دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

خواب های رنگی


خواب های رنگی
«در جایگاه ریاست جمهوری، موسوی طبعاً به اندازه رهبر ]معظم انقلاب[ آیت الله خامنه ای قدرت نخواهد داشت. به خصوص در حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی. اما او ]میرحسین موسوی[ موکداً ابراز داشت که تجمعات خیابانی چشمگیر هفته های گذشته احتمالا ماهیت ساختار قدرت را به نحوی بنیادین دگرگون خواهد ساخت و در واقع این اتفاق با فشار بر رهبر نسبت به پذیرش افکارعمومی رخ خواهد داد. ما پرسیدیم اگر انتخابات را ببازد آن وقت چه می شود و او پاسخ داد: تغییر از مدتی قبل آغاز شده است. تنها بخشی از آن به پیروزی در انتخابات مربوط می شود و بخش های دیگر ادامه خواهند یافت و هیچ عقبگردی در کار نخواهد بود.»
آنچه خواندید بخشی از ترجمه مصاحبه میرحسین موسوی روز قبل از رأی گیری و قبل از اعلام نتایج انتخابات با مجله تایم است. در این مصاحبه موسوی به وضوح از «دگرگونی ماهیت ساختار قدرت » و «فشار به رهبری» سخن گفته و نتیجه این فرآیند را وابسته به پیروزی و یا شکست در انتخابات ندانسته و صراحتاً اعلام می کند که «هیچ عقبگردی در کار نخواهد بود.»
بیانیه های اخیر وی نیز حاکی از آن است که موسوی نه تنها از وضعی که پیش آورده، آشوبهای خیابانی و هم چنین تعرض به مال و جان و ناموس مردم و هتک حرمت نظام پشیمان و ناراحت نیست بلکه مردم را به ادامه این مسیر ترغیب و دعوت به خیابانها می کند!
شاید غالب عقلای قوم گمان می کردند پس از آنکه اعتراض های موسوی و هوادارانش به نتایج انتخابات و بلواهای پیش آمده مورد طمع دشمنان و بیگانگان قرار گرفت، میرحسین مرز استقلال سیاسی و صیانت از حاکمیت و نظام را حفظ کرده، پا پس می کشد و با مراجعه به مجاری قانونی اعتراض دست از قانون شکنی و قتل و آشوب می کشد. ولی عملکرد وی طی ماههای اخیر، در جریان انتخابات و بیانیه های پیاپی او خصوصاً بعد از بیانات رهبرمعظم انقلاب در خطبه های جمعه که فصل الخطاب وقایع اخیر تلقی می شد، نشان داد که موسوی عامل نقشه ای است که مدتها پیش سناریوی آن در کانونهای فتنه خارجی و با همکاری عوامل و دنباله های داخلی آنان نوشته شده و فرآیند انتخابات ریاست جمهوری ایران تنها پرده ای از این نمایش به حساب می آید.
شرح ماجرای ورود موسوی طی بازی « یا من یا میرحسین»! در انتخابات، نامزدی وی و بازخوانی شعارها و تهییج میدانی، که خود آن را معرکه گردانی می کرد، تا حدودی لایه های ظاهری این جریان را کنار می زند. بهتر است قدری به عقب برگردیم؛
«اصلاحات» پدیده ای که طرفدارانش آن را یک «جنبش» می خوانند از ابتدا بر مدار «غوغاسالاری» و با تکیه بر شعارهای فریبنده ای چون «جامعه مدنی»، «مردم سالاری»، «گفتگوی تمدنها»، «تساهل و تسامح» و... آن هم با فریادهای بلندی که از گلوی سردمداران اصلاح طلب بیرون می آید، پا به عرصه سیاسی کشور گذاشت. شاید چند سال حاکمیت این گروه بر مسند اجرایی کشور توانست در بخشی از آحاد مردم شوری- کاذب- ایجاد کرده و عده ای را به اردوگاه اصلاح طلبان ملحق سازد ولی «اصلاح طلبی» هیچگاه به دکترین قابل اعتنایی که ریشه در باورها و اعتقادات اسلامی و میهنی مردم داشته باشد، دست نیافت. هم چنین نسخه هایی که برای اداره امور کشور در سالهای اصلاح طلبی پیچیده می شد، مسایل کشور را نه تنها درمان نمی کرد بلکه در بسیاری از موارد نیز اوضاع رو به وخامت بیشتری می گذاشت. سرنوشت پرونده هسته ای کشور در پایان حاکمیت اصلاح طلبان که تا حد تعلیق کامل و توقف فعالیت های هسته ای پیش رفت، تنها نمونه ای از رهاورد این تفکر بود. طی آن سالها، ارزشهای جامعه با انواع اهانت ها روبرو شده و آرمانهای انقلابی مردم روز به روز مورد هجوم بیشتری قرار می گرفت و پیشرفت و آینده کشور در هاله ای از تردید قرار گرفته بود؛ قصه پرغصه ای که شرح آن هفتاد من کاغذ می طلبد!
