سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا


مجلس عالم ذر


مجلس عالم ذر
پایان نخستین شب بود، پیش از آن نه شبی بود و نه روزی، نخستین شب داشت پایان می‌گرفت. عالم ذر در انتظار طوفان «الست» سكوت كرده بود. ناگهان فرشتگان به پرواز آمدند، سراسر عالم وجود را و افق صحرای عدم را در‌نور‌‌دیدند، وجود و عدم یكی بود، تنها عدم بود كه وجود داشت. سایه شتابان و سبك‌خیز بالهای فرشتگان، همچون ارواح پاكی كه هنوز هیچ كالبدی ندیده‌اند و به هیچ جسمی خود را نیالوده‌اند از همه‌سو می‌گریخت، صدای فرشتگان، همچون آوای محزون و دل‌انگیز معبدی غمگین كه راهب تنهایش را می‌خواند، در فضای هستی طنین می‌افكند. فرشتگان مأمور بودند تا پیام حضرت خداوندی را از بارگاه ماورائی‌‌‌اش به همه عالم عدم برسانند. خداوند خدا ذرات را فرا می‌خواند، ناگهان همه ذرات به هیجان آمدند، خروش برداشتند، هنوز شب بود، پایان نخستین شب، ذرات پراكنده به صدای دعوت فرشتگان به هم برآمدند و گرد هم آمدند و در یك چشم به هم زدن، صف‌ اندر صف زانو به زانوی هم، پشت در پشت یكدیگر نشستند. مجلسی بود! چه چشمی را یارای دیدن آن است چه خیالی را قدرت تصور آن است شكوه و عظمتی كه در عدم نیز به سختی می‌گنجید. همه جمع بودند، همه، همه چیزها و كسها، همه آنها كه آمده‌اند و مرده‌اند همه آنها كه هستند و همه آنها كه خواهند آمد، سالهای آینده، قرنهای آینده، میلیاردها سال و قرن آینده سكوت بود و سكوت، تپیدن بود و تپیدن، انتظار بود و انتظار و شب بود، پایان نخستین شب.
ذرات همه بر جا خشك شده بودند و سراپا چشم و پا تا سرگوش كه ناگهان صدای زلزله‌مانندی كه عدم را به رعشه افكند از جایگاه نور برخاست:
من پروردگار شما، خداوندگار شما نیستم؟
الست بربكم
ذرات یك صدا: چرا. چرا. قالوا: بلی.
(ص ۱۴، هبوط، دكتر شریعتی، انتشارات سروش، چاپ اول ۱۳۵۹)
هاتف: ای اهل آسمان و زمین باخبر باشید
از پای تا به سر همه سمع و بصر شوید
حكم از خدا شده است چنین ای خلایقان
حاضر شوید عالم ذر ای موالیان
جبرئیل: ای هاتف خجسته‌ندا حامل سروش
امروز مژده چیست كه آمد مرا به گوش
منظور چیست هاتف غیبی ز كردگار
واضح بیان نما كه بگیرد دلم قرار
این خلقت از برای چه، این نور و نار چیست
پیمان عهد بهر چه، شرط و قرار چیست
(تعزیه عالم ذر منسوب به میر عزا)
بین آنچه به نثر در مطلع كلام از قول زنده‌یاد دكتر علی شریعتی نقل شد و آنچه به نظم از مجلس تعزیه عالم ذر آمد یك وجه تشابه وجود دارد و آن این است كه مرحوم سید مصطفی كاشانی «مشهور به میر عزا» شبیه‌نامه‌نویس دوره قاجار به فاصله بیش از نیم قرن، تمثیلی از عالم ذر آورده، كه شریعتی تأویلی از آن روایت قلمی كرده است. بحث در مورد عالم ذر یا یوم ‌الست وقتی مطرح می‌شود كه دانشمندان علوم اسلامی و مفسرین به تفسیر آیه ۱۷۲ از سوره اعرف می‌رسند كه می‌فرماید:
و ا‌ِذ أخ‍َذَ ر‍َ‌ب‍ّك‌َ من ب‍َنی آد‍َ‌م‌َ م‍ِن ظ‍َُه‍ُور‌ِه‍ِم ذ‍ُ‌ریت‍ُهم و أشه‍َد‌َه‍ُم ع‍َلی ا‍َ‌نف‍ُس‍ِه‍ِم، أل‍َست‌ِ ب‍ِر‍َ‌ب‍ِ‍ّك‍ُم قالوا ب‍َلی ش‍َه‍ِدنا أن ت‍َق‍ُول‍ُوا ی‍َوم‌َ القیم‍َه، ان‍ّا ك‍ُن‍ّا ع‍َن هذا غاف‍ِلین.
«و چون پروردگار تو از پسران آدم از پشتهایشان نژادشان را بیاورد و آنها را بر خودشان گواه گرفت، كه مگر من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می‌دهیم تا روز رستاخیز نگویید كه از این نكته غافل بوده‌ایم».
