جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


داستان رقص در ایران


داستان رقص در ایران
با آمدن سرکیس جانبازیان به ایران که در لنینگراد باله تحصیل کرده است ؛ شاگرد او می شود و پس از سه ماه از پرداخت شهریه معاف و به پیشنهاد جانبازیان که گاه از او به عنوان پدر باله ی ایران یاد می کنند به عنوان دستیارش مشغول به کار می شود.
رقص و داستان گسترشش در ایران داستانی شنیدنی است. داستانی که با رواج تجدد و تمایل به اروپایی شدن در میان ایرانیان رابطه یی نزدیک دارد. وشنیدنی تر است اگر راوی داستان یکی از نخستین کسانی باشد که در ایران رقص را جدی گرفته و دنبال کرده است.
غلامرضا مرادی زاده مشهد است؛ از مادری روس و پدری ایرانی. این است که مادرش او را نیکلای می نامیده است. چند ماهی بیشتر از عمرش نگذشته بوده که پدرش را از دست می دهد و با مادرش که اهل مسکوست در تهران بزرگ می شود.
به همین دلیل وقتی روسی حرف می زند روس ها فکر می کنند اهل مسکو است؛ حال آن که او هنوز هم مسکو را ندیده است!
آقای مرادی برای دنبال کردن رقص با هیچ مشکلی مواجه نبوده است. پدری نداشته که او را منع کند، از مادر روسش جز تشویق چیزی ندیده و همنشینانش هم "بچه روس" هایی بوده اند که رقصیدن برایشان نه کاری ممنوع که اسباب تفاخر و جلب توجه بوده است.
خود آموخته است و آن چه را از رقص می داند به استعدادی ذاتی و با نگاه کردن و دقیق شدن فراگرفته و به دیگران نیز منتقل کرده است.
کارش را با تدریس خصوصی به خانواده های ایرانی آغاز و سپس کارگاه رقص خود را دایر کرده است. چهار پنج هزار تومانی که از کلاس رقصش در آمد داشته بسیار بیشتر از سیصد تومانی بوده که از کارمندی بانک ملی ایران عایدش می شده؛ این است که وقتش را در بانک تلف نکرده و تدریس و اجرای رقص را به کار اصلی اش تبدیل می کند.
با آمدن سرکیس جانبازیان به ایران که در لنینگراد باله تحصیل کرده است ؛ شاگرد او می شود و پس از سه ماه از پرداخت شهریه معاف و به پیشنهاد جانبازیان که گاه از او به عنوان پدر باله ی ایران یاد می کنند به عنوان دستیارش مشغول به کار می شود.
همزمان همه ی رقص های محلی روس را از او فرا می گیرد و در اجراهای صحنه یی هم با اوهمراهی می کند. این همکاری حدود ده سال ادامه می یابد ولی جانبازیان در پنجاه سالگی و به علت بیماری قلبی از دنیا می رود و آقای مرادی پس از آن تدریس باله را هم به کارهایش علاوه می کند.
در اواخر دهه ی چهل به کار در سازمان ملی فولکلور ایران دعوت و بعدتر به عنوان مدیر هنرستان رقص آن سازمان مشغول به کار می شود.
سازمان ملی فولکلور در ثبت و ضبط موسیقی و رقص های محلی ایران و آماده کردن آن ها برای اجراهای صحنه یی نقشی به سزا ایفا می کند و با اجرای این رقص ها در کشور های مختلف به معرفی هنر ایران در عرصه های بین المللی می پردازد.
با وقوع انقلاب در ایران بساط رقص و موسیقی و آواز تا سال ها به هم می خورد و آقای مرادی هم از کار بیکار و بعد از چندی عازم کانادا می شود.
پوپک راد و هیلدا هاشم پور در گزارش مصوری که با همراهی آیدا مفتاحی تهیه شده پای صحبت های غلامرضا نیکلای مرادی درباره ی داستان رقص در ایران نشسته اند.
آیدا مفتاحی در ایران شاگرد فرزانه کابلی بوده و فوق لیسانسش را در رشته ی رقص از دانشگاه یورک در تورنتوی کانادا دریافت کرده است.
برگرفته از : جدید آن لاین
منبع : فرهنگ گفتگو