پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

جوامع مذهبی و نظام سلطه


جوامع مذهبی و نظام سلطه
استعمار انگلیس دكترینی رااز زمان حاكمیت رومی‌ها به ارث برده است كه می‌گوید <تفرقه بینداز و حكومت كن.> از لحاظ تاریخی، در نقشه‌های استعماری و امپریالیستی تلاش شده كه بسته به زمان و سیاست‌های مقتضی، یك فرقه مذهبی را نسبت به دیگران تقویت كند. هیچ تعهدی از سوی آنها به دموكراسی و یا حقوق بشر برای بلند مدت وجود ندارد.زمانی كه انگلیسی‌ها از آزار اقلیت‌های مذهبی در كشورهای مختلف آسیایی و كشورهای خاورمیانه ای با خبر شدند از نارضایتی‌های موجود در میان اقلیت‌های مذهبی نهایت استفاده را كرد تا اساس سیاسی لازم را به منظور برقراری سلطه استعماری خود بنا نهد.
● جوامع مذهبی و نظام سلطه
ژنرال <پرویز مشرف> رئیس جمهور پاكستان در واكنش به فشارهای دیپلماتیك دولت آمریكا در سفر اخیر خود به واشنگتن چندین موضوع حیاتی را افشا كرد. مساله اول پرداختن به پیدایش و پایه گذاری شبكه القاعده بود.
مشرف اعلام كرد كه < پاكستان، آمریكا و عربستان سعودی هیولای القاعده را با حمایتهای خود از گروه‌های فناتیك جزمی اسلامی علیه اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی بین سالهای ۱۹۷۹ الی ۱۹۸۹ به وجود آوردند.> رئیس جمهوری پاكستان خاطر نشان كرد: <ما پس از خروج اتحاد جماهیر شوروی به قوت گرفتن طالبان كمك كردیم كه در آن زمان به طرز نامناسبی از سوی آمریكا فراموش شده بود.>
اظهارات مشرف از اهمیت ویژه ای برخوردار بود نه تنها بخاطر این كه این اظهارات نشان دهنده نقش این كشورها است بلكه همچنین این امر نشان می دهد كه چگونه نظام سلطه، استعمارو نظام قدرت در طول تاریخ به اختلافات قومی و مذهبی دامن زده است تا منافع سلطه جویانه خود را تامین كند.
استعمار انگلیس دكترینی را از زمان حاكمیت رومی‌ها به ارث برده است كه می‌گوید <تفرقه بینداز و حكومت كن.> از لحاظ تاریخی، در نقشه‌های استعماری و امپریالیستی تلاش شده كه بسته به زمان و سیاست‌های مقتضی، یك فرقه مذهبی را نسبت به دیگران تقویت كند. هیچ تعهدی از سوی آنها به دموكراسی و یا حقوق بشر برای بلند مدت وجود ندارد. این عبارت تنها <الفاظی> است. زمانی كه انگلیسی‌ها از آزار اقلیت‌های مذهبی در كشورهای مختلف آسیایی و كشورهای خاورمیانه ای با خبر شد از نارضایتی‌های موجود در میان اقلیت‌های مذهبی نهایت استفاده را كرد تا اساس سیاسی لازم را به منظور برقراری سلطه استعماری خود بنا نهد. در همین راستا بود كه در زمان استعمار، انگلیسی‌ها تلاش كردند كه باب مذاكره را با رهبران جامعه شیعی هند بگشایند. از لحاظ تاریخی، نارضایتی اقلیت‌ها زمینه مناسب را برای اجرای طرح‌های استعماری و سوءاستفاده از نارضایتی عمومی اقلیت‌ها فراهم می آورد. نظام سلطه به جوامع مذهبی به عنوان سربازان صفحه شطرنج سیاست می نگرد كه در زمان‌های مختلف با توجه به منافع استعماری حركت داده می شوند.