مولوی می‌گوید:
حرف قرآن را بدان كه ظاهری است
زیر ظاهر، باطنی بس قاهری است
زیر آن باطن یكی بطن سوم
كه در او گردد خردها جمله گم
بطن چهارم از نبی خود كس ندید
جز خدای بی‌نظیر بی‌ندید
تو ز قرآن ای پسر ظاهر مبین
دیو آدم را نبیند جز كه طین
ظاهر قرآن چو شخص آدمی است
كه نقوشش ظاهر و جانش خفی است
از آیه فوق ‌الذكر تعبیری مأخوذ است «بدین مضمون كه پیش از خلقت بشر، خداوند هر چه از نسل آدم، فرزند خواست تا روز رستاخیز، همه را به‌صورت ذراتی از پشت آدم بیرون آورد و خطاب به آنها گفت: الست بربكم. قالوا: بلی شهدنا. و به این ترتیب آنها به خداوندی خدا گواهی دادند و از آن پس، به‌صورت اول به پشت آدم بازگردانیده شدند. دانشمندان اسلامی و مفسرین، در وجود «عالم ذر» و كیفیت اخراج و اشهاد، اختلاف كرده‌اند. بعضی به طریق اثبات رفته‌اند و برخی به راه نفی. روز الست به‌عنوان روز عهد و پیمان و میثاق و دعوت به وفاداری و زمان انعقاد نطفه خوبیها و بدیها و بهشتی و دوزخی شدن انسانها، شهرت یافته است. به این ترتیب، تعهد انسان از بی‌زمان، یعنی روز الست، آغاز شده و تا كمال انسان ادامه دارد. انسان حامل و حافظ امانتی است كه در این روز به او محول شده و رسالت اصلی‌اش به خاطر آوردن عهد مستور در آن امانت است. در عرفان اسلامی، مبنای انسانیت، تعهد آدمی در قبال همین امانت است و آیه الست‌ُ بربكم، فطرت او را معین می‌كند كه در اینجا عبارت از آن پیمانی است كه در زمان ازلی و آغازین یا زمان اساطیری بسته شده و كمال آدمی را در گرو تحقق بخشیدن به این پیمان ازلی قرار داده است (ص ۱۰۰ تلخیص فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی دكتر محمدجعفر یاحقی، انتشارات سروش/ ج دوم ۱۳۷۵). چنانكه ملاحظه شد بحث «عالم ذر» كه مستند به روایات منقول از ائمه دین نیز هست تأویل خلقت و سرنوشت ابناء بشر است كه تمثیلهایی از آن در قلمرو هنر شبیه‌خوانی با عناوین جام بلا، یوم الست یا همان عالم ذر وجود دارد. از آنجا كه علت اولیه و نهایی تعزیه تبلیغ اندیشه‌های امام حسین و گرامی‌داشت واقعه عاشورا و پاسداری از خون شهدای كربلا بوده، سرایندگان مجلس تعزیه سعی داشته‌اند تمثیلهای مربوط به عالم قبل از ظهور را در واقعه كربلا بجویند. به عبارت دیگر تعزیه‌سرایان بر مبنای تأویل عالم ذر تمثیلی آورده‌اند كه شخصیتهای آن تمثیل اهل بیت پیامبر اسلام (ص) و دشمنان ایشان هستند. لذا با فرض اینكه ذرات همه مخلوقات در حضور خداوند حاضر شده‌اند ذرات اولیاء و اشقیاء را از میان ذرات بی‌نهایت انتخاب كرده در مورد سرنوشت آینده آنها‌‌ ـ‌ بر مبنای آنچه كه بعد از ظهور و خلقت در عالم واقع اتفاق افتاد‌‌ ـ شبیه‌نامه می‌نویسند.كه این خود نشان‌دهنده وسعت قوه تخیل در قلمرو هنر شبیه‌خوانی است.در ارتباط با حدیث عالم ذر نگارنده به چهار مجلس شبیه‌خوانی دسترسی داشته است كه یكی از آنها به زبان تركی سروده شده و سه نمونه به زبان فارسی. عنوان مجلس تركی كه متعلق به مجموعه مرحوم حجت‌الله كلانتری از تعزیه‌خوانان و تعزیه‌گردانان سلطانیه زنجان می‌باشد، عالم ذرات كه به یوم الست هم شهرت دارد. از سه مجلس فارسی دو مجلس با عناوین عالم «ذر» و جام بلا متعلق به مجموعه آقای رجبعلی معینیان است و یك مجلس از مجموعه زنده‌یاد استاد هاشم فیاض منسوب به میر عزا، در نمونه تركی مجلس عالم ذر داستان از این قرار است كه جبرئیل به جای جام بلا، بیرقی را به عالم ذر می‌آورد و خطاب به حضار می‌گوید چه كسی بیرق شفاعت در روز رستاخیز را حاضر است به دوش كشد. یحیای پیغمبر جلو می‌رود ام‍ّا لرزه بر اندامش می‌افتد وقتی كه بیرق را به دوش می‌گیرد زیرا حمل‌كنندهٔ بیرق به مصائب سختی چون شهادت و اسارت اهل بیت (ع) گرفتار خواهد آمد. پس از او هیچ‌كس شهامت به دوش كشیدن آن بیرق را ندارد ا‌ِل‍ّا امام حسین(ع). نمونه فارسی‌ای كه عنوان عالم «ذر» را دارد شامل تعدادی نسخه است. با عناوین جبرئیل و یحیی و پیغمبر و امام علی(ع) و امام حسین(ع) كه به نظر كامل نمی‌رسد. اما نمونه‌ای كه با عنوان جام بلا در دسترس نگارنده بود شامل ۱۱ تعداد نسخه است با این شرح كه پس از احضار ذرات توسط هاتف شبیه آدم و نوح و موسی و عیسی و پنج تن حاضر شده به حمد و ستایش خداوند می‌پردازند پس از آن هاتف جام بلا را می‌آورد و به حاضرین عرضه می‌دارد اما هر یك از حضار به قدر وسع و توان خویش از محتوای جام می‌نوشد تا آنكه شبیه امام حسین(ع) جام را می‌گیرد و لاجرعه سر می‌كشد و تن به بلا و مصیبت كربلا می‌دهد. بلاء در نزد سالكان یعنی ابتلا و امتحان دوستان به انواع بلاها كه هر چند بلا بر بنده قوت پیدا كند، قربت زیاده شود. بلاء لباس اولیاء است و غذای انبیاء.
