پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


فقط بازیگر خوب کافی است؟


فقط بازیگر خوب کافی است؟
▪ جاده در دست تعمیر
▪ کارگردان: حسین تبریزی
▪ نویسنده: مهدی سعادت پور
▪ بازیگران: بهزاد فراهانی، کیومرث ملک مطیعی، ثریا قاسمی، ابوالفضل پور عرب، لاله صبوری و...
▪ خلاصه داستان: آقا، سرهنگ بازنشسته و ملاک زمینهای کوهپایه که سالهاست همسرش را از دست داده، دختر یکی از رعیتها را به خانه آورده و همه فرزندان و نوکرهای خانه اربابی و دامادها به گمان اینکه قرار است با دختر ازدواج کند به تب و تاب افتاده و تلاش می کنند که جلوی این ازدواج را بگیرند، اما در پایان مشخص می شود که آقا قصد دیگری داشته و دختر رعیت را برای پسرش خواستگاری می کند.
سریال تلویزیونی «جاده در دست تعمیر» در حالی پخش از شبکه دوم سیما را در ماههای گذشته پشت سر گذاشت و به قسمتهای پایانی رسید که با وجود همه بازیگران محبوب و موفق تلویزیونی اش نتوانست مخاطبان چندانی را جذب خود کند.
سریال تلویزیونی «حسین تبریزی» تجربه ناموفقی از سریال سازی بود که هیچگاه نتوانست انتظارها را برآورده سازد و مورد توجه مخاطبان پرشمار تلویزیون قرار بگیرد.
همه اینها در حالی است که تبریزی از بازیگران شناخته شده و محبوب سینما و تلویزیون در کارش استفاده کرده بود؛ بازیگرانی که پیش از این بارها و بارها در سریالها و حتی فیلمهای سینمایی بسیاری توانسته بودند موفقیت کار را تضمین کنند و به تنهایی به وزنه ای مهم و ارزشمند برای آثارشان مبدل شوند.
بهزاد فراهانی یکی از مهمترین بازیگران این سریال بود که به طور حتم طرفداران بسیاری در میان بینندگان تلویزیون دارد و هرچند یک ستاره تماشاگر پسند نیست، اما در توانایی هایش در موفق جلوه دادن ظاهر یک سریال نمی توان هیچ شکی داشت. بهزاد فراهانی اما با ظاهر تقریباً متفاوتش در کار حسین تبریزی حضور موفقی ندارد و شبیه یک بازیگر کم انرژی و معمولی است.
ثریا قاسمی، بازیگر دیگری است که نقش مقابل فراهانی را در سریال بازی می کند. این مادر مهربان که در مجموعه های تلویزیونی بسیاری حتی در نقشهای محوری نیز حضور داشته، تنها یکی از بازیگران «جاده در دست تعمیر» است که در کنار کیومرث ملک مطیعی که از زیر آسمان شهر نقشهای دوست داشتی طنز زیادی را ایفا کرد؛ لاله صبوری که از بازیگران خوب طنز و سریالهای خانوادگی است؛ ابوالفضل پورعرب که ستاره دهه ۶۰ سینمایی بود و طی سالهای اخیر در تلویزیون هم نقشهای تماشاگر پسندی را بازی کرده و... نتوانسته اند مجموعه موفقی را تشکیل دهند و بر جذابیتهای مجموعه تلویزیونی شان بیفزایند.
اما دلیل این عدم جذابیت چیست؟ و چرا سریال تبریزی با همه ستاره های تلویزیونی اش نتوانست موفق شود؟
مطمئناً در یافتن یک پاسخ منطقی برای این سؤال به قدرت و انسجام داستان، جذابیت موضوع و عدم جذابیت شخصیتهای ساده و بی تأثیر آن خواهیم رسید.
«جاده در دست تعمیر» تنها براساس یک داستان و فضای تکراری داستانی ساختار پیدا کرده است. پیرمرد تنهای خانواده که همان ارباب یا پدر سالار همیشگی داستانهای قدیمی ایرانی است، به دختری علاقه مند است و فرزندان و عروس و دامادهای این پیرمرد یا به واسطه علاقه شان به پدر و یا برای از دست ندادن ارث و میراث پدری همه تلاششان را می کنند تا جلوی این کار پدر را بگیرند.
همانطور که انتظار می رود سریال تلویزیونی حسین تبریزی هیچ چیز تازه ای برای در میان گذاشتن با تماشاگرانش ندارد. تنها چیزی که این سریال در مقابل تماشاگرش قرار می دهد، یک داستان تکراری و بدون پیچشها، تعلیق و جذابیتهای لازم است.
این داستان بی چیز و ساده، حتی در حوزه پرداخت و دستیابی به داستانهای فرعی و اهمیت جزییات نیز به درستی کار نشده است.
چندین و چند قسمت از داستان به تصورات، خیالات و گمانهای اعضای خانواده در مورد پدر اختصاص داده شده و در این قسمتها هیچ حرکت و عمل داستانی صورت نمی پذیرد و شخصیتها تنها با هم صحبت می کنند و حتی حاضر به تکان خوردن از روی صندلی ها و مبل هایشان هم نیستند؛ بخشهای زیادی از داستان به زندگی بدون تغییر و معمولی آقا با رعیتها و نوکرهایش محدود شده و ظاهراً کارگردان در این بخشها خواسته تا قدرت طنز و سادگی کمیک را در کنار جذابیت ساده و معمولی زندگی قهرمانش قرار دهد.
البته این کمیک هم چندان کارکردی در میان این همه بی چیزی داستان پیدا نمی کند و بله قربان گفتنهای مداوم و گریه زاری های کیومرث ملک مطیعی در نقش نوکر دوست داشتنی و ارباب دوست خانه اربابی کمک زیادی به کلیت کار نمی کند.همه ضعفهای سریال حسین تبریزی به داستان کم مایه و کاستی های آن در درگیر سازی مخاطب با موضوع بر می گردد. داستان «جاده در دست تعمیر» چیزی برای مطرح کردن ندارد جز نگرانی های تکراری شخصیتها برای پدر بازنشسته و پیرشان و پرداخت کشدار و خسته کننده اتفاقاتی که هیچ عمل دراماتیکی در آنها وجود ندارد!
تماشاگر سریال تبریزی حق دارد که دل به هیچ چیز آن نبندد. و باید اعتراف کرد که همه بازیگران خوب موفق تلویزیونی آن تنها شبیه به عروسکهایی تنها در صحنه بازی هستند و چیزی برای بازی کردنشان وجود ندارد، در جذب و جلب توجه مخاطب ناموفقند. در واقع این عروسکها به کارگردان و عروسک گردانهایی نیاز دارند که آنها را بازی دهند و از همه چیز مهمتر رویداد و اتفاقاتی که حضورشان را در این بازی مهم و قابل پیگری نشان بدهد.
آی سان نوروزی
منبع : روزنامه قدس