پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مثل یک میدان مین


مثل یک میدان مین
روزی، در بطن آن تنش‌ها و برخوردها که بستر شکل‌گیری نظام نوین اسلا‌می بود، یک روزنامه‌نگار و دوست دیرین و بسیار کارآمد، به من گفت: یک پیوند ارگانیک، بین سیاست و رسانه؛ این آن ارتباط کارساز است که باید باشد و نیست. و مثال آورد: آن ارتباط تنگاتنگ بین فرهنگ رسانه‌ای در <الا‌هرام> و شیوه خبررسانی آن از این سو و سیاست‌های انقلا‌بی عبدالناصر جوان از آن سو علیه تجاوزکاری و پرخاشگری استعمار غرب، روزی و روزگاری الگوی یک حرکت و تحول، در یک سرزمین به‌پاخاسته جهان محروم از توسعه و یک راه‌حل سوم بود.
یک راه‌حل سوم در برابر بروکراتیسم حزبی حاکم بر مطبوعات بلوک کمونیست (ترکیب عنصر ایدئولوژی اساسمند بر زیربنای یک اقتصاد با برنامه‌ریزی متمرکز) نمادی از جهان پرولتاریا زده! و اپورتونیسم رسانه‌های غربی که یک تردستی و بندبازی بر تار و پود فکر و ایده لیبرالیسم مبتنی بر اقتصاد بازار آزاد را در جهان سرمایه، منعکس می‌کرد. باری! سال‌ها است که از آن گفت‌وگو می‌گذرد و اینکه من، ناگزیر آن را به خاطر می‌آورم، به دلیل این است که هنر مورد نظر من یعنی هنر کاریکاتور، یک هنر رسانه‌ای است و محور اصلی آن ژورنالیسم است. حال! کاریکاتور یک هنر بسیار سیاسی نیز است و در ارتباط با موضوع سیاست فرهنگی ما را می‌برد به مقوله‌های زیر: ‌
۱) هنر و فرهنگ در آزادی رشد می‌کند و آنچه صاحب هنر و فرهنگ را مهار می‌کند عنصر آزادگی است.
۲) سیاست به مفهوم عام زندگی است و آنچه سیاسی نیست مرده است.
۳) در مقوله سیاست به مفهوم مشخص، سیاستگذاری و برنامه‌ریزی سیاسی و تاکید بر نوعی کنترل و هدایت فرهنگ به تعبیر ایدئولوژیک نیز...
۴) سیاستگذاری مقوله پروپاگاندا را به صورت عارضه و یا زائده ناسور ولی ضروری، در کنار مقوله فرهنگ قرار می‌دهد.
۵) کاریکاتور می‌تواند در خدمت پروپاگاندا قرار گیرد که می‌تواند به غلط هنر سمت و سودار و یا ملتزم تلقی شود.
پروپاگاندا، البته ضرورت است ولی روبات‌وار تنها انعکاس مکانیکی سیاست است و می‌تواند تنها بر سیاست بیاویزد و یا حتی آن را مخدوش کند و فرهنگ در سیاست به جای یک بستر متنوع و گونه‌گون و پویا، به قالب‌گیری منجمد و دست و پاگیر هدف‌های سیاسی بپردازد و تا حد سابوتاژ و خرابکاری پیش رود.
برگردیم به مثال دوست کارآمد که تمام اینها را داشت و همه عرصه‌ها را در می‌نوردید. حسنین هیکل و عبدالناصر، هم در برابر و هم در کنار یکدیگر بودند؛ دارای آنچنان سامانه‌ای که نه مثل یک شیوه میلیتاریست، سیاست، به فرهنگ دستور و سیستم بدهد و یک نظم ناسازگار را به آن القا کند و نه چون شیوه ولنگ و واز و نابکار کاپیتالیست لیبرال با سمت و سوی جهان تک‌ساحتی است و این سامانه، زندگی داشت به خاطر درک درست و خلا‌ق از سیاست و از رسانه و فرهنگ!
این بود که خانم ام‌کلثوم، مادر نیل به عنوان صدای رسای خلق‌های سیاه‌چشم و محرومان و رانده‌شدگان سرزمین‌های غصب‌شده. این بود که ام‌کلثوم می‌خواند و او هم سرود بود و هم ترانه! حال یک نگاه گذرا به همایش‌های جنبی کاریکاتور در ارتباط با محورهای اصلی سیاستگذاری سال‌های اخیر و چند اشاره کوچک:
اگر محور سیاست خارجی ما، در مورد رژیم اشغالگر قدس، به ناگزیر در مواردی ضد و نقیض عمل می‌کند (اشاره به اظهارات اخیر معاون رئیس‌جمهور...) ولی به غلط- در همایش جهانی کاریکاتور هولوکاست، سیاست در تنگنا قرار می‌گیرد چرا که تقابل به مثل با موضوعیت کاریکاتور هولوکاست در برابر با‌قدرت‌ترین مظاهر فرهنگی شرق و در پیوند با آن هرگونه احتمال تحرک و عقب‌نشینی را از آن سلب می‌کند و پاسخ آن ناگزیر سکوت است.
و یا در مسابقه‌های مربوط به امنیت اخلا‌قی- اصطلا‌ح پلیس اخلا‌ق- اسلوگان‌های سیستم‌های موسوم به ۱۹۸۴ جورج آرول را القا می‌کند و تعبیرات این نویسنده را از زبان نو و یا New speac به ذهن متبادر می‌سازد و ارتباط پروپاگاندا و هنر مستقل را به شکل جدی مخدوش می‌سازد.
به روایت کلی، محدودیت‌های رسانه‌ای، افول گل‌آقا و دیگر نشریات طنز و کاریکاتور به من اجبار می‌کند که به عنوان کاریکاتوریست بگویم به شوخی که سیاست به صورت <هیکل> عمل کرده است و نه البته مورد حسنین هیکل بلکه فقط <هیکل.> و خب باید فشار آن را بر کمر کاریکاتور مطبوعاتی به روشنی دید و نپسندید!
اینجاست که من آنچه در خیل مصاحبه‌های اخیرم گفته‌ام را تکرار می‌کنم که برای کاریکاتور، عرصه سیاست مثل یک میدان مین است.
داوود شهیدی
منبع : روزنامه اعتماد ملی