حضرت رسول(ص) فرمودند:
سخت‌ترین بلاها ویژه انبیاء و سپس اولیاء و سپس افضل و افضل است و ما جمع پیامبران را دشوارترین بلاهاست. (ص ۱۹۹ فرهنگ اصطلاحات عرفانی ـ سید جعفر سجادی
كتابخانه طهوری ـ‌ ۱۳۷۵ / چ سوم)
صاحب اللمع گوید: بلاء عبارت از ظهور امتحان حق نسبت به بنده خود است به واسطه ابتلای وی به ابتلا‌آت از تعذیب و رنج و مشقت. پیر طریقت گفت: الهی، نالیدن من در درد از بیم زوال است. او كه از زخم دوست بنالد، در مهر دوست نامراد است. ای جوانمرد، اگر طاقت و زهره این كار داری، قصد راه كن. شربت بلا نوش كن و دوست را بر آن گواه كن. ورنه عافیت به ناز دار، و سخن كوتاه كن. هیچ‌كس به بددلی جانبازی نكرد، و به مشتی آب و گل سرافرازی نكرد. هر كه رتبت وی عالی‌تر، بلاء وی تمام‌تر. هر كه به حق نزدیك‌تر و دل وی صافی‌تر، نفس وی به دست دشمن گرفتارتر. آری بی‌غضه محنت، قصه محبت نتوان خواند. بی زهر بلا، شهد ولاء نتوان یافت. (ص ۲۰۰ همان). در بین چهار نمونه ذكر‌شده، مجلس عالم ذر منسوب به میر عزا ـ‌ از مجموعه استاد فیاض‌‌ ـ‌ به جهت دراماتیك و طرح مباحث فلسفی نسبت به مجالس دیگر جامع‌تر و پراهمیت‌تر است. یكی از مباحث مورد نظر در این مجلس بحث جبر و اختیار است كه مفسرین و عرفا به هنگام تفسیر و تأویل آیه ۱۷۲ از سوره اعراف بدان می‌پردازند. در این تعزیه از قول هاتف آمده است:
هاتف: ا‌َیا برادر من جبرئیل نیك‌اختر
چنین خطاب نموده است خالق اكبر
كنید عرض به پیغمبران ز خرد و كبار
كه بر خدایی ما جملگی كنند اقرار
به بندگان خدا نیست جبر در این كار
قبول هر چه كند بنده خود بود مختار
چنانكه ملاحظه می‌شود ابیات ذكر‌شده یادآور این قسمت از آیه مورد اشاره است: الست بربكم
آیا من خدای شما نیستم. آن هم با قید اینكه «به بندگان خدا نیست جبر در این كار، قبول‌ِ هر چه كند، بنده خود بود مختار» یكی از ذرات كه در آن هنگامه حضور داشته سید كائنات احمد محمود محمد مصطفی(ص) است كه در جواب هاتف می‌فرماید:
اقرار می‌كنم به تو ای خالق احد
هم فرد بی‌مثالی و لم یولد و ولد
غیر از تو نیست واحد یكتا به كبریا
ذاتت منزه است ز هر چون و هر چرا
یارب ز فیض خویش مرا مستفیض‌ دار
اقرار بندگی‌ات بنماییم اختیار
بحث جبر و اختیار در جای‌جای شبیه‌نامه عالم ذر ادامه می‌یابد به‌‌گونه‌ای كه وقتی صحبت از دشمن پیغمبر و قاتل حضرت علی و امام حسن علیه‌السلام به میان می‌آید ابوجهل و ابن‌ملجم و اسماء به قصد و نیت خود در عالم ظهور اقرار می‌نمایند.