كنار هم قرار گرفتن ایده‌هایی چون وهابیت با دیگر شاخه‌های بنیادگرایی اسلامی از دهه ۱۹۶۰ میلادی توسط عربستان سعودی آغاز شد. ازاین ایده‌ها برای متوقف كردن حركت‌های ملی گرایانه- رادیكال عربی همچون <جمال عبدالناصر> مصری استفاده شده و به سیاست آمریكایی در منطقه كمك كرد. توانایی عربستان سعودی در بسیج بنیادگرایی سنی‌ها در محتوای راهبرد غرب وآمریكا در مقابله با تلاش‌های ضدامپریالیستی قابل بررسی است. فكری كه در ورای این امر وجود داشت این بود كه به عقیده استعمار، اگر چه این تشكیلات و گروه‌ها ممكن است مخالف و برضد ارزش‌هایی چون دموكراسی و حقوق بشر باشند اما این محافظه كاری به نفع ما است. این امر بیانگر رضایت غرب در زمانی بود كه بحث بنیادگرایی سنی مطرح می شود و گسترش آن در ابتدا از پاكستان آغاز و پس از آن در طالبان و سپس در سراسر آسیای مركزی نمود پیدا كرد و سنی‌های معتدل و میانه رو را از عرصه سیاست كنار زد.
محققان می‌گویند كه جنگ‌های آزادی بخشی كه در مراحل بعدی در افغانستان، چچن و بالكان انجام شد معمولا از سوی گروه‌های <نقش بندی> آغاز شد اما مدتی بعد گروه‌های بنیادگرای سنی مذهب تحت حمایت عربستان كه از پشتیبانی مالی بهتری برخوردار بودند توانستند اوضاع را به كنترل خود درآورند. این امر به عینه در افغانستان قابل مشاهده است. در این كشور این گروه‌های <نقش بندی> در طول جنگ دربرابر نفوذ وهابیون و سلفیون تندرو ایستادگی كردند و این نیروها بودند كه برای به دست آوردن تسلط بر كشور مبارزه كردند. این كار در ابتدا با مقابله با گروههای <مجاهدین> تحت حمایت عربستان و پاكستان مانند <گلبودین حكمتیار> كه بعداً به مخالفت با طالبان برخاست آغاز شد. اگر از دیدگاه ژئوپلتیكی به مساله نگریسته شود، دیدگاه آمریكاییها این بود كه جنبش‌های تحت حمایت پاكستان و عربستان در نهایت در مدار آمریكا قرار خواهند داشت.
تحقیقات بیشتر نشان می دهد كه تشكیلات صوفی- سنی <دیوباندی> یا همان <دیوبندی> مرتبط با طالبان در طول جنگ در افغانستان در دهه ۱۹۸۰ با تندروهای سنی مذهب همراه شدند. پول آمریكا و عربستان و كمك‌های نظامی اطلاعاتی پاكستان بود كه به شكل گیری و ظهور طالبان انجامید.
در كتاب اخیر <ولی رضا نصر> با نام <احیای شیعه> ضمن بحث و بررسی درباره وضعیت نامناسب شیعیان در خاورمیانه و آسیای جنوبی به موضوع دستكاری و تأثیرات استعمار آمریكا و انگلیس بر فرقه‌های مختلف مذهبی پرداخته است. نویسنده این كتاب مباحث جامعی درباره شیوه‌های توقف و شكست انقلاب اسلامی ایران و این كه آمریكا و غرب به عنوان شركای راهبردی عوامل وهابی و سلفی درآمده اند، در خود دارد. به منظور مقابله با انتقادهای ایران از خانواده سلطنتی طرفدار آمریكا در عربستان سعودی تلاش‌های فراوانی بر تاكید بیش از حدی بر هویت شیعی ایران شد و تلاش شد كه از مخالفت‌های ایران با سیاست‌های آمریكا و دست نشانده‌های آن در منطقه كاسته شده و اینگونه نشان داده شود كه تهدیدی شیعی برای حاكمیت سنی‌ها در كل منطقه و امت اسلامی بوجود آمده است.
