شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


نحسی جامعه شناسی علم


نحسی جامعه شناسی علم
دکتر یحیی امامی،‌جامعه شناس وپزشک چندی پیش در پی یک حادثه رانندگی در گذشت. او را می‌توان از جمله چهره‌هایی دانست که برای جامعه شناسی علم و جامعه شناسی پزشکی در ایران راه‌گشا بودند. به این بهانه دکتر تقی آزاد ارمکی ،‌استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران مقاله‌ای نوشته است که در آن وضعیت جامعه شناسی علم و پزششکی در ایران نیز به چالش کشیده شده است.
جامعه‌شناسی علمی جدید در جهان و ایران است. سرنوشت این علم در ایران با سرنوشت بسیاری از افراد اعم از دانشجو،‌ محقق، استاد، پژوهشگر، سیاستمدار، مدیر، کارشناس و برنامه‌ریز گره خورده است. وارد و خارج شدن هر یک از این افراد و به طور خاص جامعه‌شناسان در هر سطحی با هر نوع هوش و بینش و سطح از دانشی در طرح، توسعه و ساماندهی مجدد این حوزه موثر است.
بدین لحاظ است که بنده مدعی هستم حتی حضور افراد کم‌هوش و دارای درجه هوشی متوسط نیز در سرنوشت جامعه‌شناسی ایرانی موثر بوده است. مثلا‌ کسی که توانایی حضور در کلا‌س درس استادی را دارد و برای کسب مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکترا بیشتر عمر خود در دوره جوانی‌اش را در کلا‌س درس و بحث گذرانده و در امتحانات متعدد شرکت کرده است، به بقای سازمانی این علم از یک طرف و مشروعیت بخشی به کارهای آموزشی و پژوهشی اساتید این حوزه کمک می‌کند. اگر دانشجویانی وجود نداشتند که نیاز به تشکیل کلا‌س داشته باشند، حوزه آموزش عمومی جامعه‌شناسی چه ضرورتی داشت و تالیف و ترجمه کتاب در مورد موضوعات متعدد علوم اجتماعی چه منزلت و ضرورتی می‌یافت؟
‌ نهاد دانشگاه دارای کارکردهای متعددی است. از نظر اداری و سازمانی اولین وظیفه و کارکرد این نهاد تولید علم و دانش و دومین آن تلا‌ش در تحقق اهداف توسعه علمی و فنی کشور است. افزون بر این دو کارکرد اساسی، تربیت دانشجو به عنوان فرد مدنی و صاحب تعهد و رسالت علمی و اجتماعی نیز برای دانشگاه مهم است. دانشگاه ضمن اینکه برای تولید علم و دانش و کمک به اهداف توسعه طراحی شده است، در جهت تربیت انسان مدرن و با اخلا‌ق نیز متعهد است. حال سوال این است که تربیت انسان مدرن و با اخلا‌ق و متعهد تحت چه شرایط و موقعیتی در دانشگاه و به واسطه استاد ممکن می‌شود؟ آیا تربیت نیروی انسانی به خودی خود در دانشگاه محقق می‌شود؟ یا اینکه طراحی و ساماندهی و فراهم شدن شرایط خاص از قبیل استاد با اخلا‌ق و با فرهنگ، موقعیت‌های اجتماعی مناسب، برنامه آموزشی و غیره به عواملی دیگر بستگی دارد؟ به نظر می‌آید تربیت نیروی انسانی با وجود مجموعه شرایط ممکن می‌شود. دانشگاه خوب و با کیفیت، استاد با‌دانش واخلا‌ق، برنامه آموزشی و پژوهشی هدفدار و بسیاری از مسائل در تربیت دانشجو موثر است. به طور خاص تربیت نیروی انسانی (دانشجو) در علوم انسانی از سنت و قاعده خاص و کمی متفاوت از علوم تجربی تبعیت می‌کند.