چنانكه وقتی جبرئیل می‌گوید:
كیست آن روسیاه در دارین
كه ببرد سر امام حسین(ع)
به تنش اسب كین كه می‌تازد
سر او را به نی كه می‌سازد
كه كند خواهرش ز ظلم اسیر
جبر و تفویض نیست ای حضار
هر كه باشد به كار خود مختار
ذره شمر پاسخ می‌دهد:
ایها ‌الناس شمر ذی‌الجوشن
نام من هست كار هست ز من
من ببرم سر امام حسین
من نترسم ز خالق كونین
من حسین را ز زین نگون سازم
و‌لوله من به عرش اندازم
خواهرش را كنم اسیر جفا
سر برهنه برم به شام دغا
من نترسم ز خالق اكبر
خوف كی باشدم ز پیغمبرذره امام حسین علیه‌السلام نیز پس از آورده شدن جام بلا به اختیار می‌فرماید:
جبرئیلا من حسینم من حسین
پیش آور جام را با شور و شین
خوردن جام بلا كار من است
هر چه این كار من او عار من است
كی به جز من می‌خورد جام بلا
كی به جز من می‌رود در كربلا
جبرئیل این جام را ده بر حسین
تا بنوشد در حضور (خافقین)
چون شبیه‌نامه‌نویس به عالم ذر اعتقاد دارد و باور دارد كه آنچه در كربلا روی داده در عالم ذر مقدر گشته است، در تعزیه عالم ذر به همان حوادثی اشاره می‌نماید كه بعداز ظهور خلقت در دشت نینوا روی می‌دهد.
به همین جهت وقتی ذره امام حسین(ع) درخواست می‌نماید و می‌گوید:
یارب چه می‌شود نشان بردهی ز لطف
امروز روز قتل كه در كربلای ما
جبرئیل پاسخ می‌دهد:
یا حسین گفته خالق یكتا
بنمایم زمین كرب و بلا
یاحسین این زمان بیا بنگر
تن یاران خویش را بی‌سر (دو انگشت اعجاز، دیدن آینده)
گوئی عالم ظهور آئینه عالم ذر است به همین جهت اجرای این گوشه قبل از مجلس تعزیه شهادت امام حسین نمایش داده می‌شود، بنا به گفته زنده‌یاد هاشم فیاض كه خود در كودكی نسخه امام حسین(ع) مجلس عالم ذر را خوانده بود، در تكیه قدیم كن با چیدن كرسی از زمین تا سقف چادر تكیه، منبر بزرگی ساخته می‌شد برای آنكه شبیه امام حسین به عرش رفته جام بلا را از دست جبرئیل بگیرد و بنوشد بلافاصله پس از نوشیده شدن جام بلا شبیه اهل بیت در روی زمین‌ ـ‌‌‌ تخت تكیه‌ـ شیون و واویلا به راه می‌انداختند و نمایش مصیبت روز عاشورا آغاز می‌گشت. تعزیه شهادت امام شروع می‌شد تا پایان. بدین ترتیب آنچه در عالم ذر ـ عرش‌‌ ـ‌ مقدر گشته بود، یا امام حسین بدانچه در عالم ذر متعهد گشته بود در عالم ظهور ـ‌ عرش ـ‌ عمل می‌نماید. در این مجلس گذشته از بحث عالم ذر و یوم الست و طرح مسئله جبر و اختیار بحث شفاعت و اهمیت عزاداری برای امام حسین(ع) به میان می‌آید آنجا كه جبرئیل كلید بهشت را می‌آورد و تقدیم آن حضرت می‌نماید می‌گوید:
بگیر این كلید بهشت یا حسین
عطا كرده خلاق با زیب و زین
بود هر دوشان اختیار شما
خوشا حال شیعه به روز جزا
در گفت‌وگوی نهایی بین جبرئیل و امام حسین(ع) جایگاه شهدا و تعزیه‌دار و عزادار و سینه‌زن و نوحه‌خوان با نی در بهشت نشان داده می‌شود و مجلس خاتمه می‌یابد در‌صورتی‌كه به تعزیه شهادت امام متص‍ّل نگردد.
