شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

راه مقابله با عملیات روانی دشمن


راه مقابله با عملیات روانی دشمن
گسترش نفوذ روشهای عملیات روانی توجه مردم و مسئولان را به این نکته جلب می‌کند که پیشرفت در دانش عملیات روانی موجب افزایش میزان دستکاری حسابگرانه و کنترل مردم کشورهای جهان به وسیله کشورهای استعماری می‌شود. پاسخ معمول به چنین سؤالهایی آن است که همه رفتارها سرانجام تحت کنترل قرار می‌گیرند. بنابراین نفوذ اجتماعی می‌تواند کنترلهایی را تحمیل کند که قبلاً وجود نداشته است. این نوع نیست که مردم و مسئولان نگران باشند. در سطح اجتماعی، بدگمانیها متوجه توزیع نیروی اجتماعی برای پیش‌گیری از کاربرد استعماری روشهای عملیات روانی، معمولاً بر نفوذ به عنوان بهترین دفاع در برابر این گونه دستکارها توصیه می‌شود. به نظر می‌رسد زمانی که مردم در مورد چگونگی کنترل رفتار آگاه می‌شوند، در برابر تلاشهای نفوذ، مقاومت ورزیده. لذا دستکاری را مشکل‌تر می‌سازند. با وجود این، آگاهی به تنهایی یک توان تقابلی ضعیف است.
اغلب مردم از تلاشهای اغواگران (شبکه‌های رسانه‌ای جهانی) و مبلغین برای تأثیر بر رفتارشان از طریق ادعای غلوآمیز - به موضوع تحریف سخنان ریاست محترم جمهوری به وسیله شبکه تلویزیونی سی.ان.ان امریکا دقت فرمایید - شهادتهای مدل‌سازی شده، آزمایشهای دروغ که نشانگر بررسی تولیدات آنهاست، تداعی پی در پی رویدادها و الغاء دروغین منافعی که نصیب شنوندگان می‌شود، آگاهند. چنین دانشی مردم را در برابر تبلیغات و تأثیرات آن مصون نمی‌سازد.
خیلی پیش از آنکه عملیات روانی به عنوان یک علم به وجود آید و به تدوین اصول و شیوههای تغییر رفتار بپردازد، بهره‌برداری و استعمار ریشه در کشورهای جهان سوم پیدا کرده بود؛ بنابراین مردم این کشورها به خاطر سوء استفادههایی که از این مهم توسط استعمارگران می‌شد نظر خوبی نسبت به آن نداشتند. تلاشهای پیچیده در برابر نفوذ این کشورها به هیچ وجه تنفرزایی دستاوردهایی را که از لحاظ شخصی نامطلوب است، کاهش نمی‌دهد. امروزه به منظور روابط دوجانبه و چندجانبه و با ظهور رسانه‌های قدرتمند هیچ کشوری قادر به دستکاری دیگر کشور به میل خود نیست و هر کسی نوعی احساس بی‌قدرتی در نیل به آنچه را در نظر دارد، تجربه می‌کند. این ماجرا در همه سطوح روابط داخل یک کشور و خارج آن حاکم است. برای نمونه مسئولان نمی‌توانند به مردم اجازه دهند که به خواست خود عمل کنند، در حالی که مردم احساس می‌کنند در انجام آنچه می‌خواهند با محدودیتهایی از سوی مسئولان روبه‌رو هستند. در زندگی روز مره اعضای جامعه احساس می‌کنند که دیگر افراد به طور ناروا بر علایق شخصی آنها اثر می‌گذارند، ولی خود فاقد قدرت کافی برای تغییر اعمال دیگران هستند. پس حفاظت شخصی به تنهایی نمی‌تواند ما را در مقابل عملیات روانی دشمنان مصون سازد.
اگر حمایت در برابر قدرتهای بزرگ تنها به حفاظت‌های فردی متکی باشد، مردم مدام در معرض بی‌پروایی و فشارهای قهرآمیز قرار خواهند گرفت. از این رو، آنها مجازاتهای قانونی را پی می‌ریزند تا کنترل رفتار آدمی را محدود سازند. یگانگی افراد تا حدی توسط حفاظتهای اجتماعی تضمین می‌شود که قیدهایی بر ابزار نامناسب می‌فهمند و عمل متقابل را از طریق توازن بخشی به علایق و منابع پرورش می‌دهند. این مهم از طریق سیستم‌های قانونی، دستگاههای تنظیمی در روشهای انتخابی و با ایجاد مکانیسمهای رسمی برای اعمال تأثیر دوجانبه بر کارهای سازمانی، تحقق می‌یابد و مکانیسمهای نهادی دوجانبه، قشرهای حفاظتی در برابر کنترل دلخواه به شمار می‌آید، بلکه آنها وسیله‌ای هستند از برای تغییر مؤسسات و شرایط زندگی.
آشنایی افراد با فنون عملیات روانی به معنی مجوزی برای تحمیل و اعمال آن فنون نیست. دانش بهبود یافته در مورد نحوه تأثیر رفتار ضرورتاً به معنی افزایش سطح کنترل اجتماعی نیست. سالهای اخیر شاهد افزایش و گسترش قدرت رسانه‌ای و در نتیجه موجب خلق فرصتهای فزاینده‌ای برای تأثیر دو جانبه بوده است. این جریان گسترش رسانه‌ها به کشورهای جهان سوم توان می‌بخشد با بی‌عدالتی کشورهای غربی کلنجار بروند، بر تغییرات در کارهای سازمانهای بین‌المللی اثر بگذارند، با تجاوز به حقوق خود، مبارزه نمایند و فرآیندهای قانونی سازمانهای بین‌المللی را به آن دسته از زمینه‌های سیاسی بین‌المللی گسترش دهند که تا به حال تحت کنترل یک‌جانبه قدرتهای بزرگ بوده‌اند. این واقعیت که کشورهای زیادی نیروی اداره و کنترل می‌یابند، فی نفسه به معنای تضمین یک جهان عادلانه نیست در تحلیل نهایی، اهدافی حائز اهمیت هستند که سازمانهای بین‌المللی در خدمت آنها قرار دارد. ما باید بدانیم که در نهایت قدرت کشورهای بزرگ توزیع پذیر است. همانطور که دانش و اطلاع از شیوه‌های تأثیر عملیات روانی، ضرورتاً موجب پاسخ‌دهی مکانیکی در مناسباتهای سیاسی نمی‌شود. کشورهای غربی به رغم جهت‌گیری خود، آنچه را ارزش می‌دهند و آن را مدل کرده، تفسیر می‌کنند و تقویت می‌نمایند. سیستم‌های سلطه‌گر جهانی و یا جوامع غربی بر اساس اصول رفتاری روان‌شناسی به تصویر در می‌آیند، مروّج این نگرانی هستند که حالت ویژه‌ای از منش و زندگی ممکن است بر همه دنیا تحمیل شود. کشورهای غربی شیوههایی خاصی از زندگی را تجویز می‌کنند. از آنجا که هنجارهای کشورها بسیار متفاوت‌اند، اغلب کشورها ارزشهایی را که در تجویزهای غربی یا در جهت‌گیری ارزشی کل طرح منعکس است، زیر سؤال می‌برند. حتی کشورهایی که ارزش‌های راهنما را پذیرفته‌اند، به هیچ‌وجه علاقه‌ای به همگن‌سازی زندگی در درون یک آرایة سیاسی واحد را ندارند. نگرانی مردم کشورهای جهان از آن جهت است که ابزار نفوذ در دستهای کشورهای ناشایستی – غرب – قرار دارد که از این ابزار برای اداره افکار عمومی در راستای قدرت‌طلبی، یا استبداد جهانی استفاده می‌برند. لذا آنچه به عنوان یک فرآیند جهانی‌سازی توسط غرب مطرح می‌شود، به یک چشم‌انداز هولناک تبدیل می‌شود.
در پایان پژوهشهای عملیات روانی بر تأثیرات حفاظتهای شخصی و اجتماعی تأکید دارد و این تأکید قابل فهم است. مطالعاتی که این فرایند را مورد پژوهش قرار داده‌اند، معلوم کرده‌اند که حتی تحت شرایطی که خود بازداریهای شخصی ضعیف‌اند، برای افراد مشکل است نسبت به واکشنهای درست در مقابل حملات روانی مقاومت نمایند. بنابراین این مقابله با عملیات روانی دشمن هم به حفاظت شخصی و حفاظتهای اجتماعی نیاز است تا از طریق آن کنترلهای درونی شده در معرض عملیات گسسته‌ساز دشمن قرار نگیرد، تغییر ساختار شخصیتی، اصول اخلاقی، سیاسی و اعتقادی از طریق این مکانیسمها مورد حفاظت و صیانت قرار می‌گیرد.
حجت‌اله مرادی
منبع : صنایع نیوز