<كریستین فیر> یكی از محققان ارشد در موسسه صلح آمریكا این گونه بیان می كند كه با توجه به نفوذ پاكستان در افغانستان باید فهمید كه در گذشته و در مناطق قبیله نشین مرز میان پاكستان و افغانستان اداره امور به چه نحوی بوده است. بطور عادی دو قدرت در منطقه حاكم بودند: اول، سران قبایل دوم، افراد حزبی نماینده دولت پاكستان. در گذشته نیز روحانیون بنیادگرا نفوذ چندانی در مناطق قبیله نشین نداشتند و نقش مهمی ایفا نمی كردند. این كارشناس آمریكایی می افزاید: <اما از زمانی كه ارتش پاكستان تصمیم گرفت كه درباره رسیدن به توافقات بطور مستقیم با روحانیون بنیادگرا وارد مذاكره شود، ساختار قدرت دچار تحول شد و سران قبایل به حاشیه رانده شدند. ازاین رو این تغییر ساختار در قدرت باعث شد به نوعی پول، قدرت و حاكمیت به دست چهره‌های بنیادگرایی بیفتد كه تا ۲۰ سال قبل از آن از این امر بهره مند نبودند.> بنابراین روند كار به سمت تسلط افراط‌گراها به قیمت از دست دادن قدرت از سوی ریش سفیدان قبایل حركت كرد. پیش از آن روحانیون بنیادگرا در <جرگه> یا همان مجلس سنتی راهی نداشتند اما در حال حاضر آنها بیشتر اعضای جرگه را تشكیل می دهند. منتقدین این سیاستها، راهبرد ۲۰ سال گذشته آمریكا- عربستان- پاكستان برای این مناطق را <برانگیختن عواطف اسلامی> نام نهاده اند.
پرویز مشرف در تازه ترین گفت وگوی خود با سیاستگذران آمریكایی تلاش كرده كه میان گروههای تروریستی القاعده و جنبش طالبان تمایز قایل شود. مشرف سعی كرد این پیام را منتقل كند كه وی در از میان بردن اعضای القاعده همكاری خواهد كرد اما غرب باید به نوعی طالبان را به رسمیت بشناسد و تلاش كند كه در دولت ائتلافی افغانستان جایی برای طالبان دست و پاكند. مشرف همچنین بطور تلویحی این پیام را به سیاستمداران آمریكایی منتقل كرده كه وی دلیلی نمی‌بیند كه چرا باید از <حامد كرزای> رئیس جمهوری افغانستان و كشوری حمایت كند كه رابطه خوبی با هند و ایران دارد. وجود ۴۰ میلیون نفر از قوم پشتون كه پایگاه طالبان در مناطق مرزی دو كشور به شمار می روند چالشی برای مشرف هستند و او قصد ندارد كه آنها را به دشمنی با خود بكشاند. گذشته از این با حضور برخی از نمایندگان طالبان در دولت، افغانستان بیشتر تحت نفوذ پاكستان خواهد بود.
به هر حال نقطه عطف مهمی در پنج سال گذشته یعنی زمانی ایجاد شد كه تروریسم برخاسته از القاعده نوك پیكان خود را به سمت غرب و منافع آمریكا نیزنشانه گرفت. در این مرحله، آمریكا و دستگاه نومحافظه كاران تصمیم گرفت كه ماهیت مخرب بنیادگرایان را نشان دهند و بر آن تبلیغ كنند. در این راستا برخی از سیاستمداران تصمیم گرفتند كه از اقلیت‌های شیعه و صوفی به عنوان نیروهای مقابله ای با تهدیدات وهابیون و گروههای جهادی علیه غرب و منافع آن، استفاده كنند. اخیراً به نظر می رسد كه دولت آمریكا سیاست ترغیب این اقلیت‌ها را در دستور كار قرار داده است تا با جنبش‌های وهابی و سلفی در آسیای مركزی مقابله كنند. این بخشی از تلاش دولت آمریكا برای ترغیب آن دسته از افرادی به شمار می‌رود كه از آنها با عنوان <اسلام میانه رو> یاد می شود و با سیاست‌های غرب در منطقه سازگاری بیشتری دارند.
<چری برنارد> از مركز مطالعاتی < Randراند> همسر <زلمی خلیل زاد> نومحافظه‌كار، سفیر كنونی آمریكا در عراق كه زمانی در این مركز حضور داشته، به شمار می‌رود. او در مقاله ای برای این مركز مطالعاتی دستیابی به تغییرات ساختار با انتخاب و گزینش دقیق عوامل، روندها و نیروها در میان اسلامیون را به منظور تقویت نفوذ بر اسلام و جهان اسلامی به نحوی مهم ارزیابی كرده كه نتایج آن بتواند به نفع منافع غرب باشد.
<زینو باران> نیز یكی تحلیلگران مركز نیكسون است كه قبل از پیوستن به موسسه هودسون در سال ۲۰۰۴ مقاله ای را برای كنفرانسی نوشت كه عنوان <درك تصوف و نقش آن در سیاست‌های آمریكا> نام دارد.
در اواخر سال ۲۰۰۲ یعنی مدت اندكی قبل از تهاجم به عراق، <ماكس سینگر> یكی از اعضای هیأت امنای موسسه هودسون و از بانیان این موسسه كه از مراكز مطالعاتی نومحافظه كار راستگرا به شمار می رود در مقاله ای با عنوان <استان شرقی عربستان را آزاد كنید> پیشنهاد كرده است كه آمریكا باید به تشكیل جمهوری اسلامی در شرق عربستان كمك كند. سینگر می نویسد: <این یك پیشنهاد جدی است. عربستان نه تنها در برابر تسلط خاك این كشور از سوی آمریكا ضعیف است بلكه در برابر مشاركت غیر رسمی آمریكا با شورشیان اقلیت شیعه در شرق این كشور نیز آسیب پذیر است.> استان‌های شرقی عربستان كه عمدتاً جمعیت شیعی دارند عموماً بیشترین منابع نفتی عربستان را در خود جای داده اند. آزار و اذیت اقلیت شیعه و نارضایتی آنها در عربستان سعودی به هیچ عنوان مساله تازه‌ای نیست. در حقیقت، این اوضاع بارها به نفع سیاست‌های آمریكا در منطقه تمام شده است. اكنون به ناگهان نومحافظه كاران آمریكایی به یاد ناراضیان شیعه افتاده اند و برای آنها اشك تمساح می ریزند.
نتیجه آن كه آیا در همه این مطالبی كه ذكر شد نكته آموزنده ای وجود ندارد؟ نظام سلطه مقتضیات خود را برای تحقق اهداف و منافع خود دنبال می‌كند و در این راستا ابزار خود را به كار می بندد. آن از هر ابزاری كه مناسب ببیند برای توجیه تسلط بر منطقه استفاده می كند. مناقشات قومی مانع و چالش دیگری در راه دموكراسی در منطقه بشمار می روند. دردهای قومی در خاورمیانه جدای از مشكلات عمده تر سیاسی و اقتصادی و امنیتی آن نیست كه منطقه را به هم ریخته است. رژیم‌های استبدادی در ایجاد نظام جامع سیاسی كه قدرت را به مشاركت گذارد و برای همه جوامع موجود در این كشورها جایگاهی قائل شود، ناتوان بوده است. تاریخ و دین هویت گروه‌های رقیب در افغانستان، پاكستان، بحرین و عراق را تشكیل می دهند. اما علاوه بر ایده‌های مذهبی مساله دیگرقدرت وجود دارند كه بر مرزها و خطوط همگانی تأثیر می گذارند.آزار اقلیت‌ها و ناراضیان در كشورهای منطقه، اعم از شیعه و صوفی، نارضایتی ای ایجاد می كند كه قدرتهای خارجی از آن بهره می گیرند تا مقاصد خود را در منطقه اجرا كنند. جمع گرایی و تحمل مذهبی می‌تواند در ایجاد مقاومت در برابر نفوذ و تسلط خارجیان كمك كند.
فرید مرجایی
منبع : دنیای ما