مجلس عالم ذر منسوب به میر عزا كاشانی
فهرست نسخه‌خوان:
هاتف
جبرئیل
پیغمبر(ص)
علی(ع)
امام حسن(ع)
امام حسین(ع)
نوح
داود
پیغمبران
ابوجهل
ابن ملجم
اسما
شمر
*مجلس عالم ذر
هاتف:
ای اهل آسمان و زمین باخبر شوید
از پای تا به سر همه سمع و بصر شوید
حكم از خدا شده است چنین ای خلایقان
حاضر شوید عالم ذر ای موالیان
ماه محرم است بود وقت شور و شین
یاران نظر كنید به جانبازی حسین
بگرفته است رای خدا این‌چنین قرار
پیمان و عهد گیرد از این بندگان زار
خواهد جهنمی بكند خلق با بهشت
بهر مكان و منزل مخلوق نیك و زشتجبرئیل:
ای هاتف خجسته‌ندا حامل سروش
امروز مژده چیست كه آمد مرا به گوش
منظور چیست هاتف غیبی ز كردگار
واضح بیان نما كه بگیرد دلم قرار
این خلقت از برای چه، این نور و نار چیست
پیمان عهد بهر چه، شرط و قرار چیست
هاتف:
زین خلقت آنچه رای خداوند سرمد است
بهر وجود اشرف خلقان محمد است
این دوزخ و بهشت به فرمان امر اوست
این یك برای دشمن و آن یك برای دوست
ماها كه آفریده خلاق سرمدیم
خلقت شده ز نور جناب محمدیم
بر امر كردگار كنون ای طف سروش
تسبیح حق كنید سراسر كنید گوش
سبحان من تقدس و العز و الجلال
سبحان من تعزز باالجود و الكمال
جبرئیل:
ای اهل نور و نار ایا خلق آب و خاك
از مؤمن و منافق ناپاك را ز پاك
از انبیا مرسل و نامرسل هر چه هست
از بت‌پرست و گاوپرست و خداپرست
گر جن و گر پری است، گر انسان و گر ملك
لازم بود كه صف به صف آیند یك به یك
پیغمبر(ص):
سبحان من تعزز باالجود و الثنا
سبحان من یمیت له یحیی و لا فنا
حمد و ثنای ذات تو گویم به روز و شب
دایم مراست شكر تو یارت بود به لب
از مرحمت به قرب خودت رهنما نما
از فیض خویشتن تو مرا باش دلگشا
جبرئیل:
ای ختم انبیا، به سر انبیا بیا
تشریف آر عالم زر را بده صفا
ای كاینات را به وجود تو افتخار
عالم ز بودن تو بیا جمله برقرار
تعظیم شه كنید برون آمد آفتاب
صلوات را بلند فرستید بی‌حجاب
پیغمبر:
حمد....۱
جبرئیل:
قربان خاك پای تو ای ختم انبیا
فرموده است بر تو خداوند كبریا
اینجا كه ایستاده علی نیست جای او
زیبد به فرق جن و ملك خاك پای او
بنشان به زیردست خودت این فلك جناب
تأكید نور مه بنماید ز آفتاب
پیغمبر:
بیا، بیا...۲
جبرئیل:
ای آفتاب برج سپهر پیمبری
وی بر سپهر رتبه، مه و مهر و مشتری
گفته خدا كه ما به علی عقد فاطمه
بر بسته‌ایم پیش‌تر از خلقت همه
شیر خدا وصی تو بعد از جناب تو است
داماد و ابن عم تو نایب مناب تو است
هر كس كه منكر تو و او گشت در جهان
گردد به او حرام بهشت و بهشتیانهاتف:
ا‌َیا برادر من جبرئیل نیك‌اختر
چنین خطاب نموده است خالق اكبر
كنید عرض به پیغمبران ز خرد و كبار
كه بر خدایی ما جملگی كنند اقرار
به بندگان خدا نیست جبر در این كار
قبول هر چه كند بنده خود بود مختار
حضرت محمد(ص):
اقرار می‌كنم به تو ای خالق احد
هم فرد بی‌مثالی و لم یولد و ولد
غیر از تو نیست واحد یكتا به كبریا
ذاتت منزه است ز هر چون و هر چرا
یارب ز فیض خویش مرا مستفیض دار
اقرار بندگی‌ات بنماییم اختیار
هاتف:
مرحبا یا محمد محمود
از طفیل تو شد جهان موجود
شیوه بندگی همین باشد
كه تو كردی به درگه معبود
شادمان باش اعظم الشأنی
از همه ممكنات ای ذی‌جود
علی:
بعد احمد علی كند اقرار
به خداوند خالق غفار
بار الها به حق شأن علی
بگذر از جرم شیعیان علی
هاتف:
مرحبا بر تو حیدر كرار
آفرین بر تو و به این اقرار
این بود شیوه خداجویی
كه تو اقرار كرده می‌گویی
جبرئیل:
كیست بعد از نبی كند اقرار
به خدایی قادر قهار
كیست گوید خدا یكی‌ست و دو نیست
این همه بنده زین جماعت كیست
امام حسن:
من حسن نور چشم زهرایم
زهر‌نوش از جفای اسمایم
بنده خالق خداوندم
بر بلدهای دوست خرسندم
دارم اقرار بر خدایی تو
چون كنم وصف كبریایی تو
امام حسین(ع):
حسنین بعد حیدر كرار
به خداوند خود كنند اقرار
هر دو هستیم گوشوار عرش خدا
ارحم ای كردگار بی‌همتا
هاتف:
آفرین بر شما دو سرو روان
عهد كردید بر خدای جهان
هر كه بنمود بر شما اقرار
امت است از محمد مختار
جبرئیل:
ا‌َیا جماعت ذرات لفظ استعداد
شوید مستمع بشنوید این فریاد
چنین خطاب شده از خدای عالمیان
دهید گوش به این حكم جمله از دل و جان
به وحدت احدیت همه كنید اقرار
كه اوست واحد یكتا و رازق و ستارنوح:
تو باش شاهد احوال نوح ای داور
كه دوست است به این پنج تن ا‌َیا سرور
شود چه كشتی امید نوح طوفانی
به جز جوار علی افكند كجا لنگر
داود:
ایا كریم منم داود وفا‌‌كردار
به دوستی همین پنج تن كنم اقرار
شفیع سیدمولا و سرور دارین
محمد است علی فاطمه حسن و حسین
جبرئیل:
بعد از هاتف
ایها الناس كیست بعد علی
كه پرستش كند به صوت جلی
فاش گوید بلند مردانه
هست مردی درین میان یا نه
بعد از هاتف
جبرئیل:
‌ا‌َیا جماعت ذرات از سیاه و سفید
شده است حكم دوباره ز كردگار مجید
كه هر كه طالب باغ بهشت و كوثر هست
دو چشم او به عطاهای جود وافر هست
شود محب همین پنج تن به زیور زین
محمد است علی فاطمه حسن و حسین
ابوجهل:
من ابوجهل زشت بی‌دینم
دشمن خاتم‌النبیینم
من زنم سنگ بر دهان رسول
دخترش را كنم ز كینه ملول
جمع ذرات (پیغمبران) بعد ابوجهل۳
جبرئیل:
جمع ذراتیان كون و مكان
كیست آن روسیاه در دوران
كه زند تیغ كین به فرق علی
بشكافد سر علی ولی
جبر و تفویض نیست ای حضار
هر كه باشد به كار خود مختار
ابن ملجم:
منم آن ابن‌ ملجم غدار
كه به بغض علی كنم اقرار
من زنم تیغ كین به وقت سجود
بر سر آن گزیده معبود
همه دانید ایها ‌الحضار
كه به قتل علی كنم اقرار
جبرئیل: (بعد از ابن ملجم)
ایها الناس از كهین و مهین
كیست از زمره زنان لعین
به حسن زهر كینه نوشاند
قدسیان را سیه بپوشاند
نیست مجبور د‌‌ل‌پریش بود
هر كه مختار كار خویش بود
اسما:
منم اسما كز جفای یزید
می‌كنم ظلم بر امام وحید
می‌زنم آب آتشین بدنش
می‌دهم من به باد خاك و گلش
قاسمش را یتیم خواهم ساخت
طفلهایش الیم خواهم ساختجبرئیل (بعد از اسما)
كیست آن رو‌سیاه در دارین
كه ببرد سر امام حسین(ع)
به تنش اسب كین كه می‌تازد
سر او را به نی كه می‌سازد
كه كند خواهرش ز ظلم اسیر۴
جبر و تفویض نیست ای حضار
هر كه باشد به كار خود مختار
شمر:
ایها الناس شمر ذی‌ الجوش
نام من هست كار هست ز من
من ببرم سر امام حسین
من نترسم ز خالق كونین
من حسین را ز زین نگون سازم
ولوله من به عرش اندازم
خواهرش را كنم اسیر جفا
سربرهنه برم به شام دغا
من نترسم ز خالق اكبر
خوف كی باشدم ز پیغمبر
هاتف: (بعد از اقرار مخالفان)
وای ای شیعه اول غم شد
عالم ذر مه محرم شد
اشك ریزید شیعیان ز دو عین
خون ببارید در عزای حسین
هست در راه جبرئیل امین
حكم تازه رسد ز عرش برین
جبرئیل: (بعد از مكالمه آخر هاتف)
السلام ای خاتم پیغمبران
آمدم از عرش با آه و فغان
تحفه‌ای آوردم از رب جلیل
بر كفم آبی ببین چون سلسبیل۵
پیغمبر (حضرت محمد): مر علیكم باد بر تو جبرئیل
چیست تحفه از خداوند جلیل
جبرئیل: (بعد از پیغمبر)
هست این پیمانه لبریز بلا
مرد خواهد نوشد این پیمانه را
كیست نوشد امتحان خالق‌ست
هر كه این پیمانه نوشد عاشق‌ست
هر كه نوشد باید از جان بگذرد
از زن و فرزند و یاران بگذرد
كیست آن كس دست بردارد ز جان
تا شود فردا شفیع عاصیان
حضرت محمد(ص):
تو ببر در نزد خلقان جهان
تا شود در من خدا بر تو عیان
جبرئیل (بعد از پیغمبر):
ای گروه اصفیا و اولیا
وی صفوف انبیا و اصفیا
آدم و نوح و ذبیح و هم خلیل
موسی و عیسی و ایوب علیل
یوسف و یعقوب و ادریس و شعیب
كیست نوشد جام را بی‌شك و ریب
(بلافاصله)
بار الها عالم ذر را ببین
سر‌فكنده بندگانت بر زمین
نیست مردی در میان این همه
تا بنوشد جام را بی‌واهمه
سر به زیر از چه شدید ای بندگان
در تحیر جمله پیغمبرانامام حسین (وقت جام آوردن)
جبرئیلا من حسینم من حسین
پیش آور جام را با شور و شین
خوردن جام بلا كار من است
هر چه این كار من او عار من است
كی به جز من می‌خورد جام بلا
كی به جز من می‌رود در كربلا
جبرئیل این جام را ده بر حسین
تا بنوشد در حضور خافقین؟
جبرئیل:
یا حسین در خوردن جام بلا
نی همین خوردن بود قصد خدا
خوردن پیمانه اول مطلب‌ست
لب نهادن بر لبش جان بر لب است
تا نپویی راه دشت كربلا
تا نبینی خویش را اندر بلا
تا نگردد پاره پاره اكبرت
تا نگردد چاك حلق اصغرت
تا نگردد خواهرت اشتر‌سوار
چون اسیران فرنگ و زنگبار
تا نیفتی در میان آفتاب
تا نگردد جسم عریانت كباب
تا نبینی این همه درد گران
كی شود فردا فدای امتان
امام حسین(ع):
چشم چشم ای جبرئیل این شرطها
جمله را كردم قبول ای باوفا
ما برای دادن جان آمدیم
نی برای رد فرمان آمدیم
ای خوش آن عاشق كه معشوق خداست
و ای خوش آن طالب كه مطلوبش خداست
صد هزاران تیغ بر جان می‌خرم
با اسیریهای زینب چون كنم
زینب(س):
ای برادر جان بمیرد خواهرت
جان خواهر ایستادم در برت
نوش كن جام بلا ای مه‌لقا
خواهرت حاضر بود در كربلا
حاضرم گردم اسیر و دربه‌در
حاضرم خاك سیه ریزم به سر
حاضرم در كوفه و شام از جفا
سنگ‌بارانم كنند از بامها
راضی‌ام از بهر جرم عاصیان
سی و شش منزل روم گریه‌كنان
امام حسین: (بعد از زینب)
من به قربان وفایت زینبم
شد برآورده همین دم مطلبم
ترك جان و ترك اطفال و عیال
در ره جانان مباح است و حلال۶
بار الها در بلایم مستقیم
ق‍ُل‍‍ْت‌ُ بسم‌الله الرحمن الرحیم
می‌خورم این لحظه این جام بلا
در رضای خالق ارض و سما
(بعد از خوردن جام)
تو را شكر گویم من ای چاره‌ساز
كه كردی از این هستی‌ام سرفراز
دو صد جان مرا گر نمودی عطا
به این ام‍ّتان می‌نمودم فدا
سر و جان من گر كه باشد قبول
فدای سر ام‍ّتان رسولجبرئیل:
داده پیام حضرت باری كه یاحسین
از همت تو عالم ذر یافت زیب و زین
گشتی به راه ما تو ز اخلاص جان‌نثار
هستی به كار خانه ما صاحب‌اختیار
ریزند خون اگر ز گلویت فدای تو
غمگین مباش زان‌كه منم خون‌بهای تو
امام حسین(ع):
گواه باش به عهدی كه در حضور تو بستم
ستاده بر سر اقرار خویش بوده و هستم
هزار بار اگر كشته می‌شوم به فدات
مرا رضای تو شرط است راضی‌ام به رضات
جبرئیل:
فرموده كردگار چنین كی فدای ما
ویران دلی كه هست درو هست جای ما
از خون وضو هر آن‌كه نسازد عبادتش
مقبول نیست در حرم كبریای ما
ما پروریم دشمن و در خون كشیم دوست
كس را وقوف نیست ز چون و چرای ما
امام حسین(ع):
یارب تو ‌آگهی كه نباشد برای ما
جان و سری به غیر رضای خدای ما
یارب چه می‌شود نشان بردهی ز لطف
امروز روز قتل كه در كربلای ما
جبرئیل:
یا حسین گفته خالق یكتا
بنمایم زمین كرب و بلا
یاحسین این زمان بیا بنگر
تن یاران خویش را بی‌سر
امام حسین(ع):
وای وای این دشت پرمحنت كجاست
جبرئیل ـ قتلگاه تو زمین كربلاست
امام حسین: نعش بسیاری فتاده روی خاك
جبرئیل: جمله یاران تو هستند چاك‌چاك
امام حسین: یك جوان دیدم دو صد چاك از سنین
جبرئیل: هست آن حر‌ّ دلاور یاحسین
امام حسین: ماه‌رویی چاك‌چاك از خنجر است
جبرئیل: شبه پیغمبر علی‌ اكبر است
امام حسین: یك جوانی دست و پا از خون حنا است
جبرئیل: قاسم داماد تو در كربلاست
امام حسین: اندر آن صحرا دو طفلی بی‌سرند
جبرئیل: كودكان زینب بی‌یاورند
امام حسین: پیكری بی‌دست افتاده كنار
جبرئیل: هست عباس علی ای شهریار
امام حسین: كودكی قنداقه‌اش از خون‌ تر است
جبرئیل: طفل شش ماهه‌ات علی ‌اصغر است
امام حسین: كیست این صد پاره از تیغ و سنین
جبرئیل: لال گردم آن تو باشی یا حسین
امام حسین: مطلب دیگر بگو تو از وفا
جبرئیل: كن نظر بار دگر تو كربلا
امام حسین:
فغان و آه ز جور مخالفان دغا
خدا سیاه كند رویشان به هر دو سرا
بیان نما كه بدند آن دو كافر ا‌َبتر
كه رو‌سیاه شدند هر دو تا صف محشرجبرئیل:
زبان من ندهد یاری ای امام زمان
كه نام آن دو نفر گویم ای شه خوبان
یكی‌اش به جدل و یك ساربان ایا سرور
خدا سیاه كند روی هر دو در محشر
دوباره كن نظر ای سرور زمین و زمان
دیگر ببین كه چه می‌بینی اندر آن میدان
امام حسین:
بدان ای حامل وحی الهی
بدیدم چند زن معجر سیاهی
مگر زنها كه این‌سان خوار و زارند
اسیر روم و هند و زنگبارند
جبرئیل: همان زنها كه با غم مبتلایند
عیال تو اسیر كربلایند
سر عریان برند در شهر و بازار
سپاه شام و كوفه با دل زار
رضایی یا حسین با این مصیبت
كه روز حشر بنمایی شفاعت
امام حسین:
سر و جان عیال من ز شفقت
فدای تار موی جمله امت
گرم صد جان بود در راه غفار
نمایم من فدای امت زار
هر آن‌كس عاشق است از جان نترسد
مدام از خنجر بر‌ّان نترسد
جبرئیل:
به قربان تو ای جانباز یكتا
اگر كردی قبول این سخنها
قلمدان را بگیر از من فدایت
به خط و مهر خود بنویس حجت
امام حسین:
به روی چشم حكم حی سبحان
نویسم حجت خون خود این‌سان
همه باشید شاهد بهر امت
ز خون خود نویسم حال حجت
هزاران جان من ای حی داور
فدای امت جدم پیغمبر
كنم مهر این نوشته من به دلخواه
شفیع امتم الحمدلله
بگیر این سر خط خون حسین است
حساب خنجر و تیغ و سنین است
جبرئیل:
همین حجت كه بسپردی ایا شاه
بگویم تا شوی از رمزش آگاه
چه اندر كربلا با حال محزون
ببینی نعش اكبر غرقه در خون
غضب‌آلوده آری روی در جنگ
كه ره سازی به دشمن سر به سر تنگ
دهم آن روز این حجت نشانت
نمایند گریه بهرت شیعیانت
بهای خون تو با مزد حجت
كلید دوزخ و مفتاح جنت
همین دم می‌رسد هاتف فدایت
كلید جنت آرد از برایت
هاتف:
سلام علیك ای رسول انام
خداوند فرموده است این پیام
كه طفلت حسین كار مردانه كرد
قبول بلاها ز پیمانه كرد
چه بر او شد این درد و غم سرنوشت
به او داده‌ایم اختیار بهشت
بگیر این كلید بهشت و جحیم
بده بر حسین غریب الیمحضرت محمد(ص):
بگیر این كلید بهشت یا حسین
عطا كرده خلاق با زیب و زین
بود هر دوشان اختیار شما
خوشا حال شیعه به روز جزا
امام حسین(ع):
جبرئیل ای امین وحی خدا
بار دیگر تو كربلا بنما
تا ببینیم كه كار من چه شود
بر سر اهل بیت من چه رسد
جبرئیل:
كه یاحسین تو ببین اشك چشم گریه‌كنان
چنان خموش كند سوز آتش نیران
كنون بیا بنگر جای دوستانت را
مكان تعزیه‌داران و شیعیانت را
امام حسین(ع):
جبرئیل ای پیك خلاق جهان
به‌به از این باغ این جاه و مكان
آرزوی دیگرم باشد چنین
جبرئیل: مطلب خود را بگو ای مه‌جبین
امام حسین: از كه هست این قصر عالی با‌صفا
جبرئیل: هست جای كشتگان كربلا
امام حسین: از كه هست این منظر پر زیب و زین
جبرئیل: هست جای تعزیه‌دار حسین
امام حسین: از كه باشد این قصور پر حجاب
جبرئیل: آن‌كه گرید بر تو ای عالی‌جناب
امام حسین: از كه باشد این دو قصر با‌نشان
جبرئیل: هست قصر سینه‌زن با نوحه‌خوان
امام حسین: از كه این قصر است همچون نیرین
جبرئیل: هر كه خدمت می‌كند بهرت حسین
امام حسین: از كه این كاخ است مثل آفتاب
جبرئیل: آنكه بانی می‌شود عالی‌جناب
پاورقی:
۱ـ در نسخه فهرست نوبت گفتار با شبیه پیامبر است ولی در نسخه شبیه پیامبر این قسمت از اشعار نوشته نشده است.
۲ـ‌ این قسمت از گفتار شبیه پیغمبر در نسخه نیامده و در نسخه فهرست بدان اشاره شده است.
۳‌ـ‌ جمع ذرات و پیغمبران در مجموعهٔ نسخ نبود و فقط در ترتیب فهرست آمده بود كه یادداشت شد.
۴ـ یك مصرع افتادگی دارد.
۵ـ‌ سلسبیل: آب گوارا
۶ـ در نسخه دست‌نویس آمده: مباه است و هلال
۷ـ به گفته زنده‌یاد هاشم فیاض در این لحظه تیرهای تكیه را كه زنگهای بزرگی بر آن بسته بودند تكان می‌دادند به منزله به لرزه درآمدن عرش.
۸‌ـ‌‌‌ این نخستین‌بار است كه در تعزیه واقعه كربلا را به سالار شهیدان نشان می‌دهند در بقیه مجالس واقعه كربلا را به انبیا سلف نشان می‌دهند.
در نسخه فهرست آمده است: صورت اثاث
عرش ۲ـ‌ جام زرد ۳ـ منبر ۴ـ‌ انبیا و اولیا

داوود فتحعلی بیگی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر