جمعه, ۱۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 7 June, 2024
مجله ویستا

ایرادات شهید بهشتی به لیبرالیسم


ایرادات شهید بهشتی به لیبرالیسم
آیت الله بهشتی به جنبه های مثبت و منفی لیبرالیسم اشاره و لیبرالیسم را به صورت مطلق رد نمی کند. ایشان پس از تفکیک جنبه های مثبت و منفی لیبرالیسم می گوید که ما جنبه های مثبت را می پذیریم. به اعتقاد ایشان در لیبرالیسم بر خرد و اندیشه آدمی تاکید بسیار شده است و در واقع بر همین اساس انسان به معرفت دست پیدا می کند و بعد می گوید که در این مکتب وحی و دین جایی ندارد و حکومت سکولار است.
ایشان می گوید لیبرالیسم دارای بینش فرد باوری افراطی است ولی معتقد است که نفی استبداد فردی در این مکتب بسیار پررنگ است و از این نظر اسلام هم با حاکمیت استبداد مخالف است. جنبه دیگری که ایشان ذکر می کند این است که لیبرالیسم با استبداد جمعی و طبقاتی، برخلاف نظام های مارکسیستی، مخالف است و می گوید که البته این نوع حکومت ها نیز انسانها را به گونه دیگری به بند می کشند.
بنابراین، لیبرالیسم بخاطر نفی استبداد فردی و جمعی قابل توجه است. گذشته از این لیبرالیسم به اعتقاد شهید بهشتی به توانایی های انسان باور دارد و زمینه های رشد انسان ها را باز می گذارد و باعث می شود که انسان به ابتکار، خلاقیت و شکوفایی دست یابد. مهمترین ایراد شهید بهشتی به لیبرالیسم این است که معارف وحیانی و دینی را در این مکتب موثر نمی داند و می گوید که این مکتب معرفت را صرفا به خرد انسان محدود می کند. در حالی که اسلام جنبه وحیانی معرفت بشری را مهم به شمار می آورد.
در طول مدت پس از شهادت ایشان، بیشتر شخصیت سیاسی آیت الله بهشتی مطرح بوده و از دیگر اندیشه های ایشان کمتر سخن گفته شده است؛ حال آنکه به نظر می رسد درست آن بود که عمدتا اندیشه های ایشان مورد شناسایی قرار گیرد تا شخصیت وی بهتر شناخته شود.
برخلاف اندیشه آیت الله مطهری که عمدتا تاکید و ترویج شده و در طول این بیست سال به عنوان مبانی نظری جمهوری اسلامی مورد استفاده قرار گرفته از مباحث مطرح شده توسط شهید بهشتی غفلت شده است. البته اخیرا نشر بقعه در حال انتشار آثار ایشان است، که این کار درخور تقدیر است، گرچه این کار بسیار دیر صورت گرفته است.
حقیقت این است که اندیشه ایشان طی این سال ها در محاق قرار گرفته و به ویژه اندیشه ایشان درباره آزادی بیش از حد به فراموشی سپرده شده است. اگر ما بر این اندیشه تاکید می کردیم و آنها را به جامعه می شناساندیم، شاید جامعه ما اکنون از وضعیت بهتر و مناسب تری برخودار بود و آزادی هم نهادینه می شد.
به نظر من نکته محوری و بنیان اندیشه آیت الله بهشتی، آزادی است. ولی چنان که می دانیم روی این موضوع کاری صورت نگرفته است. وقتی ایشان می گوید که جامعه باید به سمتی برود که آزادی در درون آن رشد کند و به لایه های بالایی برسد، هم به اهمیت آزادی و هم به چگونگی شکل گیری آزادی در یک جامعه اشاره می کند. به عقیده شهید بهشتی نظام سیاسی نمی تواند آزادی به جامعه بدهد یا به آن تحمیل کند، بلکه بر عکس باید جامعه آزادی را وارد نظام سیاسی بکند.
علاوه بر این شهید بهشتی معتقد است ابهام در مفهوم آزادی باعث سرگردانی مردم و نیز سرگردانی حاکمان می شود. باید آشکار بشود که آزادی چیست و نقاط مثبت یا منفی آن کجاست. به عقیده ایشان انسان وقتی می تواند قید و بند را احساس کند که نسبت به آن آگاهی داشته باشد و بخواهد این قید و بند را از خود دور کند.
شهید بهشتی معتقد است که نظام سیاسی باید متکی بر آرای مردم باشد و هیچ گونه تحمیلی به مردم صورت نگیرد. چون او مردم را پشتوانه حقیقی نظام می داند و معتقد است نظام غیر مردمی محکوم به ناکامی و ناکارآمدی است. در واقع ضرورت اداره حکومت ایجاب می کند که نظام سیاسی، متکی بر مردم باشد و گرنه به ناچار باید از‌ مولفه های دیگری استفاده کند که آن مولفه ها همان وابستگی و یا دیکتاتوری است. صحبت های او در آن زمان گویی برای جامعه امروز ما است. هنگامی که دکتر بهشتی از حق مردم در زمینه آزادی اعتراض، آزادی بیان، آزادی احزاب و حق نشر سخن می گوید ما حساسیت ایشان را در رابطه با نقش مردم به خوبی درک می کنیم.
شریف لک زائی
منبع : روزنامه رسالت