اما تنها پس از گذشت یکسال از دوره دوم دولت اصلاحات اولین نشانه های جدایی مردم از اصلاح طلبان در انتخابات شورای های دوم شهر نمایان و در انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم به اوج رسید. در سالهای حاکمیت اصولگرایان، رهبران اردوگاه اصلاح طلبی سرلشکرهای بی لشکری شده بودند که در پیله تنهایی خود تنیده و در آرزوی بازگشت به قدرت، برای مردم «خوابهای رنگی» می دیدند. انتخابات ریاست جمهوری دهم برای آنان فرصت دوباره ای بود تا پس از گذشت ۴ سال از احتضار اصلاحات، جان تازه ای در کالبد این جنازه غیرمتحرک بدمند. اما این کار از دست چه کسی ساخته بود؟!
سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور اسبق ایران و رئیس دو دوره دولت اصلاحات که توانسته بود در هر دو انتخابات رای بالایی به خود اختصاص داده و طی سالهای پس از ریاست جمهوری نیز علی الدوام در تلاش بود که خود را در شعاع امواج اخبار رسانه ها قرار داده تا به فراموشی سپرده نشود و هنوز به عنوان «رهبر اصلاحات» شناخته می شد، بهترین گزینه برای این کار و البته ورودش جزیی از همان سناریو بود. وی که ظاهراً به تحریک و فضاسازی گروه های اصلاح طلب به میدان آمد، با جدیت حضور خود را در عرصه انتخابات اعلام کرد.
خاتمی، ابتدای این اعلام نشان داد که سودای همیاری یاران «باران»ی خود را در سر دارد و می خواهد موج جدیدی در عرصه سیاسی کشور ایجاد کرده و بار دیگر نظر مردم را به سوی خویش جلب نماید. اصلاح طلبان فرصت طلب نیز به خوبی دریافته بودند که تنها راه بازگشت به قدرت که بقای آنان را نیز تضمین می کند، رسیدن مجدد به مسند اجرایی کشور است. از همین رو در سخنرانی های پرطمطراق که به حمایت از خاتمی ایراد شده و بیانیه ها و اعلامیه هایی که یکی پس از دیگری صادر می شد، وی را تنها امید اصلاح طلبان لقب دادند!
اما خاتمی علیرغم اعلام و تاکید بر حضور خود در انتخابات با سفری که به استان فارس و بوشهر انجام داد و برخلاف آنچه تصور می کرد به زودی فهمید نباید آبروی دو دوره ریاست جمهوری و آرایی که به دست آورده را در معرض سقوط قرار دهد. بندهای حمایل خاتمی در سینه کش و شیب تند عالم سیاست پوسیده تر از این بود که بتواند بار دیگر او را به قله قدرت برساند. خاتمی سقوط خود را قطعی دید و خیلی زود- و البته مطابق نقشه ای که از قبل طراحی شده بود- پای خود را پس کشید.
اکنون ظاهراً نوبت دن کیشوت دیگری بود که در اوهام خود به جنگ آسیاب ها برود. گزینه های مختلفی در اردوگاه اصلاح طلبان بر سر زبان ها افتاد. مهدی کروبی فرد قابل اعتنایی برای اصلاح طلبان به شمار نمی رفت و در این نقشه «نکته انحرافی» به حساب می آمد. نام عبدالله نوری هم با توجه به سوابقی که از خود برجای گذاشته و زندانی که از سرگذرانده بود و مسلماً صلاحیتش در شورای نگهبان تایید نمی شد، برای خالی نبودن عریضه به میان آمد. سایر اصلاح طلبان نیز وزن چندانی برای آنکه بتوانند در میدان انتخابات و رقابت بر سر کسب کرسی ریاست جمهوری عرض اندام کنند، نداشتند. در این بین نظرها به سوی مردی جلب شد که مشاور دوران قدرت خاتمی بود و سابقه نخست وزیری دوره جنگ را در کارنامه خود داشت و از همه مهمتر ۲۰ سال سکوت سیاسی اختیار کرده بود و طبیعتاً می توانست حرفهای تازه ای برای گفتن داشته باشد. بدین ترتیب در پرده جدید این سناریو، میرحسین موسوی پای به عرصه انتخابات گذاشت.
در فضای انتخابات به طور معمول حساسیت ها بین مردم بالا می رود. صف کشی های سیاسی و حزبی و رقابت ها به اوج می رسد و جامعه به نوعی دچار التهاب سیاسی برگرفته از فضای غالب ناشی از تبلیغات انتخاباتی، میتینگ ها و مناظره ها می شود. در چنین فضایی مدعیان اصلاحات امیدوار بودند مردم خصوصاً جوانان را به راحتی تهییج و تحت تاثیر قرار می دهند. با این تلقی که چنین مختصاتی برای عملی شدن «نقشه تغییر» فضای مناسب و لازم را فراهم می کند. بدین ترتیب؛ اگر جریانی که مورد حمایت و طمع دشمن است در انتخابات پیروز شد، مقدمه فتح سنگر به سنگر خاکریزهای حکومت و تغییر ساختار و ماهیت قدرت و نظام فراهم می آید و اگر در انتخابات شکست خوردند- که از ماهها قبل برای خودشان هم مشخص بود- فاز دیگر این نقشه عملیاتی اجرا می شود و با استفاده از احساسات هواداران دست به اردوکشی خیابانی زده و با ایجاد بلوا و آشوب و سلب امنیت و آرامش جامعه، تلاش می کنند تا نظام را وادار به تسلیم نمایند.
تاسیس مرکز ارتباطات رسانه ای توسط سیا در دوبی و تردد پر تعداد و معنی دار بخشی از صحنه گردانهای جریان اصلاحات به این دفتر و هدایت و آموزش برای انتخاب «رنگ» و چگونگی راه اندازی تجمعات و اعتراضات خیابانی- که جزو اعترافات برخی از دستگیرشدگان ماجرای اخیر است- هم چنین تعجیل در راه اندازی شبکه خبری BBC فارسی درست چند ماه مانده به انتخابات، اعتراف به کمک ۴۰۰ میلیون دلاری آمریکا به پروژه آشوب پس از انتخابات و موضع گیریها و حمایت های صریح اوباما، کلینتون، سارکوزی، کوشنر، مرکل، نتانیاهو، براون و دیگر سردمداران نظام سلطه، گویای آن است که بخشی از ستاد فرماندهی در خارج از مرزهای کشور بوده و توطئه از آنجا کلید خورده است.
حساب آشوبگران از آن دسته از هواداران موسوی که از روی صدق به وی رای دادند جداست. اما حساب اراذل و اوباشی که به جان و مال و ناموس مردم تعرض کرده و آسایش و امنیت جامعه را برهم زدند از موسوی جدا نیست و وی روزی باید در پیشگاه عدالت جوابگوی اعمال خود که با قصد و تعمد و برای هدفی مشخص انجام داده است باشد.
مردم ایران دلداده اسلام و انقلاب و سرسپرده آرمانهای بلند خمینی کبیر(ره) و تحت راهبری رهبر معظم انقلاب و گوش به فرمان اویند. هر کس در هر مقام که در نقطه مقابل با خط انقلاب و رهبری قرارگیرد سوار بر شتر کور و لنگی شده که بار کجش هرگز به مقصد نخواهد رسید.
حمید امیدی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید