربه کشورهای مختلف نشان داده صرف انجام اقداماتی چون کاستن ازبار تصدی های دولتی، مقررات زدایی، خصوصی سازی، آزاد سازی قیمت ها، آزاد سازی تجارت خارجی و...، هر چند ضروری است اما لزوما نمی تواند موجب افزایش کیفیت عملکرد اقتصادی یک کشور شود.
بعد از جنگ جهانی دوم، یکی از موضوعات مهم مورد بحث میان اقتصاددان های طرفدار بازار آزاد، چگونگی استفاده از بازار برای تخصیص بهینه منابع ودستیابی به رشد اقتصادی مطلوب بوده است. تجربه موفقیت آمیز کشورهای آسیای شرقی و به ویژه چین در ایجاد شرایط مطلوب رشد و توسعه اقتصادی، با اتکا بر سازوکار بازار و نیز تجربه نه چندان موفق کشورهای اروپای شرقی و بسیاری از کشورهای در حال توسعه برای انتقال کم هزینه و سریع ازاقتصاد برنامه ریزی متمرکز به اقتصاد بازار، بیانگر این است که صرف انجام اقداماتی چون کاستن از بار تصدی های دولتی، مقررات زدایی، خصوصی سازی، آزادسازی قیمت ها، آزادسازی تجارت خارجی و...، هر چند ضروری است اما لزوما نمی تواند موجب افزایش کیفیت عملکرد اقتصادی یک کشور باشد.
بازارها برای زندگی مردم فقیر بسیار با اهمیت هستند و نهادها نقشی مهم در چگونگی تاثیر گذاری بازارها بر استانداردهای زندگی مردم ایفا نموده و به آن ها برای حفظ حقوق خود کمک می کند.
نهادهای کارآمد موجب ایجاد تفاوت در موفقیت اصلاحات بازار می شود. بدون وجود نهادهای قضایی قدرتمند که موجب تضمین اجرای قراردادها می شود، فعالیت های تجاری برای کار آفرینان بسیار پرخطرخواهد بود. بدون وجود نهادهای کارآمد که رفتار مدیران را کنترل می کند، بنگاه ها منابع گروه های ذینفع خود را تلف می کنند. نهادهای ضعیف به ویژه به فقرا آسیب می رسانند برآوردها نشان می دهد که فساد می تواند برای فقرا سه برابر افراد ثروتمند هزینه داشته باشد.
برخی از کشورها به طور موفقیت آمیزی اصلاحات بازارگرا را برای بهبود اکثریت مردم خود به اجرا درآورده اند ولی در بعضی از کشورها، بازارها به مردم انگیزه وارد شدن به تجارت گسترده تر، توانایی استفاده کامل ازمهارت ها و منافع خود وفرصت های افزایش درآمد را نمی دهند بنابراین این سوال پیش می آید تحت چه شرایطی اقتصاد بازار می تواند عملکردی مطلوب داشته باشد و نتایج مورد انتظاراین عملکرد مناسب را آشکار سازد؟ و چه مجموعه سیاست ها و اقداماتی برای ایجاد شرایط و بسترمناسب برای تکیه بر اقتصاد بازار ضرورت دارد؟ چگونه نهادها می توانند موجب ایجاد بازارهای جامع و یکپارچه شوند و رشد باثبات را تضمین کنند و در نتیجه به طور قابل ملاحظه ای موجب بهبود درآمد مردم و کاهش فقر شوند؟
اقتصاد بازار تنها هنگامی می تواند مسئله تخصیص منابع و دستیابی به اهداف اقتصادی جامعه
را به نحو مطلوب ساماندهی کند که نهادهای پشتیبانی کننده آن از قبل ایجاد شده باشد.در کشورهای در حال توسعه جهان مانند آمریکای لاتین، آسیای مرکزی و آفریقا و مانند این ها، بازارها به خوبی کار نمی کنند یعنی بازارها به آن ها انگیزه لازم را برای ورود به تجارت گسترده تر، توانایی استفاده کامل از مهارت ها و منابع خود، یا فرصت برای افزایش درآمدها و انباشت دارایی های خود، نمی دهد.
درآمد حاصل از مشارکت در بازار یکی ازعوامل مهم درافزایش رشد اقتصادی کشورها و کاهش فقر افراد است پس چرا برخی از نظام های بازاری جامع و یکپارچه هستند واجازه می دهند تا منافع به سوی فقرا ونیزثروتمندان،مردم روستایی ونیزمردم مناطق شهری جریان یابد؟ و چرا بازارهای دیگر منطقه ای و تجزیه شده اند؟
● اصلاحات نهادی چیست؟
اقتصاددان های نهادگرا همواره بر این نکته تاکید داشته اند که مسیر اصلاحات اقتصادی از مسیر اصلاحات نهادی می گذرد. منظور از اصلاحات نهادی ایجاد نهادهای لازم، اصلاح نهادهای موجود و اصلاح پذیر و حذف نهادهای ناکارآمد اصلاح ناپذیراست، به طوری که نهادهای اصلاح شده بتوانند به مثابه بستری مناسب کارکرد روابط اقتصادی را تسهیل کنند. هر چند این توصیه نهادگرایان یک گام اساسی و رو به جلو است.
بازار هنگامی به خوبی کار می کند که دارای قواعد، سازوکارهای اجرایی و نهادهای مورد نیاز برای بهبود مبادلات بازار باشد. به طور کاملا متمایز نهادها موجب انتقال اطلاعات، اجرای قرادادها و حقوق مالکیت و کنترل درجه رقابت می شوند و درانجام این کار به مردم برای ورود به فعالیت های بازاری مثمرثمر فرصت و انگیزه های لازم را می دهند. پرسش این است که این نهادهای بازاری ازکجا نشات می گیرند. نهادها می توانند توسط دولت ها یا جوامع ایجاد شوند و می توانند رسمی یا غیررسمی باشند.
● نهاد سازی
ایجاد نهادها مستلزم صرف وقت است و فرآیند آن در درون هر کشور به دلیل تضادهای سیاسی یا اقتصادی و شرایط اجتماعی ممکن است متوقف شود یا روند معکوس به خود بگیرد. نهادسازی عموما یک فرآیند تجمعی است که در آن تغییرات وسیع در حوزه های مختلف از تغییرات در سایر حوزه ها حمایت وآن را تکمیل می کند. پیداکردن حوزه هایی که درآن پیشرفت باید صورت گیرد مهم است. تغییرات در یک حوزه می تواند موجب فشار بر تغییرات در سایر حوزه ها شود.
اصلاحات از نظر سیاسی برای تمام کشورها مشکل نیست و آن چه باید رخ دهد در اصل، تغییراتی دشوار در طول زمان است. نکته مهم حرکت به سمت جلو است و حتی پیشرفت ملایم در اجزا می تواند به ایجاد یک نظام بهتر برای بهبود رشد و کاهش فقر کمک کند.
از نهادسازی چهاردرس مهم می توان آموخت دو مورد اول درباره ایجاد نهادهای کارآمد حمایت از بازاراست ولی ایجاد نهادها کافی نیست بلکه مردم باید خواهان استفاده ازاین نهادها نیز باشند. بنابراین، دو درس بعدی نیز درباره ایجاد تقاضا برای چنین نهادهایی و درباره نیرو های مورد نیاز برای ایجاد تغییرات در داخل کشورهااست.
۱) نهادها باید برای تکمیل وضع موجود بر حسب سایرنهادهای حمایت کننده، توانایی های انسانی وفناوری های دردسترس طراحی شوند. دلیل این امر این است که موضوعاتی چون در دسترس بودن و هزینه نهادهای حمایت کننده، سطوح موجود فساد، درجه شفافیت و ظرفیت انسانی و فناوری اساسی، عوامل اصلی تعیین کننده تاثیر یک نهاد خاص هستند. همین مسئله نشان می دهد که چرا نهاده هایی که به اهداف خود در کشورهای صنعتی دست می یابند در کشورهای درحال توسعه در این زمینه موفق نیستند. بخش عمده ای از اقدامات برای نهادسازی با هدف اصلاح وضع موجود برای تکمیل سایر نهادها و برای تشخیص این که چه چیزی نباید ایجاد شود یا در یک زمینه خاص بنا نهاده شود، دقیقا به اندازه تشخیص این که چه چیزی باید انجام شود، صورت می گیرد. بهترین اقدام در طراحی نهادی یک مفهوم ناقص است.
۲) باید برای شناسایی نهادهایی که موثر هستند ونهادهایی که تاثیرگذار نیستند، نوآوری به خرج داد حتی در کشورهایی با درآمد و ظرفیت های مشابه، به دلیل تفاوت های موجود در شرایط منطقه ای- تفاوت هایی که ناشی ازهنجارهای اجتماعی یا شرایط جغرافیایی متغیرهستند- نوآوری می تواند به شناسایی اشکال جدید نهادی کمک کند. کشورها می توانند از گسترش نوآوری های موفقیت آمیز واستفاده از نوآوری های بخش خصوصی متنفع شوند ولی همچنان باید ظرفیت لازم را برای پذیرش عواقب آزمایش ها داشته باشند.
۳) نهادها باید گروه های مختلف بازیگران بازاررا از طریق جریان آزاد اطلاعات و تجارتآزاد با یکدیگر مرتبط کنند. مبادله کالاها و خدمات خارج از شبکه ها موجب ایجاد تقاضا برای نهادهای حمایت کننده ازبازار خواهد شد. مبادله اطلاعات از طریق بحث آزاد موجب ایجاد تقاضا برای تغییرات نهادی از طریق به حساب آوردن مردم، تغییر رفتارها و ارائه نظرها برای ایجاد تغییراتی خارج از جامعه مورد نظر می شود. بنابراین، مرتبط کردن گروه های مختلف مردم در شبکه های اطلاعات و تجارت آزاد که موجب دسترسی بیشتر به بازارها می شود، یک اولویت برای سیاستگزارانی است که به ایجاد نهادهای حمایت کننده از بازار اقدام می کنند.
۴) نهادها باید موجب افزایش رقابت میان حوزه های قدرت، بنگاه و افراد شود. رقابت بیشتر موجب افزایش اثربخشی نهادهای موجود، تغییردر انگیزه و رفتارهای مردم و ایجاد تقاضا برای نهادهای جدید می شود. در کشورهای درحال توسعه، اغلب به دلیل ساختارهای نهادهای موجود، بازیگران با رقابت بسیار کمی مواجه هستند. رقابت میان حوزه های قدرت تا حدود زیادی بیانگر نهادهای موفق وبهبود تقاضا برای این نهادهاست. رقابت میان بنگاه ها و افراد نیزهمین وضعیت را دارد.
● نهادها چگونه از بازارها حمایت می کنند؟
فروشندگان کوچک درمبادلات بازارهای نقدی فعال هستند که درآن خریداران و فروشندگان به صورت چهره به چهره با مبادله منصفانه محصولات استانداردی که تشخیص کیفیت آن ساده است، مواجه هستند. بنگاه های بزرگ چند ملیتی که محصولات متفاوت تری را مبادله می کنند، با مشکلات بزرگ تری درتشخیص کیفیت مواجه اند و باید تفکیک بیشتری از نظر زمان و فضا بین یک بخش از مبادله وبخش دیگر برقرار کنند. اغلب اقتصادها دارای هر دو نوع بازارهای مورد اشاره در بالا هستند ولی بازارهای نوع اول در کشورهای در حال توسعه عمومیت بیشتری دارد و بازارهای نوع دوم در کشورهای صنعتی گسترده تر است.
بازارهای توسعه یافته یعنی بازارهای جهانی تر، جامع تر و یکپارچه تر، فرصت و حق انتخاب بیشتری ارائه می کنند. بازارهای توسعه نیافته، عمدتا در کشورهای فقیر، بیشتر جنبه منطقه ای و تجزیه شده دارند. در نتیجه، درمقایسه با کشاورزان کانادایی، کشاورزان فقیر در بنگلادش فرصت های کمتری و نهادهای رسمی کمتری مانند بانک ها و دادگاه های رسمی برای کاهش مخاطرات و نیز افزایش فرصت های پیش روی خود دارند.
سوال این است که چه عاملی فرصتهای بازار را محدود می کند؟ پاسخ عبارت است از: هزینه های مبادله ناشی از اطلاعات اندک و تعریف واجرای ناقص مالکیت و نیز مواضع موجود بر سر راه ورود مشارکت کنندگان جدید.چه چیزی موجب افزایش این فرصت ها می شود؟ نهادهایی که بازده حاصل از مبادله بازار را افزایش داده و خطرات را کاهش می دهند و موجب افزایش کارایی می شوند.
با وجوداین، تمام نهادها موجب گسترش بازارهای جامع نخواهد شد. طرح های نهادی که از طریق شرایط تاریخی تکامل می یابد یا توسط سیاستگذاران هدایت می شود. ضرورتا برای تمام جوامع یا برای رشد اقتصادی وکاهش فقر بهترین هستند. برای مثال، دفاتر دولتی بازاریابی کشاورزی در آفریقا، به جای کمک به کشاورزان، اغلب منجر به درآمد پایین تر برای آن ها شده است ونهادهایی که ازمبادلات بازار حمایت می کنند. برای مثال، موسسه های خصوصی سازی و موسسه های تجدید ساختار بانک ها می توانند سودمندی خود را تمام بخشند. چالش اصلی برای سیاست گذاران شکل دادن به توسعه نهادی به شیوه هایی است که موجب تقویت توسعه اقتصادی شود.
ساختارهای نهادی به طورقابل ملاحظه ای در کشورهای مختلف و در زمان های مختلف متفاوت است. بانک ها، بنگاه ها و کشاورزان خود را سازماندهی می کنند و با یکدیگر به شیوه های متفاوت مقابله می کنند. در برخی از کشورها قوانین ورشکستگی به نفع بستانکاران است و در دیگر کشورها به نفع بنگاه های بدهکار. در کشورهای صنعتی، برخی از بنگاه ها دارای مالکیت متمرکز هستند و در کشورهای دیگر مالکیت پراکنده وجود دارد. برخی از کشاورزان کالاهای خود را از طریق تعاونی ها به بازارعرضه می کنند ولی دیگران ازطریق عقد قرارداد با تجار این کار را انجام می دهند.
نهادهای دولتی نیز به همین گونه متفاوت هستند در برخی از کشورها دولت ها به شدت متمرکزند در کشورهای دیگر، بخش عمده قدرت به دولت های محلی واگذارشده است.هنجارها و رفتارهای اجتماعی مرتبط با مبادلات بازار نیز در کشورهای مختلف با یکدیگر تفاوت دارد. در برخی از کشورها، ورشکستگی لکه ننگ ابدی تلقی می شود، درحالی که در دیگر کشورها، یک مسئله معمول تجاری است.
ضرورتی ندارد که نهادها حتما شکل قوانین و مقررات رسمی به خود گیرند.آن ها می توانند
ترتیبات غیررسمی، مبتنی بر هنجارهای اجتماعی باشند. این نهادها در مبادلات تجاری هم در کشورهای غنی وهم در کشورهای فقیر با اهمیت هستند. نهادهای غیررسمی در کشورهای فقیر با اهمیت هستند. نهادهای غیررسمی در کشورهای فقیر و به ویژه در نواحی فقیرتر، از اهمیت بیشتری نسبت به نهادهای رسمی برخوردارند. در کشورهای فقیر، وضعیت خاصی حکمفرما است در این کشورها بیشترمردم در خارج از چارچوب های رسمی یا عمومی فعالیت می کنند. در چنین شرایطی وجود شبکه های غیررسمی موجب افزایش مبادلات می شود همچنین خانوار های در مقایسه با خانواده های ثروتمند دسترسی بیشتری به منابع غیررسمی دارند.
به طور آشکار، هیچ گونه مسیر منحصر به فردی برای رشد وکاهش فقر وجود ندارد. اشکال نهادی متفاوت که امروزه در بازارهای توسعه یافته وجود دارد در واکنش به تاریخ خاص هر کشور تکامل یافته است. نیروهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجب شکل گیری نهادهای عمومی و خصوصی در کشورها می شود. برای مثال در ژاپن قرن نوزدهم اصلاحات امپراطور میجی حجم گسترده ای از نظریه ها و اشکال جدید نهادی را به دنبال داشت. در بسیاری از مناطق به شدت فقیر دنیای امروز، نهادسازی مولد به وسیله تضادهای سیاسی و اجتماعی به تاخیرافتاده است. یکی از ویژگی های اساسی تمام نظام های بازاردر کشورهای صنعتی وجود دولتی قوی است که می تواند از نظام قانونی رسمی که مکمل هنجارهای رایج است، حمایت کند و نیز وجود دولتی است که خود به قوانین احترام می گذارد و از اقدامات مستبدانه خودداری می کند.
ایجاد نهادهای بازاری کارآمد، چالش اصلی برای جوامع و اقتصادهاست. نهادهایی که از بازار حمایت می کنند از طریق اثر قدرتمند خود بر رشد اقتصادی، نیرویی با اهمیت برای کاهش فقر هستند همچنین شواهد فزاینده ای وجود دارد که نشان می دهد هزینه های شکست نهادی اغلب توسط فقیرترین افراد جامعه تقبل می شود. فساد به ویژه یک نوع مالیات است که بیشترین آسیب را به افراد فقیر حتی از طریق تقاضای اندک برای رشوه و پرداخت های اضافی، هنگامی که آن ها خواهان دریافت خدمات عمومی هستند، وارد می آورد.
در بسیاری ازموارد، نظام های قانونی وقضایی، به دلیل اینکه بی سوادی وناتوانی درارائه شکایت قانونی موجب عدم دسترسی به نهادهای قانونی می شود، به خوبی در خدمت فقرا قرار ندارند. شکست دولت برای حمایت از مالکیت اغلب به گونه ای نامناسب موجب آسیب رسیدن به فقیر ترین مردم می شود; زیرا آن ها قادر نیستند برای حمایت از خود در مقابل آسیب ها اقدامی انجام دهند. شکست نهادهای مربوط به سیاست عمومی برای ایجاد یک محیط باثبات اقتصادکلان نیز فشار بیشتری را بر فقرا وارد می آورد.
فقرا اغلب در مقابل بحران های اقتصاد کلان آسیب پذیرترهستند و بررسی های بین کشوری نشان می دهد که مردم فقیر به طور نامناسبی در معرض تورم، به عنوان یکی از مهم ترین نگرانی ها، قرار دارند و همچنین عدم دسترسی به نهادهای مالی که فقرا را قادر می سازد تا در زمان مناسب پس انداز و در هنگام نیاز به منابع مالی استقراض کنند، موجب می شود که در مقابل کسادی های اقتصادی آسیب پذیر شوند.
نهادهای خصوصی همیشه در خدمت منافع فقرا یا افراد محروم جامعه نیستند. انحصارهای خصوصی اغلب قیمت های بالایی را برای کالاهای ضروری که در آن اجازه دسترسی بیشتر گروه های مختلف به کالا را می دهد، دریافت می کنند. سازوکارهای بحث های غیررسمی محلی ممکن است به نفع گروه‌های خاص منحرف شود و شبکه ها یا انجمن ها نیز، براساس روابط اجتماعی ممکن است افرادی را که عضویت ندارند محروم کنند.
رابطه مثبت بین توسعه اقتصادی و شاخص های موفقیت نهادی تا حدود زیادی مستند سازی
شده است. مطالعات انجام شده، نشان دهنده طیف گسترده ای از نهادهایی است که از بازارها حمایت می کنند. برای مثال، درآمد و حکومت قانون یعنی اهمیت جمعی حقوق مالکیت، نهادهای قانونی و نظام قضایی به شدت با هم مرتبط هستند. به عنوان مثال توسعه نهادهای مالی موجب افزایش رشد می شود.
● وظایف نهادها
نهادها، سه وظیفه مهم بر عهده دارند:
۱) موجب هدایت اطلاعات درباره شرایط بازار،کالاها و مشارکت کنندگان در بازار می شوند. جریان مناسب اطلاعات به بنگاه ها در شناسایی الگوها و فعالیت های پربازده و نیز ارزیابی اعتبار آن ها کمک می کند. این اطلاعات همچنین به دولت ها برای تنظیم مقررات مناسب کمک می کنند در نتیجه، نهادها می توانند برتولید، جمع آوری، تحلیل، بازبینی و توزیع یا خودداری از توزیع اطلاعات و دانش برای مشارکت کنندگان در درون و میان جوامع و بازارها تاثیربگذارند. نهادهایی که بر توزیع عادلانه اطلاعات تاثیرمی گذارند عبارتنداز: بنگاه های حسابداری، دفاتر اسناد اعتباری و مقررات دولتی.
۲) نهادها حقوق مالکیت وقراردادها را تعریف کرده وتعیین می کنند که چه کسی باید چه چیزی
را چه زمانی کسب کند. آگاهی افراد جامعه در مورد حقوق خود در زمینه دارایی ها و درآمدها یشان و توانایی حفظ این حقوق از جمله حقوق بخش خصوصی نسبت به دولت برای توسعه بازار بسیار با اهمیت است. نهادها می توانند احتمال بروز اختلاف را کاهش دهند و به اجرای قرارداد ها کمک کنند. نمونه هایی ازاین نهادها عبارتنداز:قانون اساسی، نظام قضایی و مجموعه ای کامل از شبکه های اجتماعی.
۳) نهادها موجب افزایش یا کاهش رقابت در بازارها می شوند. رقابت انگیزه هایی را به مردم می دهد تا فرصت های خود را به طور برابر گسترش دهند. در بازارهای رقابتی احتمال این که منابع براساس سودمندی یک پروژه (طرح) و نه روابط سیاسی و اجتماعی یک کارآفرین، مورد استفاده قرارگیرد بیشتراست. درجه رقابت همچنین موجب تحریک نوآوری و رشد اقتصادی خواهد شد ولی گرچه برخی از نهادها رقابت را تسهیل می کنند، نهادهای دیگر مانع از آن می شوند. با برقراری محدودیت های قانونی فراوان برای ورود به بنگاه های جدید بازار، دولت ها می توانند مانع از رقابت شوند و با سازماندهی فعالیت های بازار در اطراف یک گروه محدود از مشارکت کنندگان فرصت های پیش روی این گروه حتی با وجود این که رقابت سخت تر شده است، ممکن است افزایش و فرصت های افراد خارج از گروه کاهش یابد.
از طریق این سه وظیفه تمام ساختارهای نهادی توزیع دارایی ها، درآمدها و هزینه ها و نیز انگیزه های مشارکت کنندگان دربازار از طریق حقوق توزیعی برای کارآمدترین کارگزارها، نهادها می توانند بهره وری ورشد را تقویت کنند.
برای مثال، با تحت تاثیر قراردادن مشوق های سرمایه گذاری از طریق تقویت حقوق مالکیت، نهادها می توانند بر سطوح سرمایه گذاری و انتخاب فناوری جدید تاثیر بگذارند. با تعیین حقوق بازاری، مثلا از طریق قانون رقابت، نهادها موجب محدود شدن رانتهای تولیدکننده می شوند و از مصرف کنندگان در مقابل قیمت های بالا حمایت می کنند و ازطریق روشن ساختن حقوق مربوط به اشکالات موجود در بازارها، نهادها می توانند به طور مستقیم زندگی مردم فقیر را تحت تاثیر قرار دهند. برای مثال، با ارائه اسناد رسمی به مردم فقیری که حقوق مالکیت آن ها توسط وام دهندگان به رسمیت شناخته نشده است، به آنها اجازه می دهد تا استقراض و سرمایه گذاری کنند.
نهادهای کارآمد نهادهایی هستند که "سازگار با انگیزه" هستند. نهادهای دارای سازوکارهای اجرایی درونی به دلیل این که یک نظام پاداش و جریمه متقابل شناخته شده وجود دارد، نهادهای کارآمدی هستند. یک موضوع مهم در طراحی نهاهای عمومی اطمینان از این است که انگیزه هایی که ایجاد شده است به طور واقعی منجر به رفتار نامطلوب شود. مثلا تجربه نشان می دهد بیمه سپرده ها که برای حمایت از سپرده های افراد در مقابل خطرهای ذاتی ناشی از نهادهای مالی طراحی شده، می تواند موجب تضعیف انگیزه های مدیران مالی برای پرداخت وام به صندوق های سپرده گذاران به طور محتاطانه شده و منجر به ریسک پذیری گسترده شود.
● چه کسی نهادها را ایجاد می کند؟
با توسعه اقتصادها، برای حمایت از مبادلات پیچیده در حال افزایش، نهادها نیز تکامل یابند. این تکامل می تواند از تغییرات در نهادهای موجود حاصل شود ولی همچنین می تواند ناشی از ایجاد یا بنا نهادن نهادهای جدیدباشد.نهادها توسط دولت ایجاد می شوند،ولی بازیگران فعال درجامعه و فعالان اقتصادی و بازیگران بازارهای بین المللی نیزدرایجاد نهادها نقش دارند.
هنگامی که دولتهااقدام به ایجاد نهادهای جدید می کنند به موفقیت های زیادی دست می یابند; در این مورد می توان کشورهای لهستان وروسیه را در دهه۱۹۹۰با هم مقایسه کرد. دولت لهستان، برای توسعه بازار به سرعت اقدام به روشن ساختن حقوق مالکیت بین دولت و بخش خصوصی کرد. محدودیت های بودجه ای شدیدی بر شرکت های دولتی اعمال شد و یک گروه پویا ازکارآفرینان گسترش یافت. برعکس، دولت روسیه یک طرح مشخص برای تنظیم روابط بین نهادهای خصوصی و عمومی که به شکل شرایط بودجه ای غیرسخت گیرانه و تاخیر در بدهی های مالیاتی آشکار می شود ارائه نکرد.
منافع گروه های خصوصی نیز می تواند در ایجاد نهادها نقش داشته باشد. این منافع همچنین می تواند محرک یا مانع تغییرات نهادی، به صورت انفرادی یا مشارکتی باشد. برای مثال بانک ها در مکزیک در حال مذاکره برای اعمال نظارت سخت تر هستند. سازمان های بین المللی نیز می توانند به عنوان نیرویی مهم برای تغییرات نهادی عمل کنند.
نویسنده : سید حسین امامی
منبع : روزنامه مردم سالاری