‌ اولین اصلی که در مجموعه رشته‌های علوم انسانی در تربیت دانشجو اهمیت دارد، رابطه استاد و شاگرد (دانشجو) است. در صورتی که دانشجو به مرام،‌ فکر، راه و روش و فضایی که استاد در آن به کار و فعالیت آموزشی و پژوهشی اختصاص دارد، علا‌قه‌ای از خود نشان دهد، امکان ادامه کار برای او فراهم خواهد شد و تربیت دانشجو نیز به واسطه استاد و دانشگاه ممکن و سهل خواهد شد. شاید به همین دلیل است که بعضی از اساتید کمتر باسواد در مقایسه با اساتیدی که دارای هوش و توانایی فکری و ذهنی زیادی هستند، نقش بیشتری در توسعه علم و فضای فرهنگی و علمی در ایران در علوم انسانی به عهده داشته‌اند. در حالی که نوابغ و اولی‌ها در این علوم کمتر تایید مثبت داشته‌اند. اگر این نوابغ در بدو امر اقدام به مهاجرت نکرده باشند یا اینکه در جریان فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی در اثر اشتباه در محاسبه گرفتار دولت‌ها و گروه‌های فشار نشده باشند یا اینکه گروه‌های ذی‌نفع اجازه ادامه حیات به آنها داده باشند، آنها بیشتر با طرح مناقشه‌های مهم و بنیادی اصل و اساس علم در ایران را مورد سوال و قرار داده‌اند. طرح مناقشه‌های اساسی در زمان تاسیس علوم می‌تواند مخل باشد.
به دلیل اینکه هنوز علوم انسانی و اجتماعی در ایران در مرحله طرح،‌ تاسیس و توسعه سازمانی و مفهومی است. به این خاطر وارد شدن به نقد علوم اجتماعی در ایران باید بسیار با احتیاط و ملا‌حظه صورت گیرد. نقد علوم اجتماعی در ایران بیشتر به معنی نفی و کم فاید‌ه بودن آن است تا رفع مشکلا‌ت سر راه آن. آیا واقعا کسانی که شرایط نقد علوم اجتماعی را فراهم می‌کنند قصد توسعه این معارف را دارند یا اینکه سخن از پایان آن می‌گویند؟ به نظر می‌آید آنها در دفاع از امر دیگر (امر ایدئولوژیک و سیاسی) و با توجه به منفعت گروه خاص سخن از نقد علوم اجتماعی می‌کنند. این گروه قصد براندازی علوم اجتماعی در ایران را دارند تا نقد آن. نقد در صورت وجود عینی سنت فکری ممکن است اما وقتی هنوز سنت فکری شکل‌نگرفته است و این علوم در مرحله شکل‌گیری هستند، جایی برای نقد که اساسا با هدف نفی صورت می‌گیرد، وجود ندارد. ‌
علوم اجتماعی در ایران پس از حدود هفتاد سال سابقه اسمی و پنجاه سال سابقه واقعی هم در جهت اهداف توسعه‌ای ایران سامان یافته و هم اینکه در تولید اندیشه و فکر موثر بوده است. از همه مهم‌تر اینکه علوم اجتماعی در ایران منشا اشاعه اندیشه مدرن، ضرورت ساماندهی جامعه مدنی و دموکراسی‌خواهی و نقد اجتماعی بوده است. در میان اصحاب علوم اجتماعی و جامعه‌شناسان عده‌ای در راستای اهداف برنامه‌ای توسعه‌ای با مدیریت دولت‌ها تلا‌ش بسیار کرده‌اند و عده‌ای هم به تولید مفاهیم و اندیشه جدید اقدام کرده‌اند و عده‌ای هم ضمن آموزش مفاهیم و اصول جامعه مدرن و مدنیت به تربیت انسان‌های مدرن اقدام کرده‌اند. کتاب‌های این اساتید پر از مفاهیم بنیادی در ساختن جامعه، فرهنگ و انسان مدرن است. ‌
در طول دهه گذشته یک عامل جدید فضای علوم اجتماعی را متفاوت از گذشته کرد. تفاوت ایجاد شده ریشه در علا‌قه دانشجویان دیگر رشته‌ها (به طور خاص رشته‌های فنی و مهندسی و علوم پزشکی) به رشته‌های علوم اجتماعی و به طور خاص جامعه‌شناسی دارد. علا‌قه آنها نمودهای متعددی یافته است: ۱- ترجمه منابع علوم اجتماعی،‌ ۲- نقد جریان رسمی آموزش و پژوهش علوم اجتماعی در جهان و ایران، ۳- حضور در حوزه علوم اجتماعی به عنوان دانشجو و همکار، تغییر رشته تحصیلی در مقطع کارشناسی،‌ قبولی در امتحان کارشناسی ارشد و انجام پژوهش و تحقیق.
از حدود هشت سال گذشته با امکانی که برای دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد فراهم شد همه دانشجویان می‌توانند با هر نوع کارشناسی در مقاطع بالا‌تر (کارشناسی ارشد) در هر رشته تحصیلی (در صورت شرکت در کنکور کارشناسی ارشد و قبولی در آن) به تحصیل ادامه دهند. اولین سالی که به اسامی قبول شدگان رشته‌های علوم اجتماعی (جامعه‌شناسی،‌ مردم شناسی، برنامه‌ریزی، ارتباطات و جمعیت‌شناسی) نگاه کردیم (آن وقت بنده رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بودم) متوجه شدیم که راه جدیدی در مقابل ما قرار گرفته است. بسیاری از دانشجویان قبول شده ار رشته‌های خارج از مجموعه رشته‌های علوم اجتماعی بودند. در این میان نام بعضی از فارغالتحصیلا‌ن رشته‌های علوم پزشکی و فنی مهندسی دیده می‌شد. این وضعیت در سال‌های بعد شدت یافت و در یکی از سال‌ها از مجموع دانشجویان قبولی در یکی از رشته‌های علوم اجتماعی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، از هشت دانشجو فقط یک نفر از دانشجویان کارشناسی دانشکده و در مجموع بیش از نیمی از آنها از رشته‌های غیرعلوم انسانی و اجتماعی بودند.
با رویت ترکیب قبول‌شدگان دریافتیم که دانشجویان بسیاری با پیشینه غیر‌ به رشته‌های علوم اجتماعی و به طور خاص جامعه‌شناسی علا‌قه‌مند شده‌اند و در رقابت ایجاد شده (کنکور کارشناسی ارشد) تلا‌ش بیشتری کرده و نمره بالا‌یی نیز به دست آورده‌اند. شرایط جدید موجب شد تا ما (اساتید این رشته) بیشتر به محیط پیرامونی و دانشجویان وارد شده توجه کنیم. بر این اساس در پی پاسخ دادن به این سوال بودیم: <آیا این دانشجویان جدید با پیشینه آموزشی متفاوت در رشته‌های خود به دلیل ضعف علمی به رشته‌های ما آمده‌اند یا اینکه علا‌قه و توجه خاص به جامعه‌شناسی موجب شده است تا این تغییر اساسی پیش آید؟> پاسخ به این سوال نیاز به دقت بسیار داشت. می‌بایستی وقت بیشتری صرف شناسایی این دانشجویان بشود. ‌
‌ از میان همه دانشجویان می‌توان به نقش و اثر مرحوم یحیی امامی که یکی از این تازه‌واردشده‌ها به جامعه‌شناسی بود به هزار دلیل مهم و اساسی اشاره کرد. اما از میان همه دلا‌یل موجود من در زمان حاضر فقط به این دلیل که این عزیز در جریان یک حادثه رانندگی بعد از جراحات بسیار دارفانی را وداع گفت، اشاره می‌کنم. آنچه در این شرایط روحی می‌نویسم به دلیل رحلت این عزیز است، ولی اگر او در حیات هم می‌بود در آینده نزدیک قصد داشتم به نقش او و دیگر دانشجویان هم نسلش که بر ساختار جامعه‌شناسی بسیار موثر بوده‌اند، بپردازم.
‌ امیدوارم فرصت مناسب برایم پیش آید و به نقش کسانی که واقعا در توسعه جامعه‌شناسی مهم بوده‌اند و خود را بیشتر دانشجو تلقی می‌کردند تا یک مصلح خارجی،‌ اشاره کنم زیرا هستند بسیاری از سیاستمداران، مهندسان، پزشکان و حتی بعضی از دانشجویان رشته جامعه‌شناسی که قصد تغییر در این رشته را دارند. آنها مدعی‌اند به دلیل اینکه جامعه‌شناسی به بیراهه می‌رود و نکته‌ای برای آموختن ندارد، یا اینکه نتوانسته پاسخ تند و صریح به دستورهای مدعیان قدرت بدهد، باید مورد بازبینی قرار گیرد. آنها مدعی‌اند این نوع مشکلا‌ت در جامعه‌شناسی را می‌توان از بیرون و بر اساس فهم دینی و فلسفی حل کرد. آنها قصد دارند نقش نیوتن در علوم تجربی را در جامعه‌شناسی بازی کنند.
یحیی امامی که فارغالتحصیل رشته پزشکی بود پی برد که برای این نوع از علوم که حدود یک دهه عمرش را صرف کرده، ساخته نشده است. او علا‌قه‌اش را در جامعه‌شناسی یافت. به همین خاطر با تصمیم و اراده روشن در کنکور کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی ثبت‌نام کرد و با نمره بالا‌یی در رشته جامعه‌شناسی دانشگاه تهران قبول شد. او در فضایی وارد جامعه‌شناسی شد که تغییر اساسی در ساختار این رشته شروع شده بود. توجه به مباحث نظری جدید، طرح مناقشات جدید، توسعه عرصه‌های بین‌رشته‌ای چون مطالعات زنان، مطالعات فرهنگی،‌ مطالعات توسعه و اقدام در تقویت جامعه‌شناسی ایران اصلی‌ترین تلا‌ش‌های دست‌اندرکاران جامعه‌شناسی در این زمان بود. یحیی امامی در این زمان وارد جامعه‌شناسی شد. در فضایی که به ما پیوست،‌ جامعه‌شناسی با دو نیروی اجتماعی مدیریت می‌شد؛ گروهی در پی تغییر در ساختار علوم اجتماعی بودند و عده‌ای هم به دفاع از حداقل‌ها پرداختند. او با وارد شدن در این فضا مجبور به حضور و ارتباط با اساتید یکی از این دو جریان بود.
از طرفی او به عنوان یک همکار جدید شناخته شد و از طرف دیگر، همچنان فردی تازه وارد تلقی می‌شد. بعضی از همکاران نسبت به حضور او و دیگر دانشجویان از رشته‌های دیگر و نوع مشارکت آنها در کلا‌س با احتیاط عمل می‌کردند. این افراد ضمن اینکه بر اساس علا‌قه و تلا‌ش آمده بودند بر گسترش فضای نقد و گفت‌وگو بسیار کمک کردند. ‌ با توجه به شرایط فوق، یحیی امامی با همه ظرفیت و توانایی به جمع ما آمد. یاد دارم که در ایام دانشجویی‌اش برای بعضی از اساتید رشته‌های علوم اجتماعی به عنوان پزشک طبابت کرد و ضمن اینکه تجویز در تشخیص بیماری می‌کرد خود نیز دارو نوشته و در بعضی از مواقع واسط ارتباطی بین دیگر پزشکان و بیماران جدید می‌شد. خب این کار بسیار مهمی بود که یحیی امامی بدان شهرت یافت. از طرف دیگر‌ او در کلا‌س‌ها به عنوان دانشجویی منظم و اهل کار و علا‌قه‌مند به تحقیق و پژوهش شناخته شد. ‌
یحیی امامی مدعی بود که می‌خواهد و می‌تواند در حوزه جامعه‌شناسی نظری (به‌طور خاص جامعه‌شناسی نظری معاصر از قبیل اندیشه‌ هابرماس، فوکو و بوردیو) بر جامعه‌شناسی ایران اثرگذار باشد. با همه تلا‌شی که من و بعضی از اساتید علا‌قه‌مند به امامی و رشته جامعه‌شناسی داشتیم سعی کردیم تا او را از این امر منصرف کنیم و وی را متوجه نقشی که می‌تواند در توسعه جامعه‌شناسی پزشکی و علم به عهده بگیرد، کنیم. بارها با او به بحث و گفت‌وگو نشستیم. گویی که معترض به وضعیت پزشکی در ایران و حوزه جامعه‌شناسی پزشکی در ایران بود. او ضمن اینکه می‌دانست در حوزه جامعه‌شناسی پزشکی کتاب و منبع مناسبی وجود ندارد و باید کار جدی صورت بگیرد، ولی او در بدو امر برای انجام نقش داوطلبی نداشت. شاید فکر می‌کرد حوزه‌ای که در طول بیش از سی سال به واسطه استادی به طور انحصاری مدیریت می‌شود و حذف رقیب با توطئه صورت می‌گیرد، امکانی برای حضور او وجود ندارد. او به طور ضمنی نحسی‌ای را که رشته جامعه‌شناسی پزشکی و جامعه‌شناسی علم در ایران دچار شده بود، می‌فهمید. گویی که اگر به جامعه‌شناسی پزشکی و جامعه‌شناسی علم و معرفت نزدیک شود، دچار مشکلا‌تی ناشناخته خواهد شد.
در نهایت ما هم نظر او را قبول کردیم و او در مورد <حوزه عمومی> از منظر هابرماس رساله کارشناسی ارشدش را با راهنمایی بنده با نمره عالی به پایان برد. او با فارغ شدن از کارشناسی ارشد آماده قبولی در مقطع دکترا شد. یحیی امامی اولین دانشجوی دوره دکترا جامعه‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی بود که دارای مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد غیرعلوم انسانی بود و چون همه با سابقه او آشنایی داشتند و در عین حال از توانایی و علا‌قه و تلا‌ش او در حوزه جامعه‌شناسی نیز آگاه بودند، به طور ضمنی علا‌قه داشتند که او را در دوره دکترا هم ببینند. البته بعضی از همکاران با ذکر اینکه باید یحیی امامی در حوزه جامعه‌شناسی تجربی نیز شناخته شود، ایشان را دعوت به انجام کاری جدید به عنوان پیش‌شرط ورودی به دکترای جامعه‌شناسی نظری کردند. او پس از حدود شش ماه تکلیف خود را به پایان رسانید و مقاله‌ای با نظر بنده در نامه انجمن جامعه‌شناسی به چاپ رسانید. ‌
‌ در این دوره بود که او ضمن تالیف مقاله و کتاب در حوزه علم در ایران، ترجمه کتاب‌هایی از فوکو،‌هابرماس، بوردیو را به پایان رسانید. او در این زمان ضمن اینکه منتقد وضعیت جامعه‌شناسی در ایران بود، منتقد جامعه‌شناسی علم و پزشکی نیز بود. اگر نقد همراه با کار و تلا‌ش نباشد، می‌تواند به تخریب بینجامد. بدین لحاظ او ضمن تالیف مقاله، چاپ کتب ترجمه‌ای، بحث و گفت‌وگو در حوزه‌های متعدد جامعه‌شناسی (جامعه‌شناسی نظری و جامعه‌شناسی علم و پزشکی) را شروع کرد. ‌
تمرکز امامی در حوزه جامعه‌شناسی نظری و جامعه‌شناسی علم موجب شده بود تا حساسیت به کارهای او افزون شود. گفته می‌شد که آیا بهتر نیست امامی به جای ترجمه به تحقیق بپردازد؟ در جایی که او به تحقیق پرداخته بود گفته می‌شد بهتر نبود که تامل بیشتری می‌کرد. در حالی که در گذشته گفته می‌شد که او بهتر است که فعالیت پژوهشی و علمی‌اش را بر موضوعات و مباحث اصلی در حوزه جامعه‌شناسی علم و پزشکی متمرکز کند. این خاصیت جامعه ایرانی است: وقتی کاری را که دوست دارید انجام می‌دهید، گفته می‌شود فرصت دارید تا به این کار بپردازید. چرا این قدر اصرار بر انجام این نوع خاص کار دارید و عجله می‌کنید. نیاز به انجام کار با سرعت نیست. نمی‌باید خود را به زحمت بیندازید. اما اگر کاری برای ارائه ندارید مورد نقد قرار می‌گیرد که چرا کاری نمی‌کنید؟ بهتر است از خود یادگاری باقی بگذارید. من خود به تجربه این داوری دوگانه را دیده و حس کرده‌ام.
امامی نیز دچار داوری دوگانه و متضاد شده بود. از یک طرف امامی به لحاظ زمینه‌های آموزشی هنوز جامعه‌شناس شناخته نمی‌شد. از طرف دیگر، گفته می‌شد که بهتر است که او هنوز به کسب تجربه در حوزه جامعه‌شناسی بپردازد. از او انتظار انجام کاری و ترجمه‌ای و تالیفی در جامعه‌شناسی می‌رفت. در هر صورت او با جدیت و کار و تلا‌ش زیاد دروس دوره دکترا را به پایان رسانید و امتحان جامع را نیز با همه کم‌محبتی‌ها به پایان رسانید. نوبت به تصویب موضوع رساله دکترا رسید. اینجا همان تناقض اشاره شده خود را یکبار دیگر به طور همه جانبه نشان داد. امامی که از طرف اساتید دعوت به تنظیم رساله و کارهایش در حوزه علم و معرفت تا دیگر حوزه‌ها شده بود، مورد نقد و اعتراض قرار گرفت که این حوزه نیاز به کار بیشتری ندارد. ترجمه‌های او از بوردیو و فوکو و ‌هابرماس مقدمه وارد شدن در شناسایی وضعیت علم در ایران شد. او مدعی بود که نظریه بوردیو بهتر و بیشتر از نظریه مرتن توسعه‌نیافتگی علم در ایران را توضیح خواهد داد، درست هم می‌گفت. ولی بعضی از دوستانی که نقش بسیار اساسی و محوری در نحسی جامعه‌شناسی علم داشتند، معترض فهم بوردیویی یحیی امامی در توسعه نیافتگی علم در ایران شدند و کار را به جایی رساندند که هر جا که بوردیو بود را پاک کردند و مرتن به جای آن گذاشتند. خب این هم یک نوع کمک به دانشجوی مقطع دکترا برای پایان نیکوی علمی و دستیابی به علم و دانش جدید است. ‌
دکتر یحیی امامی که دکتریش را از رشته دیگری آورده بود قبل از اینکه در رشته جامعه‌شناسی دکتر شود در یک حادثه رانندگی بر اثر غفلت راننده جان عزیزش را از دست داد و همه دوستدارانش را به غمی ابدی فرو برد. درست است که امامی نتوانست رساله دکتریش را در مورد سرنوشت علم در ایران (به طور خاص علوم اجتماعی و رشته جامعه‌شناسی) بنویسد، ولی توانست با نثار جانش از حقانیت علم و معرفت دفاع کند. این نکته‌ای است که دانشجویی بزرگ و با انگیزه برای اساتید و دیگران به یادگار گذاشته است. امامی عزیز به ما نشان داد که تازه وارد شده‌ها هم می‌توانند نقش‌محوری به عهده بگیرند. او سعی کرد تا اخلا‌ق علمی، جدیت، انضباط علمی و روشی و پشتکار در رشته پزشکی را به میان دانشجویان رشته جامعه‌شناسی هدیه کند و در ضمن تامل و نگاه کلا‌ن‌نگر گرفته شده از جامعه‌شناسی را وارد زندگی، محیط کار و حرفه قبلی‌اش ببرد. او دیگر مثل روزهای اول اصرار در تغییر تند و سریع جامعه‌شناسی و جامعه نداشت در عوض علا‌قه‌مند به تغییر آرام در علم و جامعه بود. او با وجود اینکه دریافته بود که جامعه‌شناسی در ایران نتوانسته است رشد کافی کند ولی مدعی نبود که باید به سرکوب آن اقدام کرد بلکه مدعی بود تقویت بینان‌های فکری، روشی، سازمانی و نیروی انسانی حوزه جامعه‌شناسی باید کمک کرد.
از این رو است که او ضمن ترجمه کتب مفید در جامعه‌شناسی، به تالیف کتاب و مقاله در حوزه علم اقدام کرده و به مشارکت فعال در فعالیت‌های جمعی حرفه‌ای از قبیل انجمن جامعه‌شناسی علا‌قه نشان می‌داد. حضور یحیی امامی در جامعه‌شناسی تجربه‌ای جدید است که بهتر است جامعه‌شناسان ایرانی از آن درس بگیرند. حضور دانشجویان علا‌قه‌مند را غنیمت شمرده و آن را امکانی برای ارتقای این علم و تقویت نظام علمی بشناسند. شخصیت، ادب، همکاری، مشارکت در فعالیت‌های حرفه‌ای، ترجمه کتاب و مقاله، تالیف کتاب و مقاله و توجه دوباره به جامعه‌شناسی علم و پزشکی که سالیان بسیاری است موجب شد تا این دو حوزه تا حدودی از وضعیت انحصاری و نحس‌گونه خارج شود. او سرمایه بزرگی در ساماندهی این دو حوزه برای آیندگان فراهم کرد.
تقی آزاد ارمکی
منبع : روزنامه اعتماد ملی